23
شهریور

حدیث روز صنعت

حدیث  روز صنعت

قال الله تعالي : و عَلَّمناهُ صَنعَةَ لَبوسٍ لَكُم لِتُحْصِنَكُم مِن بَأسِكُم حديث

قال الله تعالي : و به [داوود] فنّ زره [سازى] آموختيم ، تا شما را از] خطرات] جنگ حفظ كند .


منبع: انبياء ، آيه 80 .


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

23
شهریور

راز شش گوشه بودن ضریح امام حسین(ع)

 

 

در این باره روایت های گوناگونی وجود دارد. اما مجموع این روایت ها و آن چه نزدیک تر به منطق به نظر می رسد، آن چیزی است که شیخ مفید(ره) در کتاب «ارشاد» آورده است. او در بخشی از این کتاب نام 17 نفر از شهدای بنی هاشم در روزعاشورا را ذکر کرده و نوشته است:«آنان پایین پای آن حضرت در یک قبر (گودی بزرگ) دفن شدند و هیچ اثری از قبر آنان نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام ـ علیه السّلام ـ آنان را زیارت می‌کنند و علی بن الحسین ـ علیهم السّلام ـ (علی اکبر) از جملة آنان است.برخی گفته‌اند: محل دفن علی اکبر نسبت به قبر امام حسین ـ علیه السّلام ـ نزدیک‌ترین محل است.»

...

در بعضی از روایات دیگر از جمله کتاب «کامل الزیارات» جعفر بن محمد قمی هم آمده است: «امام سجاد ـ علیه السّلام ـ (با قدرت امامت و ولایت) به کربلا آمد و بنی‌اسد را سرگردان یافت، چون که میان سرها و بدن‌ها جدایی افتاده بود و آنها راهی برای شناخت نداشتند، امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ از تصمیم خود برای دفن شهیدان خبر داد، آن گاه به جانب جسم پدر رفت، با وی معانقه کرد و با صدای بلند گریست، سپس به سویی رفت و با کنار زدن مقداری کمی خاک قبری آماده ظاهر شد، به تنهایی پدر را در قبر گذاشت و فرمود: با من کسی هست که مرا کمک کند و بعد از هموار کردن قبر، روی آن نوشت: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الّذی قتلوه عطشاناً غریباً»؛ این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است، آن حسینی که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند. پس از فراغت از دفن پدر به سراغ عمویش عباس ـ علیه السّلام ـ رفت و آن بزرگوار را نیز به تنهایی به خاک سپرد. سپس به بنی‌اسد دستور داد تا دو حفره آماده کنند، در یکی از آنها بنی‌هاشم و در دیگری سایر شهیدان را به خاک سپردند، نزدیک‌ترین شهیدان به امام حسین ـ علیه السّلام ـ فرزندش علی اکبر ـ علیه السّلام ـ است؛ امام صادق ـ علیه السّلام ـ در اینباره به عبدالله بن حمّاد بصری فرموده است: امام حسین ـ علیه السّلام ـ را غریبانه کشتند، بر او می‌گرید کسی که او را زیارت کند غمگین می‌شود و کسی که نمی‌تواند او را زیارت کند دلش می‌سوزد برای کسی که قبر پسرش را در پایین پایش مشاهده کند.

بنابر قولی به نظر می رسد گوشه های اضافی ضریح مطهر امام حسین(ع) محل دفن پسر بزرگ ایشان یعنی حضرت علی اکبر(ع) باشد و محل دفن نوزاد شش ماهه اباعبدالله الحسین(ع) یعنی علی اصغر(ع) نیز روی سینه پیکر مطهر امام حسین(ع) باشد.


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

23
شهریور

سخن امام علی در مورد یحیی(ع)وحسین(ع)

 

شباهت های امام حسین (ع) و حضرت یحیی (ع)
امیر المومنین (ع) فرمودند: آسمان و زمین جز بر یحیی بن زکریا و حسین بن علی (ع) نگریستند.
شباهتهایی که میان امام حسین (ع) و حضرت یحیی(ع) وجود داشت:
1-مدت حمل هر دو شش ماه بود.
2-از جانب خداوند به ولادت هر دو مولود ،بشارت آمد .

...


3-اسم هر دو بدون واسطه از جانب خداوند انتخاب شد.
4-صورت هر دو بزرگوار می درخشید.
5-هیچ یک از آن دو بزرگوار در طول عمر خود خوشحال نشدند و اگر احیانا فرحی از برای ایشان می شد زود به حزن مبدل می گشت.

6-قاتلین هر دو زنازاده بودند. و در حدیث آمده که در جهنم منزلی است که احدی مستحق آن نیست مگر قاتل امام حسین(ع) وقاتل حضزت یحیی(ع)
7-زمین و آسمان برایشان گریستند.بلکه خون گریه کردند.
8-علاوه بر آسمان و اهل آسمان،خورشید نیز برای آن دو بزرگوار گریست و گریه خورشید بدین صورت شد که به رنگ خون طلوع کرده و به رنگ خون غروب نمود.
9-بعد از شهادت ، سر هر دو تکلم نمود ، سر حضرت یحیی به پادشاه گفت:از خدا بترس.و سر مبارک امام حسین (ع)مکرر قرآن می خواند.
10-حضرت یحیی را به طریق صبر کشتندو امام حسین (ع)با این که در میدان جنگ شهید شدندباز به طریق صبر بود.
11-سر حضرت یحیی را برای زنازاده ای از بنی اسرائیل هدیه بردند.و سر حضرت سید الشهداء(ع) را برای ابن زیاد و یزید هدیه بردند.

ترجمه الخصایص الحسینیه به نقل از بحار الانوار

 


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

23
شهریور

جریان ولایتعهدی امام رضا علیه السلام

 

امامان پاک ما به جهت مقام عصمت و امامت و به حکم علم و حکمتی که لازمه ی امامت و موهبت الهی است بیر ضرورت ها و ویژگی های عصر خویش از هر کس داناتر بودند. این حقیقت برای کسانی که به اسلام واقعی و بی انحراف معتقدند و بر معین بودن امام به فرمان خدا و به فرموده ی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باور دارند مطلبی روشن و غیر قابل انکار است.
هشتمین پیشوا در عصری می زیست که خلافت ننگین عباسیان در اوج خود بود. زیرا سلسله ی بنی عباس پادشاهانی عظیم تر از هارون و مامون ندارد. از سوی دیگر سیاست بنی عباس در برابر ائمه و به ویپه از زمان امام رضا علیه السلام به بعد، سیاستی پرمکر و فریب همراه با نفاق و تظاهر بود. آنان با آن که به خون خاندان امامت تشنه بودند برای ایمنی از شورش علویان و جلب قلوب شیعیان و ایرانیان سعی داشتند وانمود کنند روابطی بسیار صمیمی با خاندان امیرمومنان علی علیه السلام دارند تا به این وسیله مشروعیت خویش را تامین نمایند.

...


اوج این سیاست خدعه آمیز را می توان در حکومت مامون دید. مامون پس از آن که برادرش امین را نابود کرد و بر مسند حکومت تکیه زد در شرایط حساسی قرار گرفت زیار موقعیت او- به ویژه در بغداد که مرکز حکومت عباسی بود.- در میان طرفداران عباسیان که خواستار امین بودند و حکومت مامون را با مصالح خود منطبق نمی دیدند سخت متزلزل بود. از سوی دیگر شورش علویان تهدیدی جدی برای حکومت مامون محسوب می شد زیرا ممکن بود ایرانیان هم به یاری علویان برخیزند چون ایرانیان به حق شرعی خاندان امیرمومنان علی علیه السلام متعقد بودند به همین خاطر در ابتدای کار بنی عباس هم راعیان عباسی برای سرنگونی بنی امیه از همین علاقه ی ایرانیان به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم استفاده کردند.
مامون که مردی زیرک و مکار بود به فکر آن افتاد که با طرح واگذاری خلافت یا ولایتعهدی به شخصیتی مانند امام رضا علیه السلام پایه های لرزان حکومت خود را تثبیت کند زیرا امیدوار بود با مبادرت به این کار بتواند جلوی شورش علویان را بگیرد و موجبات رضایت خاطر آن را فراهم سازد. هم چنین ایرانیان را آماده ی پذیرش خلافت خود نماید. پیداست تفویض خلافت یا ولایتعهدی به امام رضا علیه السلام فقط یک تاکتیک حساب شده ی سیاسی بود و گرنه کسی که برای حکومت، برادر خود را به قتل رسانده بود و در زندگی خصوصی خود از هیچ فسق و فجوری ابا نداشت. ناگهان چنان دیانت پناه نمی شد که از خلافت و سلطنت بگذرد بهترین شاهد مکر و تزویر مامون، نپذیرفتن امام علیه السلام در بدو امر است چرا که اگر مامون در گفتار و کردار خود صادق بود هرگز امام علیه السلام از به دست گرفتن زمام خلافت طفره نمی رفت.
امام رضا علیه السلام در برابر این شگرد فریبنده ی مامون با ظرافت عملی بی مانند، روشی اتخاذ کرد که هم خواسته ی مامون تامین نشود و هم مردم در سراسر بلاد پهناور اسلام به حق نزدیک شوند و دریابند خلافت راستین اسلامی، فقط از طرف خداوند و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر عهده امامان است و کسی جز آنان شایسته و سزاوار این مقام نیست.
خاندان علوى چه در دوران امویان و چه دردوران عباسیان ، همیشه مورد آزار و اذیّت بودند.امویان از عقل و درایت کافىبرخوردار نبودند، به این جهت مى بینیم که دومین خلیفه اموى، یزید بن معاویه ، براىدرهم کوبیدن حسین بن على علیهماالسلام حادثه عاشورا را مى آفریند.
بازده اجتماعىاین حادثه تأ ثرانگیز چیزى جز نفرت و انزجار نبوده است و سرانجام هم حکومت هزار ماههاموى در برابر نفرت افکار عمومى تاب مقاومت نیاورد و بالاخره با دست عباسیان واژگونشده و در مقبره تاریخ مدفون شدند. عباسیان بر سر کار آمدند و آنان از برنامه هاى ضدّعلوى امویها پند گرفته بودند، در هدف با آنها شریک بودند.
هدف عباسیان نیز ایجادمحدودیّت بود، باید هرچه بیشتر زندگى ائمه دین علیهمالسلام در سختى باشد، باید درفشار و شکنجه باشند تا از قیامهاى احتمالى آنان جلوگیرى شود. ائمه دین علیهم السلامبه موجب علم و تقوى و پرهیزکارى در بین مردماز محبوبیّتى عظیم برخوردار بودند و اینخطرى بزرگ و عظیم براى حکومت آنانمحسوب مى شد.
به این جهت باید هرچه بیشتر ازقدرت معنوى و نفوذ روحانى آنان کاسته شود و در عینحال فعالیّتهاى ضدّ علوى بایدبصورتى باشد که خشم و نفرت مردم را برنیانگیزد؛چه بهتر که : عوامل محبوبیّت آناندرهم کوبیده شود و از همه مهمتر آنکه سطوت و هیبت علمى آنان درهم خردگردد.
مأ مون نخست به منظورمنحرف ساختن افکار عمومى از واقعیّت و براى اینکه افکار خود رادر زیر پوششى فریبندهبه مرحله اجرا درآورد نه تنها از امام خواست تا به خراسان تشریف فرما شوند بلکه بهآن حضرت پیشنهاد خلافت نیز مى کند.
تاریخ ، مطلب را چنین ثبت کرده است :
مأمون : اى فرزند رسول خدا! من شما را از هر جهت براى مقام خلافتشایسته تر از خودمى بینم و لذا مى خواهم از این مقام کناره گیرى کرده و آن را بهشما واگذار کنم .
على بن موسى الرضا علیهماالسلام : اگر این مقام را خدا به تو داده و حق تو است ،شایسته نیست که تو خودآن را از خویشتن سلب نموده و به دیگرى واگذار کنى و اگراین مقام از تو نیست چگونهمى خواهى چیزى را که از تو نیست به دیگرى ببخشى ؟
مأ مون : در هر صورت شما باید این سمَت راقبول کنى .
على بن موسى الرضا علیهماالسلام: من این کار را نخواهم کرد و هرگز بامیل و رغبت تقاضاىتو را نمى پذیرم .
مأ مون : جداً میل ندارى؟
على بن موسى الرضا علیهماالسلام: جداً میل ندارم .
مأ مون : پس ولایتعهدى مرا قبول کن .
على بن موسى الرضا علیهماالسلام: از قبول این منصب نیز معذورم .
مأ مون: شما در قبول این سمت مجبورى ! من تو را مجبور مى کنم که آن را بپذیرى!
على بن موسى الرضا علیهماالسلام: تهدیدم مى کنى ؟
مأ مون: آرى ! تهدیدت مى کنم ! جانت درگرو پذیرفتن ولایتعهدىاست .امام علیه السلام اندکى به فکر فرو رفت ، احساس کرد که یک ضرورتاجتناب ناپذیراست که به او روى آورده ، مأ مون دست بردار نیست ، او براىوصول بههدفهاى سیاسى خود و به منظور تثبیت مقام و موقعیتش ‍ مى خواهد از وجود من استفادهکند و او کسى است که براى دست یافتن به مقام خلافت حتى برادرش امین را هم کشته است ،او در این راه از هیچ جنایتى باک ندارد، گو اینکه کشتن من باشد، اکنون کهموقعیّت تااین اندازه حساس و خطرناک است من نیز ناچارقبول مى کنم
على بن موسى الرضا علیهماالسلام سربلند کرد و گفت : اکنون که مساءله اجبار و تهدید مطرح است ،من نیز ناچار مى پذیرم ، ولى تو نیز باید شرایط مرا بپذیرى .
مأ مونکهنقشه خود را در آستانه اجرا مى دید تبسّمى کرده و قیافه درهم فرورفته اشرا از همباز نمود و گفت : شرایطت را بیان فرما، از جان ودل مى پذیرم .
على بن موسى الرضا علیهماالسلام: به این شرایط قبول مى کنمکه : از دخالت در کارهاىسیاسى و دولتى معذورم دارى ، من مى توانم ولایتعهدى تو رامنهاى وظایف سیاسیش بپذیرم ، نه حاکمى را معزول مى کنم و نه کسى را ولایت مى دهم ونه در هیچکارى دخالتمى کنم .
مأ موناین شرط را پذیرفت و با این ترتیبامام على بن موسى الرضا علیهماالسلام برخلاف میل و رغبت باطنى خود و صرفاً به حکم یکضرورت اجتناب ناپذیر تن به ولایتعهدى داده و این مقام را مى پذیرد ولى او مصلحت خودجامعه اسلامى را درقبول کردن این پست نمى دید، مصلحت نبود که با وارد شدن در کادرحکومت ، سرپوشى به روى اعمال خلاف رویه آنان بگذارد.
او امام بود، شخصیّت و مقاممعنویش اجازه نمى داد که با گروه ستمکاران و کسانى که براساسى جز عدل و داد، حکومتمى کنند همکارى کند. على بن موسى الرضا علیهماالسلام از نظر مذهبى ، طرفدار حکومتىچون حکومت جدّش على بن ابیطالب علیه السلام است ،حکومتى که جز عدل و داد نبیند و جزدر راه احقاق حق مظلومان و ستمدیدگان قدمى برندارد،اکنون چگونه مى تواند عضو حکومتىبشود که اساس و ریشه اى جزعدل و داد دارد؟
اگر او این پست را قبول کند و انجاموظایف سیاسى آن را نیز به عهده بگیرد و رسماًوارد فعالیّت گردد، این خود امضایى استکه از طرف مقام امامت نسبت به چنین دستگاهى انجام مى گیرد و هرگز امام به خود اجازهچنین امضایى را نمى دهد، بنابراینمصلحتاجازه قبول اینپست را به او نمى دهد.
ولى یک نکته در اینجا وجود دارد که از دیدگاه فکر ریزبینامام علیه السلام مخفى نماند و آن این است که اگر امام همچنان سرسختى کرده و ازقبولتقاضاى مأ مون سرباز زند، دیگر نمى تواند به وظایفى که خدا به نام امامت برعهده اوگذارده است ، قیام کند.
بدون تردید اگر تقاضاى مأ مون رد شود، حداقل عکس العملشاین خواهد بود که امام درمحدودیّتى شدید قرار خواهد گرفت و سرانجام هم جان خود رادر این راه خواهد باخت و بااین ترتیب دیگر نمى تواند به انجام وظایف امامت و رسالتىکه مخصوص به او است بپردازد.
بهر حال با تهدیداتی که از سوی مامون صورت می گرفت و با توجه به توطئه هایخطرناک فرهنگی موجود امام رضا علیه السلام مجبور به پذیرش ولایتعهدی مامون گردید . که مختصرا” بهبرخی از دلایل عمده آن اشاره می گردد:
1) جان امام رضا علیه السلام و علویان و دوستان امام بصورت جدی در خطر بود؛
2) وجود امواج فکری و فرهنگی بیگانه در قالب بحثهای فلسفی و ایجاد تردید نسبت بهمبادی خداشناسی و اشاعه کفر و الحاد باعث پذیرش ولیعهدی امام گردید چرا که در صورتعدم پذیرش تمام زحمات ائمه گذشته به هدر می رفت و مجددا” نیاز به یک فداکاری وشهادت حیاتبخش دیگری چون صحنه دلخراش کربلا برای شیعه بود تا راه گشای حیات دوبارهاسلام شود؛
3) پاسخ صریح امام به محمد بن عرفه در این خصوص چنین است: همان انگیزه ای کهجدم امیرالمومنین (علیه السلام) را وادار به ورود به شورا نمود مرا وادار به پذیرش ولیعهدینمود؛


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

23
شهریور

شیعه امام باقر علیه السلام در جامعه اینگونه است



امام، هدایتگر «افکار» و «اعمال» و «اخلاق» است. شیعه نیز، پیرو او در «فکر و عمل و رفتار» است. پس، آنکه شالوده اندیشه و عملش را و خط سلوک و رفتارش را با «خط ائمه» منطبق نسازد، شیعه نیست. قضاوت دیگران نیز نسبت به شیعه، بیش از هر چیز بر مبنای «رفتار اجتماعی» و «سلوک و معاشرت» است. با این حساب، روشن است که امام، همواره در اندیشه تربیت و اصلاح و تصحیح مشی و عمل و اخلاق پیروان خود باشد، چرا که قوت و ضعف پیروان را به پای رهبران می‏نویسند و عیب و کمال هر جمع را به پیشوایشان منتسب می‏کنند.

امام باقر ـ که سلام خدا بر او باد ـ در شرایطی می‏زیست و امامت شیعه را در عرصه‏ های گوناگون بر عهده داشت که این حساسیت بیشتر بود به همین خاطر، حساسیت آن حضرت نیز در هدایت رفتاری پیروانش فزونی می‏یافت و به مناسبتهای مختلف رهنمود می‏داد، وصیت می‏کرد، در بحث زیر برخی از رهنمودهای موثر برای خود سازی را از آن حضرت بیان می داریم.

 

...

کیمیایی در روابط اجتماعى
شرط اصلى حضور سازنده و مفید در جامعه، برخوردارى فرد از صبر و شكیبایى است. این ویژگى به عالیترین شكل آن در زندگى امام باقر علیه السلام مشهود است . براى نمایاندن این ویژگى ارزشمند در زندگى آن حضرت نقل این حدیث كافى است كه:
مردى غیر مسلمان (نصرانى) در یكى از روزها با امام باقر علیه السلام روبرو شد. آن مرد به دلیلى نامشخص نسبت به آن حضرت، كینه داشت، از این رو دهان به بدگویى گشود و با تغییر اندكى در اسم امام باقر علیه السلام گفت: تو بقر (گاو) هستى !
امام بدون این كه خشمناك شود و عكس العمل شدیدى نشان دهد، با آرامش خاصى فرمود: من باقرم .
مرد نصرانى كه از سخن قبل به مقصود نرسیده بود و احساس مى‏كرد نتوانسته است امام را به خشم وادارد، گفت: تو فرزند زنى آشپز هستى !
به آنان بگو: هرگز به «ولایت» ما نخواهند رسید، جز با ورع و کوشش، حسرت ‏بار ترین حالت در قیامت، از آن کسی است که کارهای نیک را برای مردم توصیف کند، ولی خودش، مخالف آن رفتار کند
امام فرمود: این حرفه او بوده است (و ننگ و عارى براى او نخواهد بود).
مرد نصرانى، پا فراتر نهاد و با گستاخى هر چه تمامتر گفت: تو فرزند زنى سیاه چرده و زنگى و… هستى!
امام فرمود: اگر تو راست مى‏گویى و مادرم آن گونه كه تو توصیف مى‏كنى بوده است، پس از خداوند مى‏خواهم او را بیامرزد، و اگر ادعاهاى تو دروغ و بى اساس است، از خداوند مى‏خواهم كه تو را بیامرزد!
در این لحظه، مرد نصرانى كه شاهد حلم و بردبارى اعجاب انگیز امام باقر علیه السلام بود و مشاهده كرد كه این شخصیت اصیل و پر نفوذ، علیرغم پایگاه عظیم اجتماعى و علمى خود كه صدها شاگرد از درس او بهره مى‏گیرند و در میان قریش و بنى هاشم از ارج و منزلت و حمایت برخوردار است، به جاى عكس العمل منفى و مقابله به مثل در برابر بد زبانیهاى او، چون كوه صبر و شكیبایى، آرام و مطمئن ایستاده و با او سخن مى‏گوید، ناگهان در دادگاه وجدان خویش، خود را محكوم و شكست خورده یافت، و بى تأمل از گفته ‏هاى خود معذرت خواهى كرد و اسلام آورد .( نور الابصار، مازندرانى، 51، اعیان الشیعة، 1/653)
ارزش و اهمیت این گونه شكیبایى و بردبارى، چه بسا براى بسیارى از انسانها، نامفهوم باشد، ولى كسانى چون خواجه نصیر الدین طوسى كه از یك سو افضل عالمان عصر خویش در علوم عقلى و نقلى شناخته شده، و از سوى دیگر منصب وزارت را در دستگاه حكومت به وى واگذار كرده‏اند، در اوج موقعیت علمى و اجتماعى، به امام خویش اقتدا كرده و در مقابل بدگویان به صبرى شگفت نایل مى‏شود.


شخصى به او خطاب مى‏كند: اى سگ، و اى سگ زاده! اما او در پاسخ مى‏گوید: این سخن تو درست نیست، زیرا سگ بر چهار دست و پا راه مى‏رود و من چنین نیستم، سگ چنگال دارد، شعور ندارد، نمى‏اندیشد، ولى من چنین نیستم و… (الانوار البهیة، 123)
براستى چنین شكیبایى و تحملى را جز در پیروان مكتب اهل بیت علیهم السلام نمى‏توان پیدا كرد.

به رفتار است نه به گفتار
حضرت باقر علیه السلام برخی از یاران خاص خویش را همراه پیامی نزد گروهی از شیعیانش فرستاد و دستور داد که پیام حضرت را این گونه به آنان برسانند:
«به شیعیان ما از سوی ما سلام برسان و آنان را به تقوای خدای بزرگ توصیه کن و سفارش کن که ثروتمندان و توانگرانشان به دیدار و عیادت تهیدستان بروند، تندرستانشان بیمارانشان را عیادت کنند، زندگانشان، در تشییع مردگان حاضر شوند، در خانه‏ها، به دیدار همدیگر بروند، چرا که این دیدارها و رفت و آمدهای خانگی، سبب احیاء امر ما می‏شود. خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده می‏کند و به بهترین آن عمل می‏نماید…
به آنان بگو: هرگز به «ولایت» ما نخواهند رسید، جز با ورع و کوشش، حسرت ‏بار ترین حالت در قیامت، از آن کسی است که کارهای نیک را برای مردم توصیف کند، ولی خودش، مخالف آن رفتار کند…» (حیاة الامام الباقر علیه السلام، باقر شریف القرشی، ص 253)
این‏هاست گوشه ‏ای از رهنمودهای تربیتی و سازنده پیشوای پنجم. بی‏شک، جامعه اسلامی آن روز به گونه‏ای بوده و گروه شیعه در شرایطی قرار داشته که کنترل و عنایت خاصی بر رفتار و معاشرت و معیشت و همدلی و همبستگی را می‏طلبیده است، هم پیوندهای انسانی، عاطفی و اخلاقی با مردم، هم پیوندهای اجتماعی و خط‏ گیری و حمایت از رهبری و ولایت. شیعه، آن روز انگشت نما بوده است (امروز هم چنین است). پیروان ائمه علیهم السلام، در آن روزگار، از سوی دشمنان زیر نظر و کنترل بوده‏اند (همچون این روزگار). امروز هم تعالیم هدایتگر امام باقر علیه السلام راهنمای ماست.
انس و الفت، همدلی و همفکری، تعاون و تعاضد، تعبد و تفقد، باید سر لوحه رفتار پیروان «خط ائمه» قرار گیرد، چه در برخوردهای خودمانی و داخلی، چه در سیاستهای بیرونی و با دیگران. جز شیعه کیست که احیاگر مکتب اخلاقی آن بزرگوارن باشد. این پیام‏ها که سینه به سینه و دهان به دهان نقل شده است و به ما رسیده است، بار ما را سنگین‏تر و تکلیف ما را دشوارتر می‏سازد.
بی‏شک، جامعه اسلامی آن روز به گونه‏ای بوده و گروه شیعه در شرایطی قرار داشته که کنترل و عنایت خاصی بر رفتار و معاشرت و معیشت و همدلی و همبستگی را می‏طلبیده است، هم پیوندهای انسانی، عاطفی و اخلاقی با مردم، هم پیوندهای اجتماعی و خط‏ گیری و حمایت از رهبری و ولایت
راه امامان «رهرو» می‏خواهد و خط ائمه علیهم السلام ، پیرو می‏طلبد.
امروز عمل شیعه همچون نوری دلهای حق جو را روشن می‏سازد و تشنگان معنویت تشیّع و زلال «خط اهل بیت» را با این خاندان روشنی و پاکی پیوند می‏دهد.

 

سفارشی ماندگار
حُسن ختام بحث را بخشی از وصیت نامه حکیمانه آن حضرت به شاگرد بزرگش، جابر جُعفی قرار می‌دهیم:
«و تو را به پنج سخن پند می‌دهم:
1. اگر ستم دیدی، ستم نکن.
2. چون به تو خیانت کردند، جوابشان را با خیانت مده.
3. اگر تو را تکذیب کردند، عصبانی نشو.
4. اگر تو را ستایش و مدح کردند، خوشحال نشو.
5. چون به بدی یاد شدی، بی‌صبری مکن و در گفتار مردم درباره خودت، تأمل کن. اگر آن را در خود مشاهده کردی، پس مصیبتِ از چشم خدای بزرگ و توانا افتادن به سببِ برافروختگیِ تو از حقیقت، گران‌تر از آن مصیبت است که بترسی از چشم مردم بیفتی. اما اگر برخلاف گفتار مردم بودی، پس پاداشی است که بدون زحمت صاحب شده‌ای.
آگاه باش که تو دوستدار ما محسوب نخواهی شد تا (آن‌گونه باشی) که اگر همه مردم وطن تو بگویند که مرد بدی هستی، این گفته دلت را نفشارد و چون گفتند تو مرد نیکی هستی، مسرورت نکند؛ ولی خود را بر کتاب خدا عرضه بدار، اگر رهرو راه قرآنی، به راستی که مۆمن به پیکار با نفس خویش عنایت بسیار دارد تا بر خواسته‌ های نفسش تسلط یابد. زمانی کجیِ نفس را راست کند و به سبب دلبستگی به خدا با خواسته‌های نفسانی به مخالفت برخیزد و زمانی دیگر، نفس او را بر زمین افکند».( تحف العقول، علی بن شعبه حرّانی، ص500)


منابع:
الانوار البهیة.
اعیان الشیعة.
نور الابصار، مازندرانى.
تحف العقول، علی بن شعبه حرّانی.
حیاة الامام الباقر علیه السلام، باقر شریف القرشی


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...