22
تیر

غدیر و اکمال دین

یکی دیگر از آیاتی که در جریان نصب امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان خلیفه بلا فصل رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل شد، «آیه اکمال» است. در سوره مبارکه مائده آیه 3 می فرماید: (لیوم یئس الذین کفروا من دینکم قلاتخشؤهم و اخشون الیوم أکملت لکم دینکم و أتمت علیکم نعمتی ورضیت لکم الإسلام دینا؛ امروز کافران از شکستن دین شما نا امید شده اند بنابراین، از آنان مترسید و از من بترسید. امروز دینتان را برای شما کامل، و نعمتم را برای شما تمام کردم، و اسلام را برایتان دین پسندیده قرار دادم.

 

پس از موفقیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در اعلان و نصب رسمی ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین (علیه السلام) و بیعت عمومی با ایشان، آیه اکمال توسط جبرئیل نازل شد. دراین هنگام بود که پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

الله اکبر! الله أکبر! علی إکمال الدین و اتمام النعمه و رضی الرب برسالتی و ولایه علی بن أبی طالب بعدی؛ خدا بزرگ تر از آن است که وصف شود.(همان خدای بزرگی که دین خود را کامل ساخت و نعمت خویش را بر ما تمام کرد و به رسالت من و ولایت علی بن ابی طالب پس از من راضی و خشنود گردید.

 

این آیه شریفه به اعتراف همه مفسرین شیعه و جمع قابل توجهی از مفسرین اهل سنت در واقعه غدیر خم نازل شده و پس از ابلاغ ولایت حضرت علی (علیه السلام) و یازده فرزندش توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اعلان گردید؛ طبیعی است که تنها با روشن شدن امرولایت و امامت برای همیشه دشمنان از این که بتوانند دین اسلام را از بین ببرند نا امید شوند و دین کامل گردد، و نعمت برامت تمام شود.

یعنی بزرگترین نعمت به امت داده شد و اینک آن دین پسندیده خدا به نقطه اوج خود رسیده و از خطر تحریف برای همیشه بیمه شده است.

 

مفهوم و معنای این آیه با هیچ روز دیگری از روزهای رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مطابقت ندارد، مگر با روز غدیر. علامه امینی در کتاب شریف «الغدیر» ، جلد 1، صفحه214، بیش از سی سند از کتاب های تفسیر و حدیث اهل و سنت برای این مطلب ذکر کرده است که آنان نیز نقل کرده و پذیرفته اند که این آیه شریفه در واقعه غدیر خم و پس از خطبه پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شده است.

لازم به ذکر است که تعداد زیادی از آیات مهم قرآن در ) مورد ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) و فرزندان ایشان نازل و تفسیرشده و پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) در 40 جای خطبه غدیرشان به دهها آیه از آن آیات قرآن استناد فرموده اند!

 

البته به یک حساب یک سوم آیات قرآن در وصف اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) نازل شده و یک سوم آن هم در سرزنش دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) و یک سوم هم در بیان احکام و عبرت هاست .

به گفته حاکم حسکانی عالم سنی دویست و ده آیه از آیات مهم قرآن در وصف اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) است. 

بفرموده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) : هیچ آیه رضایت و خشنودی از طرف خدا نازل نشد مگر اینکه در شأن علی (علیه السلام) می باشد، و هر جای قرآن مؤمنین را خدا ستوده اولین مقصودش علی (علیه السلام) است، و هر آیه مدحی که نازل شده مقصود اصلی علی (علیه السلام) است، و این از ویژگی های منحصر به فرد اوست.

 

تعدادی از این آیات در سفر حجی که ولایت ابلاغ شد نازل شده است و تعدادی از آنها مانند سورۂ نصر برای بار دوم در سرزمین من نازل شده اند و بعضی از محققین بیش از سیصد آیه را یافته و تحقیق کرده اند که همه در مورد واقعه غدیر است.

 

 

منبع ماه ولایت: قربان غدیر مباهله 15 روز شاد آسمانی ، میرشفیعی، سیدصادق


free b2evolution skin
21
تیر

در غدیر خم

كاروان در بيابان گرم و سوزان حجاز به پيش مى رفت. صفاى پيامبر، نگاه پر محبت او، نصيحتها و پندهاى پدرانه اش، سجده مناجاتش، خضوع و تواضعش، لبخند و گريه اش همه و همه در ذهنها مانده بود.

خورشيد روز هيجدهم ذى الحجة با گرمى و حرارت هرچه تمامتر در بيابان مى تابيد، صحرا خشك و سوزان است، از سبزه و چمن و چشمه سار و زيبايى و خرمى خبرى نبود، اما تمام لطافت و طراوت و زيبايى و خرمى در وجود مقدس پيامبر و على بود.

 

صداى زنگ شتران در بيابان، طنين انداخته بود، مثل اينكه كوه و دشت از وقوع حادثه اى خبر مى داد. بيابان آبستن يك تحول چشمگير است كه تمام خاطره هاى حج را تحت الشعاع قرار مى دهد، خدايا امروز چه خواهد شد؟ در اين بيابان چه رازى نهفته است؟ قافله به محل آبى به نام غدير كه در سه ميلى جحفه است، رسيد. ناگهان حالت مخصوص وحى به پيامبر دست داد. هرچه هست از جانب خداست و خبر بس مهم و عظيمى است. توسط جبرييل آيه بر پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس اى پيامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان. اگر چنين نكنى امر رسالت او را ادا نكرده اى. خدا تو را از مردم حفظ مى كند.

در اين آيه، چند نكته اساسى و قابل دقت به چشم مى خورد:

1 - لحن آيه قاطع بوده، از اهميت و جايگاه ويژه اى برخوردار است و با خطاب ايها الرسول نه ايها النبى آغاز شده است.

2 - فرمان بقدرى بزرگ است كه با تمام رسالت برابر دانسته شده و عدم انجام آن، نقض رسالت محسوب شده است: و ان لم تفعل فما بلغت رسالة

3 - از عبارت ما انزل اليك من ربك معلوم مى شود كه قبلا هم اين آيه نازل شده بود و پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درنگ مى كرد، چون درباره انتصاب مردى از خويشاوندان او بوده است.

4 - اين بلاغت به دليل حساسيت و موقعيت مخصوص خود به ناچار، خطرات و كارشكنيهايى به همراه داشت.

5 - خداوند پيروزى و موفقيت آن را تضمين كرده است:

و الله يعصمك من الناس

 

پيام غدير
پس از فرمان حق، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور توقف داد. آنها كه رفته بودند، برگشتند و آنان كه عقب مانده بودند، رسيدند.

براى مردم اين سوال بود كه چرا پيامبر اينجا كه آبادى نيست، توقف كرد؟ مگر چه شده است؟ همه به دنبال سايه مى گشتند. مردم پس از لحظاتى، خار و خاشاك را از زمين پاك و جاروب كردند و آماده نماز شدند. هنگام ظهر بود. صداى ملكوتى اذان در بيابان پيچيد و پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مشغول نماز شد و مردم به ايشان اقتدا كردند. پس از اتمام نماز، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر بالاى منبرى كه از جهاز شتران درست شده بود، قرار گرفت و خطبه خواند: سپاس و ستايش مخصوص خداوند است، از او يارى مى جوييم و به او ايمان داريم و بدو و بدو تكيه مى كنيم و از شرور نفس و بدى كردارمان به او پناه مى بريم كه او راهنمايى براى گمراهان نيست. گواهى مى دهم كه معبودى جز او نيست و محمد رسول اوست. اى مردم! آگاه باشيد كه من به زودى از ميان شما مى روم و دعوت را لبيك مى گويم، من مسئول هستم و شما نيز مسووليد، درباره من چه فكر مى كنيد؟

مردم با شنيدن اين سخن:از ميان شما مى روم بشدت غصه دار شدند گفتند: نشهد ان قد بلغت و نصحت وجهدت فجراك الله خيرا.

در حالى كه نفسها در سينه حبس و اشك چشم، گونه ها را مرطوب كرده بود، جواب دادند: گواهى مى دهيم كه ما را به دين خدا فرا خواندى و براى ما خير خواهى كردى و در راه مكتب الهى كوشش فراوان كردى، خدايت تو را پاداش نيك دهد!

پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

آيا گواهى نميى دهيد كه جز الله معبودى نيست و محمد بنده و رسول خداست و بهشت و دوزخ و مرگ، حق و قيامت بى شك فرا مى رسد و خداوند مردگان را بر مى انگيزاند؟

مردم جواب دادند: آرى گواهيم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

من در ميان شما دو چيز گرانبها به يادگار مى گذارم، با آن دو چگونه رفتار مى كنيد؟

شخص ناشناسى پرسيد: آن دو چيست؟ آن حضرت فرمود:

قرآن كه يك رشته اش دست خدا و رشته ديگرش به دست شماست و عترت و اهل بيتم كه اگر به آن دو چنگ زنيد، هرگز گمراه نمى شود.

 

 

مژده تكميل دين
پيامبر در اين هنگام، حضرت على (علیه السلام) را از ميان جمعيت صدا كرد و او را بالاى منبر برد و دست حضرتش را گرفت، همان دستى كه ارزش يك ضربه شمشيرش از عبادت جن و انس بالاتر بود، سپس او را به مردم معرفى كرد. همه مردم حضرت على (علیه السلام) را بالاى منبر و در كنار پيامبر ديدند، دستش در دست مبارك رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و او را شناختند و دريافتند كه هدف از توقف در اين بيابان، موضعى است كه مربوط به على مى شود. همه با گوش جان آماده بودند كه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را درباره على (علیه السلام) بشنوند. پيامبر فرمود: من اولى بكم انفسكم؛ سزاوارترين مردم كه بر مومنان از خود آنها كيست؟

پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اين سوال را سه تكرار كرد و در هر مرتبه از آنها مى پرسيد: سخنم را شنيديد؟ مردم جواب مى دادند: آرى، خدا و رسول خود بهتر مى دانند. سپس فرمود:

خداوند مولاى من است و من مولاى مومنان و بر آنان از خودشان سزاوارترم: من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره و اخذل من خذله و احب من احبه؛

هر كس من مولا و رهبر اويم، پس على مولا و پيشواى اوست، خدايا دوست بدار دوست او را و دشمن بدار دشمن او را و يارى كن ياور او را و خوار كن دشمنان او را

آنگاه فرمود: حاضران، اين موضوع را به غايبان برسانند. در اين هنگام مژده اى رسيد كه: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا؛

امروز خداوند دين خود را كامل و نعمت را بر بندگان تمام كرد و به اسلام (كامل) راضى شد.

پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

الله اكبر على اكمال الدين و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتى و الولايه لعلى من بعدى؛

خدا بزرگ است، خدا بزرگ است كه دين خود را كامل و نعمت خود را به پايان رسانيد و از رسالت من و ولايت على بعد از من خوشنود شد.

 

 

پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از منبر پايى آمد. جبرييل نازل شد و عرض كرد: خداوند به شما سلام مى رساند و مى فرمايد: خدا به پاس ابلاغ اين پيام به تو پاداش خير مى دهد، همانا رسالت را به انجام رساندى و براى امت خير خواهى كردى و مومنان را شاد نمودى و كافران و دشمنان اسلام را ذليل كردى

آن روز بزرگ، كه عيد خدا بود، بر شيطان بسيار تلخ آمد. امام صادق (علیه السلام) از قول پدرش نقل كرده كه شيطان در چهار مورد فرياد درد آلود كشيد: روزى كه لعنت شد، روزى كه به زمين فرود آمد، روز بعثت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و روز غدير خم ، هنگامه اى بود كه جبهه حق، مستحكم و پشت حق پرستان استوار شد. با ولايت و امامت حضرت على (علیه السلام) موضع شياطين بقدرى تضعيف شد كه آنان پيش شيطان بزرگ رفته، خاك بر سر خود ريختند. ابليس بزرگ گفت: چرا چنين مى كنيد؟ گفتند: امروز اين مرد پيمانى از مردم گرفت كه تا روز قيامت گسسته نمى شود.

 

 

تبريك امامت
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد، در آن بيابان، خيمه اى برپا كردند و گروه گروه تبريك و بيعت به خدمت حضرت على (علیه السلام) شرفياب شدند و خلافت و امامت او را شاد باش گفتند و ايشان را اميرالمومنين خواندند. حضرت على (علیه السلام) در درون خيمه چون قرص ماه مى درخشيد. سيل مشتاقان به ديدارش شتافته و با شوق مى گفتند:

السلام عليك يا اميرالمومنين صداى مبارك، مبارك به گوش مى رسيد. مردم با او بيعت كردند. پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به همسران خود و ديگر زنان دستور داد كه با على (علیه السلام) بيعت كنند. از جمله كسانى كه پيش از همه اظهار شادى مى كردند، ابوبكر و عمر بودند كه مى گفتند:

 

 

بخ بخ لك يا على اصبحت و اميست مولاى و مولى كل مومن و مومنه؛

به به آفرين، آفرين بر تو گوارا باد اى على (علیه السلام) كه سرور ما و همه مومنان گشتى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در اين سفر حج به مردم آموخت كه هر عبادتى در صورتى مقبول است كه ديانت و شريعتش كامل باشد و تكميل شريعت نيز جز با پذيرش ولايت و امامت على (علیه السلام) و فرزندانش بخصوص يازدهمين حجت خدا بر مردم ميسر نيست.

منبع پیام غدیر عذرا انصاری


free b2evolution skin
21
تیر

ارزش يك ضربه ذوالفقارت از عبادت جن و انس برتر شد

غدير بركه نيست، اقيانوسى ناپيدا است كه سراسر هستى را پوشانده است؛ غدير يك مقطع تاريخى نيست، همه تاريخ است. غدير با على (علیه السلام) پيوند خورده است. سخن از غدير، سخن از خدا و على (علیه السلام) است. و سخن از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابراهيم (علیه السلام) و موسى (علیه السلام) و عيسى (علیه السلام) است.

 

 

غدير ضرورتى بود كه بايد براى هدايت و ارشاد مردم و ادامه رسالت انبياى الهى به وجود مى آمد، و شخصى كه بتواند چنين رسالتى را عهده دار شود كسى جز على (علیه السلام) نبود. او تربيت شده مكتب پيامبر عظيم الشان اسلام، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و مفسر بزرگ قرآن است.

اى بازو توانمند قرآن و اى شمشير شكست ناپذير پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، اى خون و گوشت جان احمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، اى لسان صدق الله و اى كبريا، تو، سر بسم الله الرحمن الرحيمى كه همه حسنها و جمالها و كمالها مستجمع در الله است و تو نقطه باء بسم اللهى كه خود فرمودى: تمام اسرار الهى در كتابهاى آسمانى است و همه آنچه در كتابهاى آسمانى است در قرآن و در سوره حمد نهفته است و آنچه در سوره حمد است مندرج در بسم الله است و آنچه مندرج در بسم الله است مجتمع در باء بسم الله و سپس مجتمع در نقطه آن است و آن نقطه منم.

 

 

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره حضرت على (علیه السلام) فرمود: در شب معراج كه به آسمان رفتم. چنان به خدا نزديك شدم كه فاصله من و خدايم به اندازه دو كمان يا دو زراع يا كمتر بود. معبودم فرمود: اى محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در ميان مخلوقات كدام را از همه بيشتر دوست دارى. عرض كردم: على (علیه السلام) را، خطاب رسيد: پس تماشا كن. چون نگريستم، ديدم، على بى ابى طالب آنجاست.

اى شخصيت بى كران و جامع اضداد! كه را رسد تا تو را وصف كند؟! اى كه عارف امانت مى آويزد و عاشق در عشق تو سينه چاك مى كند و در شيدايى تو نغمه جانسوز مى سرايد، دوستان از شوق مهر و صفاى تو سرمست مى شوند و پهلوانان در ميدان سبقت و افتخار و مدال، با نام تو جرات و جسارت و قدرت مى گيرند و با يا على شهره آفاق مى شوند، يتيمان خود را در آغوش تو مى افكنند و گرمى محبت پدرانه تو را بر رخسار خويش احساس مى كنند و دردمندان، خود را در سايه لطف تو تسلى مى دهند و محرومان همه جا با هم ناله اند.

 

 

ولتر، فيلسوف فرانسوى مى گويد:

شخصيت على (علیه السلام) چون درياى پهناور تمام جهان هستى را در برگرفته و اين دريا فقط با يك قطره اشك كودك يتيمى توفانى و متلاطم مى شود.

اى سر ناله ها و زلال اشكها، خمار نگاهها و معناى عدالتها! هيچ قلبى ظرافت راز و هيچ گوشى محرم اسرار تو نبود! چرا راز غمها را در اعماق چاه پنهان مى كردى؟! اگر بشريت از اين غصه جان دهد، بر او ملالى نيست.

فرمانده از تو شيوه رزم و رزمنده در ركاب تو رمز حماسه و ستيز و استاندار و فرماندار از تو راه و رسم كشور دارى و سياست آموخت. على اى معلم اعظم و مربى اعلى، اى آنكه تمام فضائل و مكارم در وجود تو جلوه گر شده و همه بدان معترف بودند. آرى معاويه در اين باره گفت: هيچ قصرى نبود كه بخواهم و مالك آن نباشم، هيچ زن زيبا رويى نبود كه ميل او كنم و در كنارش نباشم. هيچ غذاى لذيذ و دلپذيرى نبود كه اشتها داشته باشم و برايم فراهم نباشد، اما ندانستم محبت و عشق چيست. اى كاش تمام آنچه كه داشتم مى دادم تا يك دقيقه زندگى على (علیه السلام) را به من بدهند و در آن دقيقه مى فهميدم كه محبت و عشق چيست! عشق به خدا و عشق به مردم و عشق به كار و عشق به كار كه خستگى و ملامت در آن نباشد.

 

 

عايشه مى گويد كه پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: الحق مع على (علیه السلام) يزول معه حيث مازال

رسول اكرم به حضرت على (علیه السلام) فرمود: براستى حق همراه تو و بر قلب و زبان تو جارى است. حق بين دستها و مقابل چشمان توست. ايمان با گوشت و خون تو آميخته است، همچنان كه با گوشت و خون من آميخته شده است.

نور در حق جمال تو چنان درخشيد كه ديده ها را توان تماشاى آن نيست. آن زمان كه در بستر شهادت خفته بودى و ظرف شير برايت آوردند، قدرى از آن نوشيدى و بقيه را به قاتلت دادى، همان قاتل پست كه شمشير خود را با هزار درهم به زهر آلوده بود. اين گونه بودى كه هيچ مادرى چون تو را نمى زايد. اى شير خدا در ميدان پيكار، آن قدر پيش تاختى كه ارزش يك ضربه ذوالفقارت از عبادت جن و انس برتر شد. هيچ جوانمردى به پاى تو نرسيد و هيچ اسلحه اى بهاى شمشير تو را پيدا نكرد. اى سربازان كارزار! اگر در جنگ بدر، مجسمه هاى كفر و الحاد چون وليد و عتبه و شيبه و ديگر شجاعان عرب را با بازوان نيرومند خود به خاك نمى افكندى، هرگز مسلمانان ياراى مقاومت نداشتند؛ نه تنها آن سه نفر كه بيش از نصف لشكر دشمن به دست تو هلاك شدند در نبرد خندق كه به فرموده رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رويارويى تمامى كفر در برابر تمامى ايمان بود، عمروبن عبدود مظهر شرك و غرور را به خاك افكندى، همو كه هيچ پهلوانى را ياراى مقابله با او نبود، اما اى فاتح، چه شد كه وقتى او را بر زمين انداختى و روى سينه اش نشستى، ناگهان برخاستى؟ چه شد؟ براى اثبات اخلاصت بود و آموزش اين درس كه: شمشير بايد براى خدا آخته شود و براى حق بر سر دشمن فرود آيد. الله اكبر!

الله اكبر از شجاعت و قدرت تو كه درب قلعه خيبر را، كه پنجاه نفر توانايى كندن آن را نداشتند، به تنهايى از جا كندى؛ همان درى كه وقتى به  سويى انداختى، هفتاد نفر شدند تا آن را حركت دادند…

 

 

تو در تمام جنگها بشارتگر پيروزى و بركت بودى. احد تو تنها وفادار رسول خدا بودى و از فرمانش سر نتافتى، در حالى كه ديگران مفتون غنائم شدند و سخن پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را فراموش كردند و ثمره تلخ آن را چشيدند، در جنگ طائف، ذات السلال، حنين، فتح مكه و… نقش بر همگان آشكار بود.

در فتح مكه پاى بر دوش پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گذاردى، نگران از آن كه دوش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را نيازارى رسول حق، شادمان و آرام، نه تنها سنگينى پايت را احساس نكرد، بلكه آرامش و خنكى دستى را احساس كرد كه خدا در عرش بر دوش او نهاده بود:

والنبى قال لنا***ليلة المعراج لما صعده

وضع الله على كتفى يدا***فاحس القلب ان يقدر ان قد برده

و على واضع اقدامه***فى محل وضع الله يده.

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است كه شب معراج وقتى به آسمانها عروج كردم خداوند دستى بر شانه من نهاد كه دلم احساس خنكى (رحمت او را) نمود و على (روز سرنگونى بتها و پاكسازى كعبه)بر جايى پاى نهاد كه خداوند دست نهاده بود.

 

 

 

منبع 

پيام غدير، انصاری عذرا


free b2evolution skin
10
تیر

ازدواج حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) پیوند آسمانی)

حضرت علی (علیه السلام) که برای خواستگاری دختر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به خانه ایشان رفته بود، خواسته خود را اینگونه بیان کرد: «پدر و مادرم فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتید. با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دل سوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم می باشید. ای رسول خدا! اکنون که بزرگ شده ام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمده ام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا می پذیرید؟» چهره پیامبر، همانند گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را می کشید. خوشحال شد، ولی جواب قطعی را برعهده فاطمه (سلام الله علیها) گذاشتند.

 

آخرین ماه از یک سال قمری با بهترین روز خلقت و پیوندی آسمانی آغاز می شود، یکم ذی الحجه یادآور روزی در تاریخ اسلام است که بانوی دو عالم در سن 9 سالگی ولایت علی ابن ابیطالب را بر خود قبول کرده است. سالگرد ازدواج این دو نور عالم رخداد عظیمی است که به تعبیر امام خمینی (ره) اشاعه نور این خانواده عالم را روشن کرده است. از این روی اول ذی الحجه مصادف با سالگرد ازدواج حضرت زهرا (سلام الله علیها) و حضرت امیرالمونین (علیه السلام) روز مبارکی است که بیشترین زوج های جوان پیوند خودشان را در این روز رقم می زنند. ازدواج حضرت علی علیه‌السلام و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چگونه رقم خورد؟

 

مراسم خواستگاری امام علی (علیه السلام) از حضرت زهرا (سلام الله علیها)
هنگامی که حضرت علی علیه السلام برای خواستگاری فاطمه علیهاالسلام رفت، حضرت حدود 9 سال داشتند و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در خانه ام سلمه بود. امام علی (علیه السلام) وقتی درب خانه را زد پیش از آنکه خودشان را از پشت پرده معرفی کنند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) اذن ورود را به خانه دادند و گفتند: «درب را باز کنید. کسی پشت درب است که محبوب خدا و رسول محسوب می شود.»

 

 

علی (علیه السلام) وارد منزل شدند و سلام کردند و از روی شرم چشمانشان را بر زمین دوختند و شرم از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مانع گفتن خواسته اشان شد. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) که خود حالات رفتاری و روحی امام علی (علیه السلام) باخبر بود، سکوت را شکستند و فرمودند: «می بینم برای حاجتی اینجا آمده ای. خواسته ات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواسته ات پیش من پذیرفته است».

 

 

حضرت علی(علیه السلام) که برای خواستگاری دختر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به خانه ایشان رفته بود، خواسته خود را اینگونه بیان کرد: «پدر و مادرم فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتید. با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دل سوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم می باشید. ای رسول خدا! اکنون که بزرگ شده ام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمده ام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا می پذیرید؟» چهره پیامبر، همانند گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را می کشید. خوشحال شد، ولی جواب قطعی را برعهده فاطمه (علیها السلام) گذاشتند.

 

 

پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ماجرای خواستگاری امام علی (علیه السلام) را برای دخترش بازگو کرد، خانه ناگهان غرق در سکوت شد و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از سر حیا ساکت ماند و حرفی نزدند. به ناگاه بانگ تکبیر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بلند شد: «اللّه اکبر! فاطمه راضی است. سکوت او نشانه رضایت اوست».

 

 

مهر علی (علیه السلام)؛ مهریه زهرا (سلام الله علیها)
مشخص کردن میزان مهریه، از شرایط عقد در اسلام است. حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) که نخستین مجری دستورات اسلام بود، در پیوند دخترش با حضرت علی (علیه السلام)، از داماد آینده اش پرسید: آیا برای این ازدواج اندوخته ای داری؟ علی (علیه السلام) پاسخ داد: شما از وضعیت من به خوبی آگاهید. تمام دارایی من شمشیر، زره و شتر آبکشم است. پیامبر فرمود: شمشیرت را برای جهاد در راه خدا نیاز داری؛ شتر هم برای انجام کار های روزمره و امرار معاش می خواهی؛ ولی این زره (پیراهن جنگی) رابفروش و پولش را برایم بیاور. علی (علیه السلام) زره را به پانصد درهم فروخت و پول را به عنوان مهریه همسرش نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آورد تا برای ازدواجشان هزینه کند. بدین ترتیب مهریه برترین بانوی دنیا تعیین شد و پیام مهرآفرین آن برای همه دختران مسلمان باقی ماند. این مبلغ به عنوان سنت قرار گرفت و هر یک از اهل بیت (علیهم‌السلام) میزان مهریه همسران خود را به همین مقدار مشخص می کردند .

 

 

ساده ترین مراسم خطبه عقد
برای اجرای خطبه عقد، علی (علیه السلام) به دستور پیامبر به مسجد رفت. همچنین پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به بلال دستور داد که مهاجر و انصار را در مسجد گرد آورد. پس از مدت کوتاهی همگی در مسجد جمع شدند. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بر منبر مسجد نشست و در حضور شاهدان، خطبه عقد برترین بانوی اسلام را در مسجد مدینه جاری فرمود. سپس برای عروس و داماد دست به دعا برداشت و فرمود: «خداوند برای شما مبارک گرداند و اجتماعتان را پاینده بدارد.»

 

 

دوره نامزدی حضرت علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) چقدر طول کشید؟
امام علی (علیه السلام) در خاطره ای زیبا، پایان دوره نامزدی اش را چنین بیان می کند: یک ماه از اجرای خطبه عقدمان گذشت. در این یک ماه با رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم) نماز می خواندم و به خانه ام برمی گشتم و در این یک ماه درباره ازدواج سخنی به ایشان نگفتم. پس از یک ماه، همسران پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به من گفتند: نمی خواهی درباره آوردن فاطمه به خانه خودت با پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) صحبت کنیم؟ گفتم صحبت کنید. آن ها به محضر حضرت رفتند و عرض کردند: علی (علیه السلام) دوست دارد همسرش را به خانه ببرد، چشم فاطمه را به دیدار شوهرش روشن کن! پیامبر پرسید: چرا خود علی (علیه السلام) همسرش را از من نمی خواهد؟ ماتوقع داشتیم که خودش اقدام کند. من عرض کردم: ای رسول خدا! حیا و شرم مرا از سخن گفتن در این باره باز می دارد. پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) با شنیدن این سخنان، با برگزاری مراسم ازدواج موافقت کرده، به همسران خود دستور تهیه مقدمات آن را داد.

 

 

 

منبع حوزه نت

 

 


free b2evolution skin
1
اردیبهشت

غروب خورشید عدالت

چشمه سار فضائل
امیرالمؤمنین على علیه السلام به شهادت تاریخ واعتراف دوست و دشمن در کمالات انسانى نقیص ه اى نداشته و در فضائل اسلامى نمونه کاملى از تربیت پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله بود. بحث هایى که در اطراف شخصیت او شده و کتاب هایى که در این باره شیعه و سنى و سایر مطلعین و کنجکاوان نوشته اند، درباره هیچ یک از شخصیت هاى تاریخ اتفاق نیفتاده است. على علیه السلام در علم ودانش داناترین یاران پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سایراهل اسلام بود و نخستین کسى است در اسلام که در بیانات علمى خود، در استدلال آزاد و برهان را باز کرد و در معارف الهیه بحث فلسفى نمود و در باطن قرآن سخن گفت و براى نگهدارى لفظش دستور زبان عربى را وضع فرمود و تواناترین عرب بود. على علیه السلام در شجاعت ضرب المثل بود در آن همه جنگ ها که در زمان پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و پس از آن شرکت کرد، هرگز ترس و اضطراب از خود نشان نداد و با این که بارها و ضمن حوادثى مانند جنگ احد و جنگ حنین و جنگ خیبر و جنگ خندق، یاران پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و لشکریان اسلام لرزیدند و یا پراکنده شده فرار نمودند، وى هرگز پشت به دشمن نکرد و هرگز نشد که کسى از ابطال و مردان جنگى با وى درآویزد و جان به سلامت برد و در عین حال با کمال توانایى ناتوانى را نمی کشت و فرارى را دنبال نمی کرد و شبیخون نمی زد و آب بر روى دشمن نمی بست

سیره های نورانی
على علیه السلام در تقواى دینى و عبادت حق یگانه بود، پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله در پاسخ کسانى که نزد وى از تندى على علیه السلام گله مى کردند می فرماید: «على را سرزنش نکنید، زیرا وى شیفته خداست». ابودردا صحابى، جسد آن حضرت را در یکى از نخلستان هاى مدینه دید که مانند چوب خشک افتاده است براى اطلاع به خانه آن حضرت آمد و به همسر گرامى وى که دختر پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله بود، درگذشت همسرش را تسلیت گفت، دختر پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: پسر عم من نمرده است بلکه در عبادت از خوف خدا غش نموده است و این حال براى وى بسیار اتفاق می افتاد.

على علیه السلام در مهربانى به زیر دستان و دل سوزى به بینوایان و بیچارگان و کرم و سخا به فقرا و مستمندان قصص و حکایات بسیار دارد. آن حضرت هر چه را به دستش می رسید در راه خدا به مستمندان و بیچارگان می داد و خود با سخت ترین و ساده ترین وضعى زندگى می کرد. آن حضرت کشاورزى را دوست می داشت و غالباً به استخراج قنوات و درخت کارى و آباد کردن زمین هاى بایر می پرداخت ولى از این راه هر ملکى را که آباد می کرد و یا هر قناتى را که بیرون می آورد وقف فقرا می فرمود و اوقاف آن حضرت که به صدقات على معروف بود در اواخر عهد وى عواید سالیانه قابل توجهى (بیست و چهار هزار دینار طلا) داشت 

تصویرهایی کوتاه از زندگی امام علی علیه السلام
امام علی علیه السلام به سمت کوفه حرکت می کرد که با یک کافر ذمی همراه شد. آن مرد به امام علی علیه السلام عرض کرد به کجا می روی؟ حضرت علیه السلام فرمود: به کوفه می روم. وقتی بر سر دو راهی رسیدند و خواستند از یکدیگر جدا شوند امام علیه السلام از مسیر خود خارج شد و در مسیر او حرکت کرد. مرد ذمی گفت: مگر به کوفه نمی روی؟ امام علیه السلام: بله به کوفه می روم. مرد ذمی: چرا راه کوفه را رها کردی؟ امام علیه السلام: این کمال حسن همراهی است که مرد رفیق راهش را در هنگام جدائی چند قدمی بدرقه کند و این دستوری است که پیامبر صلی اللّه علیه و آله به ما داده است. مرد ذمی: پیامبر شما چنین دستوری داده است؟ امام علیه السلام: آری. مرد ذمی: پس هر کس از او پیروی کرده است بخاطر همین رفتارهای بزرگوارانه بوده است و من تو را گواه می گیرم که پیرو دین تو باشم. آنگاه همراه امام علیه السلام به کوفه رفت و چون او را شناخت اسلام آورد.

 

غروب خورشید عدالت
جنگ نهروان ضربت سختی بر خوارج وارد کرد که دیگر نتوانستند آن طور که انتظار می رفت جایی برای خود در عالم اسلام باز کنند. مبارزه علی با آنها بهترین سندی بود برای خلفای بعدی که جهاد با اینها را مشروع و لازم جلوه دهند. اما باقیمانده خوارج دست از فعالیت برنداشتند: سه نفر از اینان، در مکه، دور هم جمع شدند و به خیال خود به بررسی اوضاع عالم اسلام پرداختند، چنین نتیجه گرفتند که تمام بدبختیها و بیچارگیهای عالم اسلام زیر سر سه نفر است: علی، معاویه و عمرو بن العاص. علی همان کسی بود که اینها ابتدا سرباز او بودند. معاویه و عمرو بن العاص هم همانهایی بودند که حیله سیاسی و خدعه نظامیشان موجب تشکیل چنین فرقه خطرناک و بی باکی شده بود.

این سه نفر - که یکی عبد الرحمن بن ملجم بود و دیگری برک بن عبد الله نام داشت و سومی عمرو بن بکر تمیمی - در کعبه با هم پیمان بستند و هم قسم شدند که آن سه نفر را که در راس مسلمین قرار دارند در یک شب یعنی در شب نوزدهم رمضان (یا هفدهم رمضان) بکشند. عبد الرحمن نامزد قتل علی و برک مامور قتل معاویه و عمرو بن بکر متعهد کشتن عمرو بن العاص شد. با این پیمان و تصمیم از یکدیگر جدا شدند و هر کدام به طرف حوزه مأموریت خود حرکت کردند.

 

شهادت علی علیه السلام

مرثیه آفتاب
کمر بند عزمت را برای مرگ محکم کن

که مرگ به دیدار تو خواهد آمد

و مرگ پریشانت نکند

آن هنگام که به حضورت خواهد رسید

… و این سرود، ترنّم سحرگاه تو بود؛ سحرگاه شبی که تنها با سه لقمه، افطار کردی و فرمودی: «دوست دارم گرسنه به دیدار خدا بروم»

حکایت غریبی است… غم های جهان به پیشواز دلم آمده اند. طوفانی در راه است. بوی یتیمی در مشام جهان پیچیده است و آسمان، گرفته و غمگین است. حکایت غریبی است؟ حکایت مسجد، سحر، سجده و سجاده. و غریب تر، قصّه مظلومی است که صبورانه زیست و در آخرین سجده، سرود رهایی سر داد، سرود «فُزتُ وَ رَبِّ الْکعبِه»

آن شب، شبِ قدر را سحر کرد علی/با شوق وصال، ترک سر کرد علی

با زمزمه «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکعبه»/از خاک به افلاک سفر کرد علی

امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام دیگران
ابی بردة سلمی می گوید: از رسول خدا(ص) شنیدم که اینچنین حضرت علی(ع) را مخاطب قرار می داد: یا علی؛ خداوند متعال در هفت مورد تو را با من شاهد قرار داد:

1- شبی که به معراج رفتم جبرئیل به من گفت: برادرت کجاست؟ گفتم: او را ورای خودم جانشین قرار دادم. جبرئیل گفت: خداوند را بخوان پس در هنگام خواندن مثال تو همراه من بود.

در این هنگام دسته ای از ملائکه را دیدم که به صف ایستاده اند ! گفتم: ای جبرئیل! اینان کیستند که به صف ایستاده اند؟ گفت: اینان کسانی هستند که روز قیامت به خاطر وجود تو خداوند را مباهات می کنند.

پس نزدیک آنان شدم و از آنچه بوده و تا روز قیامت خواهد شد با آنان حرف زدم (در حالی که مثال تو همراه من بود.)…

بر آستان جانان
صفوان جمّال مى‌گوید: با امام صادق (ع) به کوفه رسیدیم؛ امام فرمود: این‌جا حرم جدم امیرالمؤمنین (ع) است. سپس به سوى آن حرکت کرد و به من فرمود: قدم‌هایت را کوتاه بردار و سرت را پایین بیانداز؛ زیرا براى هر قدمى، براى تو صدهزار حسنه نوشته مى‌شود و صدهزار کار بد از تو پاک مى‌گردد و صدهزار درجه بالا برده مى‌شود و صدهزار خواسته‌ات برآورده مى‌شود و پاداش هر صدیق و شهید براى تو ثبت مى‌گردد.

در حدیث دیگرى، امام صادق (ع) مى‌فرماید: «من زار امیرالمؤمنین ماشیاً، کتب الله له بکلّ خطوة حجّة و عمرة، فإن رَجَع ماشیاً کتب الله له بکل خطوة حجّتین و عمرتین» کسى که امیرمؤمنان (ع) را با پاى پیاده زیارت کند، خداوند براى هر قدمى یک حج و یک عمره بنویسد؛ پس اگر با پاى پیاده هم بازگردد، براى هر قدمى دو حج و دو عمره خواهد نوشت. سپس به راوى فرمود: این حدیث را با آب طلا بنویس.

در روایت دیگرى از امام ششم آمده است که فرمود: هر کس جدم را در حالى که عارف به حق اوست زیارت کند، خداوند براى هر قدمش یک حج مقبول و یک عمره نیکو مى‌نویسد، و به خدا قسم قدمى که در زیارت حضرت امیر (ع) غبارآلود شود، سواره باشد یا پیاده، آتش جهنم را نصیب آن قدم نمى‌کند.

منبع حوزه نت


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم