24
شهریور

ابعاد وجودى انسان

ابعاد وجودى انسان
انسان يك مركب دو بعدى است كه يك بعد او مادى و بعد ديگرش غير مادى است : اذ قال ربك للملائكه انى خالق بشرا من طين فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعواله ساجدين
و هنگامى كه خداوند به فرشتگان گفت كه من بشر را از گل مى آفرينم ، پس ‍ آنگاه كه او را به خلقت كامل بياراستم و از روح خود در او دميدم به او سجده كنيد.(1)
و بعد مادى انسان منشاء طبيعت و تمايلات حيوانى اوست و بعد الهى او منشاء فطرت تمايلات فوق حيوانى اوست . همين بعد است كه به انسان مقامى مى دهد كه فرشتگان به خاطر آن مقام مامور به سجده بر انسان مى شوند.

pan style="color: #008080;">همان طور كه در آيه 72 از سوره مباركه ص خوانده ايم خداوند در جريان تكميل آخرين مرحله از مراحل وجودى انسان فرمود:
نفخت فيه من روحى
از روح خودم در او دميدم .
روح انسان را به خودش نسبت مى دهد و اين نسبت ، شدت اتصال و ارتباط انسان با خداوند و نيز شرافت انسان را مى رساند. و نيز در ادامه بيان همين جريان خطاب به ملايكه فرمود:
فقعواله ساجدين
همگى برايش سجده كنيد.
همه ملايكه بدون استثنا به او سجده كردند و ابليس كه در بين ملايكه بود.(2) به او سجده نكرد و خداوند از ابليس درباره علت عدم سجده اش به آدم چنين سوال مى نمايد: قال يا ابليس ما منعك ان تسجد لما خلقت بيدى .
اى ابليس چه چيز تو را منع كرد از اينكه به چيزى كه با دستهاى خودم آن را آفريدم سجده كنى .(3)
كلمه با دستان خود آن را خلق كردم حكايت از اهميت انسان و خلقت او مى كند. مرحوم علامه طباطبايى در اين باره مى فرمايد: اينكه در اين آيه خلقت بشر را به دست خود نسبت داده و فرمود چه مانعت شد از اينكه براى چيزى ديگر آفريدم ، ولى آدم را به خاطر خودم . همچنان كه جمله و نفخت فيه من روحى ( از روح خودم در او دميدم ) نيز اين اختصاص را مى رسانم . اگر كلمه يد را تثنيه آورد و فرمود: يدى ( دو دستم ) با اينكه مى توانست مفرد بياورد براى اين است كه به كنايه بفهماند: در خلقت او اهتمام تام داشتم ، چون ما انسانها هم در عملى هر دو دست خود را به كار مى بنديم كه نسبت به آن اهتمام بيشترى داشته باشيم .(4) خداوند دميده شدن روح خود در انسان را كه همان دميده شدن روح انسانى است ، مرحله اى جديد در تكامل خلقت او معرفى مى كند و به خاطره اين خلقت جديد و به وجود آمدن انسان به خود تبريك گفته و خود را احسن الخالقين مى نامند.
ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه عظاما فكسو نا العظام لحماثم انشاناه خلقا اخر فتبارك الله احسن الخالقين .
انسان را به صورت نطفه اى گردانيده و در جاى استوار ( رحم مادر )قرار داديم . آنگاه نطفه را علقه (خون بسته ) و علقه را گوشت پوشانيديم . پس از آن او را با خفلتى ديگر ابشا نموديم پس آفرين بر خداوند كه بهترين آفريننده هاست . (5)
همان طور كه ديديم نطفه انسان پس از طى چندين مرحله به موجود جديدى تبديل مى گردد. زيرا در مورد آخرين مرحله از كلمه انشا استفاده كرد.انشا بر خلاف خلق يعنى ايجاد جديد و بى سابقه . خداوندا به خاطر خلق آن مراحلى كه انسان در داشتن آنها با حيوانات شريك است به خود تبريك نمى گويد.بلكه هنگامى خود تبريك گفته و خود را احسن الخالقين مى نامد كه روح انسانى به جسم انسان تعلق مى يابد. پس اگر خداوند با خلق انسان بهترين خلق كننده هاست ، انسان نيز بهترين مخلوق است . اين بهترين بودن انسان نسبت به ساير مخلوقات قطعا به خاطر جنبه اى است كه حيوانات فاقد آن هستند. آنها به خود تبريك نمى گفت چرا حيوانات نيز نه تنها داراى اين جنبه ها هستند، بلكه در قواى بدنى از انسان بسيار قويترند.
بنابراين انسان داراى بعدى انسانى است كه در آن بعد با حيوانات مشترك است و آثار و كمالات حيوانات و به طريق اولى گياهان و جمادات را از خود نشان مى دهد. و نيز داراى بعدى فوق حيوانى و انسانى است كه انسانيت او و كمالات ويژه اش به اين بعد بستگى دارد.
فعاليت اين بعد و غلبه آن بر جنبه حيوانى در زندگى بشر است كه به او بر ساير موجودات برترى و شرافت داده است .
به بعد حيوانى انسان ، طبيعت و به فوق حيوانى او فطرت گويند. بين اين دو نيرو در انسان بر سر حاكميت بر وجود او نزاع و كشمكش دايمى وجود دارد كه نتيجه اين نزاع هر چه باشد، شخصيت و سرنوشت انسان را تعيين مى كند، يعنى اگر طبيعت بر وجود انسان حاكم شود ارزشهاى حيوانى و گياهى متمايل مى شود و چيزى جز آنها را نمى طلبد و در نتيجه فقط حيات حيوانى خواهد داشت . اگر فطرت بر وجود او حاكم شود ارزشهاى فوق حيوانى را مى طلبد و بهره بردارى او از كمالات حيوانى همسو با فطرتش ‍ مى شود و طبيعت او در استخدام فطرتش قرار مى گيرد. فقط در اين صورت است كه حيات انسانى خواهد داشت و برتر و اشرف از ساير موجودات است . در حيات انسانى ، انسان هم از كمالات گياهى استفاده مى كند و هم از كمالات حيوانى ، يعنى او نيز مانند ديگران كه زنده به حيات انسانى نيستند، اهل زندگى و مشاركت اجتماعى است ، همسر گزينى و مسكن گزينى مى كند، كار و تلاش مى كند و از لذتهاى طبيعى و خدادادى بهره مى برد و… ولى هيچ يك از اينها ارزش بهايى حاكم بر وجود او نيستند، بلكه وسيله اى در استخدام و اختيار فطرت و شكوفايى و رشد بعد فوق حيوانى او هستند.


نام كتاب : كمالات وجودى انسان

مؤ لف : محمد شجاعى


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم