6
بهمن

راهکارهای رسیدن به آرامش برای بانوان

اصولا خانمها با نگرانی ها و استرسهای زیادی دست و پنجه نرم میکنند که این مسئله در روح و روان آنها تاثیرگذار است و از آنجایی که زن ستون خانواده محسوب میشود، ناراحتی و استرس او سریعا به اعضای خانواده منتقل شده و فضای خانه را متشنج میکند. 

 

 

 

-ورزش کردن را آغاز کنید

نتيجه مستقيم ورزش اين است كه جسم و ذهن‌تان تقويت می شود و راحت تر میتوانید خود را با شرایط وفق دهید. ورزش منظم موجب مي‌شود شما به طور طبيعي احساس خوب و مفید بودن کنید و مي‌توانيد مسائل جزئي خود را كوچك شمرده و با ذهن بازتری شرايط كلي را درك كنيد.ورزش موجب ترميم رشته‌هاي عصبي مغز و حتي باهوش‌تر شدن شما مي‌شود. با این وجود ، بسياري از زنان در پيش گرفتن يك برنامه ورزشي منظم دچار مشكل هستند و به عذر و بهانه‌هايي چون «وقت ندارم» يا «سرم شلوغ است» متوسل مي‌شوند.اين دسته از زنان با آوردن عذر و بهانه‌هاي مختلف در مقابل اين روش سالم كاهش استرس مقاومت مي‌كنند زيرا مهمترین لازمه این کار آن است که ابتدا خود را دوست داشته باشیم و از خود مراقبت كنيم. لازم است خانمها از فواید ورزش کردن با خبر بوده و برای به تاخیر انداختن آن بهانه نتراشند.

 

 

 

-تغذيه سالم فراموش نشود

هنگامیكه فردي دچار استرس مي‌شود، تغذيه اهميت فراواني پيدا مي‌كند. سبزيجات، انواع نان‌ها، خشكبار و تخم‌مرغ مواردي از تغذيه سالم در زمان استرس است.اين مواد با ويتامين‌هايي كه دارد سبب مي‌شود ‌ سيستم ايمني آسيب‌ديده ناشي از استرس ترميم شده و سلسله اعصاب تقويت گردد. البته به یاد داشته باشید که هميشه در مصرف مواد خوراكي دقت داشته باشيد تا در عين حجيم بودن، چاق‌كننده و پرچربي نباشد.به علاوه اگر شما جزو افرادي هستيد كه به خوردن علاقه دارند بهتر است يك برنامه غذايي صحيح براي خود داشته باشید . همچنين موادی  نظیر  سبزيجات برگ پهن، مركبات، جو، ماهي، كاهو، انواع نان‌ها که در کاهش استرس نقش مهمی دارند را فراموش نکنید .

 

 

-حس شوخ‌طبعي را در خود پرورش دهيد

شوخ‌طبعي يك روش جالب و بسيار موثر در كاهش استرس و جدا شدن از تجربه‌هاي ناخوشايند با ديگران است. وقتي شوخ‌طبعي باعث مي‌شود‌ شما از شرايط لذت ببريد، ديگر نيازي نيست‌ الزاما اتفاقي بيفتد تا شما خوشحال شويد.شما مي‌توانيد با داشتن احساس خوشحالي و طنزي كه از درونتان نشأت مي‌گيرد و حتي بدون هيچ علت خاصي احساس خوشحالي كنيد.با استفاده از حس شوخ‌طبعيتان مي‌توانيد از بسياري از گفت‌وگوهاي بي‌حاصل و مشاجرات تكراري جلوگيري كنيد و در بسياري از مواقع نيز تعادل احساسي عاطفي خود را بخصوص‌ هنگام از كوره در رفتن‌ دوباره پيدا كنيد. پزشكان، شوخ‌طبعي را ‌ داروي رايگان‌ و فيزيولوژيست‌هاي ورزشي آن را ‌ تردميل دروني‌ مي‌نامند.

 

 

-همیشه ظاهر خوبی داشته باشید

هنگامي كه شما مراقب ظاهرتان باشید ، بيشتر احساس اعتماد به نفس مي‌كنيد. شما با لباسی که بر تن میکنید در واقع خود واقعی تان را نشان میدهید .سبك خاص لباس پوشيدن شما حسي ‌ايجاد مي‌كند و نشان‌دهنده اين است كه شما چه كسي هستيد. به عنوان مثال اگر همواره لباس تیره بر تن مي‌كنيد، اين احساس را به ديگران منتقل مي‌كنيد كه پيرو سادگي به دور از ريخت و پاش و بي‌نظمي و تا حدودي هم مرموز هستید و بالعكس اگر همواره رنگ‌هاي روشن به تن مي‌كنيد و از زيورآلات استفاده مي‌كنيد به ديگران اين پيام را انتقال مي‌دهيد كه من رها، شاداب و صبور هستم.پس سعي كنيد ‌ ظاهر متناسبي داشته و آراسته باشيد چرا كه افراد در اولين برخورد از ظاهرتان خصوصيات شخصيتي شما را مورد قضاوت قرار مي‌دهند.

 

 

 

-از خودتان مراقبت کنید

اصولا برخي‌ زنان عادت دارند ‌زندگي خود را با ديگران مقايسه ‌‌ کرده و به شدت احساس حسادت میکنند و به اين ترتيب از موهبتي كه خود از آن برخوردار هستند، استفاده نکرده و خود را متحول نمي‌سازند. سعي كنيد مقايسه‌ها و حسادت‌هايتان را كنار بگذاريد تا بتوانيد از زندگي‌تان لذت ببريد.

 

 

-دست از تغییر دادن دیگران بکشید

بسیاری از زنان تصور مي‌كنند‌ مي‌‌توانند ديگران را تغيير دهند. آنها فكر مي‌كنند اگر به قدر كافي تلاش كنند و‌ استمرار و مداومت به خرج دهند، طرف مقابل بالاخره روزي متحول مي‌شود؛ البته كاملا منطقي است كه تصور كنيد مي‌توانيد روي اشخاص ديگر تاثيرگذار باشيد، اما اين كه بتوانيد همسر، دوستان و اطرافيان را كاملا تغيير دهيد، در اشتباهيد.ممكن است آنان براي زمان كوتاهي تغيير كنند، اما اين زمان هرگز طولاني نخواهد بود و تلاش براي تغيير ديگران معمولا شما را مایوس خواهد کرد، پس مجبور نيستيد سعادت و خوشحالی خود را وابسته به رفتار ديگران بدانيد.

 

 

-به خودتان توجه كنيد

براي بسياري از زنان مراقبت از ديگران و توجه به آنها بخش مهمي از زندگي روزانه‌شان به حساب مي‌آيد. مراقبت كردن از عزيزان و كمك به ديگران براي خيلي‌ها امري طبيعي است و به ما احساس انسان بودن مي‌دهد، اما اگر به خودتان توجه نداشته باشيد اين نوعدوستي به شما لطمه مي‌زند.سعي كنيد مسووليت‌هايي را كه نهایتا شما را ناراحت مي‌كند، نپذيريد.

 

 

به جاي آن تلاش كنيد مراقب خودتان باشيد چرا كه شما تنها كسي هستيد كه مي‌توانيد ‌ از خودتان مراقبت كنيد و كسي بيش از شما متوجه و مراقب سلامت‌ شما نيست.به اين نكته هم توجه كنيد هر چه بيشتر از خودتان مراقبت كنيد، بيشتر مي‌توانيد مراقب ديگران باشيد. در آخر مي‌توان گفت شايد متوقف ساختن نگراني‌ها و استرس‌ها مشكل باشد، اما غيرممكن نيست.

 

 

منبع: بیتوته


free b2evolution skin
4
بهمن

آثار طرح نشانه های قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی)

بخش زیادی از روایت های مهدویت، مربوط به نشانه های قیام امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. اما توجّه پیشوایان معصوم به نشانه ها به چه علت بوده است؟ برای روشن شدن مطلب، آثار و پیامدهای طرح نشانه ها بررسی می شود.

 

 


اول. امید بخشی
نقش حیاتی و شگفت انگیز امید در سعادت فرد و جامعه بر کسی پوشیده نیست. انسان به امید زنده است. وقتی امید می آید، تلاش و حرکت، جایگزین رخوت و سستی می شود. نشانه های قیام، علامت های نزدیک شدن برپایی دولت کریمه اهل بیت علیهم السلام است. با پدیدار شدن هر یک از نشانه ها، نور امید در دل های مؤمنان، پرفروغ تر می شود و بر اثر آن، مقاومت آنان در برابر سختی های دوران غیبت و حیرت، بیشتر، و تلاش شان برای آمادگی جهت همراهی امامشان فزونی می گیرد.

 

 

 

دوّم. آماده شدن برای ظهور
اهل ایمان بر اثر پدیدار شدن هر یک از نشانه ها می بایست خود را از جهت روحی و جسمی و نیز فردی و اجتماعی، برای شرکت در دولت کریمه آماده تر کنند. از طرف دیگر، بخشی از نشانه های قیام مانند سفیانی و یمانی، از امور سیاسی اسلام به حساب می آیند که همگان، به خصوص مسئولان، باید به آن ها توجه کنند و با برنامه ریزی درست، خطر دشمنان را به حداقل برسانند و به تقویت یاران و همفکران خود بپردازند.

 

 

 

سوّم. جلوگیری از انحراف ها و شناخت مدعیان
آدمی همواره مشتاق شنیدن خبرهایی درباره آینده است. با طرح اخبار واقعی از آینده در روایت های اسلامی، جلوی پخش اخبار کاهنان و غیب گویان شیّاد گرفته می شود و انسان های با ایمان، شناخت درستی از حوادث آینده پیدا می کنند. علاوه بر این، با شناخت نشانه های واقعی قیام، دروغین بودن ادعای کسانی که ادعای مهدویت می کنند، روشن می شود.

 

 

منبع:نشانه های قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف/حسن زمانی


free b2evolution skin
22
دی

السلام علیک یا صاحب الزمان(عجل الله تعالی)

جمعه يعنى يك غزل دلواپسى***جمعه يعنى گريه هاى بى كسى

جمعه يعنى روح سبز انتظار***جمعه يعنى لحظه هاى بى قرار

بى قرار بى قراريهاى آب***جمعه يعنى انتظار آفتاب

جمعه يعنى ندبه اى در هجر دوست***جمعه خود ندبه گر ديدار اوست

جمعه يعنى لاله ها دلخون شوند***از غم او بيدها مجنون شوند

جمعه يعنى يك كوير بى قرار***از عطش سرخ و دلش در انتظار

انتظار قطره اى باران عشق***تا فرو شويد غم هجران عشق

جمعه يعنى بغض بى رنگ غزل***هق هق بارانى چنگ غزل

زخمه اى از جنس غم بر تار دل***تا فرو شويد غم هجران دل

جمعه يعنى روح سبز انتظار***جمعه يعنى لحظه هاى بى قرار

بى قرار بى قراريهاى آب***جمعه يعنى انتظار آفتاب

لحظه لحظه بوى ظهور مى آيد***عطر ناب گل حضور مى آيد

سبز مردى از قبيله عشق***ساده و سبز و صبور مى آيد 

 

 

 

یا صاحب الزمان رمز ظهور تو ترک گناه و یکدلی و دعای ماست .. سلام مولای من، سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران  ..

می‌خواهم از جور زمانه بگویم ، می‌خواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پرده‌ای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان. پس ذره‌ای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خسته‌ام.

مولای من می‌دانی چند سال است انتظار می‌کشم. از وقتی سخن گفته‌ام و معنای سخن خود را فهمیده‌ام انتظارت را می‌کشم. بیا و این انتظار مرا پایان بده.

خسته‌ام از دست زمانه ، چقدر جور زمانه را تحمل کنم. چقدر ناله مظلومانه کودکان و معصومانی را که زیر ستم اند بشنوم و سکوت کنم. خودت بیا و این جهان سیاه را پایان بده. بیا و جهان را آباد کن. بیا و از آمدنت جهان را شاد کن. می‌دانی چند نوجوان آواره‌اند؟ چندین هزار کودک بی پناهند، خودت بیا و پناه بی پناهان باش.

چند پیش بود که خوابت را دیدم گفته بودی می‌آیی و به اندازه تمام سال های نبوده ات با من حرف می زنی و به درد دل من گوش می‌دهی اما تا خواستی بگوئی کی و کجا؟، از خواب پریدم و از آن شب به بعد دیگر نمی خوابم. راستش می‌ترسم. می‌ترسم بیائی و من خواب باشم. می‌ترسم بیائی، همه تو را ببینند و تنها من از دیدنت محروم بمانم. هنوز هم می ترسم…

 

 

 

حس می‌کنم با این که شبهاست خواب به چشم ندارم اما در خواب غفلتم. بیا و بیدارم کن. بیا و هشیارم کن. بیا و همه جهانیان را از خواب غفلت بیدار کن. همه به خواب سنگین جهل فرورفته اند و صدای مظلومان و دل شکستگان را نمی‌شنوند. خودت بیا و همه ما را از این کابوس جهانی نجات بده.

ای منجی عالمیان ، جهان در انتظار توست ! نیستی تا ببینی مردم روز میلادت یعنی رمز عشق پاک چه می‌کنند ! چگونه بغض سنگین خود را در گلو نگه داشته اند و انتظار می کشند. منتظرند تا کسی بیاید و جهان را از عدل پرکند. کسی بیاید و به این جهان بی اساس پایان دهد بیا تا بعد از این در کوچه های غریب شهر روز میلادت را با بودنت جشن بگیریم و خیابان‌های تاریک و ظلمات را با نور بودنت چراغانی کنیم. بیا و ببین مردم روز آمدنت چه می‌کنند؟

روز جمعه، روز خودت، روز منتظرانت به سراغ حافظ رفتم تا با فالی دلِ شکسته و سینه‌ی زخمی‌ام را مرهمی باشم. می‌دانی چه آمد؟

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور….

 

 

 

نه ؛ غم می‌خورم ؛ غم می‌خورم بخاطر روزهایی که نبوده‌ای تا لحظات تلخ غم را کنارم باشی. غم می‌خورم به خاطر روزهایی که به یادت نبوده‌ام و با گناه شب شده‌اند.

بهترین روز تنها روز ظهور توست. کی می‌آید؟ کی می‌شود که با قلم عقل و راستی بر صفحه دل حک کنم و با صدای بلند فریاد بزنم و به گوش جهانیان برسانم.«بهترین روز ، روز ظهور مولاست»

منبع : تبیان


free b2evolution skin
15
آذر

حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) در بلندای اخلاق

پیامبر صلی الله علیه و آله، دلیرترین و بردبارترین و عادلترین و پاکترین و بخشنده ترین مردمان بود. حتی یک درهم و دینار برای یک شب نزد او باقی نمی ماند. او از همه مردم زاهدتر بود و ساده تر زندگی می کرد آنچنانکه کفش و جامه اش را به دست خویش وصله می کرد و در امور خانه همگام با دیگر افراد کمک و همکاری می نمود.

 

 

حیا و آزرم او از دیگران بیشتر بود. هیچ گاه در چهره کسی خیره نمی شد. از همه مردم آسان گیرتر بود. دعوت هر آزاده و بنده ای را اجابت می کرد. هدیه را می پذیرفت حتی اگر جرعه ای شیر بود و سعی می کرد آن را جبران کند و به دیگران بخوراند. هیچگاه دربرابر دعوت کنیز یا تهیدستی تکبر نمی ورزید و از آن با روی باز استقبال می کرد. آن حضرت به خاطر خدا، نه به خاطر خودش، خشمگین می شد و فرمان خدا را اجرا می کرد اگرچه به زیان خود یا یکی از یارانش تمام می شد. روزی یاران آن حضرت به وی پیشنهاد کردند از نیروی مشرکان دیگر علیه دشمنان مشرکش سود جوید امّا آن حضرت پیشنهاد آنان را رد کرد و فرمود: ما از مشرکان یاری نمی جوییم. حال آنکه پیامبر در آن هنگام بسیار به کمک آنان نیاز داشت.

آن حضرت از شدّت گرسنگی سنگ بر شکم می بست و هرگاه خوردنی فراهم می شد، هرچه می یافت می خورد و چیزی را بر نمی گرداند. خوراکش ساده بود. درحالی که تکیه داده بود، غذا نمی خورد. با تهیدستان هم سفره می شد و با فقرا مجالست می کرد. دانشمندان را گرامی می داشت و به هیچ کس جفا نمی کرد.

از فعالیتهای اجتماعی پیامبر آن بود، که از بیمار، هرکس که بود و به هر نحو، عیادت می کرد و به تشییع جنازه مردگان می رفت. به تنهایی راه می رفت. هیچ گاه حَشَم و خَدَم برای خود نمی گرفت. هر مرکبی که حاضر بود سوار می شد، چه اسب و چه استر و چه الاغ. گاه پابرهنه می رفت و گاهی با کفش. زمانی ردا دربر می کرد و گاهی بدون ردا و بدون عمامه و کلاه خارج می شد ولی وقتی راه می پیمود به نیرومندی می رفت نه با ضعف و سستی. به هنگام رفتن، پاهایش را از زمین می کند آنچنانکه گویی از فراز به نشیب می آید.

 

 

 

 

بوی خوش را بسیار دوست می داشت. او صاحب غلامان و کنیزان بود ولی هیچ گاه بر آنها برتری نمی جُست. وقتی را از دست نمی داد که در طاعت خداوند نباشد.

با هرکس که دیدار می کرد، در سلام گفتن سبقت می جست. هرکس برای کاری در کنار او بود صبر می کرد تا وی جدا شود. به هریک از یارانش که برمی خورد دستش را برای مصافحه دراز می کرد. و آنگاه دست او را می گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو می برد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او می نهاد.

اگر به نماز ایستاده بود. و کسی برای کاری نزد وی می آمد، نمازش را زودتر تمام می کرد و آنگاه رو به شخص کرده می گفت: آیا کاری داری؟ و چون حاجت او را روا می کرد، دوباره به نماز می ایستاد.

بیشتر به حالت تواضع می نشست. یعنی زانوانش را با دو دست بغل می کرد و تا آخر مجلس می نشست. هیچ گاه دیده نشد درمیان یارانش، پاهایش را دراز کند. بیشتر رو به قبله می نشست. هرکس را که بر وی وارد می شد گرامی می داشت و گاهی اوقات برای افرادی که از بستگان او هم نبودند، جامه اش را برای نشستن می گستراند. گلیم را زیر پای کسی می انداخت که بر وی وارد شده بود، و اگر آن فرد نمی پذیرفت آنقدر اصرار می کرد تا بپذیرد.

 

 

 

هرکس به سخن پیامبر گوش می سپرد گمان می برد که وی درنظر پیامبر گرامی ترین مردمان است. تا آنجا که هرکس در محضر او می نشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می شد.

برای احترام و گرامی داشت یارانش، آنان را به کنیه فرا می خواند، و اگر کسی کنیه نداشت، آن حضرت خود کنیه ای برای او تعیین می کرد.

در مورد زنان نیز اگر فرزندی داشتند آنها را به نام فرزندانشان می خواند وگرنه کنیه جدیدی برای آنها برمی گزید. حتی کودکان را نیز با کنیه صدا می زد.

از دیگران به خشم دورتر و به خشنودی نزدیک تر و نسبت به مردم از دیگران دلسوزتر و سودمندتر بود.

هرگاه در مجلسی حاضر می شد می فرمود: «خداوندا پاک و منزهی و ستایش تو راست. گواهی دهم که معبودی جز تو نیست. از تو آمرزش خواهم و به سوی تو بازگشت می کنم».

وقتی درمیان یارانش حضور می یافت، به درستی معلوم نبود که کدام یک از آنان حضرت محمد صلی الله علیه و آله است. زیرا خود را درمیان آنان جای می داد (جای ویژه ای برای خود تعیین نمی کرد). امّا بعداً چون تعداد ملاقات کنندگان حضرت رو به افزایش رفت و واردان در پیش رویش می پرسیدند که کدامیک از شما محمد هستید؟ برای آن حضرت سکّویی گلین درست کردند. با این وجود آن حضرت بازهم می فرمود: من بنده ای بیش نیستم.

پیامبر اسلام خداترس تر از همه بود. نسبت به خدا از همگان پروای بیشتری داشت.

 

 

 

در شناخت خدا از همه داناتر و در طاعت خداوند از همه نیرومندتر و در عبادت خدا شکیباتر و محبتش به خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه زیادتر بود. آنقدر به نماز می ایستاد که کف پاهایش از کثرت نماز شکافته می شد. وقتی به نماز می ایستاد اشکهایش روان می شد. از صدای گریه و ناله اش، زمینی که روی آن نماز می خواند می لرزید. گاه آنقدر روزه می گرفت که گفته می شد: دیگر افطار نمی کند و گاه نیز روزه نمی گرفت تا جایی که می گفتند: او دیگر روزه نمی گیرد. نظافت بدنش را رعایت می کرد جامه اش پاکیزه بود. موی سر و محاسنش را مرتب می کرد و شانه می زد. دندانهایش را مسواک می کرد و بوی خوش به کار می برد بطوری که از دور نیز بوی خوش او را درمی یافتند. شخصی که با وی همنشینی یا مصافحه کرده بود به نیکی شناخته می شد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز به مشام می رسید. آن حضرت، گرسنه را سیر می کرد و برهنه را می پوشانید پیاده را سوار می کرد و حاجتمندان را یاری می داد و بدهی بدهکاران را ادا می کرد.

او دلیرترین مردم بود. تا آن جا که امام علی علیه السلام فرمود: «اگر ما را در روز بدر مشاهده می کردید، می دیدید که ما به پیامبر، که نزدیکترین از همه ما به دشمن بود و با سختی تمام می جنگید، پناه می بردیم». و نیز همان حضرت فرموده است:

«هنگامی که شعله جنگ برافروخته می شد و دو گروه دست به کار نبرد می شدند ما به رسول خدا پناه می آوردیم. هیچکس از رسول خدا به دشمن نزدیکتر نبود».

 

 

 

 

او از تمام مردم بخشنده تر و در گفتار راستگوتر و در پناه دادن وفادارتر بود. خلق و خویش از دیگران ملایم تر و نسبش پاک بود. هرکس که او را می دید تحت تأثیر هیبت آن حضرت واقع می شد. هرکس با او رفت و آمد می کرد، دوستش می داشت. چیزی از وی تقاضا نمی شد جز آن که آن را می بخشید. روزی مردی به نزدش آمد و چیزی درخواست کرد. پیامبر آنقدر به وی گوسفند بخشید که میان دو کوه را پر کرد. آن مرد به سوی قبیله اش بازگشت و گفت: اسلام آورید که محمد آنچنان می بخشد که گویی بیمی از تنگدستی ندارد. 

او هر منکری را زشت می انگاشت و به هر خوبی فرمان می داد. بالاخره آن که وی برای هر خوبی سرمشق، و برای هر فضلی نمونه، و برای هر چیزی که انسان را در دو جهان سود می بخشید، راهبر بود. اللهم صل علی محمد و آل محمد بر او و بر دودمانش برترین و پاکترین درودها و سلامها باد.

 منبع:زندگانی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله/ محمدتقی مدرسی

 

 

 

 



free b2evolution skin
26
آبان

شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)

روز اندوه

روز غم انگیز مدینه؛ روز 28 سفر سال 50 هـ. ق هرگز از یاد نخواهد رفت. حسن بن علی(ع) بر اثر سمی که همسرش جعده به وی خورانیده بود، در انتظار وداع جهان خیانت ها و تنهایی ها بود. درد امام لحظه به لحظه بیشتر می شد. در لحظه های آخر پس از اینکه به حسین بن علی(ع) و محمد بن حنفیه وصیت های لازم را کرد، رو به خانواده خود کرد و فرمود: «مرا به حیاط ببرید تا به ملکوت آسمان ها بنگرم!»

 

 

 

 

 

روح ملکوتی امام در حالی عروج کرد و به ملکوت اعلی پر گشود که آیات قرآن مجید را بر لب داشت. بدینسان، پس از سال ها بر دوش کشیدن رنج و غربت در وطن و مولد خود، چشم از دنیا فرو بست.

صدای شیون از خانه های بنی هاشم بلند شد و در پی آن از تمام خانه های مدینه صدای گریه و ناله مردان و زنان برخاست.

 

 

 

 

هنگامی که خبر شهادت امام حسن(ع) به شام رسید، اوضاع شهر دگرگون شد. پیک مروان بن حکم، حاکم مدینه خبر شهادت امام حسن(ع) را برای معاویه آورد. معاویه در کاخ سبز خود از اجرای نقشه اش به دست جعده، دختر اشعث، نتواست سرور و شادی اش را پنهان کند. معاویه چنان تکبیر گفت و اظهار شادمانی کرد که تمامی اهالی کاخ خضراء به دنبال او تکبیر گفتند و کسانی که در مسجد مجاور بودند نیز با شنیدن صدای آنان تکبیر گفتند. نقل است یکی از همسران معاویه از وی پرسید: چه حادثه ای تو را این گونه شادمان کرده است؟ معاویه گفت: مردن حسن بن علی. زن انا لله و انا الیه راجعون گفت و درحالی که می گریست، فریاد برآورد: «مات سید المسلمین و ابن بنت رَسول الله!»

 

 

 

 

معاویه بارها تصمیم گرفته بود امام حسن(ع) را به شهادت برساند. او آن حضرت را تنها مانع در راه موروثی کردن خلافت و ابدی کردن آن در میان فرزندانش می دانست. تا امام حسن بن علی(ع) زنده بود، مسلمانان در هر پیش آمدی حکم و حکومت عادلانه آن حضرت را انتظار می کشیدند.

معاویه از مروان بن حکم، حاکم مدینه خواسته بود جعده، دختر اشعث بن قیس کندی را قانع کند که سم را به حسن بن علی(ع) بنوشاند. مروان از طرف معاویه به جعده قول داد اگر نقشه عملی شود، وی را به همسری یزید در خواهد آورد و صد هزار درهم به او خواهد بخشید. این کار از پس دختر منافق معروف؛ اشعث برمی آمد. نقل است نوشیدنی که سم در آن ریخته شد، شربتی از عسل بود. ازاین رو، معاویه همیشه می گفت: خداوند ارتشی از عسل دارد!

 

 

 

 

امام صادق(ع) درباره خانواده اشعث می فرمود: «اشعث در ریختن خون علی بن ابی طالب مشارکت داشت و دخترش جعده امام حسن(ع) را مسموم کرد. و پسرش محمد، در ریختن خون حسین(ع) مشارکت داشت».

امام حسن(ع) در روز پنج شنبه به شهادت رسید، درحالی که دو روز بیشتر به پایان سفر نمانده بود. مدینه هیچ گاه این روز غم انگیز را فراموش نخواهد کرد.

منبع:

حوزه


free b2evolution skin