10
شهریور

فایده نماز غفیله

فایده نماز غفیله

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: در ساعات غفلت، نماز نافله به جای آورید، اگرچه با دو رکعت نماز کوتاه باشد، زیرا سرای بزرگواری را بر جای می نهد.

گفته شد: ای فرستاده ی خدا! ساعت غفلت چه وقت است؟

فرمودند: بین نماز مغرب و عشا.

منبع: اختصاص،ص365


free b2evolution skin
10
شهریور

بچه شيرخوار به سخن در مي‎‎آيد

بچه شيرخوار به سخن در مي‎‎آيد
وقتي زليخا بر عليه يوسف سخن گفت كه خداوند در آيه 26 سوره يوسف بيان مي‎كند، عزيز مصر نزديك درب قصر مي‎رسد و با آن منظره مشكوك و ادّعا و تهمت زليخا مواجه شد، در صدد اين برآمد تا صدق و كذب طرفين (يوسف و زليخا) را ثابت نمايد، بچة شيرخواري از بستگان همسر عزيز مصر در آن نزديكي بود، يوسف از عزيز مصر خواست كه بچه داوري كند نخست عزيز مصر در تعجّب فرو رفت كه مگر چنين چيزي ممكن است!؟. امّا هنگامي كه كودك شيرخوار همچون مسيح (ع) در گهواره به سخن آمد و اين معيار و مقياس را برا شناخت گنهكار از بي‎گناه به دست داد، متوجّه شد كه يوسف يك غلام نيست بلكه پيامبري است،‌ يا فرديست پيامبرگونه.
پيامبر اكرم (ص) فرمود كه چهار نفر بودند كه در حال كودكي سخن گفتند:
1- پسر آرايشگر دختر فرعون.
2- شاهد «كودك» يوسف.
3- بچه‎اي كه به نفع جريح عابد شهادت داد.
4- عيسي بن مريم (ع).

انديشه قم


free b2evolution skin
10
شهریور

خداوند او را تشبيه به سگ نمود

خداوند بلعم باعورا را تشبيه به سگ نمود
امام رضا (عليه السلام) فرمود: به بلعم باعورا اسم اعظم عطا شد و به آن دعا مي‎‎‎كرد و مستجاب مي‎شد، آنگاه او به سوي فرعون متمايل گشت.
هنگامي كه فرعون به دنبال موسي (عليه السلام) و يارانش رفت، فرعون به بلعم گفت:
به درگاه خدا دعا كن تا موسي و يارانش از ما دست بردارند.
بلعم سوار الاغش شد تا دنبال موسي برود، الاغش از رفتن خودداري كرد، پس به زدن او پرداخت، كه خدا الاغ را به سخن آورد و به بلعم گفت: واي بر تو چرا مي‎زني؟ آيا مي‎خواهي با تو بيايم تا پيامبر خدا و گروهي از مؤمنان را نفرين كني؟
بلعم پيوسته الاغ را زد تا آن را از پاي درآورد و اسم اعظم را زبانش افتاد.
و خداوند او را تشبيه به سگ نمود.[1][1] - سورة اعراف: آية 175


free b2evolution skin
10
شهریور

مسلمان شدن ابن مقفّع

مسلمان شدن ابن مقفّع
ابن مقفع در ابتدا در كيش ماني بود و سالها با آزادي كامل با اسلام و قرآن به مبارزه پرداخته و شبهات و اشكالات زيادي در ميان مردم منتشر ساخته بود. از همين روست كه مي‌گويند او باب بُرزويه طبيب را به قصد شك انداختن در دل مردم بر كتاب «كليله و دمنه» افزود.[1]
«ابن مقفع» روزي در بغداد از كوچه‌اي مي‌گذشت، ناگهان صداي كودكي او را به خود جلب كرد كه با آواز زيبا و صداي دلنشين چنين قرآن مي‌خواند:
«أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً وَ الْجِبالَ أَوْتاداً وَ خَلَقْناكُمْ أَزْواجاً وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً وَ جَعَلْنَا اللَّيلَ لِباساً وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً…»[2]
«آيا زمين را گاهواره و كوهها را ميخهايي قرار نداديم؟ شما را نر و ماده آفريديم و خواب را براي شما وسيله آسايش و آرامش گردانيديم و (تاريكي) شب را براي شما لباس و پوشاكي قرار داديم (تا سياهي شب همچون پرده شما را بپوشاند) و روزي براي شما وقت كار و كوشش گردانيديم…»

ادامه »


free b2evolution skin
10
شهریور

با شنيدن قرآن، صيحه‎اي زد و بيهوش شد

با شنيدن قرآن، صيحه‎اي زد و بيهوش شد
منصور عمّار مي‎گويد در مسافرت بودم كه وارد مسجدي شدم تا نماز بخوانم جوان متديني را ديدم كه مشغول نماز است، از طرز نماز خواندنش فهميدم كه با اين درگاه آشنا است.
پس از تمام شدن نماز به نزدش رفتم و گفتم: «اي جوان با قرآن چطوري؟»
گفت: بسيار دوست دارم كه بشنوم.
من هم برايش خواندم: «كَلاَّ إِنَّها لَظى نَزَّاعَةً لِلشَّوى».[1]
ترجمه: هركز نجات نمي‎يابد، زيرا آتش دوزخ به سوي او شعله‎ور است تا اينكه سر و صورت و اندامش همه بسوزد.
آيه راجع به شعله‎ور بودن آتش جهنّم است كه گناهكاران را به سوي خود مي‎كشاند، جوان با شنيدن اين آيه ناگهان صيحه‎اي زد و بيهوش افتاد، زيرا دلش پاك بود و هنوز قساوت پيدا نكرده بود.
عمّار مي‎گويد: او را به هوش آوردم، به من گفت: اي مرد اگر آيه ديگري نيز راجع به عذاب جهنّم مي‎داني برايم بخوان، من هم اين طور خواندم: «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ».[2]
ترجمه:‌ اي كساني كه ايمان آورديد، خود و خانواده خويش را از آتش دوزخ دور نگهداريد، آتشي كه مردم كافر و سنگ خارا، آتش افروز آن است.
اين آياتي است كه اگر دل نمرده باشد، انسان را تكان مي‎دهد، آيه دوم را خواندم دوباره به زمين افتاد، نفسش قطع گرديد و كارش تمام شد؛ بستگان، دوستان و مؤمنين، براي دفن او حاضر شدند من از آنها خواهش كردم كه غسل دادن او را به من واگذارند، هنگامي كه او را برهنه كردم، روي سينه‎اش به قلم قدرت الهي، اين آيه نوشته شده بود:
«فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيةٍ فِي جَنَّةٍ عالِية».[3]
ترجمه: اين چنين شخصي در بهشت ابدي داراي زندگي خوشي خواهد بود؛ پس از غسل،‌ او را به خاك سپردم، شب در عالم رؤيا او را ديدم، تاج كرامت بر سر، و جلال و شكوه فوق العاده‎اي داشت، از او پرسيدم: خدا با تو چگونه معامله كرد؟
گفت: خدا به من درجه‎اي بالاتر از شهيدان عنايت فرمود.
فرشتگان به من گفتند: شهيدان كشته شمشير كفّارند ولي تو كشته آيه قهر خدا هستي.

[1] - سورة‌ معارج: آية 16.
[2] - سورة تحريم: آية‌6.
[3] - سورة حاقه: آية 21.


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم