«… قُلْ لا اَسْئلکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلاَّ الْموَدَّةَ فیِ الْقُربی…»
«(ای رسول ما به امت) بگو من از شما اجر رسالت جز این نخواهم که مودت و محبت مرا در حق خویشاوندان منظور دارید…».سورهی شوری، آیه 23.
غاصبین خلافت در تثبیت اقتدار خویش اقدام به سرکوبی مخالفان خود نمودند و حتی از خشنونت و تهدید نسبت به اهلبیت رسولالله دریغ نورزیدند.
در رابطه با حمله و ورود وحشیانه به خانهی حضرت زهرا علیهاالسلام و تهدید به آتش زدن منزل آن بزرگوار، حتی شعرا و مورخان اهل سنت سخن گفتهاند.
محمد حافظ ابراهیم که اهل سنت است در کنفرانس شعرای مصر در سال 1918 میلادی در قصیدهی «عمریة» خود در مقابل اهل سنت این اشعار را سرود که با تشویق و قدردانی حاضرین مواجه شد:
- «… و سخنی هست که عمر به علی گفته
- چه ارجمند شنوندهای و چه بزرگ گویندهای!
- که اگر دست فرمانبری (و بیعت) ندهی، خانهات را (بیپروا) میسوزانم
- و نمیگذارم در آن زنده بمانی، هر چند دختر پیامبر برگزیده در آن باشد
- هیچ کس جز عمر چنین سخنی را بر زبان نمیآورد
- آن هم در برابر شهسوارِ دودمان عدنان و پشتیبانان او…»
در کتاب الامامة والسیاسة این واقعه چنین نقل شده است: ابوبکر در صدد جستجوی کسانی برآمد که از بیعت با وی خودداری ورزیده بودند، وی با خبر شد که آنان، نزد علی علیهالسلام در خانهی فاطمه علیهاالسلام گرد آمدند. ابوبکر، عمر بن خطاب را به سوی آنان فرستاد. عمر آمد و آنان را صدا زد، ولی آنان از خانهی فاطمه علیهاالسلام خارج نشدند، در این هنگام، عمر آتش و هیزم طلبید و گفت: سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، یا از خانه بیرون میآیید و الا این خانه را با هرکس که در آن است، خواهم سوزانید، به او گفته شد، ای اباحفص (کنیه عمر بود) در این خانه، حضرت فاطمه دخت رسول خداست، عمر گفت: حتی اگر چه او در خانه باشد. همه از خانه خارج شدند و بیعت کردند، جز حضرت علی علیهالسلام و عمر گمان کرد که علی علیهالسلام میگفت: من سوگند یاد کردهام که از خانه خارج نشوم و قبا بر دوش نیفکنم تا قرآن کریم را جمعآوری نمایم.
در این هنگام حضرت فاطمه علیهاالسلام بر در خانه ایستاد و فرمود: قومی بدتر از شما نمیشناسم که برای دیدن کسی آمده باشند، شما جنازهی رسول خدا را که در دست ما بود، رها کردید، و به مسألهی خلافت برای خودتان پرداختید، بدون اینکه در این امر (خلافت) با ما مشورت کنید و حق ما را در آن رعایت کنید.
ادامه »