10
شهریور

مسلمان شدن طفيل بن عمرو

مسلمان شدن طفيل بن عمرو
طفيل بن عمرو كه شاعر شيرين زبان خردمندي بود و در ميان قبيله خود، نفوذ كلمه داشت، زماني وارد مكه گرديد. اسلام آوردن مردي مانند طفيل، براي قريش بسيار گران بود، از همين رو سران قريش و بازيگران صحنه سياست، گرد اورا گرفتند و گفتند: اين مردي كه كنار كعبه نماز مي‌گزارد، با آوردن آيين جديد، اتحاد ما را بر هم زده و با سحر بيان خود سنگ تفرقه ميان ما افكنده است! مي‌ترسيم ميان قبيلة شما نيز دو دستگي بيفكند. چه بهتر كه با وي سخن نگويي!
طفيل مي‌گويد: سخنان آنها چنان مرا بيمناك كرد كه از ترس تأثير سحر بيان او تصميم گرفتم با او سخن نگويم و سخن او را هم نشنوم. و براي جلوگيري از نفوذ سحر او هنگام طواف، پنبه در گوشهاي خود كردم تا مبادا زمزمة قرآن و نماز او به گوش من برسد. بامدادان در حالي كه پنبه داخل گوشهاي خود نموده بودم وارد مسجد شدم و هيچ مايل نبودم سخني از او بشنوم. نمي‌دانم چطور شد كه يكباره كلام بسيار شيرين و زيبايي به گوشم رسيد و بيش از حد، احساس لذت نمودم. با خود گفتم مادر در سوگت نشيند! تو كه يك مردي سخن پرداز و خردمندي، چه مانع دارد سخن اين مرد را بشنوي تا هر گاه نيك باشد بپذيري و اگر زشت باشد آن را رد كني! پس براي اينكه آشكارا با آن حضرت تماس نگيرم مقداري صبر كردم تا پيامبر راه خانه خود را پيش گرفت و وارد خانه شد. من نيز اجازه خواسته، وارد شدم و ماجراي خود را از آغاز تا پايان بازگو كردم و گفتم قريش درباره شما چنين مي‌گويند و من در آ‎غاز تصميم نداشتم با شما ملاقات كنم ولي تلاوت قرآن شما مرا به سويتان جلب كرد. اكنون مي‌خواهم حقيقت آيين خود را براي من تشريح كني و اندكي قرآن براي من بخواني! رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ آيين خود را بر او عرضه داشت و مقداري قرآن خواند. طفيل مي‌گويد: به خدا سوگند كلامي زيباتر از آن نشنيده و آيين معتدل‌تر از آن نديده بودم. به حضرتش عرض كردم: من در ميان قبيله خود فردي سرشناس و با نفوذي هستم و براي نشر آيين شما فعاليت مي‌كنم.
ابن هشام گويد: طفيل تا روز حادثة خيبر ميان قبيله خود بود و به نشر آيين اسلام اشتغال داشت و در همان حادثه با هفتاد و هشتاد خانواده مسلمان به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ پيوست و در اسلام خود همچنان پايدار بود تا اينكه پس از درگذشت پيامبر به عصر خلفا در جنگ يمامه شربت شهادت نوشيد.
سيرة ابن هشام، ج 1


free b2evolution skin
10
شهریور

بسم اللّه نگفت و از كرسي افتاد

بسم اللّه نگفت و از كرسي افتاد
عبدالله بن يحيي در محضر مقدّس حضرت اميرالمؤمنين (ع) روي كرسي نشست و چون «بسم الله الرحمن الرحيم» نگفت و سخن آغاز كرد، از كرسي به زمين افتاد، سر او شكست و خون جاري شد.
حضرت امير (ع) فرمودند:
آيا مي‎داني كه رسول الله (ص) مرا حديثي فرمود از جانب خداي عزّوجّل كه: هر امري كه اسم خدا در آن ذكر نشود ابتر است، يعني عاقبت خير ندارد.
عبدالله بن يحيي عرض كرد: بلي پدر و مادر فداي تو باد، ديگر ترك بسم الله نمي‎كنم.
حضرت فرمودند:
در اين هنگام بهره و سعادت خواهي ديد.
عرض كرد: يا اميرالمؤمنين تفسير «بسم الله الرحمن الرحيم» چيست؟
حضرت فرمود: بنده در وقت قرائت قرآن يا هر كاري كه مي‎خواهد انجام دهد بگويد:
«بسم الله الرحمن الرحيم» يعني به بركت اين اسم اين كار را انجام مي‎دهم و هر امري كه ابتداي آن بسم الله الرحمن الرحيم باشد آن كار مبارك است.
و حضرت رضا (ع) فرمودند:
بسم الله الرحمن الرحيم به سوي اسم اعظم الهي از سياهي چشم به سوي سفيدي آن نزديك‎تر است.


free b2evolution skin
10
شهریور

حافظ قران در جنگ كشته شدند

حافظ قران در جنگ كشته شدند
در صدر اسلام هر كسي كه مسلمان مي‎شد، پيغمبر خدا (ص)‌ مي‎فرمود: قدري قرآن يادش بدهيد. نماز كه مي‎خواني بايد قرآن را نيز در نماز بخواني قرآن بايد در سينه‎ها و در لوح‎ها ثبت باشد، تا قيام قيامت كه هيچ وقت پيش نيايد كه اين قرآن نباشد و بدين جهت در زمان پيغمبر وظيفه بود كه مسلمانان قرآن را حفظ كنند.
پيامبر (ص) كه از دنيا رفت مسيلمه كذّاب در يمامه سَر بلند كرد. او ساحر بود و ادّعاي پيغمبري داشت، و در اين راستا عدة زيادي، (از صد هزار لشكر بيشتر) دورش را گرفتند، بعد از فوت پيامبر (ص) تمامي قبائلي كه ضدّ اسلام بودند، اطراف مسيلمه كذّاب و حقّه‎باز را احاطه كرده و شروع به لشكركشي كردند.
(وقتي كه ابوبكر بر سر كار بود پناهنده به اميرالمؤمنين علي (ع) شد، حضرت به ايشان فرمود: لشكر بفرست و از اسلام دفاع كن، خدا نيز تو را نصرت مي‎دهد).
بالأخره مسلمين مجهّز شدند براي جنگ با مسيلمه كذّاب و پس از جنگ براي ابوبكر خبر آوردند كه هفتاد حافظ قرآن در اين جنگ كشته شدند.
ابوبكر ناله كرد و گفت:
اي مسلمانان ! كار به جائي رسيده كه در جنگ با مسيلمه هفتاد نفر مسلماني حافظ تمام قرآن بودند، كشته شده‎اند.

انديشه قم


free b2evolution skin
10
شهریور

فاتحة الكتاب و مارگزيده

فاتحة الكتاب و مارگزيده
ابوسعيد خدري گفت: در يكي از سفرها با ياراني چند با هم به سفر مي‎رفتيم، در بين راه به قبيله‎اي از قبايل عرب رسيديم، در نزديكي آن قبيله فرود آمديم تا خستگي سفر به در كنيم، آن قبيله توجهي و عنايتي و مراعاتي و مواساتي به ما نكردند، طولي نكشيد كه سر و صدايي بين آن قبيله بلند شد و تني چند از آن قبيله به سوي ما آمدند و گفتند كه بزرگ ما را مار گزيده است اگر در بين شما كسي هست تا بيايد و سيد ما را شفا دهد.
همراهان گفتند: ما به شفا دادن به سيد شما آشناييم اما چون شما به ما لطفي و توجهي نكرديد، لذا ما با گرفتن حق الزّحمه به سيد شما شفا مي‎دهيم قاصدان قبيله گفتند كه يك گله گوسفند به شما خواهيم داد، آنگاه يكي از ما رفت و بر سيد آن قبيله كه دچار مارگزيدگي گرديده بود سوره فاتحة الكتاب بخواند و دست وي فرود آورد، خداي مهربان جهانيان به بركت آن سوره، سيد آن قبيله را شفا عنايت فرمود، اهل قبيله از بهبودي سيد خود خوشحال شدند و گوسفنداني چند به ما بدادند.
روايات گهربار

 


free b2evolution skin
10
شهریور

مفتي عربستان در برابر پاسخ علمي!

مفتي عربستان در برابر پاسخ علمي!
مرحوم آية اللّه العظمي سيد محسن حكيم عليه الرحمه كه مرجع شيعيان و زعيم حوزه علميه نجف بودند،‌ در سفري كه به عربستان داشتند،‌ در جلسه‎اي با «بن باز» مفتي عربستان «كه نابينا بود» مواجه شدند.
«بن باز»‌ ظاهراً به ديدن آقاي حكيم رفته بود ولي در واقع قصد داشت با ايشان جدال كند و افكار وهابي‎گري خود را مطرح نمايد. در اين جلسه بن باز از آية اللّه حكيم پرسيد:‌ شما شيعيان چرا به ظواهر قرآن عمل نمي‎كنيد؟
آية اللّه حكيم در جواب فرمودند: اين ديدار جاي چنين صحبت‎هايي نيست بگذاريد به احوالپرسي برگزار شود.
بن باز،‌ سماجت و لجاجت كرد و خواستار دريافت جواب شد.
آية اللّه حكيم، ناچار به بن باز گفتند: اگر قرار باشد به ظاهر قرآن تكيه كنم و همان را معيار فهم قرآن و عمل به آن قرار دهيم، بايد معتقد شويم كه شما به جهنم خواهيد رفت.
بن باز با تعجب پرسيد: چرا؟
آية اللّه حكيم فرمودند: چون قرآن مي‎فرمايد: «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً»[1].
كسي كه در اين جهان «از ديدن چهره حق» نابينا باشد،‌ در جهان آخرت هم نابينا و گمراه‎تر خواهد بود و شما كه از دو چشم نابينا هستيد طبق ظاهر اين آيه بايد در آخرت هم نابينا باشيد و در زمرة گمراهان كه اهل جهنّمند قرار بگيريد، بنابراين ظاهر بسياري از آيات قرآن مقصود نيست.
[1] - سورة اسراء: آيه 72.

انديشه قم


free b2evolution skin