تحلیل جامع از «زندگی به سبک اسلامی»/قسمت سوم
سوم «تربیت نسل صالح به سبک اسلامی»
سومین مشخصه زندگی به سبک اسلامی «تربیت نسل صالح» است، به این معنا زندگی به سبک اسلامی «فرزند آوری» به همراه «تکثیرنسل» و «تکثیر نسل» با هدف «ساختن نسل صالح» است، این سبک از زندگی اسلامی در صورتی عینیت پیدا می کند که چند سبک در عرض هم عملیاتی و اجرایی شود، و والدین این سبک ها را در تربیت نسل صالح بکار بگیرند؛
1- ساختن نسل صالح در زندگی به سبک اسلامی به پاک بودن «صلب و نطفه پدر» و پاک بودن «رحم مادر» بر می گردد، به این معنا نسل صالح ریشه و بنیادش به جنس و نوع ازدواج والدین برمی گردد که نطفه پدر از جنس پاک وسالم باشد، و رحم مادر که این نطفه در آن رشد پیدا می کند نیز رحم و سالم و پاک باشد از همین رو در توصیف اهل بیت علیهم السلام در زیارت ائمه بقیع میخوانیم: «لَمْ تَزالُوا بِعَيْنِ اللّهِ يَنْسَخُكُمْ مِنْ أَصْلابِ كُلِّ مُطَهَّرٍ، وَيَنْقُلُكُمْ مِنْ أَرْحامِ الْمُطَهَّراتِ، لَمْ تُدَنِّسْكُمُ الْجاهِلِيَّةُ الْجَهْلاءُ، وَلَمْ تَشْرَكْ فِيكُمْ فِتَنُ الْأَهْوَاءِ، طِبْتُمْ وَطَابَ مَنْبَتُكُمْ:همواره تحت توجّه خدا بودید که شما را از صلبهای هر انسان پاک بر میداشت و به رحمهای پاکیزه منتقلتان میکرد، جاهلیت سخت و سنگین شما را آلوده نکرد و فتنههای هوا در شما شرکت نجست، پاک بودید و جای روییدن شما پاک بود»
و از همه معروفتر در زیارت وارث آمده است: «يَا مَوْلايَ يَا أَبا عَبْدِ اللّهِ، أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْكَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِيَابِها:ای مولای من ای اباعبدالله، گواهی میدهم که تو نوری بودی در صلبهای با رفعت و رحمهای پاکیزه، جاهلیت با ناپاکیهایش، آلودهات نکرد و از جامههای تیره و تارش به تو نپوشاند»
و از آن جایی که والدین هدفشان از ازدواج ساختن نسلی در راستای نسل اهل بیت علیهم السلام است که در راس همه کمالات قرار دارند بایست در ازدواج با کسی ازدواج کنند که صلب و رحم سالم و پاک داشته باشند و الوده به روابط غیر مشروع نشده باشند.
ازهمین روتوصیه های اسلام در این زمینه آن است که تا حدامکان، خانواده همسر پاک و عفیف باشند، چراکه نطفه، ماده اولیه تشکیل دهنده جنین از جنبه ها و خصایص وراثتی والدین و حتی اجدادشان متاثر است. اگر آن ها ناسالم و ناپاک باشند، امیدی به اصلاح فرزند نیست، ازهمین روست که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در این باره می فرمایند:
«تزوجوا فی الحجر الصالح فان العرق دساس (میزان الحکمه، ج5، ص 2258) با خانواده خوب و شایسته وصلت کنید; زیرا خون اثر دارد».
و در جای دیگر می فرمایند: «تخیروا النطفکم فانکحوا الاکفاء و انکحوا الیهم » (مکارم الاخلاق، ص197.) برای نطفه های خود گزینش کنید و با کسانی که همتای شما هستند، ازدواج نمایید»
و باز درباره اهمیت همین موضوع فرموده اند: «تخیروا لنطفکم فان النساء یلدن اشباه اخوانهن و اخواتهن »(کنزل العمال، ج16، ص296.) برای نطفه های خود گزینش کنید; زیرا زنان بچه هایی همانند برادران و خواهران خود به دنیا می آورند».
2- دومین گام در ساختن نسل صالح «نام نیک نهادن» برای فرزند است، چراکه اسم هر کس همانند لباسی است که از آغاز تولد تا پایان عمر همواره بر تن دارد و یک لحظه از او جدا نمی شود و در همه جا به آن شناخته می شود. به بیان دیگرنام هر فرد تنها بیانگر هویت و شخصیت او در نزد دیگران نیست بلکه نشاندهندهی فرهنگ یک خانواده و به تبع آن فرهنگ یک ملت است. چرا که وقتی ملتی نامهایی را برای پسران و دختران خود انتخاب میکند، در حقیقت بر مفاهیمی تکیه کرده است که به واسطهی آنها موضع خود را در برابر عدالت، زیبایی، آزادی و صدها مولفهی اخلاقی، اعتقادی و اجتماعی دیگر نشان میدهد ازهمین رواسلام اهمیت بسیاری برای انتخاب نام نیکو قائل است چراکه:
اولا: توصیه و سفارش مؤکد معصومین علیهم السلام به انتخاب نام هاى نيكو برای فرزند است از همین روست که پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرمایند :«إنَّ أوَّلَ ما يَنحَلُ أحَدُكُم وَلَدَهُ : الاسمُ الحَسَنُ ، فَلْيُحَسِّنْ أحَدُكُمُ اسمَ وَلَدِهِ: .نخستين چيزى كه هر يك از شما به فرزندش پيشكش مى كند نام نيكوست . بنا براين ، هر كدام شما نامى نيكو بر فرزند خويش نهد: بحار الأنوار: ج۱۰۴/۱۳0/۲۰ )
و همچنین پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرموده است: «استَحسِنُوا أسماءَكُم ؛ فإنّكُم تُدعَوْنَ بها يَومَ القِيامَةِ : قُمْ يا فُلانَ ابنَ فُلانٍ إلى نورِكَ ، و قُمْ يا فُلانَ ابنَ فُلانٍ لا نُورَ لَكَ :. نامهاى نيكو بر خود نهيد ؛ زيرا در روز قيامت شما را به نام صدا مى زنند [و مى گويند]: فلان پسر فلان! برخيز به سوى نور خود برو، و فلان پسر فلان برخيز كه نورى ندارى : الكافي : ۶/۱۹/۱۰)
و نیز امام كاظم عليه السلام فرمودند: «أوَّلُ ما يَبَرُّ الرَّجُلُ وَلَدَهُ أن يُسَمِّيَهُ بِاسمٍ حَسَنٍ، فَلْيُحَسِّنْ أحَدُكُمُ اسمَ وَلَدِهِ: نخستين احسانى كه مرد به فرزند خود مى كند ، اين است كه نام نيكويى برايش انتخاب كند . بنا براين ، هر يك از شما نامى نيكو بر فرزندش نهد . الكافي : ۶/۱۸/۳)
ثانیا: و از آنجایی که نام هر شخص بیانگر هویت فرهنگی و مرام سیاسی هر شخصی است در روایت تشویق و تاکید بر ترغيب به نامگذارى به نامهاى پيامبران و ائمه عليهم السلام است از همین روپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«سَمُّوا أولادَكُم أسماءَ الأنبياءِ: فرزندانتان را به نامهاى پيامبران بناميد: مكارم الأخلاق : ۱/۴۷۴/۱۶۲۶»
و همچنین امام باقر عليه السلام می فرماید :«أصـدَقُ الأسمـاءِ ما سُمِّـيَ بِالعُبُودِيَّـةِ ، و أفضَلُهـا أسمـاءُ الأنبياءِ:
راست ترين نامها، نامى است كه گوياى عبوديت باشد و بهترين نامها، نامهاى پيامبران است : الكافي : ۶/۱۸/۱»
و امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به اين سؤال كه: آيا نامگذارى [فرزندان] به نامهاى ائمه سودى دارد؟ ـ فرمود :«إي و اللّه ِ، و هَلِ الدِّينُ إلاّ الحُبُّ ؟! قالَ اللّه ُ: «إنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّه َ فاتَّبِعُوني يُحبِبْكُمُ اللّه ُ و يَغفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُم» (آل عمران،31)
آرى به خدا، مگر دين جز محبت است؟ خداوند فرموده است : «اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را ببخشايد»:تفسير العيّاشيّ : ۱/۱۶۸/۲۸ )
ثالثا: کسانی نام ناپسند و زشت داشتتد پیامبر گرامی اقدام به تغییر آن می کردند و نام زیبا برآن می نهادند از همین رو امام باقر عليه السلام می فرماید :«كانَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يُغَيِّرُ الأسماءَ القَبيحَةَ في الرِّجالِ و البُلدانِ: .رسول خدا صلى الله عليه و آله ، نامهاى زشت مردها و شهرها را تغيير مى دادند: بحار الأنوار : ۱۰۴/۱۲۷/۴»
و همچنین در شرح حال حبیب بن مروان آمده است: «وَفَدَ على النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فقالَ : ما اسمُكَ ؟ فقالَ : بَغِيضٌ ، فقالَ: أنتَ حَبِيبٌ. فَسَمّاهُ حَبيبا: به عنوان نماينده اعزامى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد ، حضرت پرسيد : نامت چيست؟ عرض كرد : بغيض . حضرت فرمود : تو حبيب هستى و بدين ترتيب ، او را حبيب نام نهاد: اُسد الغابة : ۱/۶۸۱/۱۰۶۷»
وهمچنین درسنن أبى داوود به نقل از ابن عمر:« رسول خدا صلى الله عليه و آله نام «عاصيه (گناهكار) » را عوض كرد و فرمود: «أنتِ جَمِيلَةٌ :توجميله (زيبا) هستى:.سنن أبي داوود : ۴/۲۸۸/۴۹۵۲.»
تحلیل جامع از «زندگی به سبک اسلامی» قسمت دوم
دوم-«تعامل زوجین درزندگی به سبک اسلامی»
دومین مشخصه زندگی به سبک اسلامی «تعامل زوجین» در زندگی است، به این معنا زندگی زوجین به سبک اسلامی نه از سنخ و جنس دوران جاهلیت است که سبک زندگی زوجین از جنس «مرد سالاری» بود و زن کلفت و کنیز محسوب می شد، وظیفه اش تامین ارضاء غریزه همسر و تکثیر اولاد بود و شان دیگری در کانون خانواده نداشت، و نه از جنس و سنخ دوران جاهلیت مدرن غربی امروز است که «زن سالاری» است، که حرف، حرف زن باشد و مرد و همسر در خانواده برده و نوکر در خانه و رسالتش تنها کار کردن جهت تامین رفاه خانواده باشد، سبک زندگی اسلامی نه به سبک دوران جاهلیت اول است نه به جاهلیت مدرن، بلکه از نوع تعامل بین زن و مرد با رعایت حقوق متقابل است که نتیجه آن «سکینه و آرامش» در محیط خانواده است، چراکه:
اولا : در زندگی به سبک اسلامی مرد و همسر خانواده به دلیل توانایی و قدرت جسمی که دارد «مدیریت و کارگزاری» خانواده به اوسپرده شده است که با میل و رغبت نه «منت» رفاء و آسایش خانواده را فراهم کند از همین رو قرآن کریم در ایه 34 نساء با تعبیر زیبای «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ» مسولیت مدیریت خانواده را به اوسپرده است نه از آن حیث که مرد سالار خانواده باشد بلکه از این جهت که (بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ»
ثانیا: هرچند تامین رفاء و آسایش همسر به عهده مرد گذاشته شده است ولی در زندگی به سبک اسلامی زن در مقابل می بایست رفاء و آسایشی را توقع و انتظار از مرد داشته باشد که در توان مرد است و مقدور او می باشد از همین رور در ایه 7 سوره طلاق می فرماید: «لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا
سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا»چراکه نظام اسلامی هر تکلیفی از تکالیف بر پایه قدرت وتوان است خانم خانه بایست انتظارات وتوقع خودش را بامقدورات آقامنطبق نماید واین اصل قرآنی «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا» را همیشه در توقعاتش مد نظر داشته باشد.
از همین روست امام رضا(ع) فرمودند: «يَنْبَغِي لِلرَّجُلِ أَنْ يُوَسِّعَ عَلَى عِيَالِهِ كَيْلَا يَتَمَنَّوْا مَوْتَه. (اصول کافی، ج ٤، ص ١١)برای مرد سزاوار است که بر زن و فرزند خود توسعه دهد (سخت نگیرد)، تا مر گ او را از خدا نخواهند.»
و از این بالاتر اگر مرد نسبت به انجام وظایف خود نسبت به همسر خود کوتاهی نموده و موجب پایمال شدن حقوق همسر خویش شود، مشمول لعن خدا قرار خواهد گرفت. رسول خدا(ص) فرمودند: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ يَعُول. (من لا یحضره الفقیه، ج٣، ص٥٥٥): ملعون است، ملعون است کسی که فرد مورد تکفل خویش را تباه سازد»
خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمَ لِاهْلِهِ و أنا خَيْرُكُمْ لِاهلى»؛(وسائلالشيعه، ج 14، ص 221).
«لَيْسَ مِنَّا مَنْ وُسِّعَ عَلَيْهِ ثُمَّ فَتَّرَ عَلى عِيالِهِ، ازمانیست کسی که توانایی مالی داردولی خانواده را د تنگنای معیشتی قرارمیدهد:مستدركالوسائل، ج 15، ص 256).
ثالثا: زن در زندگی به سبک اسلامی هنرش در اين است كه با دركي درست از ويژگي هاي اخلاقي، خصيصه هاي شخصيتي و نيازهاي نفساني شوهر، «مهرطلبي ها، محبت جويي ها، تشويق پذيري ها، زيبانگري ها و عاقبت انديشي ها را» با به كارگيري مطلوب ترين روش ها در مناسب ترين موقعيت ها به شوهر پاسخ گويد و او را دور از دغدغه ها و وسوسه هاي درون، در برابر همه ي كشش ها و محرك هاي بيروني مصون نمايد. زن خوش اخلاق، در زندگي مشترك با همسر خود، زيبايي كلام و جذابيت بيان، زبان تشويق و ترغيب و تأييد و تكريم را سرمايۀ ارزشمند زندگي خويش مي داند و هيچ فرصتي را براي «ابلاغ پيام» و «ابراز محبت» به شوهر از دست نمي دهد.
لذا در تاريكي هم با همسر خويش با زباني لين و آرام، شيرين و پرمعنا، گيرا و آرام بخش و به دور از اضطراب وتنش می گوید ازهمین رو در برخی از روایات نیز، خوش اخلاقی از بهترین صفات و بد اخلاقی از صفات بسیار ناپسند زنان معرفی شده و از آنان خواسته شده با شوهر خود با اخلاقی خوش برخورد کنند و از بد اخلاقی بپرهیزند.
«خیر نسائکم… الهینه اللینه المواتیه…؛ (کافی، ج75، 235) بهترین زنان شما آنانی هستند که با شوهر خود مهربان و نرم خو هستند و با او همراهی می کنند. »
و پیامبر اکرم (ص) فرمود:
«شرار نسائکم… اللجوجه العاصیه…؛ (همان،ص236)بدترین زنان شما آنهایی هستند که… نسبت به شوهر خود، لجباز و نافرمان می باشند. »
حدیث ذیل از امام صادق (ع) است:
«ملعونه ملعونه امراه توذی زوجها و تغمه، سعیده سعیده امراه تکرم زوجها و لاتوذیه و تطیعه فی جمیع احواله؛ ( بحار، ج100، ص253) از رحمت خدا به دور است زنی که شوهر خود را آزار می دهد و او را ناراحت می کند؛ و زن سعادتمند، آن زنی است که شوهر خود را اکرام می کند، او را آزار نمی دهد، و در همه احوال مطیع شوهر خود است».
حضرت رضا علیه السلام میفرماید: «بدان که زنان گوناگونند؛ بعضی زنها دستاوردی گرانبها و تاوان (رنجهای آدمی) هستند و این زن کسی است به شوهرش محبت میکند و عاشق اوست».«اِعْلَمْ اَنَّ النِّساءَ شَتی فَمِنْهُنَّ الْغَنیمَهُ وَ الْغَرامَهُ وَ هِیَ الْمُتَحَبِّبَهُ لِزَوْجِها وَالْعاشِقَهُ له:مستدرکالوسائل، ج ۱۴، ص۱۶۱).
امام علی علیه السلام در باره رفتار حضرت زهراعلیها السلام چنین میگوید: «هرگاه به رخسارش نظاره میکردم تمام غصّههایم برطرف میشد و دردهایم را فراموش میکردم». بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۲۳٫).
«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»| «قسمت دوازدهم»
امکان ملاقات و تشرف درعصر غیبت کبرا
دوازدهمین پرسش این است باتوجه به اینکه امام عصر علیه السلام در توقیع شریفشان به آخرین نواب خاصش فرمودند:(الا فمن ادعی المشاهده قبل خروج السفياني والصیحه فهوکذاب مفتر: هرکس پیش ازخروج سفیانی وصیحه آسمانی ادعای دیدار بامن را بنماید دروغگویی بیش نخواهد ((الغيبة،ص395، ح365).
امکان ملاقات د رعصر غیبت چگونه قابل توجیه است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت:
اولا؛ این توقیع از نظر سند و اعتبار ضعیف است، چرا که راوی توقیع ((حسین بن احمدمکتب)) است، نامش در هیچ یک از کتاب رجالی ((رجال نجاشی،رجال کشی، رجال شیخ طوسی، فهرست شیخ طوسی)) نیامده است.
ثانیا؛ برفرض معتبربودن سند؛ از نظر محتوا و دلالت نیز توقیع نافی ملاقات در عصر غیبت نیست، چرا که صدر توقیع تفسیر برای ذیل توقیع است، به دلیل اینکه صدر توقیع خطاب امام علیه السلام به آخرین نایب خاصش است که بعد از وی غیبت کبرا آغاز می گردد و امام علیه السلام در غیبت کبرا نایب خاص ندارد.
از همین رو می فرماید ((بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ، يَا عَلىَّ بنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِىَّ! أَعظَمَ اللَّهُ أَجرَ إِخوَانِكَ فيكَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ ما بَيْنَكَ وَ بَينَ سِتَّه أَيّامٍ فَاَجمِعْ أَمرَكَ وَ لا تُوصِ إِلَي أَحَدٍ فَيَقُومَ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَه الثَّانِيَه (التَّامَّه)فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَه الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً (الغيبة، ص396، ح365):اى على بن سَمُرى! خداوند،پاداش برادرانت را در باره تو بزرگ نمايد!تو در فاصله شش روز از دنيا مى روى. پس كارهاى خود را انجام بده و به هيچ كس وصيّت نكن كه پس ازتو جانشينت باشد؛زيرا غيبت دوم (تام) واقع شد و ظهورى نخواهد بود،مگر پس از اذن خداوند و اين اجازه، پس از مدّتى طولانى است كه دل ها سخت شوند و زمين از ستم پر گردد))سپس می فرماید((وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَه أَلَا فَمَنِ ادَّعَي الْمُشَاهَدَه قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَه فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ:.و به زودى ، كسى به سراغ شيعيان من خواهد آمد كه ادّعاى مشاهده مى كند، آگاه باشيد! هر كس قبل از خروج سفيانى و صيحه آسمانى، ادّعاى مشاهده كند، دروغگو و افترا زننده است)) توقیع شریف درمقام تکذیب کسانی است که درعصر غیبت کبراادعای نیابت خاص دارند نه اینکه درمقام ملاقات کسانی باشد که هیچ ادعایی ندارند.
ثالثا؛ شیخ طوسی که این توقیع را درکتاب ((الغيبة)) آوردند، خود بعد از این موارد متعدی از ملاقاتهایی را اوردند که در عصر غیبت انجام گرفته است این خود شاهد دیگری است بر اینکه نفی ملاقات ادعایی در توقیع مربوط به کسانی است که ادعای نیابت خاص در عصر غیبت را دارند.
رابعا؛ بر فرض اینکه توقیع در مقام نفی ملاقات در عصر غیبت باشد ملاقات ادعایی را نفی می کند، یعنی شخص مدعی ملاقات است ولی شاهد و قرینه ای برای ثبات ملاقات خود ندارد بلکه صرف ادعاست، ولی توقیع ملاقات وقوعی را نفی نمی کند یعنی ملاقاتی که شاهد و قرائن مهمی باخود همراه دارد، به عنوان مثال شخص بیماری صعب العلاج داشته است و از نظر پزشکی به بن بست کامل رسیده بود ولی با توسل و ملاقات با حضرت شفاء یافته است هرگز توقیع شریف چنین ملاقات وقوعی را نفی نمی کند.
خامسا؛ ازنظر حساب احتمالات نیز نمی شود ملاقات وقوعی که شخصیت های بزرگی که مورد وثوق و اطمینان هستند همه را متهم به کذب کرد و گفت همه این ملاقات ادعایی، ساختگی و دروغ است پس نتیجه می گیریم ملاقات در عصر غیبت امکان پذیر است ولی در عین حال باید توجه داشت همیشه شیادانی هم وجودارد که از احساس پاک و خالصانه ارادتمندان و عاشقان به حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء سوء استفاده می کنند و خود را به عنوان ملاقات کننده، نایب یا وصی حضرت جامی زنند؛ نظیر آنچه که امروز درکشور عراقی افراد چون ((شیخ حیدر المنشداوی)) و ((احمد الحسن الیمانی)) و ((سید محمد بن عبدالرضا بن محمد الصرخی» مدعی اند، و هرکدام خود را ((یمانی)) و یا وصی و نماینده امام عصر علیه السلام معرفی می نمایند، و اینان شیادان کاملا حرفه ای برای فرقه سازی هستند که غرض و هدفشان جز مطرح کردن خود باسوء استفاد ه از مقدسات نیست در پایان یادداشت خدا را با همه وجود شاکرم که توفیق تنظیم و تدوین این یادداشت را با بهره گیری از ((مستندات قابل اعتبار)) و نیز با بهره گری از آخرین ((تحقیقات و مقاله محققین)) که در این عرصه انجام داده اند، از باب خدمت به عاشقان و دلباختگان به آن حضرت که به دنبال ترویج اندیشه مهدوی هستند به این حقیر عنایت نمود ((فله الحمد وله الشکر)).
منبع:«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»/ سید محمدتقی قادری»
«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»| «قسمت یازدهم»
ویژگی منتظران واقعی امام زمان علیه السلام
یازدهمین پرسش در راستای امامت حضرت مهدی علیه السلام این است، ویژگی و خصیصه منتظران واقعی حضرت چیست؟ که با نهادینه کردن آن در نظر و عمل شخص به منتظر حقیقی و عاشق دل سوخته تبدیل می شوند تا جایی پیش می روند که همانند شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و جانبازان عزیز که حاضر می شوند همه هستی خود را نثار حضرتش کنند؟
پاسخ به این پرسش به صورت تفصیلی در یادداشت دیگر باعنوان ((ویژگی منتظران حضرت بقیه الله الاعظم )) داده شد، در اینجا برخی از همان خصیصه های منتظران و مهدی باوران را که پاسخ به این پرسش است آورده می شود؛
1- معرفت به امام علیه السلام: مهدی باوران کسانی اندکه هر روز بر سطح شناختشان نسبت به امام (ع) می افزایند؛ چراکه تاریخ ۲۵۰ ساله حیات ائمه اطهار و دوره غیبت کبرا، تجربه مهمی است که می تواند چراغ راه باشد؛ چون پیوسته چه در زمان حضور معصوم و چه در زمان غیبت، مدعیانی بودند که از جهل مردم استفاد کرده و خود را امام یا نایب امام معرفی می کردند. مذهب زیدیه، اسماعلیه، وافقیه، فتحیه در زمان حضور و بابیه در زمان غیبت، سند روشن بر چنین لغزش و انحراف است که اگر معرفت نسبت به امام نباشد ممکن است هرکسی در این تور پهن شده گرفتار و خواسته یا ناخواسته، گرفتار چنین گرداب فکری شود. از همین رو امام حسین (ع) دربیان ضرورت معرفت امام فرمودند: (أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُهُ ای مرد م خداوند عزوحل بندگان را نیافرید مگر برای این که بشناسند و هنگامی که او را شناختند عبادتش کنند، وقتی او را عبادت کنند به برکت این عبادت از عبادتی غیر او بی نیاز شوند، مردی پرسید: ای پسر رسول خدا! پدر ومادرم به فدایت، شناخت خدا چیست؟ حضرت فرمودند: این است که اهل هر دوره امام زمان خودش که اطاعت از او واجب است را بشناسند:بحار،ج24، ص۸۳).
2- حضور بدون ظهور: مهدوی باوران واقعی بر این عقیده اند هر چند حضرت مهدی(ع) در عصر غیبت ظهور ندارد؛ ولی حضور دارد چون غیبت به معنا((عدم ظهور)) است نه به معنای((عدم حضور)). از همین رو بر همه اموری که در جامعه می گذرد به حکم وظیفه ذاتی امامتش با ولایت تکوینی خود، جامعه را به صورت نامریی مدیریت و هدایت می کند، نظیر اعمال ولایت خضر نبی که کشتی را سوراخ می کرد تا حاکم ظالم استفاده نکند و دیوار مخروبه بالا را می برد تا گنج آن، برای بچه های یتیم محفوظ بماند و آن جوان را به قتل می رساند که والدینش را منحرف نکند که چنین تصمیمی برای موسی کلیم (ع) شگفت اور بود (سوره کهف ایه ۶۶تا ۸۴). امام عصر در زمان غیبت نیز همانند خورشید، در پشت ابر در روز نور افشانی کرده و برکت وجودش به همه می رسد، ازهمین رو رسول خدا فرمودند:((وَالّذي بَعَثَني بِالنُّبُوَّةِ،إنَّهم يَستَضيئونَ بِنورِهِ و يَنتَفِعونَ بِوِلايَتِهِ في غَيبَتِهِ كَانتِفاعالشَّمسِ وَ إن تَجَلَّلَها سَحاب:کافی، ج1، ص194)).
3- مهدی باوران در همه حال به یاد بقیه الله: یکی از ویژگی مهم مهدی باوران و علاقمندان حضرت بقیه الله ارواحنا له الفدا، فراموش نکردن او و همیشه به یاد و ذکر او بودن است. از همین روست که امام کاظم علیه السلام درباره غیبت امام زمان علیه السلام فرمود: ((یَغِیبُ عَنْ أَبْصَارِ النَّاسِ شَخْصُهُ وَ لَا یَغِیبُ عَنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ ذِکْرُهُ:(کمال الدین، ج2، ص 221): خودش از دیدگان مردم پنهان می شود ولی یاد او از دل های مؤمنان مخفی نمی شود )). دعای ندبه نمونه ای از همان زمزمه ای عاشقانه ای است که مهدی باوران در آن هر صبح جمعه با معشوق خود ارتباط برقرار می کنند و به یاد او سرشک از دیدگانان جاری میکنند و چه زیباست نغمه های عاشقان مهدی آنجا که می گویند:((عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لا تُرَى وَ لا أَسْمَعَ [أَسْمَعُ] لَكَ حَسِيسا وَ لا نَجْوَى عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ تُحِيطَ بِكَ دُونِيَ [لا تُحِيطَ بِي دُونَكَ] الْبَلْوَى وَ لا يَنَالَكَ مِنِّي ضَجِيجٌ وَ لا شَكْوَى بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنَّا :من سخت است كه مردم را می بينم،ولى تو ديده نمی شوى،و از تو نمی شنوم صداى محسوسى و نه رازونيازى،بر من سخت است كه تو را بدون من گرفتارى فرا گيرد،و از من به تو فرياد و شكايتى نرسد،جانم فدايت،تو پنهان شده اى هستى كه از ميان ما بیرون نیستی)).
4- ظلم علامت ظهور نه علت ظهور: مهدی باوران واقعی گسترش ظلم و تباهی را علت ظهور حضرت مهدی نمی دانند که اگر ظلم در جامعه گسترش پیدا کرد پس امام ظهور می کند؛ چراکه درجامعه ای که مردم خود خواهان ظلم اند و همراهی با ظالم می کنند و با ظلم کنار می آیند، دلیلی ندارد که حضرت ظهور کند؛ بلکه گسترش ظلم علامت ظهور است. یعنی اگر مردم جامعه در برابر ظلم ایستادند و قدرت مقابله با ظالم را نداشتند، دراین صورت چون حجت را بر امام(ع) تمام می شود،نوبت امام غایب می رسد که باید ظهور کند. این است معنا ی کلام پیامبرکه فرمودند:((لَنْ تَنْقَضِيَ اَلْأَيَّامُ وَ اَللَّيَالِي حَتَّى يَبْعَثَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَجُلاً مِنْ أَهْلِ بَيْتِي اِسْمُهُ اِسْمِي يَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً :روزها و شبها سپري نميشوند تا اينکه مردي را از خاندان من که همنام من است مبعوث خواهد کرد تا دنيا را پر از عدل و داد کند بعد از اينکه پر از ظلم و جور شده باشد:بحار، ج99، ص).
5- سبک زندگی مهدی پسند: مهدی باوران واقعی کسانی اند که بین رفتار عملی آنان و امام (ع) سنخیت و تناسب وجود دارد و امام (ع) الگو و اسوه رفتاری آنان است. رفتار عملی و سبک زندگیشان کاملا مهدوی پسند است: اولا: منتظرند و در اماده باش کامل بسر می برند و هر لحظه در انتظار شنیدن فرمان امام(ع) بسر می برند. ثانیا: اهل ورع و پارسائیند؛ یعنی نه تنها واجبات را انجام و محرمات را ترک می کنند؛ بلکه از اموری که مشتبه بین حلال و حرام اند نیز اجتناب می کنند. ثالثا: آراسته اخلاقی اند. یعنی برای اینکه بین آنان و امام (ع) سنخیت وجود داشته باشد تمام ارزش های اخلاقی که اسلام به آن توصیه کرده است خود را آراسته به ان می نمایند. از همین رو امام صادق(ع) در توصیف مهدی باوران می فرمایند: ((مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَکُونَ مِنْ اَصْحابِ الْقائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ، وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الاخْلاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ: کسى که مایل است جزو یاران حضرت مهدى (عج) قرار گیرد، باید منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با تقوا و اخلاق نیکو تو ام شود : الغیبه، ص۲۰۰)).
6- انتظار یا آماده باش کامل: مهدی باوران واقعی انتظار را که در روایت (افضل الاعمال) شمرده شده است راهرگزبه سکون وسکوت تفسیر نمی کنند تا تکلیف را از دوش خود در برابر جامعه بردارند،وسلب مسؤلیت کنند، بلکه انتظار در نگاه منتظرین واقعی به معنای چشم به راه بودن است، وبه کسی چشم به راه گفته می شود که خود را از همه جهات برای کسی که در انتظارش نشسته است اماده و مهیا کرده باشد و همانند سرباز در پادگان آماده و گوش به فرمان فرمانده برای حرکت و انجام وظیفه باشد. ازهمین روامام علی(ع) در توصیف منتظران فرمودند:((لمُنتَظِرُ لأِمرِنا كَالمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ في سَبيلِ اللّه ِ:آن كه منتظر فرج ما است، همچون كسى است كه در راه خدا در خون خود تپيده باشد. کمال الدین:ج2، ص646.)) و همچنین امام صادق(ع) فرمودند: ((مَنْ ماتَ مِنْکُمْ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ لِهذَا الْأَمْرِ کَمَنْ هُوَ مَعَ الْقائِمِ فى فُسْطاطِهِ قالَ: ثُمَّ مَکَثَ هُنیئَةً، ثُمَّ قالَ: لابَلْ کَمَنْ قارَعَ مَعَهُ بِسَیْفِه، ثُمَّ قالَ: لاوَاللّه ِاِلاّ کَمَنِ اسْتَشْهَدَ مَعَ رَسُولِ اللّه ِصلی الله علیه و آله.:اگر کسى از شما بمیرد در حالى که منتظر حکومت امام زمان (عج) بوده، همانند کسى است که با امام قائم علیه السلام در خیمه اش بوده است.، سپس اندکى درنگ کردوفرمود:همانند کسی است که درکنار حضرت بجنگد، سپس فرمود نه، بخداقسم، بلکه مانند کسی است درکنار رسول خدا به شهادت می رسد:همان، ص338.
7- شبهه شناسند نه شبهه پذیر: مهدی باوران کسانی اند با طولانی شدن غیبت کبرا و امواج شبهات در پیرامون مهدویت که همچون گوساله سامری خود را نشان می دهد تردیدی نسبت به باور خود پیدا نمی کنند و همانند قوم بنی اسرائیل نیستند که در چند روز غیبت موسی (ع)، گوساله پرست شوند و تسلیم امواج شبهات گردند؛ چراکه باور دارند در شرایط عادی فراوانند کسانی که ادعای ولایت مداری دارند؛ ولی هنر در جایی است که امتحان طولانی شدن غیبت در پیش بیاید، ولی راه گم نشود و شخص به بهائیت و یا موعودگرایی گرایش پیدا نکند. از همین رو یکی از اسرار غیب امام عصر(ع) «امتحان ایمان» به مهدویت شمرده شده است. از همین رو جابر جُعفی میگوید به امام باقر(ع) عرضه داشتم «مَتَى یَکُونُ فَرَجُکُمْ فرج شما کِی خواهد بود؟ سؤالی که همۀ ما داریم. «فَقَالَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لَا یَکُونُ فَرَجُنَا حَتَّى تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُو:(الغیبة للطوسی، ص 338)حضرت فرمود: هیهات هیهات، هرگز این فرج رخ نخواهد داد؛ مگر اینکه غربال بشوید، سپس غربال بشوید، سپس غربال بشوید. سهبار تأکید کردند.
8- امامت عامه، استمرار امامت خاصه: مهدوی باوران بر این عقیده اند که به دلیل قاعده عقلی ((تنزل تدریجی)) درعصر غیبت که رهبری امام معصوم امکان نداردما حق نداریم رهبری طاغوت را بپذیریم؛ بلکه تنها یک درجه تنزل کرده رهبری فقیه جامع الشریط راکه سنخیت به امام معصوم را داردقبول کنیم وحکومت ولایی که تحت زعامت ورهبری چنین فقیهی تشکیل می شودحمایت و پشتیبانی نماییم چراکه امام عصر (ع)درتوقیع خود در پاسخ به پرسش اسحاق بن یعقوب فرمودند: ((وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ:(وسائل الشیعه، ج18، ص101): و اما در رخدادهایی که پیش می آید به راویان حدیث ما مراجعه کنید ؛زیرا آنان حجت من برشما ومن حجت خدا برآنانم)). حضور رزمندگان درهشت سال دفاع مقدس، ومدافعین حرم اهل بیت نمونه تجسم یافته مهدی باوران بامشخصه چهارده گانه است که تمام هستی خودرا که جان شریفشان بود نثار حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفداء نمودند، وراه و رسم مهدوی اندیشیدن در پیش روی همه قراردادند.
9- اهل عشق اند نه اهل محبت مهدی باوران ارادتشان نسبت به قائم آل محمد از سر «عشق» است؛ نه از سر «محبت». یعنی اینگونه نیست که در کنار دوستی دیگران آن حضرت را دوست بدارند؛ بلکه ارادت و محبت به ان حضرت آنچنان در وجودشان شعله ور است که دیگران را در طول دوستی او دوست می دارند و حاضرند همه دوستی ها را به پای دوستی او نثار کننند و این عشق آنچنان در وجود مهدی باوران شعله ور است؛ نه تنها هر صبح جمعه به ندبه خوانی و نجوا با امام می پردازند؛ بلکه صبحگاهی هر روز آنان، با دعای عهد اغاز می شود و خواهان رجعت خویش پس از مرگ درجهت نصرت رساندن آن حضرت اند و می گویند: ((اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَيْنِي وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي، شاهِراً سَيْفِي، مُجَرِّداً قَناتِي، مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحاضِرِ وَالْبادِي(مفاتیح الجنان) :خدایا اگر بین من و او مرگی که بر بندگانت قطعی ساختی حائل شد، کفن پوشیده از قبر مرا بیرون آور، با شمشیر از نیام برکشیده و نیزه برهنه، پاسخگو به دعوت آن دعوتکننده، در میان شهرنشین و بادیه نشین.
منبع:«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»/ سید محمدتقی قادری»