8
آبان

تربت در روز عاشورا خونين مي‏شود

تربت در روز عاشورا خونين مي‏شود

مرحوم ملا عبدالحسين خوانساري رحمه اله نقل فرمود: مرحوم آقا مهدي پسر آقا سيد علي صاحب شرح کبير در آن زمان مريض شده بود، براي شفا گرفتن، شيخ محمد حسين صاحب فصول و حاج ملا جعفر استرآبادي را که هر دو از علما بودند فرستاد که غسل کنند و با لباس احرام به سرداب قبر مطهر حضرت امام حسين عليه‏السلام بروند و مقداري از تربت قبر مطهر امام حسين عليه‏السلام را با آداب وارده بردارند و مقداري براي مرحوم سيد بياورند و هر دو شهادت دهند که آن تربت قبر مطهر امام حسين عليه‏السلام است و جناب سيد مقداري از آن تربت را تناول کند.

آن دو بزرگوار رفتند و مقداري از خاک قبر امام حسين عليه‏السلام برداشتند و بالا آمدند و مقداري از آن خاک را به بعضي از حضار اخيار عطا کردند که از جمله ايشان شخصي بود از معتبران و آن شخص را در حال موت عيادت کردم و او باقي مانده آن را از ترس اين که بعد از او به دست نااهل نيفتد به من عطا کرد، من بسته را آوردم و در ميان کفن والده گذاشتم؛ اتفاقا روز عاشورا آن کفن به نظرم آمد، رطوبتي در آن احساس کردم وقتي آن را باز کردم، ديدم کيسه‏ي تربت که در جوف کفن بوده مانند شکري است که رطوبت ببيند و رنگ آن مانند خون تيره گرديده و خونابه شده است و اثر آن از باطن کيسه به ظاهر و از آن به کفن رسيده بود با آن که رطوبت و آبي در آن جا نبود. سپس آن را در محل خود گذاشتم و در روز يازدهم آن کفن را آوردم و بازکردم، آن تربت مانند قبل به حالت اولش بازگشته بود؛ ولي آن رنگ زرد در کفن مانند قبل باقي مانده بود و بعد از آن نيز در ساير ايام عاشورا که آن را مشاهده کردم، همين طور آن را متغير ديدم و دانستم که خاک قبر مطهر امام حسين عليه‏السلام در هر جا که باشد در روز عاشورا شبيه خون مي‏شود. ( داستان‏هاي شگفت. )

منبع: کرامات حسينيه و عباسيه ؛ موسي رمضاني‏پور نوبت چاپ: هفتم تاريخ چاپ: زمستان 1386 چاپ: محمد (ص) ناشر: صالحان صفحات 78 و 79


free b2evolution skin
8
آبان

امام زمان (عليه السلام ) روضه مي خواند

امام زمان (عليه السلام ) روضه مي خواند

مقدس اردبيلي مي فرمايد: آمدم كربلا زيارت اربعين بود از بسكه ديدم زائر آمده و شلوغ است ، گفتم : داخل حرم نروم با اين طلبه ها مزاحم زوار از راه دور آمده نشويم .
گفتم : همين گوشه صحن مي ايستم زيارت مي خوانم ، طلبه ها را دور خودم جمع كردم يك وقت گفتم : طلبه ها اين آقا طلبه اي كه در راه براي ما روضه مي خواند كجا است ، گفتند: آقا در بين اين جمعيت نمي دانيم كجا رفته است .

در اين اثناء ديدم يك عربي مردم را مي شكافت و بطرف من آمد و صدا زد ملا احمد مقدس اردبيلي مي خواهي چه كني ؟ گفتم مي خواهم زيارت اربعين بخوانم ، فرمود: بلندتر بخوان من هم گوش كنم .
زيارت را بلندتر خواندم يكي دو جا توجه ام را به نكاتي ادبي داد وقتي كه زيارت تمام شد به طلبه ها، گفتم : اين آقا طلبه پيدايش نشد؟ گفتند: آقا نمي دانيم كجا رفته است يك وقت اين عرب بمن فرمود مقدس اردبيلي چه مي خواهي ، گفتم : يكي از اين طلبه ها در راه براي ما گاهي روضه مي خواند، نمي دانم كجا رفته ، مي خواستم اينجا بيايد و براي ما روضه بخواند.

آقاي عرب بمن فرمود مقدس اردبيلي مي خواهي من برايت روضه بخوانم ؟ گفتم : آري آيا به روضه خواندن واردي ؟ فرمود: آري كه در اين اثناء ديدم عرب رويش را به طرف ضريح اباعبداللّه الحسين (ع ) كرد و از همان طرز نگاه كردن ما را منقلب كرد يكوقت صدا زد يا اباعبداللّه نه من و نه اين مقدس اردبيلي و نه اين طلبه ها هيچ كدام يادمان نمي رود از آن ساعتي كه مي خواستي از خواهرت زينب (عليهاالسلام ) جدا شوي در اين هنگام ديدم كسي نيست فهميدم اين عرب مهدي زهرا(عليهاالسلام ) بوده واقعا ساعت عجيبي بود. (1)

پاورقي
1- ترجمه كامل الزيارات ص 416.


free b2evolution skin
8
آبان

بدن حضرت رقيه عليها السلام

بدن حضرت رقيه عليها السلام

مرحوم شيخ احمد كافى اين شهيد گمنام و سرباز واقعى امام زمان و عاشق ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف و واعظ شهير و شهيد در راه دين رضوان اللّه تعالى عليه فرمود: مرحوم سيد هاشم رضوان اللّه تعالى عليه يكى از علماء بزرگ شيعه شام بود كه سه دخترداشته ، مى گويد يكى از دخترهايم خواب رفت يك شب بيدار شد صدا زد: بابا در شب بى بى رقيه را خواب ديدم . بى بى به من فرمود: دختر به بابات سيدهاشم بگو آب آمده در قبر من و بدن من نارحت است قبر مرا تعمير كنيد. بابا اعتنائى نكرد، مگر مى شود با يك خواب دست به قبر دختر امام حسين ع زد.
فردا شب دختر و سطى همين خواب را ديد: باز بابا اعتنايى نكرد. شب سوم دختر كوچولوى سيد اين خواب را ديد شب چهارم خود سيد هاشم مى گويد خوابيده بودم يك وقت ديدم يك دختر كوچولو دارد مى آيد اين دختر از نظر سِنّى كوچك است اما آنقدر با اُبهت است باصولت و جلالت دارد مى آيد رسيد جلوى من به من فرمود سيد هاشم مگر بچه هايت به تو نگفتند كه من ناراحتم قبر مرا تعمير كن ؟

گفت : من با وحشت از خواب پريدم رفتم والى شام را ديدم جريان را گفتم والى نامه نوشت به سلطان عبد الحميد، سلطان جواب نوشت براى والى كه ما جراءت نمى كنيم اجازه نبش قبر بدهيم به همين آقاى سيد هاشم بگوئيد خودش اگر جراءت مى كند قبر را نبش كند و بشكافد پائين برود قبر را تعمير كند مادست نمى زنيم سيد هاشم چند تا از علماى شيعه را ديد، اينها حرم را قُرُقْ كردند، ضريح را كنار گذاشتند كلنگ به قبرزدند، مقدار كمى كه قبر را كندند آثار رطوبت پيدا شد، پائين تر رفتند، ديدند آب آمده در قبر بدن بى بى در كفن لاى آب افتاده ، سيد هاشم رفت پائين دستهايش را برد زير بدن اين سه ساله ، بدن را با كفن از توى آبها آورد بيرون ، روى زانويش ‍ گذاشت ، آب قبر را كشيدند، نزديك ظهر شد، بدن را گذاشتند در يك پارچه سفيد نماز خواندند، غذا خوردند، دو مرتبه آمد بدن را گرفت روى دستش ، تا غروب اينها مشغول بودند، تا سه روز قبر را تعمير كردند، و به جاى آب گُلاب مصرف مى كردند، و گِل درست مى كردند و قبر را مى ساختند، جلوگيرى از آن آبها شد و قبر ساخته شد، يك تكه پارچه ديگر سيدهاشم از خودش آورد، روى كفن انداخت ، بدن را برداشت ، در قبر گذارد. علماى شيعه مى گويند در اين چند روز همه گريه مى كردند سيد هاشم هم همينطور، اما روز سوم وقتى سيد هاشم بدن را در قبر گذاشت و آمد بيرون ديگر داد مى زد گفتم سيد هاشم چى شده چرا فرياد مى زنى ؟ گفت به خدا ديدم آنچه شنيده بودم ، اين كلمه را بگويم امروز آتشت بزنم هِى داد مى زد رفقا به خدا ديدم آنچه شنيده بودم . گفتيم سيد هاشم چه ديدى ؟ گفت به خدا وقتى اين بدن را بردم در قبر دستم را از زير بدن بيرون كشيدم يك مقدار گوشه كفن عقب رفت ديدم هنوز بدنش ‍ كبود و سياه است ، هنوز جاى آن تازيانه ها روى بدن اين سه ساله باقى است .

پاورقي
نغمه هائى از بلبل بوستان حضرت مهدى عج ، ج 1، ص 29

 


free b2evolution skin
8
آبان

چاره بلا با زيارت عاشورا

چاره بلا با زيارت عاشورا

علاّمه بزرگوار حضرت آقاى شيخ حسن فريد گلپايگانى كه از علماى طراز اول تهران هستند از استاد خود مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عبدالكريم يزدى حائرى اعلى اللّه مقامه نقل نمود كه فرمود: اوقاتى كه در سامرا مشغول تحصيل علوم دينى بودم ، وقتى اهالى سامرا به بيمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روز عده اى مى مردند.
روزى در منزل استادم مرحوم سيد محمد فشاركى اعلى اللّه مقامه جمعى از اهل علم بودند ناگاه مرحوم آقاى ميرزاى محمد تقى شيرازى رحمة اللّه عليه - كه در مقام علمى مانند مرحوم فشاركى بود تشريف آوردند و صحبت از بيمارى وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حكمى بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه ؟ همه اهل مجلس تصديق نمودند كه بلى .

سپس فرمود: من حكم مى كنم كه شيعيان ساكن سامرا از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را هديه روح شريف نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجة بن الحسن عليه السلام نمايند تا اين بلا از آنان دور شود. اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول زيارت عاشورا شدند.
از فردا تلف شدن شيعه موقوف شد ولى همه روزه عده اى از سنى ها مى مردند به طورى كه بر همه آشكار گرديد.
برخى از سنى ها از آشنايانشان از شيعه پرسيدند سبب اينكه ديگر از شما كسى تلف نمى شود چيست ؟ به آنها گفته بودند زيارت عاشورا. آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها هم برطرف گرديد.
جناب آقاى فريد سلمه اللّه تعالى فرمودند: وقتى گرفتارى سختى برايم پيش آمد فرمايش آن مرحوم به يادم آمد از روز اول محرم سرگرم زيارت عاشورا شدم روز هشتم به طور خارق العاده برايم فرج شد.
شكى نيست كه مقام ميرزاى شيرازى از اين بالاتر است كه پيش خود چيزى بگويد و چون اين توسل يعنى خواندن زيارت عاشورا تا ده روز در روايتى از معصوم نرسيده است شايد آن بزرگوار به وسيله رؤ ياى صادقه يا مكاشفه يا مشاهده امام عليه السلام چنين دستورى داده بود و مؤ ثر هم واقع شده است .
مرحوم حاج شيخ محمد باقر شيخ الاسلام نقل نمود كه : در كربلا ايام عاشورا در خانه مرحوم ميرزاى شيرازى روضه خوانى بود و روز عاشورا به اتفاق طلاب و علما به حرم حضرت سيدالشهدا عليه السلام و حضرت ابالفضل العباس عليه السلام مى رفتند و عزادارى مى نمودند و عادت ميرزا اين بود كه هر روز در غرفه خود زيارت عاشورا مى خواند، سپس پايين مى آمد و در مجلس عزا شركت مى نمود؛ روزى خودم حاضر بودم كه پيش از موسم آمدن ميرزا ناگاه با حالت غير عادى پريشان و نالان از پله هاى غرفه به زير آمد و داخل مسجد شد و مى فرمود: امروز بايد از مصيبت عطش حضرت سيدالشهدا عليه السلام بگوييد و عزادارى كنيد. تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضى حالت بى خودى عارضشان شد، سپس با همان حالت به اتفاق ميرزا به صحن شريف و حرم مقدس مشرف شديم گويا ميرزا مأ مور به تذكر شده بود. بالجمله هر كس زيارت عاشورا را يك روز يا ده روز يا چهل روز به قصد توسل به حضرت سيدالشهدا عليه السلام (نه به قصد ورود از معصوم ) بخواند البته صحيح و مؤ ثر خواهد بود و اشخاص بى شمارى بدين وسيله به مقاصد مهم خود رسيده اند.
مرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى در سنه 1338 در كربلا وفات و در جنوب شرقى صحن شريف مدفون گرديد

پاورقي
داستانهاى شگفت ، شهيد محراب دستغيب شيرازى : ص 271. شيفتگان حضرت مهدى ، رجائى خراسانى : ص 152. كرامات امام حسين ، مصطفى محمدى اهوازى : ص 23. زبدة الحكايات ، عبدالمحمد لواسانى : ص 224. الكلام يحر الكلام ، سيد احمد زنجانى : ص 55.


free b2evolution skin
7
آبان

ازدياد محبوبيت سيدالشهدا و خاندان وحي

ازدياد محبوبيت سيدالشهدا و خاندان وحي

سؤمين اثر مهم تربيتي قيام و شهادت سيدالشهدا (ع)، بالا بردن محبوبيت خاندان حضرت علي (ع) در اجتماع اسلامي و شناساندن بيشتر و بهتر آنان به مردم بوده است.

مسئله داشتن محبوبيت و قبضه کردن افکار اجتماع از مسائل حياتي و مهمي است که همواره مورد نظر حکومتها بوده و هست. حکومتها هر چند به طور اکثر تکيه گاه بزرگي جز قدرت ندارند، اما به خوبي مي دانند که نيرومندتر از قدرت نظامي، جايگاهي است که در دلهاي مردم مي باشد، وسعي دارند آن را براي خويش به دست آورند. معاويه نيز با همه تلاشهاي شيطاني خود به طور کلي مي خواست دو چيزرا به دست آورد: يکي محبوبيت بخشيدن به خاندان و شجره خبيثه بني اميه، و ديگري سقوط خاندان و شجره طيبه حضرت علي (ع) از محبوبيت. متأسفانه معاويه در اين تلاش خود موفقيت بسياري هم کسب کرد. اما با ظهور حماسه حسيني و جانبازيهاي مردان راستين خدا، نفوذ معنوي و اعتبار روحاني عميقي براي سيدالشهدا و اهل بيت (ع) ايجاد نمود. به طوري که هر چه از آن واقعه مي گذشت مردم بيشتري به خاندان حضرت علي (ع) جذب مي شدند اين محبوبيت رفته رفته چنان بالا گرفت که عده اي براي خونخواهي و به نام هوا داران از خاندان رسول خدا (ص) دست به قيام زدند.
آري، اگر حسين بن علي (ع) پيش از نهضت مردانه اش به عنوان امام وقت و سبط پيغمبر و فرزند علي و فاطمه، و بزرگترين شخصيت از خاندان وحي شناخته مي شد، پس از قيام با حفظ مقامات سابق، به نام عاليترين و کاملترين نمونه مردانگي و مجاهدت و فداکاري در راه خدا و حقيقت شناخته شد.
«مسيوماربين آلماني» در اين خصوص مي نويسد: «مهمترين اثر اين نهضت اين بود که رياست روحاني که در عوالم سياست اهميت شاياني داشت، مجدداً به دست بني هاشم افتاد، و به ويژه در بازماندگان حسين (ع) مسلم گرديد، و چندي طول نکشيد که (حکومت) ظلم و جور معاويه و جانشيان او منهدم شد و در کمتر از يک قرن قدرت از بني اميه سلب گرديد. منهدم شدن (قدرت) بني اميه به قسمي شد که امروز نام و نشاني از آنها نمودار نيست و اگر در متن کتب تاريخي نامي از اين قوم ذکر شده در تعقيب آن هزاران نفرين و ناسزا هم نوشته شده است، واين نيست مگر به واسطه قيام امام حسين (ع) و ياران با وفاي او» (1) .

پاورقي
(1) نقل از کتاب درسي که حسين به انسانها آموخت شهيد هاشمي نژاد، ص 445.


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم