2
مرداد

چهل پرسش و پاسخ درباره قیام امام حسین (ع)

چهل سؤال و جواب در رابطه با واقعه کربلا 

با توجه به روایات مختلف، ظاهراً تعداد شهدای کربلا بیش‌ از هفتاد و دو نفر است پس چرا همواره از عدد هفتاد و دو نفر به عنوان تعداد شهدای کربلا نام می‌برند؟
روایات مشهوری است، که اسلام را (دین‌الهی) 1000 نفر حفظ کردند. که 313 نفر یاران پیامبر در جنگ بدر بودند و 313 نفر صحابه امام زمان‌(عج) و 313 نفر یاران طالوت بودند، و بقیه یاران حضرت اباعبدالله(ع) بودند، مانده اعداد از 1000 نفر را گفته‌اند صحابه خالص ابا عبد الله‌ (ع) به‌جز بنی‌هاشم بوده‌اند. نکته قابل‌توجه این است که اگر با 18 نفر بنی هاشم جمع شوند با یاران امام‌ مساوی می‌شود.
در زیارت ناحیه 10 نفر بیش‌تر از عدد مشهور 72 نفر است. در زیارت رجبیه جز 82 نفر کسانی دیگری نیز هستند. در نتیجه تعداد یاران قطعاً‌ بیش‌از 72 نفر خواهد بود. امام سجاد‌(ع) یاران اباعبدالله را در روز عاشورا 145 نفر معرفی کرده است، که تعدادی از آن‌ها زنده می‌‌مانند، احتمالاً عدد 72 صحابه حضرت اباعبدالله به‌جز بنی‌هاشم باشند ، جز کسانی که بعد از کربلا یا پیش‌از کربلا به شهادت رسیدند مانند هانی، مسلم و…

 

 

چرا امام‌حسین‌(ع) مانند برادرش امام‌حسن‌(ع) صلح نکرد؟
یکی از دلایل این‌که امام ‌با یزید صلح نکرد، این بود که یزید با معاویه کاملاً متفاوت بود. اگر معاویه برخی از شئون را حفظ می‌کرد، یزید هیچ‌چیزی را حفظ نمی‌کرد. یزد« شارب‌َ الخمر مُعلِمً بالفسق و قاتل‌النفس المحترمه» ، یعنی هم قاتل است، هم فساد علنی دارد وهم شرب خمر دارد و« مثل لایبُالُ» ،مثل‌ منی‌ هرگز صلح نمی‌کند، یزید علناً قصد کشتن اباعبدلله (ع) را کرده بود. بنابراین اباعبدلله (ع)‌ چاره ای جز نپذیرفتن صلح نداشت. کما این که جابربن عبدالله انصاری وقتی گفت، چرا مثل برادرت حسن (ع)‌صلح نمی‌کنی، فرمود: اگر پیامبر بیاید و با تو سخن بگوید می‌پذیری ، در یک عالم مشاهده و مکاشفه ایشان می‌فرماید هر چیزی فرزندم تصمیم بگیرد تصیم من است.
فضای عصر امام‌حسین‌(ع) قابل مقایسه با امام‌حسن‌(ع) نبود. پس‌از شهادت امام‌حسن‌(ع) تا عصر یزد 10 سال فاصله است و امام‌حسین‌(ع) ده سال در زمان معاویه زندگی کرده است و قیام نکرده است. معلوم است که شرایط و زمینه‌های زندگی او مثل عصر امام مجتبی (ع) بوده است.

———————————————————————————————————————-
اگر یزید از امام‌حسین‌(ع) تقاضای بیعت نمی‌کرد، آیا باز هم آن حضرت قیام می‌‌کرد؟
بی‌شک یزد با شخصیت و با جهت‌گیری‌های سیاسی خاصی که داشت، هرگز امام‌حسین (ع) در مقابل اعمال او ساکت و آرام نمی‌نشست، کما ‌این که در یکی از سخنرانی‌های خودش که در آغاز حرکت دارد فرمود: من از زبان رسول‌خدا شنیدم که هر کسی پادشاه ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کرده و«ونا منشأ لا حد الله» عهد خدا را شکسته است و بر علیه او برنخیزد، خداوند او را با آن ظالم مشهور می کند. بنابراین در فرهنگ ابا عبدالله سازشکاری با شخصی مثل یزید محال بود.امام قطعاً درمقابل یزید مقاومت می‌کند.«من مرا تا سلطاناً بی اورمتهل حرام الله»

 ———————————————————————————————————————-

آیا یزید قصد کشتن امام‌حسین‌(ع) را داشت یا فقط بیعت آن حضرت را می‌خواست؟
آن چه که مشخص و مسلم است، در مدینه بیعت می‌خواست اما در زمانی که امام‌حسین‌(ع) در مجلس ولید آمد، امام حسین (ع)‌ با زیرکی و ترفند خاصی فرمود که مسئله را به فردا بگذارید تا مردم هم باشند، من می دانم که دوست نداری که این جا در شهر وقتی کسی نیست با تو بیعت کنم، بگذار فردا باشد.اما مروان متوجه شد و گفت اگر حسین از مجلس بیرون برود، نه او را خواهی یافت و نه او بیعت خواهد کرد. پس او را در همین‌جا به قتل برسان.امام با زیرکی خاصی از قبل کسانی را اطراف دارالاماره قرار داده بود و گفته بود تا صدای من بلند شد بریزید در آن‌جا. وقتی آن‌ها ریختند،عوامل یزید هیچ اقدامی نمی‌توانستند بکنند.
امّا امام در مکه زمانی که قصد طواف دارد، متوجه می‌شود که مأمورانی از طرف یزید قصد کشتنش را دارند،‌ زیر احرام شمشیر بسته‌اند و چون امام نمی‌خواست حرمت خانه خدا شکسته شود، در این حال امام فرمود: من از خانه کعبه دور می‌شوم، و اگر قرار است خونم ریخته شود، اگر یک‌ وجب هم دور از خانه خدا باشد بهتر است. حضرت اباعبدالله نخواست حرمت خانه خدا شکسته شود.

 ———————————————————————————————————————-

در حادثه کربلا چند نفر از سپاه یزید به امام‌حسین‌(ع) پیوستند؟ ظاهراً غیر از حربن‌ریاحی افراد دیگری هم بودند؟
تعداد کسانی که به حضرت اباعبدالله پیوستند بیش‌از 12 نفر بودند، جز حضرت حّر، فرزند حضرت حرّ ، علی هم به او پیوست و شهید شد. ابوالفتوح آخرین نفری است که از سپاه عمرسعد به اباعبدالله می‌پیوندد، آن هم پس‌از شهادت اباعبدالله، پس‌از فریاد زینب، آیا در میان شما مسلمانی وجود ندارد، ابوالفتوح و دو برادرش می‌جنگند و به شهادت می‌رسند.
یک‌دسته، کسانی هستند که اصلاً از کوفه به قصد پیوستن به اباعبدالله (ع)‌ در سپاه عمرسعد آمدند، چون راه‌ها را بسته بودند. نمی‌توانستند بیایند.امّا بعضی‌ها متحول شدند، از جمله حضرت حر و ابوالفتوح بودند.

 

ادامه »


free b2evolution skin
1
مرداد

به این ۷ دلیل حتما روضه خانگی برگزار کنید

روضه‌های خانگی باعث طول عمر و زیاد شدن رزق و روزی صاحب خانه می‌شود. در روایات آمده است پیامبر اکرم صلی‌الله علیه‌‌وآله وسلم فرمودند:«خانه‌ای که در آن قرآن زیاد تلاوت شود، خیر و برکتش زیاد می‌شود و اهل خانه در وسعت قرار می‌گیرند و آن خانه برای اهل آسمان می‌درخشد، همان گونه که ستارگان برای اهل زمین می‌درخشند». علاوه بر اینکه این مجالس با تلاوت قرآن آغاز می‌شود، یاد اهل بیت علیه‌السلام هم مصداق یاد خداست و مشمول این حدیث قرار می‌گیرد.



 
 
 

 

گرچه این روزها برپایی روضه‌های خانگی، نسبت به گذشته کمی کمرنگ شده است. ولی هنوز خانه‌هایی هستند که علاوه بر ماه محرم به صورت منظم روضه خانگی برگزار می‌کنند. شاید برای شما این سوال به وجود بیایید که با وجود کثرت هیئت‌ها و دسته‌های عزاداری چرا باید در خانه‌مان مراسم روضه برپا کنیم. 


اگر نمی‌توانید در روز عاشورا کربلا باشید، روضه خانگی برگزار کنید

امام باقر علیه السلام نسبت به کسانی که در روز عاشورا نمی‌توانند به زیارت آن حضرت بروند، اینگونه دستور عزاداری دادند و فرمودند: بر حسین علیه السلام ندبه، عزاداری و گریه کند و به اهل خانه خود دستور دهد که بر او بگریند و در خانه‌اش با اظهار گریه و ناله بر حسین علیه السلام، مراسم عزاداری بر پا کند و یکدیگر را با گریه، تعزیت و تسلیت گویی در سوگ حسین علیه‌السلام در خانه‌هایشان ملاقات کنند. (۱)

 

 
روضه‌های خانگی را می‌توان بی‌تکلف برگزار کرد

اگر تنها دلیل‌تان برای برگزار نکردن روضه خانگی خرج و مخارج‌ این مراسم است، لازم نیست نگران باشید. می‌توانید تنها با چای و قند از مهمانان پذیرایی کنید. علاوه بر این حتما اصراری به برگزاری روضه‌هایی با جمعیت زیاد نداشته باشید، روضه خانگی حتی می‌تواند با فقط با حضور اعضای خانواده برگزار شود. مهم نیت و برگزاری یک مراسم بی‌تکلف است. ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺎﺿﯽرحمه الله در این‌باره فرمودند:«دﺭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ علیه‌السلام ﻣﺴﺎﻣﺤﻪ ﻧﻨﻤﺎﯾﯿﺪ، ﺭﻭﺿﻪ ﻫﻔﺘﮕﯽ ﻭﻟﻮ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺳﺒﺎﺏ ﮔﺸﺎﯾﺶ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻫﻔﺘﮕﯽ ﻫﻢ ﻧﺸﺪ ﺩﻫﻪ ﺍﻭﻝ ﻣﺤﺮﻡ ﺗﺮﮎ ﻧﺸﻮﺩ».

 

روضه‌های خانگی باعث طول عمر و ازدیاد رزق و روزی می‌شود

روضه‌های خانگی باعث طول عمر و زیاد شدن رزق و روزی صاحب خانه می‌شود. در روایات آمده است پیامبر اکرم صلی‌الله علیه‌‌وآله وسلم فرمودند:«خانه‌ای که در آن قرآن زیاد تلاوت شود، خیر و برکتش زیاد می‌شود و اهل خانه در وسعت قرار می‌گیرند و آن خانه برای اهل آسمان می‌درخشد، همان گونه که ستارگان برای اهل زمین می‌درخشند».(۲) علاوه بر اینکه این مجالس با تلاوت قرآن آغاز می‌شود، یاد اهل بیت علیه‌السلام هم مصداق یاد خداست و مشمول این حدیث قرار می‌گیرد.

 

روضه خانگی باعث صله رحم می‌شود

روضه‌های خانگی باعث تقویت روابط میان اهل محل و خانواده می‌شود. مخصوصا در خانه‌های آپارتمانی این روضه‌ها می‌تواند باعث آشنایی هر چه بیشتر همسایه‌ها با یکدیگر شود. مجالس روضه محمل بسیار مناسبی برای صله رحم با اقوام و آشنایان است. در این مجالس نه از سلسله مراتب خبری است و نه ساختار سازمانی برای نظم بخشی به کارها وجود دارد، همین موضوع باعث می‌شود که افراد شرکت کننده در آن با هم‌دلی هر چه بیشتر کارها را به سرانجام برسانند.

 

ایجاد ارتباط قوی بین روحانیت و عزاداران در روضه‌های خانگی

یکی از محاسن برگزاری روضه‌های خانگی ایجاد ارتباط صمیمانه بین مومنین و روحانیت است. در این مجالس مردم می‌توانند مسائل دینی و سوالات شرعی خود را با روحانی مراسم در میان گذاشته و به صورت مستقیم پاسخ سوالات خود را دریافت کنند. صاحب‌خانه باید توجه داشته باشد که برای مجالس روضه از یک روحانی باسواد استفاده کند، همچنین در زمان سخنرانی همه به صحبت‌های روحانی مراسم توجه داشته باشند و سرگرم کارهای دیگر نشوند.

 

آشنایی و انس کودکان با اهل بیت‌ علیه‌السلام در روضه‌های خانگی

در روضه‌های خانگی فرزندانمان از کودکی می‌آموزند که چگونه با اهل بیت ‌علیه السلام ارتباط یرقرار کنند و به صورت غیرمستقیم مسائل دینی را به آنها آموزش می‌دهیم. همچنین در خانه‌هایی که مراسم روضه برگزار می‌شود، کودکان با کمک در برگزاری و پذیرایی از مهمانان در لذت پذیرایی از عزاداران اهل بیت علیه‌السلام شریک شده و روحیه مسئولیت پذیری در آنها تقویت می‌شود. پیشنهاد می‌کنیم حتما قبل از شروع مراسم برای کودکتان از ثواب کار کردن برای عزاداران بگویید و به آنها بگویید که حتی جفت‌کردن کشف عزاداران امام حسین علیه‌السلام هم ثواب زیادی دارد. بی‌شک یکی از خاطرات خوبی که فرزندتان بعدها در جوانی از آن یاد می‌کنند، همین مراسم روضه‌های خانگی است.

 

روضه‌های خانگی جایی برای باخبر شدن از مشکلات و گرفتاری‌های دوستان و آشنایان

در این زمانه کمتر کسی از احوال زندگی دوستان و آشنایان خود باخبر است. روضه‌های خانگی فرصت خوبی است که از مشکلات و گرفتاری‌های اطرافیانمان باخبر شویم و قدمی هر چند کوچک برای رفع آن گرفتاری برداریم. یکی از سنت‌های خوب در همین زمینه ایجاد صندوق قرض‌الحسنه در بعضی از این مجالس است. صندوقی که می‌تواند گرفتاری‌های مالی و معیشتی شرکت‌کنندگان در روضه‌ها را برطرف کند. درباره ثواب کار گره‌گشایی از مومن آیات و روایت فراوانی وجود دارد. در همین باره امام رئوف فرمودند:«هر کس گره از کار مؤمنی بگشاید و غمی را از او بزداید، خداوند هم در قیامت، کار بسته او را می‌گشاید و اندوهش را می‌زداید»(۳)

پی‌نوشت:

۱. کامل الزیارات، ص ۱۷۵

۲. بحارالانوار، ج ۹۲۲، ص ۳۰۰؛ اصول کافی، ج ۲، کتاب فضل قرآن، ح ۱.

۳. کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص ۲۰۰


free b2evolution skin
1
مرداد

ششم محرم شب نوجوانان عاشورایی

سرانجام حضرت قاسم با نشان دادن بازوبندی که پدرش امام حسن (علیه‌السلام) به بازویش بسته بود و در او وصیت کرده بود که هرگز دست از یاری عموی خود حسین (علیه‌السلام) برندارد… اذن میدان گرفت.

 

 


قاسم فرزند امام حسن (علیه‌السلام) به سال ۴۷ ه. ق در مدینه منوره دیده به جهان گشود.   مادرش ام‌ولدی  به نام «نفیله»  یا «رمله»  یا «نجمه» بود. در دو سالگی پدر بزرگوارش را از دست داد؛   و تا هنگام شهادت در دامان پرمهر و عطوفت عموی گرامی خود، امام حسین (علیه‌السلام)، پرورش یافت و در واقعه کربلا به اتفاق مادر و دیگر برادران و خواهران خود حضور داشت.

قاسم در شب عاشورا
به نقلی در شب عاشورا، آنگاه که امام حسین (علیه‌السلام) خطبه خواند و به یاران خود فرمود: «فردا من و شما همه کشته خواهیم شد» وی پنداشت این افتخار از آنِ مردان و بزرگسالان است و شامل نوجوانان نمی‌شود. از این‌رو پرسید: «آیا من هم فردا کشته خواهم شد؟» امام (علیه‌السلام) با مهربانی پرسید: «فرزندم، مرگ در نزد تو چگونه است؟» عرض کرد: «احلی من العسل؛ شیرین‌تر از عسل.» حضرت فرمود: آری به خدا سوگند، عمو به فدایت، تو از آنان هستی که پس از گرفتار شدن به بلایی سخت کشته خواهی شد.

رجز در میدان نبرد
در روز عاشورا هنگامی که نوبت مبارزه به قاسم رسید، برای کسب اجازه خدمت امام حسین (علیه‌السلام) آمد. حضرت او را در آغوش گرفت و هر دو قدری گریستند و قاسم مجددا اجازه خواست و امام حسین (علیه‌السلام) امتناع فرمود. قاسم دست و پای امام را بوسه می‌زد و بر خواسته‌اش پای می‌فشرد. ولی امام (علیه‌السلام) اجازه نمی‌داد تا سرانجام موفق به دریافت اجازه گردید. ملاحسین کاشفی درباره چگونگی اذن خواستن حضرت قاسم از امام حسین (علیه‌السلام) و اذن ندادن آن حضرت می‌نویسد: سرانجام حضرت قاسم با نشان دادن بازوبندی که پدرش امام حسن (علیه‌السلام) به بازویش بسته بود و در او وصیت کرده بود که هرگز دست از یاری عموی خود حسین (علیه‌السلام) برندارد… اذن میدان گرفت.

 وی در حالی که مادرش بر در خیمه ایستاده او را نظاره می‌کرد، وارد میدان کارزار شد.
به گزارش ابن شهرآشوب، قاسم در میدان جنگ، چنین رجز می‌خواند:
«انی انا القاسُم من نسل علی•••نحن و بیت الله اولی بالنبی•••من شمر ذی الجوشن او ابن الدعی؛ من قاسم، از نسل علی هستم. به خانه خدا سوگند، ما از شمر ذی الجوشن یا حرامزاده (ابن زیاد)، به پیامبر سزاوارتریم».

 وی سرانجام پس از کشتن تعدادی از دشمنان خدا، به درجه شهادت نایل آمد.

شهادت قاسم
طبری و ابوالفرج اصفهانی کیفیت شهادت حضرت قاسم را به نقل از حمید بن مسلم چنین آورده‌اند:
«نوجوانی به سوی ما آمد که چهره‌اش همانند پاره ماه می‌درخشید، شمشیری به دست و پیراهن و اِزاری (شلوار) بر تن و دو نعلین به پا داشت، که بند یکی از نعلین‌های وی پاره شد؛ فراموش نمی‌کنم که بند چپ بود. عمرو بن سعید ازدی به من گفت: به خدا به او حمله می‌کنم! گفتم: سبحان الله، پناه بر خدا! از این کار چه می‌خواهی، انبوه لشکری که دور او را گرفته‌اند کارش را تمام خواهند کرد. گفت به خدا بر او حمله خواهم کرد! او حمله کرد و با شمشیر بر سر قاسم زد. قاسم بر روی افتاد و فریاد برآورد «عموجان» به فریادم برس. به خدا سوگند حسین چون عقاب از جا جست و همانند شیر خشمگین بر قاتل قاسم حمله‌ور گردید و ضربتی سخت بر وی فرود آورد. او دست خود را سپر کرد، ولی آن ضربت دستش را از آرنج قطع کرد. او فریادی زد و خود را کنار کشید. گروهی از کوفیان یورش بردند تا او را نجات دهند، ولی او را زیر گرفتند و زیر سم اسبان لگدمال کردند تا آنکه جان داد.

پس از چندی که گرد غبار میدان نبرد فرونشست، امام حسین (علیه‌السلام) را دیدیم که بر بالین آن جوان ایستاده و او پاشنه‌های پای خود را بر زمین می‌ساید. امام حسین (علیه‌السلام) در آن حال می‌گفت: «بعداً لقوم قتلوک و من خصمهم یوم القیامة فیک جدک؛ قومی که تو را کشتند از رحمت خدا به دورند و در روز رستاخیز جد تو از جمله دشمنان آنان خواهد بود.»
سپس فرمود: «عزّ والله علی عمّک ان تدعوه فلا یجیبک فلا ینفعک صوت والله کثر واتروه و قلّ ناصروه؛ سوگند به خدا برای عموی تو بسیار دشوار است که او را بخوانی و نتواند به تو پاسخ دهد، یا به تو پاسخ گوید اما به حال تو سودی نبخشد؛ در یک چنین روزی که دشمنان او بسیار و یاران او‌ا ندک باشند.»

 حمید بن مسلم گوید: آن‌گاه او را برداشت، دو پای پسر را دیدم که روی زمین می‌کشید و حسین (علیه‌السلام) سینه به سینه وی نهاده بود. با خود گفتم «او را کجا می‌برد»؟ وی را برد و در کنار پسرش علی‌ اکبر (علیه‌السلام) و دیگر شهدا قرار داد. از اسم آن نوجوان پرسش کردم. گفتند وی قاسم بن الحسن (علیه‌السلام) است.

در زیارت ناحیه مقدسه از حضرت قاسم چنین یاد شده است:
«درود بر قاسم بن الحسن (علیه‌السلام) که شمشیر بر فرقش وارد شد و زره‌اش را به غارت بردند. هنگامی که عمویش حسین را صدا زد، حسین مانند باز شکاری خود را به قاسم رسانید. مشاهده کرد قاسم در حال جان دادن پاها را بر زمین می‌ساید. فرمود: از رحمت خدا دور باد آن مردمی که تو را کشتند و در قیامت جد و پدرت دادخواه آنان باد!

هر کس به زمین می‌افتاد، امام را صدا می‌زد و امام سریعاً به بالینش می‌آمد؛ امّا آه از آن ساعتی که امام حسین (علیه‌السّلام) با تن غرق به خون در گودال قتلگاه افتاد، زینب کبری (علیهاالسّلام) فریاد بر آورد: «وا مُحَمَّداه! وا عَلیّاه، وا جَعْفَراه!»

منبع:پایگاه اطلاع رسانی بلاغ


free b2evolution skin
1
مرداد

نبش قبرجناب حر بن یزید ریاحی (ره)

هنگامی که شاه اسماعیل صفوی به کربلا مشرف شد نخست به زیارت سالار شهیدان رفت و آنگاه حضرت ابوالفضل علیه السلام و دیگر شهدای کربلا علیهم السلام را زیارت نمود. اما به زیارت حر، آن آزاده روزگار که قبرش با قبر سالارش فاصله دارد، نرفت.

 

 

 

پرسیدند: « چرا؟»
استدلال کرد که اگر توبه او پذیرفته شده بود از سالارش حسین علیه السلام دور نمی ماند.
توضیح دادند که: « شاها ! از آنجایی که او در سپاه یزید فرمانده لشکر بود و آشنایانی داشت پس از شهادت در راه حق و در یاری حسین علیه السلام بستگانش بدن او را با تلاش و با اصرار بسیار از میدان جنگ خارج ساختند ودر اینجا به خاک سپردند.»
شاه گفت: « من می روم با این شرط که دستور دهم قبر او را بشکافند و درون قبر را بنگرم اگر شهید باشد نپوسیده است و برای او مقبره می سازم. در غیر این صورت دستور تخریب قبرش را صادر خواهم کرد. »
پس از این تصمیم به همراه گروهی از علما، سران ارتش و ارکان دولت خویش، کنار قبر حر آمدند و دستور نبش قبر را صادر کرد.
هنگامی که قبر گشوده شد شگفت زده شدند چرا که دیدند پیکر به خون آغشته آن آزاده قهرمان پس از گذشت بیش از یک هزار سال صحیح و سالم است. زخمهای بی شمار گویی تازه وارد آمده و دستمالی نیز که سالارش حسین علیه السلام بر فرق او بسته و مدال بزرگی است بر پیشانی دارد.
شاه اسماعیل گفت: « این دستمال از امام حسین علیه السلام است و برای ما مایه برکت و پیروزی بر دشمنان و مایه شفای بیماران. به همین جهت با دست خویش آن را باز کرد و دستمال دیگری بست اما به مجرد باز کردن آن دستمال، خون جاری شد و هرگونه کوشش برای متوقف ساختن آن بی حاصل ماند.
به ناچار شاه همان دستمال را بر سر حر بست و گوشه ای از آن را به عنوان تبرک برداشت و خون هم متوقف شد. به همین جهت دستور داد برای او مقبره ساختند و مردم را به زیارت ایشان  فراخواند.

 

منبع : کرامات صالحین، مرحوم محمد شریف رازی


free b2evolution skin
31
تیر

بذل جان برای دفاع از ولایت، عبدالله بن حسن(علیه السلام)

در قیام کربلا چند تن از پسران امام حسن(علیه السلام) همراه با امام حسین(علیه السلام) آمده بودند که یکی از آن‌ها «عبدالله» نام داشت.

 

 

 


در قیام کربلا چند تن از پسران امام حسن(علیه السلام) همراه با امام حسین(علیه السلام) آمده بودند که یکی از آن‌ها «عبدالله» نام داشت، روز پنجم محرم به نام ایشان نام‌گذاری شده است، تا فداکاری این سرباز کوچک کربلا برای امروز ما درس ولایت‌مداری باشد.

از مهمترین ویژگی‌های حماسه کربلا و قیام امام حسین(علیه السلام) وجود شخصیت‌های ممتازی چون حضرت زینب(س)، حضرت رقیه، امام سجاد(علیه السلام)، حضرت علی‌اصغر(علیه السلام)، حضرت ابوالفضل(علیه السلام)، قاسم، عبدالله و … است.
گذشته از همه عزت، عظمت و شکوهی که خود این قیام دارد و درس‌ها و پندهایی که این حماسه عظیم برای مردم دارد، وجود چنین شخصیت‌هایی در سنین مختلف از طفل شیرخواره گرفته تا کودک، نوجوان، جوان، بزرگسال، میان‌سال، زن و مرد نیز عظمت واقعه کربلا را چندین برابر کرده است.
هر یک از اصحاب و اهل‌ بیت امام حسین(علیه السلام) که در این حماسه تاریخی حضور داشتند خود استادی از معرفت، ولایت‌مداری و عشق به امام خود بودند و امروز هرکدام از این شخصیت‌ها و چهره‌های کربلا به الگویی برای هم‌سن و سالان خودشان تبدیل شده‌اند.
در قیام کربلا چند تن از پسران امام حسن(علیه السلام) همراه با امام حسین(علیه السلام) آمده بودند که یکی از آن‌ها «عبدالله» نام داشت و روز پنجم از ماه محرم به نام ایشان نام‌گذاری شده است.
«عبدالله» کودک چند ساله امام حسن‌ مجتبی(علیه السلام) است. مادر عبدالله دختر «شلیل بن‌عبدالله بجلّی» بوده است. از دیگر فرزندان امام حسن‌ مجتبی(علیه السلام) که در کربلا حضور داشت می‌توان از حضرت قاسم نام برد.
امام حسین(علیه السلام) به فرزندان امام حسن‌ مجتبی(علیه السلام) خیلى مهربانى می‌‏کرد، شاید بیش از آن اندازه که به پسران خودش مهربانى می‌کرد چون آن‌ها یتیم بودند و پدر نداشتند.
شیخ مفید چنین نقل می‌کند: پس از آن که «مالک بن نسر کندی» با شمشیرش به سر مبارک امام حسین(علیه السلام) زد، امام(علیه السلام) پارچه‌ای درخواست فرمود و با آن سر مبارکش را محکم بست و عمامه‌ای بر کلاه خود بست. شمر و دیگران هم به جایگاه خود بازگشتند. زمانی گذشت تا امام بار دیگر به میدان بازگشت و آن‌ها هم بازگشتند و آن حضرت را محاصره کردند.
عبدالله(علیه السلام) با وجودی‌که در قیام عاشورا هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و کودکی هشت یا یازده ساله بود در خیمه‌گاه با زنان به سر می‌برد هنگامی‌که متوجه حمله دشمن به جانب امام حسین(علیه السلام) شد، از خیمه‌گاه بیرون دوید. او سراسیمه و شتابان رو به جانب امام حسین(علیه السلام) رفت و در کنار عمویش ایستاد. حضرت زینب(س) او را دنبال کرد و به او رسیده بود. او تلاش کرد که آن کودک را نگه دارد.
امام حسین(علیه السلام) به خواهرش فرمود: «احبسیه یا اخیه؛ ای خواهرم! او را نگهدارید» آن کودک از این‌که بازداشته شود، سخت امتناع می‌ورزید. او به عمه‌اش گفت: «والله لا افارق عمّی؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمی‌شوم».

شهادت عبدالله بن‌الحسن(علیه السلام)

وقتی در روز عاشورا «ابجر بن کعب» شمشیر خود را به سوی امام حسین(علیه السلام) پایین آورد. عبدالله فریاد زد: ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا می‌خواهی عمویم را بکشی؟» بَحر قصد ضربه زدن به امام را داشت.ناگاه عبدالله دستش را پیش آورد تا ضربه را از امام دور سازد. ولی دست مبارکش تا پوست قطع شد و دست آویزان گشت.
کودک فریادش بلند شد: «یا امتاه؛ ای مادرم!».
امام حسین(علیه السلام)، عبدالله را به سینه گرفت و فرمود: ای عزیز برادر، صبر کن خداوند تو را به پدرانت ملحق گرداند. در حالی‌که در دامن عموی بزرگوارش بود، حرمله ملعون با تیری سه شعبه و زهرآگین گلوی مبارک او را هدف قرار داد و به شهادت رسانید.
در این هنگام امام دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: «پروردگارا! قطرات باران را از این‌ها دریغ بدار و برکات زمینت را از این‌ها بازدار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آن‌ها را مهلت داده و بهره‌مند می‌سازی، بین آن‌ها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از این‌ها راضی مدار؛ چرا که این‌ها ما را دعوت کردند تا که یاری‌مان کنند، سپس، بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند».

منبع:

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ

 


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم