اسم اعظم
اسم اعظم
برسى رحمه اللّه در كتاب «مشارق الأنوار» نقل مىكند كه صاحب كتاب «عيون الأخبار» روايت كرده است:
روزى حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در راهى مىگذشت، يك نفر يهودى كه از يهوديان خيبر بود با آن حضرت همراه شد، در بين راه به درّهاى-كه بر اثر سيل آب زياد در آن جمع شده بود-رسيدند، يهودى فورا پارچهاى را كه نخى يا پشمى بود به خود پيچيده و روى آب به راه افتاد، مقدارى كه رفت على عليه السّلام را صدا زد و گفت: اگر آنچه را من مىدانم تو مىدانستى از آب عبور مىكردى همانطور كه من عبور كردم.
امير المؤمنين عليه السّلام به او فرمودند: قدرى توقّف كن، سپس اشارهاى فرمود، فورا آب منجمد گرديد و سفت شد و به روى آن به راه افتاد.
يهودى كه چنين ديد خود را بر قدمهاى على عليه السّلام انداخت و عرض كرد: اى جوانمرد؛ چه چيزى گفتى كه آب را به سنگ تبديل كردى؟
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود:
تو چه چيز گفتى كه بر روى آب عبور كردى؟ عرض كرد:
من خدا را به اسم اعظم او خواندم.
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: اسم اعظم خدا چيست؟
عرض كرد: اسم جانشين حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و اله.
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: من جانشين حضرت محمّدم.
يهودى به حقّانيّت آن حضرت اعتراف كرد و اسلام آورد. 1
1) . قطرهاى از درياى فضايل اهل بيت عليهم السّلام، ج 1، ص 251(مشارق الأنوار،172؛ مدينة المعاجز، ج 1، ص 430، ح 290) .