27
شهریور

شفاعت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از امت خود

در دین اسلام شفاعت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) امری مسلم است و شیعه و سنی عقیده دارند که آن حضرت در روز قیامت، از برخی مسلمانان شفاعت می کند.

 

 

یکی از مسائل مهم اعتقادی در دین اسلام، مسئله شفاعت است. اعتقاد به شفاعت انبیا و اولیا، از امور مسلم دین اسلام است که در قرآن کریم به آن تصریح شده است. شفاعت به معنای وساطت بین بندگان و خدای متعال است. با شفاعت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیاری از گناهکاران از آتش جهنم نجات پیدا می کنند.

شفاعت پیامبر اسلام (ص) برای گناهکاران
برخی از مسلمانان به این باور هستند که شفاعت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) شامل گناهکاران نمی شود. در شفاعت پیامبر اسلام  (صلی الله علیه و آله و سلم) مرجئه، جز ابن شبیب، و گروهى از اصحاب حدیث با شیعه امامیه موافقت دارند که شفاعت پیامبر اسلام برای گناهکاران امت آن حضرت است.

اما معتزله بر ضد ایشان اجماع کرده‏ اند. به اعتقاد ایشان شفاعت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مخصوص مطیعان است نه عاصیان، و اینکه آن حضرت از هیچ آفریده‏اى که مستحق عذاب باشد شفاعت نمى‏ کند .

شیخ مفید می گوید مومنى که با گناه توبه ناشده از دنیا مى ‏رود، خواه آن گناه صغیره باشد یا کبیره، از خلود در آتش رهایى خواهد یافت. ولى آن مومن به شفاعت پیامبر اسلام  (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهم السلام) نجات پیدا مى‏ کند. 

در حدیث مشهور از نبى اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود: «ادخرت شفاعتى لاهل الکبائر من امتى؛ یعنى شفاعت خود را براى اهل کبایر از امتم ذخیره نموده یا تاخیر انداختم. پس اصل مطلب مورد اشکال نیست اما سخن در اینست که چه گروهى مشمول شفاعت‏ پیامبر و ائمه (علیهم السلام) مى‏شوند؟

در این نوشته به چند حدیثی اشاره شده است که آن حضرت فرموده از چه کسانی و در چه مواضعی شفاعت می کنند.

 

ادامه »


free b2evolution skin
27
شهریور

محل اولین نماز جماعت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

اولین نماز جماعت در تاریخ اسلام در مکه به امامت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) اقامه شد، نماز مهم ترین ره آورد دین مقدس اسلام است که ظهور بندگی عبد در برابر مولا و خالقش که خداوند متعال باشد در آن تجلی می یابد و افزون بر جنبه شخصی و عبادی که دارد و روح را به پرواز در آورده و به معراج می برند، جنبه های اجتماعی و سیاسی مهمی نیز دارد که در نماز جماعت و جمعه ظهور و بروز می یابد.

 

 

 

 

 

نماز جماعت نمازی است که به صورت دسته ‌جمعی اقامه می ‌شود. نماز جماعت از با فضیلت ‌ترین عبادات شمرده شده است. کسی که در نماز جماعت جلو می‏‌ ایستد و دیگران به او اقتدا می‏‌ کنند، امام جماعت نامیده می ‌شود و کسانی را که به او اقتدا می ‌کنند، مأموم می ‌گویند.

در کتاب محاسن برقی به سند خود از امام صادق (علیه السلام ) از پدرانش از امیرالمؤ منین (صلوات الله علیه) است که فرمود: رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم )فرمودند: کسی که نماز صبح و عشا را در جماعت بخواند، او در ذمه خدا خواهد بود. و کسی که او را ظلم کند، پس گویا به خدا ظلم کرده. و کسی که حقیر شمارد او را، خدا را حقیر شمرده است

حکمت تشریع نماز جماعت
بر اساس روایت نقل‌شده از امام رضا (علیه السلام)، علت تشریع نماز جماعت، آشکار شدن اسلام، توحید و اخلاص در بین مردم است.در کتاب علل الشرائع از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که خدا نماز جماعت را برای این قرار داد تا کسانی که نماز می خوانند از کسانی که نماز نمی‌ خوانند شناخته شوند و معلوم شود چه کسی اوقات نماز را حفظ و چه کسی آن را ضایع می ‌کند. همچنین آمده است که اگر نماز جماعت نبود، کسی نمی ‌توانست در باره دیگری شهادت به خیر دهد.

با توجه به جایگاه اجتماعی نماز این سوال ممکن است پیش بیاید که اولین نماز جماعت در تاریخ اسلام در چه زمان و مکان شکل گرفت.

به گفته برخی فقیهان، آغاز واجب ‌شدن نماز به صورت جماعت بوده است.

 

ادامه »


free b2evolution skin
26
شهریور

هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه

1.چرا پیامبر اسلام(ص) تنها هجرت کردند؟

2. چرا مشرکان علی(ع) و اولاد پیامبر را بعد از هجرت آن‌حضرت نکشتند؟

3. چرا بعد از هجرت، مشرکان دیگر مسلمانان را اذیت نکردند؟

 

 

پاسخ اجمالی

هجرت پیامبر (ص) به دستور خدای متعال برای شکست نقشه شوم مشرکان مکه برای قتل پیامبر (ص) صورت گرفت. طبیعی است که این کار باید با رعایت تمام نکات امنیتی و در کمال اختفاء انجام می شد؛ زیرا حضرت مأمور بودند از راه های طبیعی و عادی فرمان الهی را عملی کنند بنابر این روشن است که اگر افراد زیادی همراه حضرت مهاجرت می کردند دشمنان متوجه شده و امکان موفقیت کامل پیامبر (ص) نبود.

همانطوری که مشرکان بعد از حرکت حضرت، با تمام امکانات خود به جستجو پرداختند، اما حضرت را نیافتند و بعد از ناامیدی به سراغ حضرت علی (ع) رفته و ایشان را مورد اذیت قرار دادند. البته عده زیادی از مسلمانان قبل از پیامبر، به مدینه هجرت کرده و جز عده معدودی از آنان، کسی در مکه نبود که آنان نیز از اذیت مشرکان در امان نماندند و اموال شان در مکه توقیف شد و پس از مهاجرت به مدینه در تنگنای فقر مالی بودند.

پاسخ تفصیلی

بر اثر دعوت پیامبر (ص) در ایام حج و فرصت های مناسب دیگر بسیاری از مردم مدینه به سوی اسلام گرایش پیدا کرده و نفوذ اسلام در مدینه گسترش یافت.پس از آنکه اسلام در میان مردم مدینه گسترش یافت قریش مکه احساس خطر کرده و بر فشارهای خود نسبت به مسلمانان افزودند، بگونه ای که سخت گیری آنان تا آن زمان بی سابقه بوده است و از آنجایی که دو قبیله اوس و خزرج که جمعیت مدینه را تشکیل می دادند، جنگ های طولانی با هم داشتند، زمانی که پیامبر آنها را به دین حنیف اسلام دعوت نمود و بر آموزه های آسان دین و شخصیت ایشان آگاهی یافتند آن حضرت را برای خاتمه دادن به آن جنگ و نزاع شخصیت مناسبی یافتند.به دنبال آن مسلمانان درخواست هجرت به مدینه کردند بگونه ای که در ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت که مهاجرت پیامبر (ص) در آن ماه اتفاق افتاد در مکه از مسلمانان جز پیامبر (ص) و علی و ابوبکر و عده معدودی از مسلمانان بازداشت شده و یا بیمار و پیر، کس دیگری باقی نمانده بود. خروج مسلمانان از مکه، مشرکان را به وحشت انداخت. زیرا آنان احساس کردند که اکنون جمعیتی از مسلمانان در یک شهر فراهم آمده و می توانند تهدیدی جدی برای آنان و کاروان های تجاریشان باشند، از این رو مصمم شدند تا درباره پیامبر که هنوز در مکه به سر می برد تصمیمی جدی بگیرند، آنان در این تصمیم گیری سه راه داشتند:

1. بگذارند تا پیامبر به مدینه هجرت کند

2. پیامبر (ص) را حبس کنند

3. پیامبر (ص) را به قتل برسانند. در آغاز تصمیم کشتن رسول خدا را نداشته و تنها سخن از حبس یا اخراج وی بوده است که طبعاً این دو اقدام نمی توانست مشکل را حل کند؛ زیرا رفتن پیامبر (ص) از مکه می توانست جبهه یثرب را کاملاً آماده مقابله سازد و حبس وی نیز ممکن بود مسلمانان را تحریک بر نجات وی کند.

لذا تصمیم بر قتل پیامبر (ص) گرفتند که بنا شد از تمام قبایل افرادی انتخاب شوند و شبانه به طور دستجمعی به خانه پیامبر (ص) یورش برده و پیامبر را به شهادت برسانند.

فرشته وحی نازل گردید و پیامبر (ص) را از نقشه های شوم مشرکان آگاه ساخت که در قرآن این گونه به آن اشاره شده است :” (به خاطر بیاور) هنگامى را که کافران نقشه مى‏کشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند، و یا (از مکّه) خارج سازند آنها چاره مى‏ اندیشیدند (و نقشه مى‏کشیدند)، و خداوند هم تدبیر مى‏کرد و خدا بهترین چاره جویان و تدبیرکنندگان است!” پیامبر (ص) از طرف خدا مأمور شد آهنگ سفر نموده و به سوی مدینه حرکت کند، لازم بود هجرت بسیار مخفیانه و با رعایت کامل مسائل حفاظتی صورت گیرد تا پیامبر (ص) به سلامت وارد مدینه شوند زیرا بقای آئین نوپای اسلام در آن شرایط شدیداً وابسته به حیات آن حضرت بود به همین خاطر آن شب علی (ع) را در بستر خود به جای خود گذاشته تا در همان ابتدا کسی متوجه عدم حضور حضرتش در بستر نشده و حضرت بتواند قبل از هر گونه اطلاع دشمن از حلقه محاصره آنان خارج شود و خود به همراه ابوبکر به طرف مدینه هجرت نماید.  در صورتی که اگر پیامبر (ص) افراد زیادی را به همراه خود می برد ممکن بود آنان از جایگاه حضرت و هجرت او با خبر شده و در بین راه مدینه حضرت را به شهادت برسانند.

اما این که چرا مشرکان بعد از هجرت پیامبر (ص) خاندان حضرت را اذیت نکرده اند باید گفت:

1. وقتی مشرکان متوجه شدند که پیامبر (ص) از مکه خارج شده و نقشه آنان نقش بر آب شده است به سوی علی (ع) یورش بردند و حضرت را به سوی مسجد الحرام کشیدند و پس از بازداشت و اذیت مختصری او را آزاد ساخته اند.

2. مشرکان همه هدفشان کشتن شخص پیامبر (ص) بود، زیرا تنها از این راه بود که می توانستند به زعم خود اسلام را نابود سازند به همین خاطر در این مرحله با دیگران کاری  نداشتند و خود را درگیر دیگران نکردند.

اما این که چرا مشرکان بعد از هجرت پیامبر (ص) مسلمانان را اذیت نکردند؟

اولا: بسیاری از مسلمانان قبل از هجرت پیامبر (ص) به مدینه هجرت کرده بودند و اصولا علت نقشه قتل پیامبر (ص) توسط قریش، هجرت مسلمانان به مدینه و انتشار اسلام در شهر مدینه بوده است.

ثانیا: مسلمانانی که از اهل مکه (قریش ) بودند اقوام و خویشان و نزدیکانی داشتند و همین پیوندهای خانوادگی در بسیاری موارد مانع اذیت و آزار مسلمانان می شد و مشرکین از ترس قبیله و طایفه فرد مسلمان، از اذیت و آزار او خود داری می کردند، اما با این حال مسلمانانی بعد از هجرت پیامبر (ص) در مکه باقی بودند که از آزار و اذیت مشرکان در امان نبودند تا جایی که اموال بسیاری از آنان از طرف مشرکان توقیف شد به گونه ای که این مسلمانان بعد از هجرت به مدینه در فقر شدیدی به سر می بردند و حتی تعدادی از آنان به نام (اصحاب صفه) نتوانستند در مدینه مکانی برای استراحت خود فراهم کنند و در مسجد به سر می بردند.

بنابراین مشرکان بعد از هجرت پیامبر تا جایی که می توانستند مسلمانان را مورد اذیت و آزار قرار دادند.

 

منبع : پایگاه اطلاع رسانی منبرها


free b2evolution skin
26
شهریور

پاسخ به سؤالاتی پیرامون جشن و بیعت نهم ربیع الاول

سیر زندگی اهل بیت علیهم السلام اینگونه بوده است که هرگاه امامی به شهادت می رسید، شیعیان نزد امام بعدی می آمدند و عرض ارادت می کردند و ضمن عرض تسلیت شهادت امام قبلی، با امام جدید هم تجدید عهد و بیعت می کردند

 

 


وقتی که سخن از برگزاری جشن یا شادمانی به مناسبت آغاز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و بیعت با ایشان می شود. برخی می پرسند: معنای این کار چیست؟ مگر در عصر امامان شیعه چنین رسمی بوده است که امامی شهید شده و روز بعد، برای امامت فرزندش شادمان باشند؟ پرسش دیگر اینکه آیا این درست است که عده ای قصد دارند با طرح جشن نهم ربیع به عنوان آغاز امامت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف با برنامه های دیگر در چنین روزی مقابله کنند؟ و اصولا بیعت با امام یعنی چه و چه ثمره ای دارد؟ این ها پرسش هایی است که پاسخ های آنان ارائه می شود.
۱. آیا شیعیان برای به امامت رسیدن امامی، جشن می گرفته اند؟
دو نوع شادمانی برای به امامت رسیدن امام داریم. یک نوع وقتی است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، حضرت علی علیه السلام را به عنوان امام معرفی می کند. برای این امر، مراسم داشتیم و امامان هم بر آن و بزرگداشت آن تأکید کرده اند؛ البته جشنی متناسب با عرف زمانة خودش؛ یعنی وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، حضرت علی علیه السلام را به عنوان امام در غدیر مطرح می کنند که یک حالت عمومی دارد، این همراه خودش، جشن دارد؛ تا چند روز افراد به امیرالمؤمنین علیه السلام تبریک می گفتند؛ حتی بعد از این واقعه هم، وقتی کسی خبردار می شد به آن حضرت تبریک می گفت؛ چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده بودند که حاضران به غایبان بگویند. حاجیانی که به مناطق خودشان برمی گشتند و این خبر مهم را به منطقة خودشان می رساندند، عده ای که تازه خبردار می شدند باز هم به امیرالمؤمنین علیه السلام تبریک می گفتند.
جشن گرفتن در این روز در سیرة علما هم بود است. با اینکه عید قربان و عید فطر از عیدهای اسلامی است؛ اما علاوه بر این دو عید، عید غدیر را بسیار گرامی می داشتند.
اما نوع دوم، آغاز امامت، بعد از شهادت امام قبلی است. سیرة اهل بیت علیهم السلام در این مورد چگونه بوده است؟ اول اینکه طبیعی است که ایشان به مناسبت شهادت امام قبلی، محزون بوده اند. شیعیان نزد امام جدید می آمدند و ابتدا شهادت امام قبلی را تسلیت می گفتند و سپس با امام جدید بیعت می کردند.
امام علیه السلام با تعابیر مختلف به اینها می گفتند خوشحال باشید که با ما هستید و شیعیان هم خوشحال بودند که گمراه نشده اند و امام بعدی را شناخته اند و مثلاً هفت امامی نمانده اند؛ به خصوص تا زمان امام رضا علیه السلام که سرآغاز دوازده امامی شدنِ شیعه است؛ یعنی ما هفت امامی و شش امامی داریم، اما هشت امامی نداریم؛ هر کسی امام رضا علیه السلام را پذیرفته است بقیة ائمه را هم قبول کرده و دوازده امامی شده است.
البته اهل بیت علیهم السلام در یک فضای حزنی زندگی می کردند و می فرمودند بنی امیه برای ما عید نگذاشتند؛ بنابراین سیرة آنها بیشتر به تسلیت و حزن متمایل بوده است.
در تقویم های ایران قدیم، این روز به نام تاجگذاری امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مطرح بوده است؛ ولی پس از انقلاب اسلامی، تعبیر تاجگذاری تغییر کرد. این سخن صحیح نیست که کسی بگوید ما در بین علما، کسی را نداشتیم که به نهم ربیع اهتمام بورزد!

2. بیعت چیست؟
بیعت از بیع می آید به معنای معامله و خرید و فروش؛ قرآن می فرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ؛ [۱] برخی از مردم هستند که جان خودشان را برای رضای خداوند متعال می فروشند». و یا تعبیری که در مورد انسان وجود دارد این است: انسان در یک نوع معامله قرار دارد، «وَالْعَصْرِ؛ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ»؛ انسان در سود و زیان است. وقتی دنیا مزرعه شد، انسان دائم در حال معامله است و در سود و زیان است و دائم دارد از او کم می شود و خسر یعنی همین.
اگر انسان در معامله و سود و زیان است، دین، بیعِ او را جهت می دهد و جهت دهی آن، بیعت با امام است. در واقع کار دین جهت دهی به معاملات انسان است؛ جهت دهی به اینکه تو زندگی ات را، فکرت را، ذکرت را، وقتت را، قلمت را، عُلقه هایت را، دغدغه هایت را و هزینه های مالی ات را برای چه مصرف کنی؟ اگر جهت ندهی، خُسر است، مثل یخی که دارد آب می شود سرمایه هایت هم دارد نابود می شود. دین جهت می دهد که سرمایه های وجودت را به چه کسی بفروشی. امام علی علیه السلام می فرماید: «الا ان ثمنک الجنه فلا تبیعوها الا بالجنه؛ آگاه باشید که قیمت جان شما بهشت است، پس نفروشید آن را مگر به بهشت. » تازه این بهای جان شماست و بالاتر از این روح شماست که بهای آن، خود خداست. پس حالا که قرار است جان ما برود، برای که و برای چه برود؟ چه بخواهیم و چه نخواهیم این جانمان دارد رایگان می رود. چه خوب است که این جانمان را به دست کسی بسپاریم که هم خوب مدیریت می کند و هم دوستمان دارد.
بیعت این ثمره را هم دارد که وقتی فهمیدی طرف حسابت امام حسین علیه السلام یا امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است، رفتارت، زندگی ات، برخوردت، همه به او بیشتر متمایل می شود.
3. آیا این بیعت سابقه داشته است؟
چنانکه گفتیم، تجدید عهد و پیمان و بیعت با امام، سابقه داشته است؛ به عبارت دیگر، سیر زندگی اهل بیت علیهم السلام اینگونه بوده است که هرگاه امامی به شهادت می رسید، شیعیان نزد امام بعدی می آمدند و عرض ارادت می کردند و ضمن عرض تسلیت شهادت امام قبلی، با امام جدید هم تجدید عهد و بیعت می کردند؛ حتی امامان قبل از شهادت، برای امام بعد از خود نیز از مردم بیعت می گرفتند؛ مثلاً پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، در غدیر خم نسبت به حضرت علی علیه السلام از مردم بیعت گرفتند و فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»، بعد دستور دادند که همگان بر قبول ولایت و وفاداری نسبت به آن با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کنند، به نقل تاریخ سه شبانه روز طول کشید تا همگان توانستند با علی علیه السلام بیعت کنند؛ حتی خانم ها هم با قرار دادن دستشان در ظرف آبی با آن حضرت بیعت کردند و یا پیامبر فرمود: «سلّموا عَلی عَلی بأمیرالمؤمنین (بامره المؤمنین)؛ به حضرت علی به عنوان امیرالمؤمنین سلام دهید». گاهی وقت ها پیامبر یا امام، نسبت به امام بعدی، از افراد عهد و پیمان خصوصی و عمومی می گرفتند. جالب اینکه گاهی هم برای خودشان از مردم عهد و پیمان و بیعت می گرفتند؛ مثلا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از مسلمانان همراه خویش بیعتی گرفت که بعدها «بیعت رضوان» نامیده شد. ائمه علیهم السلام هم برای امامت خودشان از مردم بیعت مجدد می گرفتند یا متذکر بیعت گذشته می شدند. روایاتی که «انشدکم الله» دارد به این موضوع برمی گردد. حضرت علی علیه السلام چند بار متذکر بیعت می شوند؛ امام حسین علیه السلام نیز یک سال پیش از واقعة عاشورا در مِنی، یادآور بیعت می شود و وقتی امام حسین علیه السلام و حضرت علی علیه السلام از مردم می خواهند و جواب نمی دهند، آنها را نفرین می کنند. «انشدکم الله»، شما را به خدا قسم می دهم که شما نبودید که پیامبر فرمود: «اولی بکم من انفسکم»؟ چهار پنج تا از صحابة پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می گویند ما پیرمرد شدیم و یادمان نمی آید که حضرت آنها را نفرین می کند. این نکته مهم است که گاهی وقت ها امام، جامعه را به آن بیعت با خود متذکر می شود.
بنابراین با نزدیک شدن به ایام نهم ربیع الاول، آغاز امامت یگانه منجی عالم بشریت و سخن از بیعت با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف؛ برای کسی احساس غریبی پیش نیاید؛ زیرا تجدید عهد و بیعت برای جریان امامت امام علیه السلام چیز عجیبی نیست.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی بلاغ


free b2evolution skin
26
شهریور

((تحلیل چهارده سیره کاربردی و عملی رسول‌الله صل الله علیه و آله))((خود کفایی اقتصادی در سیره نبوی))

َپس ازتاسیس واستقرار نظام نبوی ودولت اسلامی در مدینه، مبارزه بافقر اقتصادی وحمایت از پا بر هنگان ونیزتولید ثروت و ایجاد اشتغال سیره و برنامه اقتصادی رسول الله (ص) بوده است وتمام تلاش ان حضرت بران بوده است که باتولید ثروت و ایجاد اشتغال از جامعه رفع محرومیت کرده و امت اسلامی را به خود کفایی اقتصادی برساند،.برای این که باسیره اقتصادی نطام نبوی شناخت لازم پیداکنیم به تحلیل سبک برنامه و سیره اقتصادی نبوی می پردازیم؛

 

 


نخستین برنامه وسیره عملی اقتصادی رسول الله (ص) دررفع محرومیت اقتصاد ی وفقر زدایی(ترغیب به کار) ومذمت از (عافیت طلبی وتکدی گری)بوده است. یعنی ازیک طرف سبک وروش پیامبر(ص) نسبت به کسانی که زمینه تلاش واستعداد کار را داشتند بران بوده است که انان را تشویق وترغیب به کار می کرد وکسب روزی حلال با کد یمین وعرق جبین را به منزله جهاد در راه خدا می دانست ومی فرمود :(الکاد علی عیاله کاالمجاهد فی سبیل الله:الحیاه ،ج۵،ص۲۵۹) واگر می دیدید کسی با تلاش وکارکردن به دنبال زندگی شرافتمندانه است دست چنین تلاش گر اقتصادی را می بوسید وبه او حرمت وارج می نهاد ازهمین رو انس بن مالک می گوید:(هنگامی که پیامبر(ص) ازجنگ تبوک بر می گشت ،سعد انصاری -یکی از کارگران مدینه-به استقبالش امد حضرت به او دست داد، دید دست سعد انصاری زبر وخشن است ،پرسید چرا دست تو این چنین است؟ایا ناراحتی خاصی به دستانت رسیده است؟ مرد انصار پاسخ داد:یارسول الله (ص!زبری دستان من ،براثر کار بابیل وطناب است که به وسیله ی انها زحمت می کشم ومخارج خووخانواده ام را تامین می نمایم(فقبل یده رسول الله(ص) وقال :هذه ید لاتمسهاالنار)پیامبر دست اورا بوسید وفرمود: این دستی است که اتش جهنم ان رالمس نخواهد کرد(الکامل ،ج۲،ص۲۶۹) 

و از طرف دیگر کسانی که استعداد وتوان کار داشتند ولی عافیت طلب بودند وتن به کار نمی دادند وراه تکدی گری را درپیش می گرفتند مذمت وسرزنش می کرد ومی فرمو د :( ملعون ملعون من القی کله علی الناس،ملعون ملعون من ضیع من یعول)از رحمت خدا درواست از رحمت خدا دور است کسی که بار زندگی خود را به گردن مردم بیندازد ملعون است ملعون است ملعون است کسی که اعضای خانواده اش را تباه کند(الکاف) ازهمین رووقتی هم با جوانی رو به رو می شد که قدرت کارکردن را داشت ولی سست عنصر وعافیت طلب بود وتن بکار نمی داد می فرمود:(سقط من عینی مستدرک،ج۱۳،ص۱۱:ازچشمم افتاد) ولی درمقابل وقتی جوانی رامی دیدید که با کار وتلاش به دنبال روزی حلال وحمایت ازخانواد نیازمند است اورا مجاهد فی سبیل الله می دانست ازهمین رو در روایت امده است:(کان صلی الله علیه واله جا لسا مع اصحابه ذات یوم فنطر الی شاب ذی جلد وقوه پقد بکر یسعی فقالو ویح هذا لوکان شباه وجلده فی سبیل الله فقال الله علیه :ولا تقولوا هذا فانه ان کان یسعی علی نفسه لیکفها عن المسله ویغنیها عن الناس فهو فی سبیل الله وان کان یسعی ابوین ضعیفین او فی ذریه ضعفا لیغنیهم ویکفهم فهو فی سبیل الله فعالیت اقتصادی ازجمله ساخت واحد مسکونی،بازار واحیای اراضی موات رونق پیداکند وتعداد زیادی ازمردم مدینه به کار مشغول شوند:سیره شناختی پیامبر،ج۲ص۱۴۴ )

دومین برنامه وسیره اقتصادی نبوی مبارزه با(مفاسد اقتصادی) بوده است .یعنی رسول خدا(ص) هم زما ن با ترغیب به کار وتلاش وتولید اقتصادی وایجاد اشتغال باهرگونه مفاسد اقتصادی مقابله می کرد واجازه سو استفاده به مفسدین اقتصادی نمی داد ازهمین رو پیامبر اسلام (ص)کسب درآمد از راه‌های مشروع را پسندیده دانسته و همواره مردم را از گرفتار شدن در مفاسد اقتصادی، هشدار می‌داد، چراکه:

اولا: وی غشّ که (اصطلاحی فقهی است و در مورد مخلوط نمودن جنس نامرغوب و مرغوب در معاملات، استفاده می‌شود.) در معامله را ناصحیح دانسته، از فروش شیر مخلوط با آب برحذر می داشت:ومی فرمود: «مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فِی شِرَاءٍ اَوْ بَیْعٍ فَلَیْسَ مِنَّا:(من لا یحضره الفقیه ،ج۴،ص۳۸۴): هر کس در خرید و فروش غشّ کند)) 

ثانیا:ایشان احتکار را نیز منع کرده [بحار،ج،۷۳،ص۳۲۴] و محتکر را ملعون دانست [همان ج۵۹،ص۲۲۹] و فرمود: «هر کس کالایی را چهل روز احتکار کند، تا به قیمت بالاتری بفروشد، اگر تمام پولی را که از این راه کسب کرده صدقه دهد، کفاره‌ گناهش نخواهد شد». [مجموعه ورام،ج۲،ص۸۲] 

ثالثا:پیامبر (ص) همچنین مردم را از ربا خواری اکیدا منع کرده [خصال،ج،ص۴۸] و ضمن این که گناه آن را بسیار بزرگ دانست، [روضه الواعظین،ص۴۶۵] فرمود: «شَرُّ الْکَسْبِ کَسْبُ الرِّبَا». [الکافی،ج۸,،ص۸۲] بدترین کسب ها،ربا است.

 


منبع: ((تحلیل چهارده سیره کاربردی و عملی رسول‌الله صل الله علیه و آله))/ سید محمدتقی قادری»


free b2evolution skin