«تحلیل جامع زندگانی 65 ساله امام صادق علیه السلام»| قسمت سوم
1-«مواضع سیاسی امام صادق علیهالسلام در برابر حاکمیت بنی العباس»
از بین «جهاد اصغر» و قیام در برابر جبهه طاغوت عباسیان و «جهاد تبیین» یعنی مشی علمی، فرهنگی، تبلیغی، به دلیل فراهم نبودن دو شرط جهاد اصغر «عِده» یعنی همراهان و نفرات و نیز «عُده» یعنی امکانات و تجهیزات برای قیام مسلحانه امام صادق علیه السلام با ارزیابی دقیق از موقعیت «جهاد تبیین» را سلوک و مشی دوره زعامت و امامت خودش قرار دادند، چرا که برای جهاد اصغر و قیام در برابر حکومت اموی و پس از آن حکومت عباسی، امام صادق علیه السلام پنج راه در برابر خودش داشت.
راه نخست این بود که روی عباسیان حساب بازکند و به کمک آنان در برابر حکومت باطل مروانیان قیام کند این راه از همان آغاز در بن بست کامل قرار داشت، چرا که عباسیان هرچند آماده برای قیام بودند ولی نه از آن جهت که امام صادق علیه السلام زعیم و رهبر قیام باشد و پس از سقوط مروانیان حکومت علوی تشکیل بدهد بلکه برادران «ابراهیم، سفاح، منصور» خود مدعی حکومت بودند و از امام صادق علیه السلام می خواستند که از نفوذش استفاده کند و با بسیج کردن شیعیان آنان را همراهی کنند تا انان خلافت عباسی را تشکیل دهند، همانگونه که بنی الحسن «عبد الله محض، و محمد نفس زکیه» فریفته بودند امام صادق علیه السلام که نیت آنان را خوانده بودند نه تنها روی آنان حساب باز نکردند بلکه هیچ همراهی با انان انجام ندادند.
راه دوم؛ این بود که امام علیه السلام به علویون یعنی فرزندان محمد حنفیه اعتماد نماید و به پشتیبانی آنان مقابل حاکمیت مروانیان یا پس از آنها در مقابل حاکمیت بنی العباس قیام نماید این راه نیز قابل قابل اتکال و اعتماد نبود، برای اینکه فرزندان محمد حنفیه نه تنها از امام تبعیت نمی کردند بلکه آنان زمینه ساز قیام بنی العباس بودند، چرا که «ابوهاشم فرزند محمد حنیفه» هرچند در زمان حاکمیت مروانیان قیام علیه آنان را آغاز کرده بود و قصد براندازی را داشت و به صورت سری دعاتی را به کوفه و سایر نواحی فرستاده بود ولی وقتی سلیمان بن عبد الملک توسط مامور امنیتی آب هاشم را در «حکیمه» دهکده بین شام و حجاز مسموم کرد، و «ابوهاشم» دید که با این مسمومیت مرگش قطعی است، بجای اینکه همه امکانات و نیروهای تحت اختیارش را به امام صادق علیه السلام بسپرد «محمدبن، علی بن عبد الله بن عباس» راخواست وی را وصی خود قرار داد و تمام تشکیلات سری خود را در اختیار وی قرارداد و بنی العباس توسط همین دعات و تشکل آماده قیام کردند.
راه سوم؛ این بود که امام صادق علیه السلام با حمایت و پشتیبانی نیروهای بنی الحسن تحت فرماندهی «عبدالله محض و محمد نفس زکیه» قیام نماید، با توضیحات دقیق و همه جانبه ای که پیش از این در زمینه موعود گرایی و مهدویت داده شد روشن شد که بنی الحسن نه تنها از امام علیه السلام حمایت و تبعیت نمی کردند بلکه مدعی مهدویت «محمد نفس زکیه» بودند و آنان از امام می خواستند که با محمد نفس زکیه به عنوان مهدی موعود و منجی بیعت کند و تحت فرماندهی آنان باشد امام علیه السلام نمی توانست از چنین جریان انحرافی انتظار حمایت و پشتیبانی برای قیام داشته باشد.
راه چهارم؛ این بود امام صادق علیه السلام به پشتیبانی جمعیتی که ظاهرا بنام شیعه شناخته شده بودند قیام کند، این گروه به ظاهر شیعه آنچنان گرفتار اختلاف داخلی و انشعابات درونی به «زیدیه، اسماعیلیه، کیسانیه، غلات، امامیه» شده بودند که امام علیه السلام تحت هیچ عنوانی نمی توانست به اعتماد آنان قیام نماید از همین روست که سدیر«صیرفی» می گوید: «خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم وگفتم: چرانشسته اید و با این جمعیت زیاد از شیعیان قیام نمی کند؟ امام پرسیدند جمعیت شیعیان چند نفرند؟ عرض کردم یکصد هزار، امام فرمود یکصد هزار؟ گفتم شاید دویست هزار؟ امام فرمود دویست هزار؟ گفتم شاید نمی از جهان، به همراه این گفتگو به همراه امام به سر زمین «ینبع» رفتیم، در انجا امام گله از بزغاله ای دید که تعداد گله هفده عدد بود امام علیه السلام فرمود ای سدیر اگر تعداد یاران و پیروان ما به تعداد بزغاله ها بودند ما اینجا نمی نشستیم( اصول کافی ج2، ص242).
راه پنجم؛ این بود که امام صادق علیه السلام به حمایت «ابوسلمه خلال» در عراق و «ابومسلم خراسانی»که هرکدام مشغول سازماندهی مخالفان علیه حاکمیت مروانیان بودند و نامه سری به امام نوشته بودند که ما حاضریم تحت رهبری شما قیام را پیش ببریم قیام نماید امام علیه السلام با اگاهی کامل از دوگانگی شخصیت و خواندن نیت باطنی این دو تن نه تنها به حمایت آنان اعتماد نکرد بلکه دست رد به نامه های سری آنان زد، چراکه در گزارش امده است «وقتی نامه سری ابومسلم درجهت حمایت و تبعیت به امام علیه السلام رسید در پاسخ فرمودند: «ماانت من رجالی ولاانه زمانی: نه تو از یاران منی، و نه زمان زمانه من است: اصول کافی، ج2،ص222).
همچنین هنگامی که نامه سری ابوسلمه در جهت حمایت و نصرت رساندن نامه رسان به امام رساند «امام علیه السلام به خادمش دستور داد چراغ را نزدیکش آورد و نامه را جلوی نامه رسان در آتش چراغ انداخت و سوزاند» چرا که امام این دو شخص را طراح اصلی قیام بنی العباس می دانستند، و این دو نه از باب اینکه امام مفترض الاطاعه است نامه نصرت رسانی را نوشته اند بلکه به دلیل اختلاف داخلی و دعوای بر سر قدرت بابنی العباس به امام نامه سری می نوشتند.
با این تحلیل ازموقعیتی که امام صادق علیه السلام در آن قرار داشت نه تنها جهاد اصغر امکان پذیر نبود بلکه هرکسی می توانست شکست آن را پیش بینی کند امام علیه السلام که ارزیابی همه جانبه ای از شرایط و موقعیت داشت بهترین راه برای انجام رسالت امامت در «جهاد تبیین» و «مشی علمی فرهنگی، تبلیغی» در تثبیت باور شیعی می دانست و همین راه را مشی دروه امامت خود قرار دادند.
منبع: «تحلیل مواضع امام صادق علیه السلام در مقابل حاکمیت بنی العباس»/ سید محمدتقی قادری»