5
مهر

چنان داورى كنم كه قبل از من هيچكس جز حضرت داود نكرده باشد

چنان داورى كنم كه قبل از من هيچكس جز حضرت داود نكرده باشد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين روزى به مسجد آمد، جوانى را ديد كه مى گريد و مردم مشغول آرام كردن وى هستند، حضرت فرمود: براى چه مى گريى ؟ گفت :
يا اميرالمؤمنين شريح قاضى به ضرر من قضاوتى كرده كه نمى دانم چيست ؟ سپس ادامه داد: اين چند نفر اشاره به عده اى كه آنجا بودند كرد - با پدرم به سفر رفتند، اينها آمدند ولى پدرم نيامد، پرسيدم پدرم چه شد؟ گفتند: او مرد، گفتم : مال او چه شد؟ گفتند: پدرت مالى باقى نگذارده است . من آنها را نزد شريح قاضى بردم ، او آنها را قسم داد، ولى من مى دانم كه پدرم وقتى به سفر مى رفت اموال بسيارى همراه داشت .

ادامه »


free b2evolution skin
5
مهر

قضاوت عجيب حضرت داود عليه السلام

قضاوت عجيب حضرت داود عليه السلام

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

ادامه : در اين هنگام شريح گفت : يا اميرالمؤمنين قضاوت حضرت داود چگونه بود؟
حضرت فرمود: داود پيامبر از كنار نوجوانانى كه بازى مى كردند عبور كرد، شنيد كه بچه ها يكى از رفيقهاى خود را به نام مات الدين (دين مرد) صدا مى زنند و جوانى پاسخ مى دهد.

ادامه »


free b2evolution skin
5
مهر

آگاهى فوق العاده و داورى عجيب

آگاهى فوق العاده و داورى عجيب

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

جوانى نزد عمر آمد و ادعا كرد كه پدرش در شهر كوفه از دنيا رفته است و او آن موقع طفلى شير خوار در مدينه بوده است و اكنون ارث پدر را مطالبه مى كرد، عمر فريادى بر سر او كشيد و او را دور كرد.
جوان به دادخواهى برخواست و از حضرت على عليه السلام دادرسى نمود، حضرت فرمود: او را به مسجد جامع بياوريد تا جريان را روشن كنم ، جوان را آوردند و حضرت جريان را از او پرسيد و او داستان را گفت .
حضرت فرمود: من اكنون قضاوتى مى كنم در ميان شما كه خداوند بر فراز هفت آسمان داورى نموده و هيچ كس اين گونه داورى نكند مگر آنكه خداوند او را براى دانش خويش پسنديده باشد.
آنگاه فرمان داد تا ابزارى همانند بيل آورده سپس فرمود: برويم نزد قبر پدر اين بچه ، همگى حركت كردند، حضرت فرمود: قبر را حفر كنيد و يكى از استخوانهاى سينه او را درآوريد، آن استخوان را به دست جوان داد و فرمود: آن را بو كن ، همينكه جوان آن را بوئيد، خون از بينى او روان شد، حضرت فرمود: اين جوان فرزند اوست !
عمر گفت : به خاطر جريان خون ، مال را به او تحويل مى دهى ؟ حضرت فرمود او از تو و همه مردم به مال سزاوارتر است .
سپس به حاضرين فرمود: شما نيز اين استخوان را بو كنيد، همگى بو كردند، از بينى هيچكدام خونى نيامد، آنگاه حضرت به جوان فرمود:
تا دوباره استخوان را بو كند، همينكه بو كرد دوباره خون بسيارى از او جارى شد، حضرت فرمود: اين مرد پدر اوست و مال را به او تحويل داد سپس فرمود: به خدا سوگند من دروغ نگفتم و به من نيز دروغ نگفته اند

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
5
مهر

آگاهى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام از اهداف فرستاده طلحه و زبير

آگاهى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام از اهداف فرستاده طلحه و زبير و سخنان آن دو

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

امام صادق عليه السلام فرمود: طلحة و زبير مردى از طايفه عبدالقيس به نام خداش را نزد حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرستادند و به او سفارش كردند ما تو را نزد مردى مى فرستيم كه او و خاندانش را از دير زمان به جادوگرى و كهانت مى شناسيم .

ادامه »


free b2evolution skin
5
مهر

كربلا نهضت هميشه جاويد

كربلا نهضت هميشه جاويد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

نهضت خون بار كربلا و شهادت ابوعبدالله الحسين عليه السّلام و خاندان و ياران باوفاى آن حضرت ، از آنجا كه پشتوانه محكم براى بقاء اسلام و حفظ آن از انحرافات و نابودى اسلام مى باشد، همان اسلامى كه خود رمز سعادت انسانيت در آن است .
از دورانهاى بسيار دور، قبل از ولادت سيدالشهداء و قبل از بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلم و بلكه از اوائل خلقت حضرت آدم عليه السّلام مورد گفتگو واقع شده و پيامبران بزرگ الهى از آن آگاه و به آن خبر مى دادند يا نگران آن بوده اند.
اما پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم و اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه عليهماالسلام و به طور كلى خاندان نبوت كه اين واقعه از جهات مختلف براى آنها روشن بوده است ، دليل اين مطلب اخبار و روايات و اسناد معتبر تاريخى است كه در كتب اسلامى موجود است .
و اينك ما در اين رهگذر تنها رواياتى را كه از حضرت امير عليه السّلام در اين مورد آمده است ذكر مى كنيم .

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم