2
آبان

امام حسن عسکری علیه السلام پایان دهنده توطئه 250 ساله

تحلیل همه جانبه ای از کارنامه درخشان دوره امامت امام حسن عسکری علیه السلام و نیز مواضع دقیق و سنجیده آن حضرت در برابر تحولات سیاسی و توطئه بسیار خطرناک و پیچده دشمنان اهل بیت علیهم السلام…

 

 



 اگربخواهیم تحلیل همه جانبه ای از کارنامه درخشان دوره امامت امام حسن عسکری علیه السلام و نیز مواضع دقیق و سنجیده آن حضرت در برابر تحولات سیاسی و توطئه بسیار خطرناک و پیچده دشمنان اهل بیت علیهم السلام داشته باشیم امکان پذیر نیست مگر آن که دو نکته بسیار کلیدی ومهم به درستی تحلیل شود:

نکته اول:
از سال دهم هجرت و تشکیل سقیفه بنی ساعده تا سال 260 هجرت در این مدت 250 سال برای این که نتوانند هیچ یک ازائمه علیهم السلام تشکیل حکومت دهند و زعامت مسلمین را به دست گیرند دشمنان اهل بیت علیهم السلام در چند فاز وارد عمل شدند و درمقام حذف سیاسی و فیزیکی آنان برآمدند.
 
مرحله اول: حذف سیاسی
از سال دهم تا سال 36 در این مدت بیست و پنج سال آنچه اتفاق افتاد حذف سیاسی اهل بیت علیهم السلام بوده است. یعنی با جابجایی مقام ولایت و امامت به خلافت و تنزل دادن جانشینی پیامبر(ص) را از مقام قدسی درحد مقام اجرایی، در سقیفه بنی ساعده توطئه گران توانستند امام علی علیه السلام را از مقام مشروع انتصابی کنار زده و امت اسلامی را از نظام ولایی محروم نمایند.

مرحله دوم: حذف سیاسی وفیزیکی
از سال 40 تا سال 132 از هجرت، یعنی دوره حاکمیت امویان و مروانیان، حاکمیت کثیف و آلوده اموی و مروانی از دو فاز درمقام حذف اهل بیت علیهم السلام برآمدند در فاز اول حذف سیاسی بود که اجازه ندادند هیچ یک از امامان این دوره امام حسن، امام حسین وامام زین العابدین علیهم السلام زمام حکومت و رهبری را به عهده بگیرند و در فاز دوم  در مقام حذف فیزیکی امامان بر آمدند که امام حسن وامام حسین و امام زین علیهم السلام را به شهادت رساندند.

مرحله سوم: حذف سیاسی، نژادی وفیزیکی
از سال 132 که بنی العباس به حکومت رسیدند و خلفایی چون، سفاح، منصور، هارون، مأمون سرکار آمدند آنان چون شناخت بیشتر و دقیق تر از اهل بیت علیهم السلام داشتند علاوه برحذف سیاسی نه تنها اجازه ندادند هیچ یک از امامان چهارگانه امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا علیهم السلام زعامت و رهبری امت اسلامی را به عهده بگیرند و تشکیل حکومت دهند بلکه هر چهارامام را به شهادت رساندند و فاز جدیدی را گشودند که حذف نژادی اهل بیت علیهم السلام بود، از همین رو اقدام به بازداشت سادات و به شهادت رساندن آنان نمودند تا نسل کشی کامل کرده باشند. چرا که می دیدند با حذف امام علیه السلام امامزادگان قیام کرده اند و راه و رسم اجدادشان را ادامه می دهند و تهدید بالفعل برای حاکمان پلید بنی العباس می باشند.

مرحله چهارم: حذف آخرین حلقه امامت و کانون الهام بخش
از سال 218 که دوره دوم حاکمیت  بنی العباس و خلفای جوری چون((معتصم،واثق متوکل، مستعین، معتز، مهتدی، معمتد)) و دوره امامت امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری علیهم السلام بوده است، حاکمان ستم پيشه‌ این دوره برای حذف اهل بیت علیهم السلام از چهار فاز برای حذف اهل بیت علیهم السلام وارد شدند:
اول: در حذف فیزیکی امامان علیهم السلام رَویه خلفای پیشین را تغییر دادند و امام این دوره را در جوانی به شهادت رساندند تا فرصت برای کادر سازی و ترویج نشر اندیشه ولایی پیدا نکنند، از همین رو امام‌ جواد علیه السلام را در 25 سالگی، امام هادی علیه السلام در 41 سالگی، امام حسن عسکری در 28 سالگی به شهادت رسیدند.
دوم: برای این که مانع از کادرسازی امامان علیهم السلام شوند و رابطه آنان را با شیعیان قطع نمایند امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام را ازمدینه به سامرا آوردند و در پادگان نظامی در حصر خانگی قرار دادند.
سوم: چون آشنا به روایات رسول الله صلی الله علیه السلام بودند و می دانستند آخرین حلقه امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است برای اینکه آخرین حلقه را که هنوز متولد نشده از میان بردارند و  پروژه حذف اهل بیت علیهم السلام را تکمیل کنند مادر حضرت را به شدت تحت کنترل قرار دادند و توسط قابله پیوسته آن بانو را تست می کردند که اگر حامله هست مادر و فرزند را حذف فیزیکی نمایند.
چهارم: از آن جایی که تربت و مضجع شریف امام حسین علیه السلام کانون الهام بخش قیام های علویون و شیعیان بود برای خاموش کردن آن متوکل عباسی  اقدام به تخریب تربت مطهر آن حضرت نمود.

نکته دوم:
در چنین دوره سخت که می رفت، اهل بیت علیهم السلام به آخر خط رسیده و طرح و پروژه سقیفه بنی ساعده در حذف فیزیکی، سیاسی، عقیدتی اهل بیت علیهم السلام به نتیجه برسد، امام حسن عسکری علیه السلام با نقش استثنایی و عملیاتی کردن چهار گام کلیدی و موضع سنجیده و بسیار دقیق و قدسی خود، پروژه سیاسی و امنیتی، فرهنگی بسیار خطرناک امویان و عباسیان را به شکست کامل کشاند و اهل بیت علیهم السلام را غالب و ماندگارهمیشه تاریخ و دشمنان را مغلوب و حذف از صفحه تاریخ نمود.
1-تولد پنهانی آخرین حلقه امامت
با وجود همه تلاش و کنترل مامورین امنیتی حاکمیت بنی العباس در ردیابی تولد آخرین حلقه امامت، امام حسن عسکری علیه السلام با کرامت و تدبیره ویژه خود زمینه تولد آخرین حلقه امامت را فراهم آورد و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در دامن پاک مادرش  حضرت نرجس دیده به جهان گشود و متولد شد و امامت اهل بیت خودش را ادامه داد و ثابت شد((يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ(صف، آیه 8) مى‏ خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا گر چه كافران را ناخوش افتد نور خود را كامل خواهد گردانيد))
2- آماده سازی شعیان برای غیبت کبرا
آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت امام دوازدهم عجل الله تعالی فرجه الشریف یکی دیگر از نقش های مهم امام‌حسن عسکری علیه السلام است، چرا که  پنهان شدن پیشوا و رهبر هر جمعیت، یک حادثه غیر طبیعی و نامانوس است و باور کردن آن و نیز تحمل مشکلات ناشی از آن، برای مردم دشوار است، پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم و امامان پیشین علیهم السلام، به تدریج مردم را با این موضوع آشنا ساخته، افکار را برای پذیرش آن آماده می‌کردند این تلاش، در عصر امام هادی و عسکری علیهما السلام، به صورت جدی تری به چشم می‌خورد؛  این امر در زمان امام عسکری علیه السلام، جلوۀ بیشتری یافت؛ زیرا با وجود تاکید بر تولد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، او را فقط به شیعیان خاص و بسیار نزدیک نشان می‌داد می فرمود:
((صاحبکم بعدی…‌(الارشاد، ج2، ص34) ؛ این، بعد از من صاحب شما است…))
((ان ابنی هو القائم من بعدی…(کمال الدین تمام النعمه، ج3، ص524) ؛ همانا فرزندم، قائم بعد از من است….))
((هذا امامکم من بعدی و خلیفتی علیکم…(همان،(524)؛این پیشوای شما پس از من و جانشین من بر شما است…))
((ابنی محمد هو الامام الحجة بعدی… (همان409)؛ فرزندم محمد امام و حجت پس از من است.))
از سوی دیگر، تماس مستقیم شیعیان با خود آن حضرت نیز روز به روز محدود تر و کمتر می‌شد؛ به گونه‌ای که حتی در شهر سامرا از طریق نامه یا به وسیلۀ نمایندگان خویش، به مردم پاسخ می‌داد. بدین ترتیب، آنان را برای پذیرش اوضاع و شرایط عصر غیبت و ارتباط غیرمستقیم با امام آماده می‌ساخت.
3- شکیل  شبکه وکالتی
برای این که ارتباط امام علیه السلام با شیعیان با وجود حصر خانگی قطع نشود به دلیل  این که  تشیّع در مناطق مختلف و شهرهای متعدّدی گسترش و در نقاط فراوانی تمرکز یافته بود. شهرها و مناطقی مانند کوفه، بغداد، نیشابور، قم، خراسان، مدائن، یمن، ری، آذربایجان، سامرّاء، جرجان و بصره از پایگاه های شیعیان به شمار می رفتند، امام حسن عسکری شبکه (وکالتی) که پدرشان امام هادی علیه السلام با همین هدف تاسیس کرده بودند گسترش دادند تا پیوند شیعیان را با حوزۀ امامت از یک سو و ارتباط آنان را با همدیگر از سوی دیگر برقرار سازد و از این رو نمایندگانی از میان چهره های درخشان و شخصیّت های برجستۀ شیعیان برگزید و در مناطق متعدّد، منصوب کرد. ایشان با آنان در ارتباط بود و از این طریق پیروان تشیّع را در همۀ مناطق زیرنظر داشت. نمایندگان امام که دارای سلسله مراتبی بودند و حوزۀ فعّالیت هر کدام از آنها مشخّص بود. در این میان، وجوه جمع آوری شده باید در نهایت به دست وکیل اصلی امام برسد و او به امام برساند و امام علیه السلام با این نقش ویژه اش توانست موجودیت اقلیت شیعه را حفظ نماید.
4- زنده نگه داشتن زیارت تربت سیدالشهدا علیه السلام
خلفای عباسی از همان آغاز حكومت دریافته بودند تربت مطهر سیدالشهداء کانون الهام بخش قیام و نهضت ها است چرا که آنان خود در لوای شعار(لثارات الحسین) در برابر مروانیان قیام کردند و حکومت عباسی را تشکیل دادند ولی پس از تثبیت حکومت نخست منصور دوانیقی، سپس هارون و متوکل تربت و قبه سیدالشهداء را تخریب کردند وآب بستند، ولی امام حسن عسکری علیه السلام با کلام نورانی شان که‌: (عَلاماتُ المؤمنِ خَمسٌ: صَلَواتُ إحدي و خَمسينَ، و زيارةُ‌ الأربعينَ، و التَّخَتُّم بِاليَمينِ، و تَعفيرُ الجَبينِِ، و الجَهْرُ بِبسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ.((اقبال، ج3، ص100): نشانه‌هاي مؤمن پنج چيز است: اوّل: نماز پنجاه و يك ركعت (واجب و نافله در طول شبانه روز). دوّم: زيارة اربعين حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام. سوّم: انگشتر در دست راست نمودن. چهارم: پيشاني بر خاك گذاردن. پنجم: بلند گفتن بسم‌ الله ‌الرّحمن الرّحيم در نمازهاي جهريّه (صبح، مغرب و عشاء) آنچنان زیارت مضجع و تربت جدشان حسین بن علی علیه السلام را زنده وماندگار نمودند که پس 1383 سال بعد از واقعه کربلا بیست و پنج میلیون نفر عاشقان دل باخته برای زیارت اربعین ازسراسر جهان با پای پیاده ازنجف به کربلا مشرف شوند.

منبع:پایگاه اطلاع رسانی بلاغ،حجت الاسلام والمسلمین قادری
 
 


free b2evolution skin
26
مهر

«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»| «قسمت دوازدهم»

امکان ملاقات و تشرف درعصر غیبت کبرا 
دوازدهمین پرسش این است باتوجه به اینکه امام عصر علیه السلام در توقیع شریفشان به آخرین نواب خاصش فرمودند:(الا فمن ادعی المشاهده قبل خروج السفياني والصیحه فهوکذاب مفتر: هرکس پیش ازخروج سفیانی وصیحه آسمانی ادعای دیدار بامن را بنماید دروغگویی بیش نخواهد ((الغيبة،ص395، ح365).

 

 

 

 

امکان ملاقات د رعصر غیبت چگونه قابل توجیه است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت:

اولا؛ این توقیع از نظر سند و اعتبار ضعیف است، چرا که راوی توقیع ((حسین بن احمدمکتب)) است، نامش در هیچ یک از کتاب رجالی ((رجال نجاشی،رجال کشی، رجال شیخ طوسی، فهرست شیخ طوسی)) نیامده است.

ثانیا‌؛ برفرض معتبربودن سند؛ از نظر محتوا و دلالت نیز توقیع نافی ملاقات در عصر غیبت نیست، چرا که صدر توقیع تفسیر برای ذیل توقیع است، به دلیل اینکه صدر توقیع خطاب امام علیه السلام به آخرین نایب خاصش است که بعد از وی غیبت کبرا آغاز می گردد و امام علیه السلام در غیبت کبرا نایب خاص ندارد.

از همین رو می فرماید ((بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ، يَا عَلىَّ بنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِىَّ! أَعظَمَ اللَّهُ أَجرَ إِخوَانِكَ فيكَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ ما بَيْنَكَ وَ بَينَ سِتَّه أَيّامٍ فَاَجمِعْ أَمرَكَ وَ لا تُوصِ إِلَي أَحَدٍ فَيَقُومَ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَه الثَّانِيَه (التَّامَّه)فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَه الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً (الغيبة، ص396، ح365):اى على بن سَمُرى! خداوند،پاداش برادرانت را در باره تو بزرگ نمايد!تو در فاصله شش روز از دنيا مى روى. پس كارهاى خود را انجام بده و به هيچ كس وصيّت نكن كه پس ازتو جانشينت باشد؛زيرا غيبت دوم (تام) واقع شد و ظهورى نخواهد بود،مگر پس از اذن خداوند و اين اجازه، پس از مدّتى طولانى است كه دل ها سخت شوند و زمين از ستم پر گردد))سپس می فرماید((وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَه أَلَا فَمَنِ ادَّعَي الْمُشَاهَدَه قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَه فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ:.و به زودى ، كسى به سراغ شيعيان من خواهد آمد كه ادّعاى مشاهده مى كند، آگاه باشيد! هر كس قبل از خروج سفيانى و صيحه آسمانى، ادّعاى مشاهده كند، دروغگو و افترا زننده است)) توقیع شریف درمقام تکذیب کسانی است که درعصر غیبت کبراادعای نیابت خاص دارند نه اینکه درمقام ملاقات کسانی باشد که هیچ ادعایی ندارند.

ثالثا؛ شیخ طوسی که این توقیع را درکتاب ((الغيبة)) آوردند، خود بعد از این موارد متعدی از ملاقاتهایی را اوردند که در عصر غیبت انجام گرفته است این خود شاهد دیگری است بر اینکه نفی ملاقات ادعایی در توقیع مربوط به کسانی است که ادعای نیابت خاص در عصر غیبت را دارند.

رابعا؛ بر فرض اینکه توقیع در مقام نفی ملاقات در عصر غیبت باشد ملاقات ادعایی را نفی می کند، یعنی شخص مدعی ملاقات است ولی شاهد و قرینه ای برای ثبات ملاقات خود ندارد بلکه صرف ادعاست، ولی توقیع ملاقات وقوعی را نفی نمی کند یعنی ملاقاتی که شاهد و قرائن مهمی باخود همراه دارد، به عنوان مثال شخص بیماری صعب العلاج داشته است و از نظر پزشکی به بن بست کامل رسیده بود ولی با توسل و ملاقات با حضرت شفاء یافته است هرگز توقیع شریف چنین ملاقات وقوعی را نفی نمی کند.

خامسا؛ ازنظر حساب احتمالات نیز نمی شود ملاقات وقوعی که شخصیت های بزرگی که مورد وثوق و اطمینان هستند همه را متهم به کذب کرد و گفت همه این ملاقات ادعایی، ساختگی و دروغ است پس نتیجه می گیریم ملاقات در عصر غیبت امکان پذیر است ولی در عین حال باید توجه داشت همیشه شیادانی هم وجودارد که از احساس پاک و خالصانه ارادتمندان و عاشقان به حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء سوء استفاده می کنند و خود را به عنوان ملاقات کننده، نایب یا وصی حضرت جامی زنند؛ نظیر آنچه که امروز درکشور عراقی افراد چون ((شیخ حیدر المنشداوی)) و ((احمد الحسن الیمانی)) و ((سید محمد بن عبدالرضا بن محمد الصرخی» مدعی اند، و هرکدام خود را ((یمانی)) و یا وصی و نماینده امام عصر علیه السلام معرفی می نمایند، و اینان شیادان کاملا حرفه ای برای فرقه سازی هستند که غرض و هدفشان جز مطرح کردن خود باسوء استفاد ه از مقدسات نیست در پایان یادداشت خدا را با همه وجود شاکرم که توفیق تنظیم و تدوین این یادداشت را با بهره گیری از ((مستندات قابل اعتبار)) و نیز با بهره گری از آخرین ((تحقیقات و مقاله محققین)) که در این عرصه انجام داده اند، از باب خدمت به عاشقان و دلباختگان به آن حضرت که به دنبال ترویج اندیشه مهدوی هستند به این حقیر عنایت نمود ((فله الحمد وله الشکر)).

منبع:«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»/ سید محمدتقی قادری»


free b2evolution skin
25
مهر

«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»| «قسمت یازدهم»

ویژگی منتظران واقعی امام زمان علیه السلام
یازدهمین پرسش در راستای امامت حضرت مهدی علیه السلام این است، ویژگی و خصیصه منتظران واقعی حضرت چیست؟ که با نهادینه کردن آن در نظر و عمل شخص به منتظر حقیقی و عاشق دل سوخته تبدیل می شوند تا جایی پیش می روند که همانند شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و جانبازان عزیز که حاضر می شوند همه هستی خود را نثار حضرتش کنند؟

 

 

 

پاسخ به این پرسش به صورت تفصیلی در یادداشت دیگر باعنوان ((ویژگی منتظران حضرت بقیه الله الاعظم )) داده شد، در اینجا برخی از همان خصیصه های منتظران و مهدی باوران را که پاسخ به این پرسش است آورده می شود؛

1- معرفت به امام علیه السلام: مهدی باوران کسانی اندکه هر روز بر سطح شناختشان نسبت به امام (ع) می افزایند؛ چراکه تاریخ ۲۵۰ ساله حیات ائمه اطهار و دوره غیبت کبرا، تجربه مهمی است که می تواند چراغ راه باشد؛ چون پیوسته چه در زمان حضور معصوم و چه در زمان غیبت، مدعیانی بودند که از جهل مردم استفاد کرده و خود را امام یا نایب امام معرفی می کردند. مذهب زیدیه، اسماعلیه، وافقیه، فتحیه در زمان حضور و بابیه در زمان غیبت، سند روشن بر چنین لغزش و انحراف است که اگر معرفت نسبت به امام نباشد ممکن است هرکسی در این تور پهن شده گرفتار و خواسته یا ناخواسته، گرفتار چنین گرداب فکری شود. از همین رو امام حسین (ع) دربیان ضرورت معرفت امام فرمودند: (أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُهُ ای مرد م خداوند عزوحل بندگان را نیافرید مگر برای این که بشناسند و هنگامی که او را شناختند عبادتش کنند، وقتی او را عبادت کنند به برکت این عبادت از عبادتی غیر او بی نیاز شوند، مردی پرسید: ای پسر رسول خدا! پدر ومادرم به فدایت، شناخت خدا چیست؟ حضرت فرمودند: این است که اهل هر دوره امام زمان خودش که اطاعت از او واجب است را بشناسند:بحار،ج24، ص۸۳).

2- حضور بدون ظهور: مهدوی باوران واقعی بر این عقیده اند هر چند حضرت مهدی(ع) در عصر غیبت ظهور ندارد؛ ولی حضور دارد چون غیبت به معنا((عدم ظهور)) است نه به معنای((عدم حضور)). از همین رو بر همه اموری که در جامعه می گذرد به حکم وظیفه ذاتی امامتش با ولایت تکوینی خود، جامعه را به صورت نامریی مدیریت و هدایت می کند، نظیر اعمال ولایت خضر نبی که کشتی را سوراخ می کرد تا حاکم ظالم استفاده نکند و دیوار مخروبه بالا را می برد تا گنج آن، برای بچه های یتیم محفوظ بماند و آن جوان را به قتل می رساند که والدینش را منحرف نکند که چنین تصمیمی برای موسی کلیم (ع) شگفت اور بود (سوره کهف ایه ۶۶تا ۸۴). امام عصر در زمان غیبت نیز همانند خورشید، در پشت ابر در روز نور افشانی کرده و برکت وجودش به همه می رسد، ازهمین رو رسول خدا فرمودند:((وَالّذي بَعَثَني بِالنُّبُوَّةِ،إنَّهم يَستَضيئونَ بِنورِهِ و يَنتَفِعونَ بِوِلايَتِهِ في غَيبَتِهِ كَانتِفاعالشَّمسِ وَ إن تَجَلَّلَها سَحاب:کافی، ج1، ص194)).

3- مهدی باوران در همه حال به یاد بقیه الله: یکی از ویژگی مهم مهدی باوران و علاقمندان حضرت بقیه الله ارواحنا له الفدا، فراموش نکردن او و همیشه به یاد و ذکر او بودن است. از همین روست که امام کاظم علیه السلام درباره غیبت امام زمان علیه السلام فرمود: ((یَغِیبُ عَنْ أَبْصَارِ النَّاسِ شَخْصُهُ وَ لَا یَغِیبُ عَنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ ذِکْرُهُ:(کمال الدین، ج2، ص 221): خودش از دیدگان مردم پنهان می شود ولی یاد او از دل های مؤمنان مخفی نمی شود )). دعای ندبه نمونه ای از همان زمزمه ای عاشقانه ای است که مهدی باوران در آن هر صبح جمعه با معشوق خود ارتباط برقرار می کنند و به یاد او سرشک از دیدگانان جاری می‌کنند و چه زیباست نغمه های عاشقان مهدی آنجا که می گویند:((عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لا تُرَى وَ لا أَسْمَعَ [أَسْمَعُ‏] لَكَ حَسِيسا وَ لا نَجْوَى عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ تُحِيطَ بِكَ دُونِيَ [لا تُحِيطَ بِي دُونَكَ‏] الْبَلْوَى وَ لا يَنَالَكَ مِنِّي ضَجِيجٌ وَ لا شَكْوَى بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنَّا :من سخت است كه مردم را می بينم،ولى تو ديده نمی شوى،و از تو نمی شنوم صداى محسوسى و نه رازونيازى،بر من سخت است‏ كه تو را بدون من گرفتارى فرا گيرد،و از من به تو فرياد و شكايتى نرسد،جانم فدايت،تو پنهان شده اى هستى‏ كه از ميان ما بیرون نیستی)).

4- ظلم علامت ظهور نه علت ظهور: مهدی باوران واقعی گسترش ظلم و تباهی را علت ظهور حضرت مهدی نمی دانند که اگر ظلم در جامعه گسترش پیدا کرد پس امام ظهور می کند؛ چراکه درجامعه ای که مردم خود خواهان ظلم اند و همراهی با ظالم می کنند و با ظلم کنار می آیند، دلیلی ندارد که حضرت ظهور کند؛ بلکه گسترش ظلم علامت ظهور است. یعنی اگر مردم جامعه در برابر ظلم ایستادند و قدرت مقابله با ظالم را نداشتند، دراین صورت چون حجت را بر امام(ع) تمام می شود،نوبت امام غایب می رسد که باید ظهور کند. این است معنا ی کلام پیامبرکه فرمودند:((لَنْ تَنْقَضِيَ اَلْأَيَّامُ وَ اَللَّيَالِي حَتَّى يَبْعَثَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَجُلاً مِنْ أَهْلِ بَيْتِي اِسْمُهُ اِسْمِي يَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً :روزها و شبها سپري نمي‏شوند تا اينکه مردي را از خاندان من که همنام من است مبعوث خواهد کرد تا دنيا را پر از عدل و داد کند بعد از اينکه پر از ظلم و جور شده باشد:بحار، ج99، ص).

5- سبک زندگی مهدی پسند: مهدی باوران واقعی کسانی اند که بین رفتار عملی آنان و امام (ع) سنخیت و تناسب وجود دارد و امام (ع) الگو و اسوه رفتاری آنان است. رفتار عملی و سبک زندگیشان کاملا مهدوی پسند است: اولا: منتظرند و در اماده باش کامل بسر می برند و هر لحظه در انتظار شنیدن فرمان امام(ع) بسر می برند. ثانیا: اهل ورع و پارسائیند؛ یعنی نه تنها واجبات را انجام و محرمات را ترک می کنند؛ بلکه از اموری که مشتبه بین حلال و حرام اند نیز اجتناب می کنند. ثالثا: آراسته اخلاقی اند. یعنی برای اینکه بین آنان و امام (ع) سنخیت وجود داشته باشد تمام ارزش های اخلاقی که اسلام به آن توصیه کرده است خود را آراسته به ان می نمایند. از همین رو امام صادق(ع) در توصیف مهدی باوران می فرمایند: ((مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَکُونَ مِنْ اَصْحابِ الْقائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ، وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الاخْلاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ: کسى که مایل است جزو یاران حضرت مهدى (عج) قرار گیرد، باید منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با تقوا و اخلاق نیکو تو ام شود : الغیبه، ص۲۰۰)).

6- انتظار یا آماده باش کامل: مهدی باوران واقعی انتظار را که در روایت (افضل الاعمال) شمرده شده است راهرگزبه سکون وسکوت تفسیر نمی کنند تا تکلیف را از دوش خود در برابر جامعه بردارند،وسلب مسؤلیت کنند، بلکه انتظار در نگاه منتظرین واقعی به معنای چشم به راه بودن است، وبه کسی چشم به راه گفته می شود که خود را از همه جهات برای کسی که در انتظارش نشسته است اماده و مهیا کرده باشد و همانند سرباز در پادگان آماده و گوش به فرمان فرمانده برای حرکت و انجام وظیفه باشد. ازهمین روامام علی(ع) در توصیف منتظران فرمودند:((لمُنتَظِرُ لأِمرِنا كَالمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ في سَبيلِ اللّه ِ:آن كه منتظر فرج ما است، همچون كسى است كه در راه خدا در خون خود تپيده باشد. کمال الدین:ج2، ص646.)) و همچنین امام صادق(ع) فرمودند: ((مَنْ ماتَ مِنْکُمْ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ لِهذَا الْأَمْرِ کَمَنْ هُوَ مَعَ الْقائِمِ فى فُسْطاطِهِ قالَ: ثُمَّ مَکَثَ هُنیئَةً، ثُمَّ قالَ: لابَلْ کَمَنْ قارَعَ مَعَهُ بِسَیْفِه، ثُمَّ قالَ: لاوَاللّه ِاِلاّ کَمَنِ اسْتَشْهَدَ مَعَ رَسُولِ اللّه ِصلی الله علیه و آله.:اگر کسى از شما بمیرد در حالى که منتظر حکومت امام زمان (عج) بوده، همانند کسى است که با امام قائم علیه السلام در خیمه اش بوده است.، سپس اندکى درنگ کردوفرمود:همانند کسی است که درکنار حضرت بجنگد، سپس فرمود نه، بخداقسم، بلکه مانند کسی است درکنار رسول خدا به شهادت می رسد:همان، ص338.

7- شبهه شناسند نه شبهه پذیر: مهدی باوران کسانی اند با طولانی شدن غیبت کبرا و امواج شبهات در پیرامون مهدویت که همچون گوساله سامری خود را نشان می دهد تردیدی نسبت به باور خود پیدا نمی کنند و همانند قوم بنی اسرائیل نیستند که در چند روز غیبت موسی (ع)، گوساله پرست شوند و تسلیم امواج شبهات گردند؛ چراکه باور دارند در شرایط عادی فراوانند کسانی که ادعای ولایت مداری دارند؛ ولی هنر در جایی است که امتحان طولانی شدن غیبت در پیش بیاید، ولی راه گم نشود و شخص به بهائیت و یا موعودگرایی گرایش پیدا نکند. از همین رو یکی از اسرار غیب امام عصر(ع) «امتحان ایمان» به مهدویت شمرده شده است. از همین رو جابر جُعفی می‌گوید به امام باقر(ع) عرضه داشتم «مَتَى یَکُونُ فَرَجُکُمْ فرج شما کِی خواهد بود؟ سؤالی که همۀ ما داریم. «فَقَالَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لَا یَکُونُ فَرَجُنَا حَتَّى تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُو:(الغیبة للطوسی، ص 338)حضرت فرمود: هیهات هیهات، هرگز این فرج رخ نخواهد داد؛ مگر اینکه غربال بشوید، سپس غربال بشوید، سپس غربال بشوید. سه‌بار تأکید کردند.

8- امامت عامه، استمرار امامت خاصه: مهدوی باوران بر این عقیده اند که به دلیل قاعده عقلی ((تنزل تدریجی)) درعصر غیبت که رهبری امام معصوم امکان نداردما حق نداریم رهبری طاغوت را بپذیریم؛ بلکه تنها یک درجه تنزل کرده رهبری فقیه جامع الشریط راکه سنخیت به امام معصوم را داردقبول کنیم وحکومت ولایی که تحت زعامت ورهبری چنین فقیهی تشکیل می شودحمایت و پشتیبانی نماییم چراکه امام عصر (ع)درتوقیع خود در پاسخ به پرسش اسحاق بن یعقوب فرمودند: ((وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ‌ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ:(وسائل الشیعه، ج18، ص101): و اما در رخدادهایی که پیش می آید به راویان حدیث ما مراجعه کنید ؛زیرا آنان حجت من برشما ومن حجت خدا برآنانم)). حضور رزمندگان درهشت سال دفاع مقدس، ومدافعین حرم اهل بیت نمونه تجسم یافته مهدی باوران بامشخصه چهارده گانه است که تمام هستی خودرا که جان شریفشان بود نثار حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفداء نمودند، وراه و رسم مهدوی اندیشیدن در پیش روی همه قراردادند.

9- اهل عشق اند نه اهل محبت مهدی باوران ارادتشان نسبت به قائم آل محمد از سر «عشق» است؛ نه از سر «محبت». یعنی اینگونه نیست که در کنار دوستی دیگران آن حضرت را دوست بدارند؛ بلکه ارادت و محبت به ان حضرت آنچنان در وجودشان شعله ور است که دیگران را در طول دوستی او دوست می دارند و حاضرند همه دوستی ها را به پای دوستی او نثار کننند و این عشق آنچنان در وجود مهدی باوران شعله ور است؛ نه تنها هر صبح جمعه به ندبه خوانی و نجوا با امام می پردازند؛ بلکه صبحگاهی هر روز آنان، با دعای عهد اغاز می شود و خواهان رجعت خویش پس از مرگ درجهت نصرت رساندن آن حضرت اند و می گویند: ((اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَيْنِي وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي، شاهِراً سَيْفِي، مُجَرِّداً قَناتِي، مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحاضِرِ وَالْبادِي(مفاتیح الجنان) :خدایا اگر بین من و او مرگی که بر بندگانت قطعی ساختی حائل شد، کفن پوشیده از قبر مرا بیرون آور، با شمشیر از نیام برکشیده و نیزه برهنه، پاسخگو به دعوت آن دعوت‌کننده، در میان شهرنشین و بادیه ‌نشین.

منبع:«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»/ سید محمدتقی قادری»


free b2evolution skin
20
مهر

«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»| «قسمت دهم»

 حرام بودن توقیت و تعیین زمان ظهور
دهمین پرسش این است آیا می توان با ملاحظه برخی از علائم ظهور زمان ظهور را تعيين و پیشگویی نمود، آنچه که درسال های اخیر برخی با تعبیر به اینکه ((ظهور صغرا)) واقع شده است پس((ظهور کبرا)) نزدیک واقع شدن است تعیین وقت و زمان ظهور می کنند؟ 

 

 

 

 

در پاسخ به این پرسش باید گفت:
اولا؛ حقیقتی كه باید بدان توجّه داشت، این است كه ائمه علیهم السلام با وجود آنكه بسیار، از امام مهدی(عج) سخن گفته و ویژگی‌های دوران ایشان و نشانه‌های ظهورش را برشمرده‌اند، امّا از بیان زمان ظهور خودداری كرده و حتّی مردم را از مشخّص كردن زمان خاصّی برای ظهور ایشان، نیز نهی كرده‌اند.

امامان (علیهم السلام) به ما دستور داده‌اند، هر كس را که از زمان ظهور خبر می‌دهد، تكذیب كنیم، زیرا زمان ظهور یكی از اسرار الهی است كه خداوند بزرگ، با حكمتی، آن را از مردم پوشیده و پنهان نگاه داشته است.

از همین رو در بیش از چهارده روایاتی که در این باب وارد شده است هرگونه توقیت و تعیین زمان خاص برای ظهور حرام دانسته شده است و تحت هیچ عنوانی جایز نیست، رسالت و تکلیف منتظران این است که ((وقاتون)) را تکذیب نمایند که برخی از این روایات جهت معرفت بیشتر دراینجا می آوریم:

1- مرحوم کلینی از فضیل بن یسار روایت کرده که امام باقر (علیه‌السّلام) تعیین‌کنندگان وقت ظهور راسه بار تکذیب کرده است.«عَنِ الْفَضْلِ (الفضیل) بْنِ یَسَارٍ بْنِ یَسَارٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) قَالَ: قُلْتُ: لِهَذَا الْاَمْرِ وَقْتٌ؟ فَقَالَ: کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ اِنَّ مُوسَی (علیه‌السّلام) لَمَّا خَرَجَ وَافِداً اِلَی رَبِّهِ وَاعَدَهُمْ ثَلَاثِینَ یَوْماً فَلَمَّا زَادَهُ اللَّهُ عَلَی الثَّلَاثِینَ عَشْراً قَالَ قَوْمُهُ قَدْ اَخْلَفَنَا مُوسَی فَصَنَعُوا مَا صَنَعُوا فَاِذَا حَدَّثْنَاکُمُ الْحَدِیثَ فَجَاءَ عَلَی مَا حَدَّثْنَاکُمْ بِهِ فَقُولُوا صَدَقَ اللَّهُ وَاِذَا حَدَّثْنَاکُمُ الْحَدِیثَ فَجَاءَ عَلَی خِلَافِ مَا حَدَّثْنَاکُمْ بِهِ فَقُولُوا صَدَقَ اللَّهُ تُؤْجَرُوا مَرَّتَیْنِ.:فضیل بن یسار گوید: به امام باقر (علیه‌السّلام) عرض کردم: برای این امر وقتی هست؟ فرمود وقت‌گذاران دروغ‌گویند، وقت‌گذاران دروغ‌گویند، وقت‌گذاران دروغ‌گویند. همانا موسی (علیه‌السّلام) چون (در طور سینا) به پروردگار خود برای پیغام بردن وارد شد، قومش را وعده سی روز داد، و چون خدا ده روز بر سی روز افزود قومش گفتند: موسی با ما خلف وعده کرد، و کردند آنچه کردند (یعنی گوساله‌پرست شدند) پس اگر ما خبری بشما گفتیم و طبق گفته ما واقع شد، بگوئید: خدا راست فرموده است و اگر بشما خبری گفتیم و بر خلاف گفته ما واقع شد، بگوئید: خدا راست فرموده است تا دو پاداش گیرید. ( الاصول من الکافی، ج۱، ص۳۶۸، ح۵،) عبارت «کذب الوقاتون»، که در روایت از زبان امام باقر (علیه‌السّلام) سه مرتبه تکرار شده دلیل بر این است که نباید برای ظهور امام زمان وقت تعیین کرد و کسانی هم که از هر راه ممکن، وقتی را برای ظهور معین می‌کنند، دروغ می‌گویند.

2- کلینی در روایت موثق دیگر از ابی بصیر روایت می کند امام صادق (علیه‌السّلام فرمود: (( عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنِ الْقَائِمِ (علیه‌السّلام) فَقَالَ: کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ اِنَّا اَهْلُ بَیْتٍ لَا نُوَقِّتُ:.ابوبصیر می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السّلام) در مورد امام قائم (علیه‌السّلام) پرسیدم، فرمود: وقت‌گذاران دروغگویند، ما خانواده‌ای هستیم که تعیین وقت نمی‌کنیم.لاصول من الکافی، ج۱، ص۳۶۸.

3- مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ روایت می کند که امام صادق علیه السلام فرمود: ((یَا مُحَمَّدُ مَنْ اَخْبَرَکَ عَنَّا تَوْقِیتاً فَلَا تَهَابَنَّ اَنْ تُکَذِّبَهُ فَاِنَّا لَا نُوَقِّتُ لِاَحَدٍ وَقْتاً.: ‌ای محمّد هر کس از جانب ما تعیین وقت را به تو خبرداد نگران نباش از این که او را دروغ پنداری؛ زیرا ما برای احدی وقتی را تعیین نمی‌کنیم.)) (الغیبه، ص۲۸۹).

ثانیا: راز وسر حرام بودن ((توقیت)) و تعیین زمان معین برای ظهور تاقبل علائم ظهور حتمیه به دلیل آسیب های اعتقادی، روحی وروانی است که به دنبال دارد.

نخستین آسیب و پیامدهای تعیین وقت برای ظهور امام زمان (علیه‌السّلام) این است که در صورت تعیین وقت، و ظهور نکردن آن حضرت در آن وقت تعیین شده، ((خلف وعده الهی)) لازم می‌اید. امام باقر (علیه‌السّلام) به فضیل بن یسار فرمود: تعیین‌کنندگان وقت دروغگویند. بعد از این سخن، حضرت به پیامد تعیین وقت این‌گونه اشاره می‌کند:((اِنَّ مُوسَی (علیه‌السّلام) لَمَّا خَرَجَ وَافِداً اِلَی رَبِّهِ وَاعَدَهُمْ ثَلَاثِینَ یَوْماً فَلَمَّا زَادَهُ اللَّهُ عَلَی الثَّلَاثِینَ عَشْراً قَالَ قَوْمُهُ قَدْ اَخْلَفَنَا مُوسَی فَصَنَعُوا مَا صَنَعُوا.:همانا موسی (علیه‌السّلام) چون (در طور سینا) به پروردگار خود برای پیغام بردن وارد شد، قومش را وعده سی روز داد، و چون خدا ده روز بر سی روز افزود قومش گفتند: موسی با ما خلف وعده کرد، و کردند آنچه کردند (یعنی گوساله پرست شدند.

منظور امام (علیه‌السّلام) از بیان این مطلب درباره حضرت موسی (علیه‌السّلام) این است که اگر برای ظهور حضرت مهدی (علیه‌السّلام) وقت مشخصی تعیین می‌شد و به هر علتی وقت ظهور به تاخیر می‌افتاد، خلف وعده می‌شد و مردم می‌گفتند: چرا در این موعد مقرر حضرت ظهور نکرد در حالی که رسول خدا و ائمه اطهار به صورت قطعی از ظهور آن حضرت به فرمان خداوند خبر داده‌اند. همچنانکه حضرت موسی (علیه‌السّلام) به قومش وعده داده بود که بعد از سی روز به سوی آنان باز خواهد گشت؛ ولی خداوند متعال، ده روز دیگر را بر این مدت اضافه کرد و حضرت ده روز دیرتر در میان قومش بازگشت. مردم در اثر خلف این وعده، گوساله‌پرست شدند.

دومین پیامد و اسیب ((قساوت قلب و برگشت مردم از اسلام)) است، چراکه وقتی منتظران عاشق، امیدوار چشم به در ببینند زمان معینی بر ای ظهور تعیین شده است ولی حضرت نیامده است ناامید می شوند و اندیشه مهدویت را انکار می کنند. این دو پیامد((قساوت قلب،و انکار مهدویت)، در روایت ذیل بیان شده است، چراکه علی بن یقطین یکی از شیعیان و اصحاب امام موسی کاظم (علیه‌السّلام) است. که او با توجه به روایتی که از مولایش حضرت موسی بن جعفر شنیده بود، در پاسخ پدرش که چرا وقت ظهور معین نشده، پیامد آن را (( قساوت قلب و برگشت مردم از اسلام))در صورت محقق نشدن ظهور در موعد مقرر بیان کرده است:((قَالَ قَالَ لِی اَبُو الْحَسَنِ علیه السلام:الشِّیعَةُ تُرَبَّی بِالْاَمَانِیِّ مُنْذُ مِائَتَیْ سَنَةٍ: قَالَ وَقَالَ یَقْطِینٌ لِابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ مَا بَالُنَا قِیلَ لَنَا فَکَانَ وَقِیلَ لَکُمْ فَلَمْ یَکُنْ قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ اِنَّ الَّذِی قِیلَ لَنَا وَلَکُمْ کَانَ مِنْ مَخْرَجٍ وَاحِدٍ غَیْرَ اَنَّ اَمْرَکُمْ حَضَرَ فَاُعْطِیتُمْ مَحْضَهُ فَکَانَ کَمَا قِیلَ لَکُمْ وَاِنَّ اَمْرَنَا لَمْ یَحْضُرْ فَعُلِّلْنَا بِالْاَمَانِیِّ فَلَوْ قِیلَ لَنَا اِنَّ هَذَا الْاَمْرَ لَا یَکُونُ اِلَّا اِلَی مِائَتَیْ سَنَةٍ اَوْ ثَلَاثِمِائَةِ سَنَةٍ لَقَسَتِ الْقُلُوبُ وَلَرَجَعَ عَامَّةُ النَّاسِ عَنِ الْاِسْلَامِ وَلَکِنْ قَالُوا مَا اَسْرَعَهُ وَمَا اَقْرَبَهُ تَاَلُّفاً لِقُلُوبِ النَّاسِ وَتَقْرِیباً لِلْفَرَج:علی بن یقطین گوید: حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) به من فرمود:دویست سال است که شیعه با آرزوها تربیت می‌شود: (چون علی این خبر را برای پدرش نقل کرد) یقطین که در دستگاه سفاح و منصور خدمت می‌کرد) به پسرش علی بن یقطین گفت: چرا آنچه درباره ما گویند (از پیشرفت دولت بنی عباس) واقع شود و آنچه درباره شما گویند از ظهور دولت حق) واقع نشود؟علی به پدرش گفت: آنچه درباره ما و شما گفته شده از یک منبع است، (و آن منبع وحی است که به توسط جبرئیل و پیغمبر و ائمه (علیهم‌السّلام) به مردم می‌رسد)جز این‌که امرشما چون وقتش رسیده بود، مطابق آنچه به شما گفته بودند واقع گشت،ولی امر ما وقتش نرسیده است، لذا با آرزوها دلگرم گشته‌ایم. اگر به ما بگویند:این امر (ظهور دولت حق) تا دویست یا سیصد سال دیگر واقع نمی‌شود، دلها سخت شود و بیشتر مردم از اسلام برگردند، ولی می‌گویند: چقدر زود می‌آید، چقدر به شتاب می‌آید، برای اینکه دلها گرم شود و گشایش نزدیک گردد.)(الاصول من الکافی،ج۱،ص ۳۶۹).

البته توجه به این نکته بسیار مهم است و ان اینکه هرچند ما از تعیین زمان برای ظهور نهی شده ایم اما این بدان معنا نیست که با موضوع ظهور به عنوان واقعه ای دور از دسترس که در آینده ای دور و نامعلوم به وقوع می پیوندد برخورد کنیم، بلکه باید همواره خود را در چند قدمی ظهور ببینیم و امیدوار باشیم که در زمان حیات خود، ظهور حضرت حجت، علیه السلام، را درک کنیم چراکه دردعا عهد می خوانیم((اللهم اکشف هذه الغمة عن هذه الامة بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا:بارخدایا! اندوه و دلتنگی این امت را با حضور ولی خود برطرف ساز و در ظهور او شتاب کن.دیگران ظهور او را دور می بینند ولی ما آن را نزدیک می بینیم)).

منبع:«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»/ سید محمدتقی قادری»


free b2evolution skin
20
مهر

تحلیلی از دوران امام مجتبی(ع) و صلح ایشان با معاویه

دوران امام مجتبی‌(علیه‌الصّلاةوالسّلام) و حادثه‌ی صلح آن بزرگوار با معاویه، یا آن چیزی که به نام صلح نامیده شد، حادثه‌ی سرنوشت‌ساز و بی‌نظیری در کل روند انقلاب اسلامیِ صدر اول بود. دیگر ما نظیر این حادثه را نداشتیم. توضیح کوتاهی راجع به این جمله عرض کنم و بعد وارد اصل مطلب بشوم. انقلاب اسلام، یعنی تفکر اسلام و امانتی که خدای متعال به نام اسلام برای مردم فرستاد، در دوره‌ی اول، یک نهضت و یک حرکت بود و در قالب یک مبارزه و یک نهضت عظیم انقلابی، خودش را نشان داد و آن در هنگامی بود که رسول خدا(صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله‌وسلّم)، این فکر را در مکه اعلام کردند و دشمنان تفکر توحید و اسلام، در مقابل آن صف‌آرایی نمودند؛ برای این‌که نگذارند این فکر پیش برود. پیامبر، با نیرو گرفتن از عناصر مؤمن، این نهضت را سازماندهی کرد و یک مبارزه‌ی بسیار هوشمندانه و قوی و پیشرو را در مکه به وجود آورد. این نهضت و مبارزه، سیزده سال طول کشید. این، دوره‌ی اول بود.

 

 

 

 

بعد از سیزده سال، با تعلیمات پیامبر، با شعارهایی که داد، با سازماندهی‌یی که کرد، با فداکاری‌یی که شد، با مجموع عواملی که وجود داشت، این تفکر، یک حکومت و یک نظام شد و به یک نظام سیاسی و نظام زندگی یک امت تبدیل گردید و آن هنگامی بود که رسول خدا(ص) به مدینه تشریف آوردند و آن‌جا را پایگاه خودشان قرار دادند و حکومت اسلامی را در آن‌جا گستراندند و اسلام از شکل یک نهضت، به شکل یک حکومت تبدیل شد. این، دوره‌ی دوم بود.
این روند، در ده سالی که نبیّ‌اکرم(ص) حیات داشتند و بعد از ایشان، در دوران خلفای چهارگانه و سپس تا زمان امام مجتبی‌(علیه‌الصّلاةوالسّلام) و خلافت آن بزرگوار - که تقریباً شش ماه طول کشید - ادامه پیدا کرد و اسلام به شکل حکومت، ظاهر شد. همه چیز، شکل یک نظام اجتماعی را هم داشت؛ یعنی حکومت و ارتش و کار سیاسی و کار فرهنگی و کار قضایی و تنظیم روابط اقتصادی مردم را هم داشت و قابل بود که گسترش پیدا کند و اگر به همان شکل پیش می‌رفت، تمام روی زمین را هم می‌گرفت؛ یعنی اسلام نشان داد که این قابلیت را هم دارد.
در دوران امام حسن(ع)، جریان مخالفی آن‌چنان رشد کرد که توانست به صورت یک مانع ظاهر بشود. البته این جریان مخالف، در زمان امام مجتبی‌(ع) به وجود نیامده بود؛ سالها قبل به وجود آمده بود. اگر کسی بخواهد قدری دور از ملاحظات اعتقادی و صرفاً متکی به شواهد تاریخی حرف بزند، شاید بتواند ادعا کند که این جریان، حتّی در دوران اسلام به وجود نیامده بود؛ بلکه ادامه‌یی بود از آنچه که در دوران نهضت پیامبر - یعنی دوران مکه - وجود داشت.
بعد از آن‌که خلافت در زمان عثمان - که از بنی‌امیه بود - به دست این قوم رسید، ابوسفیان - که در آن‌وقت، نابینا هم شده بود - با دوستانش دور هم نشسته بودند. پرسید: چه کسانی در جلسه هستند؟ پاسخ شنید که فلانی و فلانی و فلانی. وقتی که خاطر جمع شد همه خودی هستند و آدم بیگانه‌یی در جلسه نیست، به آنها خطاب کرد و گفت: «تلقّفنّها تلقّف الکرة»(۱). یعنی مثل توپ، حکومت را به هم پاس بدهید و نگذارید از دست شما خارج بشود! این قضیه را تواریخ سنی و شیعه نقل کرده‌اند. اینها مسایل اعتقادی نیست و ما اصلاً از دیدگاه اعتقادی بحث نمی‌کنیم؛ یعنی من خوش ندارم که مسایل را از آن دیدگاه بررسی کنم؛ بلکه فقط جنبه‌ی تاریخی آن را مطرح می‌کنم. البته ابوسفیان در آن‌وقت، مسلمان بود و اسلام آورده بود؛ منتها اسلامِ بعد از فتح یا مشرف به فتح. اسلامِ دوران غربت و ضعف نبود، اسلامِ بعد از قدرتِ اسلام بود. این جریان، در زمان امام حسن مجتبی‌(علیه‌الصّلاةوالسّلام) به اوج قدرت خودش رسید و همان جریانی بود که به شکل معاویةبن‌ابی‌سفیان، در مقابل امام حسن مجتبی‌(ع) ظاهر شد. این جریان، معارضه را شروع کرد؛ راه را بر حکومت اسلامی - یعنی اسلام به شکل حکومت - برید و قطع کرد و مشکلاتی فراهم نمود؛ تا آن‌جایی که عملاً مانع از پیشروی آن جریان حکومت اسلامی شد.
در باب صلح امام حسن(علیه‌السّلام)، این مسأله را بارها گفته‌ایم و در کتابها نوشته‌اند که هر کس - حتّی خود امیرالمؤمنین(ع) - هم اگر به جای امام حسن مجتبی‌(ع) بود و در آن شرایط قرار می‌گرفت، ممکن نبود کاری بکند، غیر از آن کاری که امام حسن کرد. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که امام حسن، فلان گوشه‌ی کارش سؤال‌برانگیز است. نه، کار آن بزرگوار، صددرصد بر استدلال منطقیِ غیر قابل تخلف منطبق بود.
در بین آل رسول خدا(صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله‌وسلّم)، پُرشورتر از همه کیست؟ شهادت‌آمیزترین زندگی را چه کسی داشته است؟ غیرتمندترین آنها برای حفظ دین در مقابل دشمن، برای حفظ دین چه کسی بوده است؟ حسین‌بن علی(علیه‌السّلام) بوده است. آن حضرت در این صلح، با امام حسن(ع) شریک بودند. صلح را تنها امام حسن نکرد؛ امام حسن و امام حسین این کار را کردند؛ منتها امام حسن(ع) جلو بود و امام حسین(ع) پشت سر او بود.

 

 

ادامه »


free b2evolution skin