4
مهر

در آن وقت قريش آروزى مرا مى كند

در آن وقت قريش آروزى مرا مى كند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه اى كه به فتنه هاى بنى اميه اشاره نمود، بعد از آنكه به ظلم و ستم آنها و مذلت مردم اشاره نمود در اواخر خطبه فرمود:
در آن زمان قريش آرزو مى كند اى كاش مرا دوباره ببيند (هر چند) در مقابل دنيا و هر چه در آن است ، هر چند به مقدار (ى اندك همچون ) دوشيدن چند شتر باشد مى خواهد تا قبول كنم از ايشان چيزى را كه امروز قسمتى از آن مطالعه مى كنم اما آن را به من نمى دهيد (يعنى مى خواهند فرمانده آنها باشم )
ابن ابى الحديد گويد: كلام حضرت به حقيقت پيوست : اهل تاريخ نقل كنند كه مروان بن محمد در يوم الزاب وقتى عبدالله بن على (سفاح ) را در لشكر خراسان در مقابل خود ديد گفت :
دوست مى داشتم على بن ابى طالب پرچمدار اين لشكر در مقابل اين جوان مى بود


نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
4
مهر

خبر دادن حضرت از كشته شدن فرزندش عبداللّه

خبر دادن حضرت از كشته شدن فرزندش عبداللّه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حضرت باقر عليه السّلام فرمود: امير المؤمنين عليه السّلام پسران خود را جمع نموده به آنها فرمود: خداوند دوست دارد كه در مورد من سنتى از يعقوب قرار دهد، يعقوب دوازده پسر خود را جمع كرده به آنها گفت : شما را نسبت به يوسف وصيت مى كنم كه از او اطاعت كنيد، و من شما را وصيت مى كنم كه از حسن و حسين اطاعت كنيد و از اين دو بشنويد. يكى از فرزندان حضرت كه عبدالله نام داشت (و همانند سايرين نبود و در رضايت حضرت كوشا نبود گويا به اعتراض ) گفت : به محمد حنيفة وصيت نمى كنيد؟
حضرت فرمود: در حيات من بر من جراءت كردى ؟ گويا تو را مى بينم كه در خيمه ات كشته شده اى و قاتل تو نيز مشخص نباشد.
روزگار گذشت تا آنكه در زمان مختار، عبدالله به نزد مختار رفت تا با او بيعت كند.
مختار گفت : من آنطور كه شما مى پندارى نيستم ، او نسبت به مختار خشمگين شد و به طرف مصعب بن زبير در بصره رفت و طرفدار او شد و از او خواست تا او را فرماندار كوفه قرار دهد، وقتى سپاه مصعب و مختار در ناحيه حروراء در مقابل هم قرار گرفتند او در قسمت پيشاهنگ لشكر قرار داشت .
شب كه پايان يافت ، هنگام صبح مردم عبداللّه را ديدند كه در خيمه سر بريده افتاده است و قاتلش نيز مشخص نبوده


نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
4
مهر

پيشگوئيهاى حضرت در مورد شهادت عمروبن الحمق خزاعى

پيشگوئيهاى حضرت در مورد شهادت عمروبن الحمق خزاعى

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

عمروبن الحمق الخزاعى يكى از ياران باوفاى اميرالمؤمنين عليه السلام است ، روزى حضرت به او فرمود: اى عمرو كجا اقامت كرده اى گفت : در ميان قوم خودم ساكن هستم حضرت فرمود: در ميان ايشان اقامت مكن ، عمروگفت : نزد بنى كنانة كه همسايه ما هستند بروم ؟ فرمود: نه آنجا هم نرو، عرض كرد: قبيله ثقيف چه ؟ فرمود: با معرّه و مجرّة چه خواهى كرد؟ عمرو گفت : اين دو چيست ؟ فرمود: دو شعله آتش كه از پشت كوفه خارج شده يكى از آنها بر تميم وبكربن وائل افتد و كمتر كسى است كه از آن نجات يابد و ديگرى از جهت ديگر شهر كوفه داخل شده ، خانه يا يكى دو اتاق را مى سوزاند (ضررش اندك است ).
عمرو گفت : پس به كجا اقامت كنم ؟ فرمود: در قبيله بنى عمروبن عامر ازدى .

ادامه »


free b2evolution skin
4
مهر

اى كاش در ميان طرفداران من صد نفر مثل تو بودند

اى كاش در ميان طرفداران من صد نفر مثل تو بودند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

عمروبن الحمق الخزاعى كه از شيعيان مخلص حضرت امير عليه السلام بود روزى نزد حضرت آمده عرض كرد: به خدا قسم نزد تو نيامدم به خاطر مال دنيا و نه به خاطر جاه طلبى و حكومت خواهى كه آوازه خود را بلند گردانم ، بلكه چون شما پسر عموى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و صاحب ولايت بر مردم و همسر فاطمه سرور زنان عالم و پدر اولاد پيامبر و داراى برترين سهم نسبت به تمامى مهاجرين و انصار در اسلام مى باشى .
به خدا قسم اگر مرا تكليف كنى كه كوههاى پابرجا و محكم را حركت دهم و درياهاى خروشان را از آب خالى كنم و تا دم مرگ به اين كار مشغول باشم و در دستم شمشير باشد كه از تو دفاع كنم و دشمنان تو را دفع كرده و دوستانت را تقويت كنم تا خداوند امر تو را بالا برد، (با اين همه ) گمان نمى كنم تمامى حقوق تو را كه بر من واجب شده است ادا كرده باشيم .
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: خداوندا قلب او را به نور يقين روشن گردان و او را به راه مستقيم هدايت نما، اى كاش در ميان طرفداران من صد نفر مثل تو بودند؟


نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
4
مهر

رشادت و شهامت همسر شهيد

رشادت و شهامت همسر شهيد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

وقتى معاويه به سلطنت رسيد، نامه اى به عمروبن الحمق نوشت و گفت :
اما بعد: خداوند شعله آتش را خاموش كرد و فتنه را از بين برد… در بيعت با من شتاب كن تا گناهان گذشته تو پاك شود، شايد من از كسى كه قبل از من بود (يعنى از حضرت على عليه السّلام ) كمتر نباشم به شرط آنكه من بمانم و تو نيز نيكو شوى ، نزد ما بيا كه در امان هستى و در پناه خدا و رسول او نيز محفوظ خواهى بود و خداوند بهترين گواه است .

ادامه »


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم