4
مهر

آنها از شما به اين مقدار راضى نمى شوند

آنها از شما به اين مقدار راضى نمى شوند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شيخ مفيد رضوان الله عليه روايت كند كه حضرت امير عليه السلام فرمود:
اى مردم من شما را به حق دعوت كردم ولى به من پشت نموديد و شما را با تازيانه تاءديب نمودم (ولى نپذيرفتيد و آنقدر سرسختى كرديد) تا مرا عاجز نموديد.
بدانيد كه به زودى بعد از من فرمانروايانى بر شما حكمرانى خواهند كرد كه از شما به اين مقدار راضى نشويد تا اينكه شما را با تازيانه و آهن شكنجه كنند. همانا كسى كه در اين جهان مردم را اذيت كند خداوند در آخرت او را عذاب كند و علامت اين مطلب اين است كه امير يمن (بنام ) يوسف بن عمر بر شما مسلط شده و بر شما ستم مى كند…

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
4
مهر

قتلگاه آنها آنطرف است ، هرگز از نهر عبور نكرده اند

قتلگاه آنها آنطرف است ، هرگز از نهر عبور نكرده اند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

جند بن عبداللّه ازدى گويد: در جنگ جمل و صفين با حضرت على عليه السلام بودم و هيچگونه ترديدى در نبرد با كسانى كه با او مى جنگيدند نداشتم ، تا اينكه در نهروان حاضر شدم ، در دلم شك و ترديدى نسبت به جنگ با آنها پيدا شد با خود گفتم : اينها قاريان و نيكان ما هستند آيا آنها را بكشم ؟ كارى بس بزرگ است !
تا اينكه صبحگاهى بود، ظرف آبى با خود داشتم از سپاهيان كناره گرفتم ، نيزه ام را به زمين زدم و سپر خود را روى آن نهادم و زير سايه آن از حرارت خورشيد پناه گرفتم .
در اين ميان ناگاه امير المؤمنين عليه السلام نزد من آمد و فرمود: برادر اَزدى آيا آبى براى طهارت دارى ؟ عرض كردم : آرى و آن ظرف آب را به حضرت دادم ، حضرت آنقدر از من دور شد كه او را نديدم ، سپس بعد از تطهير آمد و زير سايه سپر نشست .
در اين هنگام اسب سوارى آمد و دنبال حضرت مى گشت ، به حضرت گفتم : اين اسب سوار با شما كار دارد، حضرت فرمود: او را راهنمائى كن ، او را به طرف حضرت راهنمائى كردم ، مرد سوار نزد حضرت آمد و گفت :
اى امير المؤمنين خوارج از نهر گذشتند (و به طرف ما آمدند) حضرت فرمود: نه آنها عبور نكرده اند، آن مرد گفت : بخدا كه عبور كرده اند، حضرت فرمود: حرف همان است كه گفتم ، تا اينكه مرد ديگرى آمد و گفت : يا امير المؤمنين خوارج از نهر عبور كردند، حضرت فرمود: نه عبور نكرده اند، آن مرد گفت : بخدا سوگند كه من نزد شما نيامدم مگر اينكه ديدم پرچمهاى ايشان و بار و بنه آنها در اين طرف نهر است !
حضرت فرمود: بخدا سوگند چنين نكرده اند و قتلگاه آنها در آن طرف است ، سپس حضرت برخاست و من هم با او برخاستم و با خود گفتم :
الحمدللّه كه خداوند مرا نسبت به اين مرد (على عليه السلام ) بينا كرد. او يكى از دو مرد است ، يا مردى است بسيار دروغگو و جسور و يا مردى است كه از جانب خدا دليل دارد و پيامبر با او قرار و تعهد دارد.
خدايا من با تو پيمان مى بندم ، پيمانى كه روز قيامت مسئول آن خواهم بود، به اينكه اگر ديدم آن گروه از نهر عبور كرده اند من اولين كسى باشم كه با او مى جنگد و نيزه در چشم او فرو مى برد!
و اگر آن گروه از نهر عبور نكرده باشند، همراه او به جنگ و نبرد ادامه خواهم داد. با اين تصميم به صفوف سپاه ملحق شديم كه ديديم پرچمها و بار و بنه خوارج بر سر جاى خود است و عبور نكرده اند.
در اين هنگام حضرت على عليه السلام به پشت من زد و فرمود: اى برادر اَزد آيا حقيقت برايت روشن شد؟ عرض كردم : آرى اى امير المؤمنين ، فرمود: پس به دشمنت بپرداز يعنى طبق تعهدى كه كردى مشغول جهاد شو.
او گويد: يكنفر را كشتم ، با يك نفر ديگر گلاويز شدم ، هر دو بر زمين افتاديم در اثر شدت جراحات ، ياران من ، مرا به عقب آوردند وقتى به هوش آمدم ديدم كار تمام شده است و دشمن شكست خورده است .
شيخ مفيد (ره ) مى فرمايد: اين حديث ميان اهل حديث مشهور است و وقتى جندب اين جريان را نقل كرد هيچكس منكر آن نشد

