26
بهمن

سیره اخلاقی و تربیتی امیرالمومنین، امام علی علیه السلام


امام علی علیه السلام، نمونه کامل انسان الهی، الگوی تربیتی اسلام و تبلور عینی تفکر توحیدی است. انسان والایی که از کودکی در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رشد کرد، در مکتب او پرورش یافت و در پرتو ابعاد روحی و مکارم اخلاقی والای ایشان و در سایه فرهنگ قرآنی شخصیتش شکل گرفت.

 

 

او که حافظ قرآن، قرآن ناطق و مفسر راستین آن است، احاطه اش به معارف الهی چنان است که تنها او می تواند بگوید: «لَوْ کُشِفَ الغطاءُ ما ازددتُ یقینا؛ حتی اگر همه پرده ها کنار رود، ذره ای به یقین من افزوده نمی شود».

 

 

در نهج البلاغه و در کلام امام علی علیه السلام که همه چیز رنگ و بوی الهی دارد، طبعا روشها، ابزارها، مواد، مراحل،

 

 

 

 

عوامل و اهداف تربیت نیز خداگونه و به منظور تکامل انسان، تصفیه روح، رهایی از بندگی غیرخدا و مبارزه با نفس امّاره است.

 

در این مکتب بدترین دشمن انسان نفس هواخواه و سرکش وی است که او را به تباهی و نافرمانی فرا می خواند: «اَعْدی عَدُّوکَ نَفْسُکَ التّی بَین جَنْبِیْک…»

 


free b2evolution skin
11
اردیبهشت

شب نوزدهم ماه رمضان

در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان بود، که امیر والایی‌ها و رادمرد سرافراز اسلام و آن یار همیشگی دین و شریعت محمدی به وسیله شمشیر پلیدترین و شقاوت پیشه‌ترین انسان‌ها فرق مبارکش شکافت و خون سرش محاسن سفید او را رنگین ساخت.

 

 


خبر از شهادت امام علی علیه السلام 

امام علی (علیه‌السّلام) بارها از پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مورد کیفیت و چگونگی شهادتش روایت‌ها شنیده بود و رسول خدا با سخنان معجزه آسایش که خبر از آینده و رویدادهای تلخ و غم‌بار داده بود.
در روایت آمده است؛ که در جنگ خندق هنگامی که امام علی (علیه‌السّلام) مقابل جنگاور کفر و شرک «عمرو» قرار گرفت، با شمشیر «عمرو» که بر فرق سرش اصابت کرد، خون سر، تمام چهره و محاسن امام را رنگین ساخت. در حالی که پیامبر با دستان مبارک خود فرق سر امام را پانسمان می‌کرد و خون چهره گلگون او را پاک می‌کرد، فرمودند: [۱]«این انا یوم یضربک اشقی الاخرین علی راسک ویخضب لحیتک من دم راسک»
«علی جان! آن‌گاه که شقاوت پیشه‌ترین انسان‌ها با شمشیر ستم و تجاوز فرق همایونت را هدف قرار می‌دهد. و محاسن شریفت را به خون سرت رنگین می‌سازد من کجا هستم تا زخم سرت را چون امروز پانسمان کنم.»

شرح ماجرای شهادت

هنگامی که ماه رمضان فرا رسید. آن امام همام، شصت و سه بهار از عمر پربرکت خویش را پشت سر نهاده بود. در آن سال نیز همچون سالهای پیش در خانه فرزندان افطار مهمان بودند و به هنگام افطار بیشتر از سه لقمه غذا تناول نمی‌فرمودند.
در یکی از شب‌ها، فرزندان امام از ایشان علت کم خوردن غذا را پرسیدند. آن حضرت فرمودند: «همانا روزهای کوتاهی مانده است که امر خدای – بلند مرتبه بزرگوار فرا برسد و من بیش از هر چیز دوست دارم که در آن حال، شکمم خالی باشد.» 

← میهمان دختر

در شب نوزدهم ماه رمضان در خانه دخترش‌ ام کلثوم میهمان بود. در آن شب نیز امام هنگام افطار بیش از سه لقمه غذا نخورد.
ام کلثوم دختر امیرالمومنین (علیه‌السّلام) چنین می‌گوید: «وقتی افطار در شب نوزدهم ماه رمضان پدرم میهمان ما بود. برای آن حضرت طبقی که در آن دو قرص نان جو و کاسه‌ای از شیر و نمک ساییده شده بود، گذاشتم. پس از آن که امام از نماز مغرب فارغ شدند، سر سفره حاضر شدند، هنگامی که چشم ایشان به غذا افتاد و خوب آن را نگریستند، سر خود را با تاسف تکان داده و فرمودند که کاسه شیر را بردار و با اندکی قرص نان و نمک افطار کردند. پس از سپاس به بارگاه خداوند برای نماز و نیایش برخاست. حضرت پیوسته مشغول رکوع، سجود، دعا و تضرع بودند. امام (علیه‌السّلام) تمام شب را بیدار بودند و خداوند متعال را پیوسته عبادت می‌کردند و در آن شب گاه و بی‌گاه از اطاق خویش بیرون می‌رفتند و با نگاه به آسمان نیلگون می‌فرمود: «به خدا سوگند این همان شبی است که محبوبم و آموزگارم به من وعده داده است. به خداوند سوگند، هرگز دروغ نگفته‌ام و از رسول خدا دروغ نشنیده‌ام، همانا امشب آن شبی است که به من وعدۀ شهادت داده شده است.»
در آن شب، سوره «یس» را تا آخر تلاوت نمودند و بعد از آن اندکی به خواب رفتند. به ناگاه با دلهره از خواب بیدار شده و فرمودند: «خداوندا، ما را در لقای خود برکت ده.»
بسیار می‌فرمودند: «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»
در ادامه دختر ارجمندش چنین آورده است که: آن شب پدرم به فرزندانش فرمودند: «عزیزانم امشب خوابی دیدم؛ می‌خواهم آن را برایتان وصف کنم.»
آن‌گاه فرمودند: «پیامبر را در عالم رویا دیدم. ایشان به من فرمودند: «یا اباالحسن! انک قادم الینا عن قریب» علی جان به زودی میهمان ما خواهی بود»
و نیز فرمودند: «شقاوت پیشه‌ترین مردم به سوی تو خواهد آمد و محاسن شریف تو را به خون سرت رنگین خواهد ساخت. «وانا والله مشتاق الیک، فهلم الینا فما عندنا خیر لک وابقی» به خدا سوگند که من در شور و شوق دیدار توام و تو در سومین دهۀ ماه خدا به میهمانی ما خواهی شتافت، بیا که آن چه نزد ماست برای تو بهتر و پاینده تر است.»

هنگامی که اهل خانه، این سخنان جان فرسای ایشان را شنیدند، همه اشک ریختند و به سختی گریستند و فریاد و ضجه زدند و صدا به گریه بلند کردند. و آن حضرت، آن‌ها را دعوت به سکوت کردند، وقتی ساکت شدند، آن‌ها را به خوبی‌ها، سفارش و امر کرده و از بدی‌ها نهی فرمودند. هر قدر، وقت صبح طلوع فجر نزدیک‌تر می‌شد، بر اضطراب و تشویش امیرمؤمنان افزوده می‌گشت. ترس ایشان از شان و جایگاه خداوندی بود، نه از مرگ و خروج روح از بدن!

← حالات امام نزدیک شهادت

چنین روایت شده است که هرگاه وقت نماز فرا می‌رسید رنگ رخسار امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) تغییر می‌کرد و بدن ایشان می‌لرزید. به همین جهت، بار دیگر‌ ام‌کلثوم به آن حضرت عرض کرد: امشب، بیداری و اضطراب شما برای چیست؟ فرمودند: «همانا اگر امشب را به صبح برسانم، کشته خواهم شد.» 
شب نوزدهم به پایان رسید، امام، رفته رفته آماده رفتن به مسجد برای اقامه نماز شدند. هنگامی خروج حضرت از درب منزل، مرغابی‌ها راه را بر امام بستند، تا امام به مسجد نرود. قلاب در به کمر ایشان گیر کرد و کمربند امام باز شده و به زمین افتاد. امام کمربند خویش را بست و راهی مسجد شد.
حضرت پس از ورود به مسجد کوفه، در تاریکی چند رکعت نماز خوانده مشغول تعقیبات نماز شدند. پس از آن به پشت بام مسجد ندای اذان سر داد و خفتگان در مسجد را بیدار نمود. سپس آرام آرام نزدیک محراب شد و با حضور قلب مشغول نماز شدند.

← لحظات شهادت

“ابن ملجم” آن عنصر تیره بخت نیز در نقشه خائنانه‌اش تصمیم گرفته بود تا آن حضرت را به هنگام برخاستن از رکوع و یا سر برداشتن از سجده هدف گیرد. به همین جهت پس از آغاز نماز دزدانه برخاست و به سرعت خود را کنار ستونی که امام در کنار آن به نماز ایستاده بود رساند تا در فرصت مناسب به سهمگین‌ترین جنایت تاریخ بشری دست یابد. هنگامی که امام آن پیشوای نماز و نیایش سر از سجده نخست برداشت، آن ملعون با شمشیر زهرآلودش که با هزار دینار آن را آغشته به زهر ساخته بود، فرق همایون سهیل عدالت و آزادگی را نشانه رفت. درست همان جای را هدف قرار داد که در جنگ خندق به وسیله شمشیر «عمرو عامری» هدف قرار گرفته بود. فرق مبارک امام شکافت. خون سر و صورت امام را رنگین کرد. امیر والایی‌ها بر چهره به محراب افتاد در حالی که زمزمه‌اش این بود: «بسم الله و بالله وعلی ملة رسول الله: فزت و رب الکعبه» به پروردگار کعبه رستگار و کامیاب شدم.
آن‌گاه فریاد زدند که: «به پروردگار کعبه سوگند! ابن ملجم مرا کشت، آن ملعون، آن فرزند یهودیه مرا کشت، ‌ای مردم ابن ملجم از دست شما مگریزد.» 
بدین ترتیب امام (علیه‌السّلام) با بیان نام و نشان از قاتل خود، خواست بی‌گناهی در آن شرایط بحرانی کشته یا زخمی و دستگیر نشود. ضربت ابن ملجم ملعون، فرق مبارک حضرت را تا پیشانی و محل سجده شکافته بود.
تا آن زمان تاریخ پیامبران به خود این موضوع را ندیده بود که در روز رحلت یا شهادت، جبرئیل ندای آسمانی سر دهد. اما از شگفتی‌های عظمت و معنویت علی (علیه‌السّلام) بود که با فرود آمدن شمشیر تاریک اندیشی و خشونت بر فرق سر آن امام همام در حالی که هنوز زنده بود، فرشته وحی شهادت جان سوز او را اعلام کرد. خبر این جنایت سهمگین مانند تندبادی کوفه و اطراف آن را به لرزه درآورد. زن و مرد، پیر و جوان، سالم و بیمار سراسیمه از خانه‌های خویش بیرون ریختند و با شیون و فریاد راه مسجد و خانه علی (علیه‌السّلام) را در پیش گرفتند. از سوی دیگر «مرادی» دژخیم که آهنگ فرار داشت، به دست مردم اسیر گردید و درحالی که دیدگان خون رنگ و از حدقه بیرون آمده‌اش از وحشت عمیق او خبر می‌داد، وی را به مسجد آوردند. امام علی (علیه‌السّلام) وقتی چشمان خود را گشودند و به “ابن ملجم” نگریستند که دستان او را بسته بودند و شمشیرش بر گردش آویزان بود، با صدایی ضعیف و همراه با دلسوزی و مهربانی فرمودند:
«ای مرد؛ گناه بزرگی کرده‌ای! مرتکب امری عظیم و فعلی بسیار بزرگ شده‌ای، آیا بد امامی برای تو بودم که پاداش مرا این گونه دادی؟ آیا با تو مهربان نبودم و تو را بر دیگران ترجیح ندادم و به تو احسان نکردم. آیا مردم نمی‌گفتند تو را به قتل برسانم و…. اما به تو آسیبی نرسانیدم و تو را آزاد گذاشتم، با اینکه می‌دانستم حتما مرا خواهی کشت، اما می‌خواستم حجت خدا بر تو تمام شود و خدا انتقام مرا از تو بگیرد. و نزد خدا بر تو غالب شوم، ‌ای فرومایه، می‌خواستم که شاید از گمراهی خود برگردی ولی شقاوت بر تو غالب شد و مرا کشتی، ‌ای شقی‌ترین اشقیا.» 

← سفارش امام

آن‌گاه امام (علیه‌السّلام) رو به فرزند خود کرد و در حق آن ملعون سفارش نمودند: «ای فرزندم با اسیر خود مدارا کن و با او مهربان باش و نیکی و شفقت و رحمت را در پیش گیر. پس اگر من از دنیا رفتم او را قصاص کن و با یک ضربت بکش و او را با آتش نسوزان و او را مثله نکن»
آن ملعون حرمت ماه خدا را در حق حجت او در برابر بندگان رعایت نکرد و در هنگامی آن حضرت در حضور حضرت حق بود، خون او را ریخت. فرشتگان آسمانها و ملکوت اعلی به او، خون گریه کردند و فرشته وحی با اندوه و زاری ندا داد که به خدا سوگند که بنیان‌های هدایت فرو ریخت و خردمندان دریافتند که دیگر نه هشدار دهنده‌ای هست و نه هدایت‌گر و روشنی بخشی.
منبع


سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شب نوزدهم ماه رمضان و ضربت خوردن امیرالمومنین (ع)».


free b2evolution skin
26
اردیبهشت

حضرت علی علیه السلام، انسان کامل

شهید مطهری رحمهم الله درباره ساعات آخر عمر حضرت علی علیه السلام می فرماید: شگفت انگیزترین دوره های زندگی علی علیه السلام در حدود 45ساعت؛ یعنی فاصله ضربت خوردن تا شهادت می باشد. انسان کامل بودن علی علیه السلام این جا ظاهر می شود؛ یعنی در لحظاتی که مواجه با مرگ شده است. شگفتی های علی علیه السلام و معجزه های انسانی او در این جا ظاهر می شود. علی علیه السلام در بستر افتاده و ساعت به ساعت حالش وخیم تر می شود و سموم روی بدن مقدس علی علیه السلام بیش تر اثر می گذارد، اصحاب ناراحتند، گریه می کنند، ناله می کنند؛ ولی می بینند لب های علی خندان و شکفته است و می فرماید: «شهادت در راه خدا، همیشه آرزوی من بوده و برای من چه چیز از این بهتر که در در حال عبادت شهید شوم». پر حرارت ترین سخنان علی علیه السلام آن هایی است که در همین 45 ساعت از ایشان صادر شده است.

 

 

علی علیه السلام از دیدگاه ابن ابی حدید
ابن ابی حدید، شارح بزرگ نهج البلاغه و از متفکران برجسته جهان اسلام می نویسد: «امتیازات علی علیه السلام از لحاظ عظمت و جلال و شهرت در آن حدّ اعلاست که شرح کردن و بحث و تفصیل دادن آن ها ناروا و بیهوده است… من چه بگویم در حق مردی که دشمنانش نتوانستند عظمت ها و فضایل او را منکر شوند و همه آنان به برتری شخصیت او اعتراف کردند…؟ من چه بگویم درباره مردی که همه فضیلت ها به او منتهی می شود و هر مکتب و هر گروهی خود را منتسب به او می سازد. آری، اورئیس  همه فضیلت ها است».

 

 

در زلال کلمات مولایمان علی علیه السلام
با مردم به گونه ای معاشرت کنید که اگر مُردید، بر شما بگریند و اگر زنده بودید، با شما دوستی کنند.

چون سرآغاز نعمت به شما رسد، با کم سپاسی دنباله آن را نَبُرید.

کوتاهی سخن، نشانه کمال خرد است.

نفَس های آدمی، گام های او به سوی مرگ است.

خودپسندی، مانع افزایش علم و نعمت می شود.

هر که در مقابل حق بایستد، هلاک شود.

آدم شکیبا، هر چند سختی و گرفتاری اش به طول انجامد، سرانجام پیروز خواهد شد.

سخت ترین گناهان، گناهی است که گناه کار آن را ناچیز و آسان شمرد.

از جمله چیزهایی که گناهان بزرگ را محو می کند، یاری کردن مظلوم و شاد نمودن اندوهناک است.

سلامت بدن، از کمی حسد است.

 

 

در کران بی انتهای وصایای علی علیه السلام
به شما سفارش می کنم که دنیا را مخواهید، هر چند به دنبال شما بیاید و به چیزی از این دنیای گذرا که از شما کناره جسته است، افسوس مخورید.

شما دو فرزندم [حسن و حسین] و همه خاندان و فرزندانم و هر کس را که این وصیت من بدو رسد، با تقوای از خدا و سامان بخشیدن به کارها سفرش می کنم.

درباره یتیمان از خدا بترسید. مبادا که گرسنه بمانند و در جمع و جامعه شما تباه شوند. من از پیامبر خدا شنیدم که فرمود: اگر کسی یتیمی را تا آن جا که بی نیاز شود سرپرستی کند، خداوند به پاداش این کار، بهشت را بر او واجب می کند؛ چنان چه اگر کسی مال یتیم را بخورد خداوند - سوختن در - آتش را بر او واجب می فرماید.

 

 

حرمت قرآن را پاس بدارید. مراقب باشید مبادا کسی در عمل به آن بر شما سبقت بگیرد.

شما را درباره همسایگانتان سفارش می کنم؛ زیرا پیامبر درباره ایشان سفارش فرموده است و آن قدر آن جناب درباره آن ها سفارش می فرمود که ما پنداشتیم همسایه را از همسایه ارث خواهد داد.

شما را درباره نیازمندان و درماندگان سفارش می کنم. ایشان را هم در زندگی و آسایش خویش شریک گردانید.

خدا را، خدا را، درباره جهاد در راه خدا به مال هایتان و جان هایتان و زبان هاتان، بر شما باد به یکدیگر پیوستن و به بخشیدن. مبادا از هم روی بگردانید و پیوند را بگسلانید.

تو را سفارش می کنم به ترس از خدا و پیوسته در فرمان او بودن و دلت را به یاد او آبادان نمودن و به ریسمان و اطاعتش چنگ زدن؛ و کدام رشته استوارتر از اطاعت خدا میان تو و اوست؟

منبع:حوزه نت


free b2evolution skin
7
شهریور

غدیر عدم اختصاص به شیعه

از جمله چیزهایی که موجب جاودانگی داستان غدیر گشته و مفاد آن را ثابت و محقق ساخته است ، (عید) قرار گرفتن آن است . روز غدیر، عید به شمار آمده و روز و شب آن همراه با عبادت و خشوع و جشن و نیکی به ضعیفان و توسعه بر خود و خانواده قرار گرفته است و مردم در این جشن ، لباسهای خوب و زینتهای خود را می پوشند.

 

 

 

 

هرگاه که مردم به اینگونه امور گرایش داشته باشند، در پی عوامل آن رفته ، از راویان آن جستجو کرده و به سرودن و نقل کردن پیرامون آن می پردازند و اینگونه در هر دوره ای ، همه ساله توجه نسلها به آن معطوف می شود و همواره سندهای واقعه و متون و اخبار مربوط به آن ، خوانده می شود و ماندگار می گردد.

 

 

 

 

برای یک پژوهشگر در این مساله ، دو چیز آشکار می گردد:

1 - اینکه این عید، تنها به شیعه مربوط نیست ؛ هرچند که شیعه ، دلبستگی خاصی نسبت به آن دارد. فرقه های دیگر مسلمین هم در عید گرفتن غدیر، با شیعه شریکند و بزرگانی از غیر شیعه در فضیلت این روز و عید بودنش به خاطر تعیین امیرالمؤ منین (علیه السلام) به مقام والای ولایت از سوی حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) سخنانی ابراز کرده اند، چرا که این موسم ، موسم شادمانی هواداران علی (علیه السلام) است ، چه او را به عنوان جانشین بلافصل پیامبر بدانند، چه چهارمین خلیفه .

 

 

 

 

کتب تاریخ ، درسهایی از این عید بر ما می خواند و اینکه امت اسلامی در شرق و غرب ، در عید بودن آن متفق اند و مصریان و مغربیان و عراقیان ، به جایگاه آن اعتنا و اهتمام داشته اند و روز غدیر نزد آنان به عنوان روزی مشخص برای نماز، دعا، خطبه و مدیحه خوانی مشهوربوده است و نامگذاری این روز به عید، مورد اتفاق بوده است .

 

 

 

 

ابن خلکان می نویسد: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) هنگام بازگشت از مکه در حجه الوداع ، وقتی به غدیر خم رسید، میان خود و علی (علیه السلام) عقد برادری بست و او را برای خود، همچون هارون برای حضرت موسی (علیه السلام) دانست و فرمود: (خدایا دوستدارانش را دوست بدار و دشمنانش را دشمن بدار، یارانش را یاور باشد و خوارکنندگانش را خوار کن ) و شیعه را به این روز، دلبستگی خاصی است .

 

 

 

 

سخن ابن خلکان را مسعودی هم تایید کرده است ، آن جا که می گوید: (فرزندان علی (علیه السلام) و شیعیان او این روز را بزرگ می دارند.

 

 

 

 

ثعالبی نیز پس از آن که شب غدیر را از شبهای مشهور نزد امت شمرده است ، می نویسد: و این ، شبی است که فردایش پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیر خم ، بر فراز جهاز شتران خطبه خواند و فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه …) و شیعیان ، این شب را گرامی داشته ، به احیاء و عبادت می پردازند.

 

 

 

این ، به خاطر عقیده شیعه بر این نکته است که نص صریح بر خلافت بلافصل امیرالمؤ منین (علیه السلام) وجود دارد و شهرت این شب به فضیلت و فرخندگی ، بر اساس این باور است که در صبح این شب ، حادثه ای مهم و فضیلتی آشکار روی داده و آن روز را مشخص کرده و عیدی فرخنده ساخته است ، تا آن جا که در سروده ها نیز در باب نیکویی و مسرت و جلوه ، به آن تشبیه می کنند.

 

 

 

تهنیت و شادباش گفتن ابوبکر و عمر و همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و صحابه آن حضرت ، به علی (علیه السلام) که به فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، از نشانه های دیگر عید بودن این روز است ، چرا که تبریک و تهنیت ، از ویژگیهای عیدها و روزهای شادمانی است

 

 

 

منبع:عید غدیر درسیره اهل بیت/جواد محدثی منشا


free b2evolution skin
22
مرداد

ازدواج حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و امیرمؤمنان حضرت علی (علیه السلام

از مهم ترین اتفاقات تاریخ شیعه است که ثمره این پیوند مبارک و سراسر مملو از عشق و محبت، درخت گهربار امامت است. در مورد تاریخ این ازدواج مبارک اختلاف است. در تقویم رسمی ایران روز یکم ذی الحجه به عنوان تاریخ این ازدواج تعیین شده است

 

 

چگونگی خواستگاری حضرت علی علیه السلام

ضحاک بن مزاحم نقل می کند،از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام شنیدم که در مورد مراسم خواستگاری از حضرت زهرا(س) می فرمود: موقعی که من نزد پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رفتم و آن بزرگوار مرا دید خندید و فرمود: یا اباالحسن! آیا برای حاجتی که داری نزد من آمدی؟ من قرابت و سبقت در اسلام و یاری کردن خود را از آن حضرت و جهادهایی که در راه خدا کرده بودم، برای آن حضرت شرح دادم.

 

 

پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود: یا علی راست می گویی، مقام تو بالاتر از این است که تذکّر دادی، گفتم: یا رسول الله فاطمه ی زهراء را برایم تزویج نما. فرمود: یا علی! قبل از تو چند نفر از مردان، این تقاضا را داشتند، ولی هر گاه من به فاطمه می گفتم اظهار بی میلی می کرد، شما چند لحظه ای صبر کن تا من نزد او بروم و برگردم. پيامبرخدا،نزد فاطمه عليها السلام رفت. فاطمه عليها السلام از جا برخاست و رداى پدر را گرفت و كفش هايش را درآورد و آبْ دست برايش آورد و دست و پاى او را شُست و سپس نشست .

 

 

پس پيامبر خدا به او فرمود: «اى فاطمه!» . پاسخ داد: بلى ، چه مى خواهى ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «على بن ابى طالب ، كسى است كه خويشاوندى و فضيلت و اسلامش را مى شناسى و من از خدا خواسته ام كه تو را به ازدواج بهترينِ آفريدگانش و محبوب ترينِ آنان در نزدش درآورد و على از تو خواستگارى كرده است . چه نظرى دارى؟» .

 

 

فاطمه عليها السلام ساكت ماند و صورتش را برنگردانْد و پيامبر خدا ، كراهتى در چهره اش نديد . پس برخاست ، در حالى كه مى گفت: «اللّه اكبر! سكوت او [نشانه]رضايت اوست». پس جبرئيل عليه السلام نزدش آمد و گفت: اى محمّد! او را به ازدواج على بن ابى طالب درآور كه خداوند ، اين دو را براى هم پسنديده است .

 

 

حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) روایت می کنند: پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من فرمود:یا علی! گروهی از مردان قریش راجع به فاطمه ی زهراء سلام الله علیها مرا مورد عتاب قرار دادند و گفتند: ما خواستگار فاطمه بودیم و تو نپذیرفتی، اکنون او را به علی بن ابیطالب دادی. من گفتم: به خدا قسم، من فاطمه را از شما رد نکردم و او را تزویج ننمودم، بلکه خدا خواستگاری شما را نپذیرفت و فاطمه را برای علی تزویج کرد؛ زیرا جبرئیل بر من نازل شد و گفت،خدای تعالی می فرماید:اگر من علی را خلق نمی کردم از حضرت آدم به بعد شوهری که شایسته فاطمه باشد در روی زمین نبود.

 

 

از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که خطاب به على علیه السلام فرمود: «لولاك یا على لما كان لفاطمه كفو على وجه الارض: یا على اگر تو نبودى، فاطمه را بر روى زمین کفوی نبود». علامه حسن زاده آملی در شرح این روایت گفته اند: نكاح بر كفائت است- كه بايد مرد و زن كفو هم باشند- و مرد غير معصوم را بر زنى كه صاحب عصمت است راهى نيست منبع: دانشنامه اسلامی


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم