27
شهریور

در سختی چه کسی زنده می ماند

دو نفر از اهالى خراسان ، با هم به سفر رفتند، يكى از آنها ضعيف بود و هر دو شب ، يكبار غذا مى خورد، ديگرى قوى بود و روزى سه بار غذا مى خورد، از قضاى روزگار در كنار شهرى به اتهام اينكه جاسوسى دشمن هستند، دستگير شدند، و هر دو را در خانه اى زندانى نمودند، و… بیشتر »

free b2evolution skin
27
شهریور

داستان زیبای مرد کور

روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود؛روی تابلو خوانده می شد:«من کور هستم،لطفا کمک کنید.»       روزنامه نگارخلاقی از کنار او می گذشت،نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه… بیشتر »

free b2evolution skin
27
شهریور

داستان زخم :حسین پناهی

پشت چراغ قرمز پسرکی با چشمان معصوم و دستانی کوچک گفت : چسب زخم نمی خواهید ؟ پنچ تا ، صد تومن ، آهی کشیدم و با خود گفتم : تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم ، نه زخم های من خوب می شود نه زخم های تو … بیشتر »

free b2evolution skin
23
شهریور

بیماری كه پزشكش را معالجه كرد

بیماری كه پزشكش را معالجه كرد بعد از آن كه عبدالمطلّب جدّ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از دنیا رفت و نگهدارى آن حضرت به عمویش ابوطالب واگذار گردید، پس از چند روزى ، حضرت به چشم درد مبتلا شد و پزشكان از درمان آن ناتوان گشتند، ناراحتى تمام وجود عمویش را… بیشتر »

free b2evolution skin
5
شهریور

حكايت مرد تاجر

مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود. هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود. تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن… بیشتر »

free b2evolution skin