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
4
مهر

اخبار حضرت به عاقبت خوارج

اخبار حضرت به عاقبت خوارج

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

بعد از شكست خوارج در نهروان وقتى به حضرت خبر دادند كه تمامى آنها كشته شده اند فرمود: به خدا قسم كه چنين نيست ، ايشان نطفه هائى هستند در پشت مردها و زنها، هر زمان از آنها شاخى پديد آيد شكسته شود تا اينكه در آخر به دزدها و راهزنان تبديل شوند.(122) (نه نفر از آنها گريختند و هر كدام مذهبى اختيار كرده و در راهها به دزدى و راهزنى مى پرداختند.)

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
4
مهر

فرمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به قتل ذى الثديه و نافرمانى شيخين

فرمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به قتل ذى الثديه و نافرمانى شيخين

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

انس بن مالك گويد: مردى در عصر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بود كه در عبادت ما را به شگفتى واداشته بود، ما نام او را نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله برديم ، حضرت او را نشناخت ، اوصافش را نقل كرديم باز هم او را نشناخت ، در همان موقع كه درباره او سخن مى گفتيم او سر رسيد، گفتيم ، يا رسول اللّه همين مرد است ! پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
شما از مردى به من خبر مى دهيد كه نشانه اى از شيطان در صورت دارد! ذوالثديه (كه نامش حرقوص بود) نزديك پيامبر صلى الله عليه و آله آمد ولى سلام نكرد!
حضرت فرمود: تو را بخدا قسم آيا هم اكنون كه مقابل ما ايستادى در دل نگفتى كسى در ميان اين عده از من بهتر نيست ؟ ذوالثديه گفت : بخدا قسم هيمنطور است . سپس وارد مسجد شد و به نماز ايستاد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: چه كسى اين مرد را مى كشد، ابوبكر گفت : من ، آنگاه بطرف او رفت ، وقتى ديد مشغول نماز است با خود گفت : سبحان اللّه ، كسى را بكشم كه نماز مى خواند؟! با اينكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از كشتن نمازگزاران نهى كرده است ؟
وقتى نزد پيامبر آمد حضرت فرمود: او را نكشتى ؟ ابوبكر گفت : دوست ندارم او را كه مشغول نماز است بكشم ، شما هم كه از قتل نمازگزاران منع كرده ايد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دوباره از خاضرين پرسيد: چه كسى اين مرد را به قتل مى رساند؟ عمر گفت : من اينكار را مى كنم ، او نيز به سراغ ذوالثديه رفت ، ديد سر به سجده نهاده است او هم با خود گفت : ابوبكر از من بهتر مى دانست و برگشت !
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: چه كردى ؟ عمر گفت : ديدم صورت به خاك گذارده نخواستم او را بكشم ، باز پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چه كسى اين مرد را مى كشد؟
حضرت على عليه السلام گفت : من ، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آرى تو او را مى كشى اگر او را ببينى ! على عليه السلام وقتى به سراغ او رفت او را نيافت و رفته بود،
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اگر اين مرد كشته مى شد دو نفر از امت من با هم اختلاف نمى كردند. طبق بيان علامه فقيد شرف الدين كه رضوان خدا بر او باد، اين جريان بار ديگرى نيز تكرار گرديد است

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
4
مهر

خبر دادن حضرت به كشته شدن زرعة

خبر دادن حضرت به كشته شدن زرعة

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

يكى از خوارج مردى بنام زرعة بن برج ، به اميرالمؤمنين عليه السلام گفت :
آگاه باش ، بخدا سوگند اگر از آن داورى كه تعيين نمودى و در دين خدا مردم را داور كردى برنگردى و توبه نكنى (با اينكه حضرت همواره دستور ادامه جنگ را مى داد و اين خوارج بودند كه حضرت را مجبور به توقيف جنگ كردند) هر آينه ترا مى كشم و به اين كار رضاى خداوند را طلب مى كنم !
حضرت فرموده زشتت باد، چقدر بدبختى ، گويا ترا مى بينم كه كشته شده اى و باد بر پيكر تو مى وزد.
و همينطور شد كه حضرت فرموده بود(127) و آن ملعون به درك واصل شد.

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم