28
مرداد

شهادت امام محمد باقر علیه السلام

امام محمّد باقر علیه السلام پس از 18 سال، رهبری و ارشاد خلق، در حالی که از عمر مبارکش 57 بهار گذشته بود با قلبی آکنده از رضایت و خشنودی دعوت حق را لبیک گفت و چشم از جهان فرو بست. در نخستین روز از ماه رجب سال 114 هجری، خاندانش گرد بستر او جمع آمده بودند. زهری که از طریق زینی که بر آن می نشست در بدن وی نفوذ کرده بود، هر لحظه بیشتر و بیشتر تأثیر خود را آشکار می ساخت در این حال آن حضرت، به فرزند و وصی برومندش امام صادق علیه السلام نگریست و بدو فرمود: «شنیدم علی بن الحسین مرا از پس دیوار صدا می زند و می گوید: محمّد! بیا، بشتاب و گفت: فرزندم! این شبی است که بدان وعده داده شده، ظرفی که در آن وضو می گرفت نزدیکش بود، پس فرمود: بریزش بریزش. برخی گمان بردند که او از خمس می گوید. پس فرمود: فرزندم بریزش. چون آن را ریختیم نا گهان دیدیم که در آن موشی است». امام باقر به فرزندش امام جعفر بن محمّد وصیّت کرد که او را در سه جامه کفن کند. یکی جامه نوی که در روزهای جمعه با آن نماز می خواند، و دوّم جامه ای دیگر و سوّم یک پیراهن.

 

 

 

 

او همچنین وصیّت کرد که قبر را برای او بشکافند و افزود: اگر به شما گفته شود که برای رسول خدا لحد گذاشتند، بدانید که راست می گویند. آن حضرت وصیّت کرد که قبرش را به اندازه چهار انگشت بالاتر از سطح زمین آورند و بر آن آب بپاشید و از اموالش به قدری وقف کنند که زنان نوحه گر بیست سال در منی نوحه گری کنند. چون آن حضرت درگذشت، مدینه منوره یکپارچه غرق در شیون و ماتم شد. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «مردی چندین مایل از مدینه دور بود. او در خواب دید که به او گفته می شود. برو و بر ابو جعفر [امام باقر] نماز بگزار که فرشتگان غسلش داده اند. آن مرد به مدینه آمد و دید که ابو جعفر از دنیا رفته است».

 

 

 

پس از آنکه آن حضرت را شستشو دادند و کفن کردند، وی را به قبرستان بقیع آورده در کنار آرامگاه پدرش، امام زین العابدین علیه السلام، و نیز در جوار قبر عموی پدرش، امام حسن مجتبی علیه السلام، به خاک سپردند. درود خدا بر او باد روزی که به دنیا آمد و روزی که مسموم از دنیا رفت و آن روز که زنده برانگیخته خواهد شد. سخنان تابناک و اندرزهای حکیمانه کتابهای معارف سرشار از سخنان تابناک آن حضرت است. زیرا او شکافنده دانش، در خاندان رسالت بود. ولی ما در اینجا تنها به ذکر پرتوهایی از این انوار تابناک پسنده می کنیم باشد که خداوند دلهای ما را بدانها روشنایی بخشد 

 

 

 

و حقیقت جانهایمان را به ما نشان دهد و ما را به راه راست و استوار خود، رهنمون شود. اینک با هم اندرزهای حکیمانه امام باقر علیه السلام به یکی از اصحابش به نام جابر بن یزید جعفی را از نظر می گذرانیم: «تو را به پنج چیز سفارش می کنم: اگر مورد ستم واقع شدی تو ستم مکن، اگر به تو خیانت شود تو خیانت مکن، اگر به تو دروغ گویند تو دروغ مگو، اگر تو راستودند شاد مشو و اگر نکوهشت کردند بی تابی مکن و در باره آنچه در خصوص تو می گویند بیندیش اگر آنچه در باره ات می گویند در خودت دیدی بدان که سقوط تو از چشم بینای خداوند عز و جل در هنگامی که برای کار درستی خشم کردی مصیبتی بزرگتر است برایت از این که بیم داری از چشم مردم بیفتی و اگر بر خلاف واقع گفته اند این خود ثوابی است که بی رنج آن را به دست آورده ای. بدان که تو دوست و یار ما محسوب نخواهی شد تا چنان شوی که اگر تمام همشهریانت گرد آیند و یکزبان گویند که تو مرد بدی هستی مایه اندوه تو نگردد و اگر همه گویند تو مرد نیکی هستی موجبات شادی تو فراهم نشود، امّا همواره خودت را به قرآن عرضه کن که اگر به راه قرآن می روی وآنچه را که او نخواسته تو نیز نمی خواهی و آنچه را که خواسته، می خواهی و از آنچه بر حذر داشته می ترسی پس استوار باش و مژده ات باد که هر چه در باره تو گویند، تو را زیان نرساند و اگر از قرآن جدایی پس چرا بر خود می بالی؟! براستی مؤمن سر سختانه مشغول جهاد با نفس است تا بر هوا و هوس نفس خویش غلبه کند. یک بار نفس را از کژی به راستی آرد و با خواهش او برای خدا مخالف شود و بار دیگر هم نفس او را به زمین زند و پیرو خواهش او گردد و خدایش دست گیرد و از جا بلند کند و از لغزشش بگذرد و متذکر شود و از خدای بترسد و بدو توبه کند و معرفت و بنیائی اش افزون شود چرا که ترسش از او بیشتر شده است و خداوند در این باره می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ .

 

 

 

«براستی چون ایمان آوردگان را از شیطان و سوسه هایی به دل رسد، همان دم خدا را به یاد آرند و بی درنگ بصیرت یابند.» ای جابر روزی اندک را از سوی خدا برای خویشتن بسیار گیر که از عهده شکرش باید به درآیی و طاعت افزون خود را برای خود اندک انگار تا بدین وسیله نفس را خوار داری و خود را سزوار گذشت گردانی. شرّ موجود را از خود به وسیله دانش حاضر دفع کن و علم حاضر خود را با عمل خالصانه به کار بند و در عمل خالص از غفلت بزرگ به نیک بیداری و هشیار بودن کناره گیر و نیک بیداری را با ترس صحیح از خداوند تحصیل کن و از آرایشهای نهانی به زندگی موجود دنیوی بر حذر باش و زیاده رویهای هوا به رهنمایی عقل محدود کن و هنگام غلبه هوا از علم راهنمایی و مدد جو و اعمال خالصانه ات را برای روز قیامت ذخیره نگه دار و با انتخاب قناعت از زیاد حرص ورزیدن خود داری نما و با کوتاه کردن آرزو، شیرینی زهد را به سوی خدا جلب کن و طنابهای آز را به سردی یأس و ناامیدی ببر و با خود شناسی راه خود بینی را ببند و با تفویض صحیح امور به خداوند، به آسودگی برس و با فزون یاد کردن خداوند در خلوتها به رقت قلب دست یاب و با دوام اندوه، دل را نورانی کن و با ترس راست  صادقانه، خود را از ابلیس حفظ کن مبادا به امیدواری دروغین دل خوش کنی که این تو را در هراسی راست خواهد انداخت و مبادا در کارها امروز و فردا کنی که این دریایی است که نابود شوندگان در آن غرق خواهند شد و مبادا غفلت کنی که این مایه سنگدلی و از آنچه در آن عذر و بهانه ای برایت نباشد بپرهیز که پشیمانها بدین پناه می آرند و به پشیمانی بسیار و استغفار فراوان از گناهان گذشته ات باز گرد و با دعای خالصانه و راز و نیازهای شبانه از رحمت و گذشت الهی بر خوردار شو، و با بسیاری شکر، نعمتهای بیشتری به سوی خود جلب کن، و با کشتن آز وطمع در پی بقای عزت و سر فرازی باش و این آز را با عزّت نا امیدی از میان بر و این عزّت ناامیدی را با بلند همتی به دست آر و کوتاه کردن آرزو را از دنیا توشه بردار و از هر فرصتی برای رسیدن به مقصود خویش سود جو و مبادا به چیزی که بدان اطمینان نداری، اعتماد کنی. و بدان که هیچ دانشی چون سلامت جویی نیست و هیچ سلامتی همچون سلامت دل نیست و هیچ خردی همچون مخالفت با هوا نیست و هیچ فقری همچون فقر قلب نیست. هیچ ثروتی همانند بی نیازی دل و هیچ شناختی همچون خود شناسی نیست و هیچ نعمتی مانند عافیت و هیچ عافیتی مثل یار شدن توفیق نیست و هیچ شرفی همسنگ بلند همتی نیست و هیچ زهدی همگون با کوته آرزویی نیست و هیچ عدالتی همانند انصاف نیست و هیچ ستمی همچون موافقت با هوا و هوس نیست و هیچ اطاعتی بمانند انجام فرایض نیست و هیچ مصیبتی همچون بی خردی نیست و هیچ گناهی همانند کوچک شمردن گناهت و خشنودی از حالتی که در آنی نیست و هیچ فضیلتی همچون جهاد و هیچ جهادی همانند جهاد با هوا و هوس نیست و هیچ نیرویی همچون نیروی جلوگیر از خشم نیست و هیچ ذلّتی همچون ذلّت آز نیست و مبادا با وجود فرصت بهره وری را از دست دهی که این عرصه ای است که به اهل خود زیان می رساند.»

 

 

 

ونیز آن حضرت فرمود: «سخن پاک را از هر کس که می گوید، فراگیرید اگر چه خود بدان عمل نمی کند، زیراخداوند می فرماید: (الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ). «بندگانی که سخنان را می شنوند و از بهترین آن پیروی می کنند. آنانند کسانی که خدا هدایتشان کرده است.» وای بر تو ای فریب خورده چرا نمی ستایی کسی را که بدو چیزی فانی می دهی و او به تو چیزی باقی می بخشد. یک درهم فانی را به ده درهم ده تا هفتصد درهم باقی بگیرد یعنی چندین برابر. وای بر تو براستی تو یکی از دزدان گناهان هستی هر آنگاه که بر تو شهوتی یا ارتکاب گناهی رخ دهد و تو شتابان به سوی آن روی و به جهل خویش در انجام آن بکوشی گویی که در برابر چشم خدا نیستی و یا خداوند در کمین تو ننشسته است. ای جوینده بهشت! چقدر خواب تو دراز و مرکبت کند و همتت سُست است. پس وای خدایا از این طالب و مطلوب! وای گریزنده از دوزخ! چه شتابان به سوی آتش روانه ای و چه زود خود را در آن فرو می افکنی»

منبع:زندگانی باقرالعلوم امام محمدباقر علیه السلام/ محمدتقی مدرسی


free b2evolution skin
22
مرداد

ازدواج حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و امیرمؤمنان حضرت علی (علیه السلام

از مهم ترین اتفاقات تاریخ شیعه است که ثمره این پیوند مبارک و سراسر مملو از عشق و محبت، درخت گهربار امامت است. در مورد تاریخ این ازدواج مبارک اختلاف است. در تقویم رسمی ایران روز یکم ذی الحجه به عنوان تاریخ این ازدواج تعیین شده است

 

 

چگونگی خواستگاری حضرت علی علیه السلام

ضحاک بن مزاحم نقل می کند،از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام شنیدم که در مورد مراسم خواستگاری از حضرت زهرا(س) می فرمود: موقعی که من نزد پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رفتم و آن بزرگوار مرا دید خندید و فرمود: یا اباالحسن! آیا برای حاجتی که داری نزد من آمدی؟ من قرابت و سبقت در اسلام و یاری کردن خود را از آن حضرت و جهادهایی که در راه خدا کرده بودم، برای آن حضرت شرح دادم.

 

 

پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود: یا علی راست می گویی، مقام تو بالاتر از این است که تذکّر دادی، گفتم: یا رسول الله فاطمه ی زهراء را برایم تزویج نما. فرمود: یا علی! قبل از تو چند نفر از مردان، این تقاضا را داشتند، ولی هر گاه من به فاطمه می گفتم اظهار بی میلی می کرد، شما چند لحظه ای صبر کن تا من نزد او بروم و برگردم. پيامبرخدا،نزد فاطمه عليها السلام رفت. فاطمه عليها السلام از جا برخاست و رداى پدر را گرفت و كفش هايش را درآورد و آبْ دست برايش آورد و دست و پاى او را شُست و سپس نشست .

 

 

پس پيامبر خدا به او فرمود: «اى فاطمه!» . پاسخ داد: بلى ، چه مى خواهى ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «على بن ابى طالب ، كسى است كه خويشاوندى و فضيلت و اسلامش را مى شناسى و من از خدا خواسته ام كه تو را به ازدواج بهترينِ آفريدگانش و محبوب ترينِ آنان در نزدش درآورد و على از تو خواستگارى كرده است . چه نظرى دارى؟» .

 

 

فاطمه عليها السلام ساكت ماند و صورتش را برنگردانْد و پيامبر خدا ، كراهتى در چهره اش نديد . پس برخاست ، در حالى كه مى گفت: «اللّه اكبر! سكوت او [نشانه]رضايت اوست». پس جبرئيل عليه السلام نزدش آمد و گفت: اى محمّد! او را به ازدواج على بن ابى طالب درآور كه خداوند ، اين دو را براى هم پسنديده است .

 

 

حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) روایت می کنند: پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من فرمود:یا علی! گروهی از مردان قریش راجع به فاطمه ی زهراء سلام الله علیها مرا مورد عتاب قرار دادند و گفتند: ما خواستگار فاطمه بودیم و تو نپذیرفتی، اکنون او را به علی بن ابیطالب دادی. من گفتم: به خدا قسم، من فاطمه را از شما رد نکردم و او را تزویج ننمودم، بلکه خدا خواستگاری شما را نپذیرفت و فاطمه را برای علی تزویج کرد؛ زیرا جبرئیل بر من نازل شد و گفت،خدای تعالی می فرماید:اگر من علی را خلق نمی کردم از حضرت آدم به بعد شوهری که شایسته فاطمه باشد در روی زمین نبود.

 

 

از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که خطاب به على علیه السلام فرمود: «لولاك یا على لما كان لفاطمه كفو على وجه الارض: یا على اگر تو نبودى، فاطمه را بر روى زمین کفوی نبود». علامه حسن زاده آملی در شرح این روایت گفته اند: نكاح بر كفائت است- كه بايد مرد و زن كفو هم باشند- و مرد غير معصوم را بر زنى كه صاحب عصمت است راهى نيست منبع: دانشنامه اسلامی


free b2evolution skin
21
مرداد

امامت امام جواد(علیه السلام )

امامت هدیه ای الهی برای همه آحاد امّت است تا به مدد آن در صراط مستقیم قرار گیرند. امام ضامن اجرای احکام قرآن، مشعل هدایت در شب های تیره و فروغ یقین افروز در پیچ و خم های شک و اضطراب است. امام جواد علیه السلام در دوران سیاه حکومت خلفای بنی عباس، به رغم عمر کوتاه خود توانست کشتی امت را به خوبی هدایت کند و برای مؤمنان مشعلی تابان در شب سیاه انحراف و کج اندیشی باشد. آن حضرت با بیان مسایل بنیادی دین، از پرچم هماره برافراشته اسلام پاسداری کرد.

 

 

 

 

شایعه منقطع شدن نسل امامت از امام رضا علیه السلام ، که ساخته گروهی به نام «واقفیه» بود، تا آنجا پیش رفت که به ساحت قدس امامان تهمت آلوده دامنی زدند و گفتند: چون رنگ چهره امام جواد علیه السلام گندمگون است، فرزند امام رضا علیه السلام نیست و برای این که ثابت شود او فرزند امام رضا علیه السلام است باید او را نزد قیافه شناس ها ببریم. بدین ترتیب با گستاخی، امام جواد علیه السلام را که در آن وقت حدود دو سال داشت، نزد قیافه شناس ها بردند. آنان به محض دیدن امام به سجده افتادند و خطاب به کسانیکه امام را آورده بودند، گفتند: وای بر شما! چگونه این کوکب درخشان و نور منیر را بر امثال ما عرضه می دارید؟ به خدا قسم، او از نسلی پاک و پاکیزه و از اصلاب طاهر و مطهّر است. او از ذریه علی بن ابیطالب علیه السلام و رسول اللّه صلی الله علیه و آله است. او را ببرید و بر این کار خود استغفار کنید. در این هنگام، امام جواد علیه السلام با فصاحتی بی مانند فرمود: ستایش مخصوص کسی است که ما را از نور خود و با دست خود آفرید و از میان خلقش ما را برگزید و امین خود قرار داد. ای مردم، من محمد فرزند امام رضایم… آیا در نسب چون منی شک کرده، بر من و پدرم افترا می بندید؟… من ظاهر و باطن همه را می دانم و نیز می دانم چه آینده ای درانتظار شماست.

 

 

 

دوران امامت از ماه رمضان سال 202 یا آخر ماه صفر 203 ه_ .ق، که امام رضا علیه السلام در توس به شهادت رسید، فرزند آن حضرت، امام محمدتقی علیه السلام به مقام امامت و پیشوایی امت مسلمان رسید و تا سال 220 ه_ .ق ادامه یافت.

 پیشوای نهم در پنجمین بهار عمر خود بود که پدرش امام رضا علیه السلام از مدینه عازم ایران شد. در سال 203 ه_ .ق هم که آن وجود پاک به فیض شهادت رسید، امام جواد علیه السلام در هفتمین بهار زندگی خود، وارث پیشوایی و امامت گردید. شیعیان از تقدیر شگرف الهی بعید نمی دانند که یحیی علیه السلام در کودکی به پیامبری برسد و عیسی علیه السلام روح خدا در دوران شیرخوارگی مشمول الطاف خاص الهی گردد و پیام الهی را در دفاع از مادر مقدسش حضرت مریم علیهما السلام ، به مردم برساند. از این رو، دوستداران خاندان علی علیه السلام با کمال اخلاص و ایمان، امام جواد علیه السلام را پس از پدر بزرگوارش به پیشوایی پذیرفتند. امامت امام جواد علیه السلام در کودکی نمونه ای عینی از اعتقاد شیعه به «امامت» است. از آنجا که امام جواد علیه السلام اولین امامی است که در کودکی به امامت رسیده است، امامت آن حضرت امتحانی بزرگ برای شیعیان آن عصر به حساب می آمد؛ به ویژه آنکه «واقفیه» و خلفای عباسی از هیچ اقدام و توطئه ای در این مورد فرو گذار نکردند. بررسی مقام امامت در زمان کودکی، با توجه به آنکه دو امام دیگر، یعنی امام هادی علیه السلام و امام عصر هم در کودکی به امامت رسیده اند، در چند محور قابل بحث و بررسی است:

 

 

 

الف) مقام امامت و نبوت در کودکی از دیدگاه قرآن و روایات؛

ب) مقام امامت و نبوت در کودکی، در آینه تاریخ؛

ج) مقام امامت و نبوت در کودکی و عکس العمل پیروان و شیعیان؛

د) پیوند نبوت و امامت در استدلال امامان.

بررسی این موضوعات، محوری مناسب برای بحث در ایام میلاد امام جواد علیه السلام ، به نظر می رسد. امام جواد علیه السلام همچون برخی پیامبران مانند حضرت عیسی علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام ، در سنین کودکی به مقام امامت نائل گشت و رهبری امت اسلامی را با علم ذاتی و الهی خویش بر عهده گرفت.

 

 

 

امامت نوعی رهبری است و با سایر مدیریت های اجتماعی تفاوت اساسی دارد. امام با مبدأ عالم در ارتباط است و علم و آگاهی خود را از آن منبع دریافت می کند. بر اساس عقاید شیعیان علم امام از راه تحصیل و تجربه به دست نمی آید، بلکه موهبتی است که از جانب خداوند متعال به او عطا می شود و خداوند بر هر کاری قادر است. کمی سن امام جواد علیه السلام و امامت آن حضرت در این سن، مطلبی بود که شگفتی و حتی شک و تردید عده ای را برانگیخته بود. ریشه این سؤال و تردید، در این بود که روابط موجود در عالم، با معیارهای مادّی و ظاهری سنجیده می شود و دست قدرتمند الهی، به چشم ظاهربین آدمیان نمی آید. به راستی چه مانعی دارد که خدای قادر حکیم، برای مصالحی، دوران شکوفایی رشد عقل و اندیشه و کمالات انسانی را، در بعضی از بندگان برگزیده و خاص خویش کوتاه سازد. کار الهی، با کارهای مخلوقات و آدمیان عاجز و ناتوان متفاوت است و آنچه او بخواهد، خواهد شد؛ نه آنچه آفریدگان بخواهند، چنانکه به فرموده خدای تعالی در قرآن مجید، این امر در امت های پیشین نیز سابقه داشته است.

نبوت حضرت یحیی علیه السلام در کودکی و سخن گویی فصیح و عالمانه حضرت عیسی علیه السلام در گهواره، نمونه هایی قرآنی از این دست به شمار می رود. صفوان بن یحیی، از یاران مخلص امام رضا علیه السلام ، می گوید در مدینه به حضور آن حضرت شرف یاب شدم و عرض کردم: پیشی از آن که خداوند ابوجعفر (جواد) را به شما عنایت فرماید، درباره امام بعد از شما پرس وجو می کردیم و شما می فرمودید خداوند به من پسری عنایت خواهد فرمود. اکنون خداوند پسری به شما عنایت کرد و چشم ما به وجود وی روشن گردیده است. تکلیف ما پس از شما چیست و امام ما چه کسی خواهد بود؟ امام رضا در پاسخ به امام جواد که در مقابلش ایستاده بود اشاره نمود. من در جواب گفتم فدایت شوم او که بیش از سه سال ندارد؟! امام رضا علیه السلام فرمود: «کمی سن ایرادی ندارد؛ چون حضرت عیسی در حالی که کم تر از سه سال سن داشت به پیامبری رسید». رفع شبهه از آنجایی که رسیدن به مقام امامت امت در سنین خردسالی با عقل ظاهربین گروهی از مردم قابل توجیه نبود، پرسش های دشوار و پیچیده ای مطرح می کردند تا به خیال خام خود، حضرت امام جواد علیه السلام را در میدان رقابت علمی شکست دهند. اما امام جواد علیه السلام با پاسخ های روشن از این آزمون ها سربلند بیرون آمده، هرگونه تردیددرمورد امامت خود را از بین برد و اصل امامت راتثبیت کرد.ازاین رو در زمان امام هادی علیه السلام این موضوع مشکلی ایجاد نکرد؛ زیرا برای همه روشن شده بود که در برخورداری از این منصب الهی، خردسالی تأثیری ندارد.

منبع:دریای سخاوت: بسته مناسبتی ویژه امام جواد علیه السلام تکرار نام پدیدآور: تنظیم و تدوین دفتر پژوهش های کاربردی _ گروه تاریخ و مناسبت ها


free b2evolution skin
17
مرداد

دحو الارض چه روزی است و این روز دارای چه اعمالی است؟

روز بیست و پنجم ذی القعده روز دحوالارض یعنی پدیدارشدن خشکی از زیر آب است پس از آنکه همه زمین را آب گرفته بود. علامه شعرانی در کتاب نثر طوبی ذیل واژه “دحو” می آورند: «دحو : گستردن . وَ الأرضَ بَعدَ ذَلِکَ دَحَئَهَا ؛ زمین را پس از آن بگسترد. چنان که در لغت ارض گذشتّ مراد از آن کره زمین نیست، بلکه سطح خشکی است مقابل دریا و کوه، کوه و آب از زمین نیستند و به مقتضای این آیه، خشکی زمین که (آن را) رُبع مسکون می نامند پس از خلقت اوّلین، پدید آمد. چون سطح کره ی خاک را آب از همه جانب فرا گرفته بود، و این خشکی که برجسته و از آب بیرون آمده، مانند جزیره است که از قعر دریا برجهد و بالا آید و به تدریج پهن و گسترده و بزرگ شود. … طبیعیان امروز هم گویند: آب به همه‌ی زمین احاطه داشت و خشکی به عللی از قعر آب برآمد و بر سطح زمین چین ها و شکنج ها هویدا شد . »

 

 

و در کتاب شریف مفاتیح الجنان در مورد دحو الارض و اعمال شب و روز آن آمده است: شب بيست و پنجم: شب دحوالارض است، يعنى پهن شدن زمين از زير كعبه به روى آب و از شب‌هاى بسيار شريف است كه رحمت خدا در آن نازل مى شود و قيام به عبادت در آن اجر بسيار دارد و از حسن بن على وشّاء روايت شده كه گفته: من كودك بودم كه با پدرم در شب بيست و پنجم ماه ذی القعده در خدمت حضرت امام رضا عليه‌السلام شام خورديم. حضرت فرمود: امشب حضرت ابراهيم و حضرت عيسى عليهماالسلام متولد شده اند و زمين از زير كعبه پهن شده، پس هر كه روزش را روزه بدارد چنان است كه شصت ماه روزه داشته باشد و در روايت ديگر است كه فرمود: در اين روز حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه شریف قيام خواهد كرد.

 

 

روز بيست و پنجم: روز دحوالارض است، يكى از آن چهار روزى است كه در تمام سال به فضيلت روزه ممتاز است و در روايتى آمده كه روزه اين روز همانند روزه هفتاد سال است و در روايت ديگر آمده كه كفاره هفتاد سال است و هر كه اين روز را روزه بدارد و شب را به عبادت بسر آورد، براى او عبادت صد سال نوشته شود و براى روزه‌ دار اين روز كه هر چه در ميان زمين و آسمان است استغفار كند و اين روزى است كه رحمت خدا در آن منتشر شده و براى عبادت و اجتماع به ذكر خدا در اين روز اجر بسيارى است و برای اين روز جز روزه و عبادت و ذكر خدا و غسل دو عمل ديگر وارد است: اول: نمازى كه در كتاب‌هاى علماى شيعه از اهل قلم روايت شده و آن دو ركعت است در وقت چاشت (بالا آمدن آفتاب تا پيش از گذشتن از وقت ظهر) در هر ركعت پس از سوره حمد پنج مرتبه سوره الشمس خوانده شود و پس از سلام بگويد: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ؛ هيچ جنبش و نيرويى نيست مگر به خداى برتر بزرگ». آنگاه دعا كند و بخواند:

 

 

«يَا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِي عَثْرَتِي يَا مُجِيبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِي يَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِي وَارْحَمْنِي وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَيِّئَاتِي وَ مَا عِنْدِي يَا ذَاالْجَلالِ وَالْإِكْرَامِ؛ اى ناديده گير لغزش‌ها لغزشم را ناديده گير، اى اجابت كننده دعاها، دعايم را اجابت كن. اى شنواى صداها، صدايم را بشنو و به من رحم كن و از بدي‌هايم و آنچه نزد من است درگذر، اى صاحب بزرگى و بزرگوارى». دوم: خواندن دعايى كه شيخ در كتاب «مصباح» فرموده، خواندن آن مستحب است: «اللَّهُمَّ دَاحِيَ الْكَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ كَاشِفَ كُلِّ كُرْبَةٍ أَسْأَلُكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ مِنْ أَيَّامِكَ الَّتِي أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِينَ وَدِيعَةً وَ إِلَيْكَ ذَرِيعَةً وَ بِرَحْمَتِكَ الْوَسِيعَةِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ الْمُنْتَجَبِ فِي الْمِيثَاقِ الْقَرِيبِ يَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ كُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى كُلِّ حَقٍّ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَأَعْطِنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِكَ الْمَخْزُونِ غَيْرَ مَقْطُوعٍ وَلامَمْنُوعٍ {مَمْنُونٍ } تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ؛ خدايا اى گستراننده كعبه و شكافننده دانه و برگيرنده سختى و برطرف كننده هر گرفتارى، از تو مى خواهم در اين روز از روزهايت كه حقش را بزرگ گرداندى و سبقتش را پيش انداختى و آن را نزد اهل ايمان امانت و و به سوى خود وسيله قرار دادى و به رحمت گسترده ات كه بر محمد درود فرستى آن بنده برگزيده ات در پيمان نزديك، روز ديدار شكافنده هر امر بسته و دعوت‌كننده به حق و بر اهل بيت پاكش آن راهنمايان و روشن كنندگان راه حق، ستون‌هاى جبار و متوليان بهشت و دوزخ و عطا كن به ما از عطاى در خزانه ات كه نه بريده شود و نه منع گردد تا به وسيله آن توبه و بازگشت خوبى براى ما فراهم نمايى».

 

 

«يَا خَيْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَكْرَمَ مَرْجُوٍّ يَا كَفِيُّ يَا وَفِيُّ يَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِيٌّ الْطُفْ لِي بِلُطْفِكَ وَ أَسْعِدْنِي بِعَفْوِكَ وَ أَيِّدْنِي بِنَصْرِكَ وَلاتُنْسِنِي كَرِيمَ ذِكْرِكَ بِوُلاةِ أَمْرِكَ وَ حَفَظَةِ سِرِّكَ وَاحْفَظْنِي مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى يَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِي أَوْلِيَاءَكَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِي وَ حُلُولِ رَمْسِي وَانْقِطَاعِ عَمَلِي وَانْقِضَاءِ أَجَلِي اللَّهُمَّ وَاذْكُرْنِي عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ بَيْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِيَنِيَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أَحْلِلْنِي دَارَالْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِي مَنْزِلَ الْكَرَامَةِ؛ اى بهترين خوانده شده و كريم ترين اميد شده، اى كفايت كننده، اى وفادار، اى آن كه لطفش پنهانى است به لطفت به من لطف كن و به عفوت خوشبختم نما و به يارى ات تأييدم فرما و از ذكر كريمانه ات فراموشم مكن به حق متوليان امرت و نگهبانان رازت و از گرفتاري‌هاى روزگار تا روز قيامت و برانگيخته شدن خفظم كن هنگام بيرون آمدن جانم و فرو رفتن در قبرم و تمام شدن كارم و سپرى شدن عمرم. اوليايت را به بالينم حاضر كن، خدايا يادم كن بر طول پوسيدگى، زمانى كه در ميان توده هاى خاك فرود آيم و فراموش كنندگان از مردم فراموشم كنند و در خانه اقامت فرودم آر و در منزل كرامت جايم ده».

 

 

«وَاجْعَلْنِي مِنْ مُرَافِقِي أَوْلِيَائِكَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِكَ وَاصْطِفَائِكَ وَ بَارِكْ لِي فِي لِقَائِكَ وَارْزُقْنِي حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِيئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِي حَوْضَ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَاسْقِنِي مِنْهُ مَشْرَبا رَوِيّا سَائِغا هَنِيئا لاأَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لاأُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لاعَنْهُ أُذَادُ وَاجْعَلْهُ لِي خَيْرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِيعَادٍ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَالْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ وَ بِحُقُوقِ {لِحُقُوقِ } أَوْلِيَائِكَ الْمُسْتَأْثِرِينَ اللَّهُمَّ وَاقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِكْ أَشْيَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِكَهُمْ وَاسْلُبْهُمْ مَمَالِكَهُمْ وَ ضَيِّقْ عَلَيْهِمْ مَسَالِكَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِكَهُمْ؛ و از دوستان اوليايت و برگزيدگان و خاصان درگاهت قرارم ده و ديدارت را بر من مبارك گردان و پيش از فرارسيدن پايان عمرم حسن عمل روزى ام فرما، در حالى كه پاك از لغزش‌ها و گفتار بى پايه و منطق تباه باشم.

 

 

خدايا مرا به حوض پيامبرت محمد (درود خدا بر او و خاندانش) وارد كن و از آن به من بنوشان، نوشاندنى سيراب كننده، روان و گوارا كه پس از آن هرگز تشنه نشوم و از ورود به آن طرد نگردم و از آن منع نشوم و آن را قرار ده برايم بهترين توشه و كاملترين وعده گاه روزى كه گواهان بپا مى خيزند. خدايا لعنت كن گردنكشان گذشته و آينده را هم آنان كه حقوق اوليايت را به ناحق به خود اختصاص دادند. خدايا پايه هايشان را بشكن و پيروان و عمالشان را نابود ساز، زمينه هاى هلاكتشان را بزودى فراهم فرما و كشورهايشان را از دستشان بگير و راه‌هايشان را بر آنان تنگ كن و بر آنان كه با آنان سهيم و شريكند لعنت فرست».

 

 

«اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِيَائِكَ وَارْدُدْ عَلَيْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَاجْعَلْهُ لِدِينِكَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِكَ فِي أَعْدَائِكَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِكَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَيْتَ إِلَيْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَكَ حَتَّى تَرْضَى وَ يَعُودَ دِينُكَ بِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ جَدِيدا غَضّا وَ يَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ يَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى جَمِيعِ آبَائِهِ وَاجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَابْعَثْنَا فِي كَرَّتِهِ حَتَّى نَكُونَ فِي زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِكْ بِنَا قِيَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَيَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَيْهِ {عَلَى مُحَمَّدٍ} وَارْدُدْ إِلَيْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَيْهِ {عَلَيْهِمْ} وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ؛ خدايا در فرج دوستانت شتاب كن و حقوق تاراج رفته آنان را به آنان بازگردان و قائم آنان را به حق آشكار كن و او را يارى رسان دينت بدار و درباره دشمنانت فرمانده به فرمانت قرار ده. خدايا فرشتگان پيروزى را گرداگرد او همواره بدار و به آن دستورى كه در شب قدر به او القا كردى او را انتقام گيرنده خويش قرار ده، تا جايى كه خشنود شوى و دينت به وسيله او و بدست او به گونه اى نو و تازه بازگردد و حق به طور كامل ناب شود و باطل به صورت همه جانبه به دور افكنده شود. خدايا بر او و همه پدرانش درود فرست و ما را از همنشينان و خاندانش قرار بده و در زمان بازگشتش ما را برانگيز تا در دوران او در شمار يارانش باشيم.

 

 

خدايا درك قيامش را روزى ما كن و در روزگارش ما را حاضر كن و بر او درود فرست و سلام او را به ما بازرسان، درود و رحمت خدا و بركاتش بر او باد. ميرداماد در رساله اربعه ايام خود، در بيان اعمال روز دحوالارض فرموده است: زيارت امام رضا عليه‌السلام در اين روز افضل اعمال مستحب، و مؤكدترين آداب مى باشد، و همچنين زيارت آن حضرت در روز اول ماه رجب الفرد در نهايت تأكيد بوده و نسبت به آن ترغيب بسيار شده است.

منبع:دانشنامه اسلامی


free b2evolution skin
28
تیر

چگونه امام(علیه السلام) لقب رضا گرفت؟

به طور کلی نام ها و القابی که برای برخی از افراد انتخاب می شود، هر یک پیام خاصی دارد که القاب امام رضا(ع) نیز این گونه است.

 

 

برخی از تاریخ نگاران اهل سنت، لقب «رضا» را انتخاب مأمون برای امام می دانند و بر این باورند که در پی پذیرش ولایت عهدی امام، مأمون وی را به این لقب خواند. نخستین کسی که این موضوع را مطرح کرده، محمد بن جریر طبری ، وی در ضمن نقل حوادث سال 201 ه .ق چنین می نویسد:

 

 

«در این سال (201 ه .ق) مأمون، علی بن موسی بن جعفر(ع) را ولی عهد و جانشین خود قرار داد و او را «الرضی من آل محمد» نامید». ابن خلدون نیز به همین مطلب اشاره می کند، ولی به جای «الرضی من آل محمد» عبارت «الرضا من آل محمد» را آورده است. این نام گذاری مأمون، در دیگر مدارک اهل سنت نیز آمده است. برخی دیگر از دانشمندان اهل سنت با استناد به حدیث امام جواد(ع)، این ادعا را که مأمون این لقب به آن حضرت داده است، رد می کنند. در حدیثی از امام محمد تقی(ع) می خوانیم: «خدای متعال بدین جهت که تمامی مخالفان و موافقان وی از او راضی بودند، لقب «رضا» را به پدرم داده است».

شاعر خوش ذوق، این موضوع را چنین به نظم درآورده است: امام، علی نام، عالی نسب پناه عجم، مقتدای عرب از او بوَد راضی جهان آفرین از آن رو رضا گشت او را لقب. 

 

 

 

بررسی مدارک موجود نشان می دهد که نام گذاری و تعیین لقب برای امام، موضوعی فراتر از تحلیل های تاریخ نگاران است. در این زمینه، دلایل را می توان به دو دسته تقسیم کرد :

الف) دلایلی که تنها معتقدان و شیعیان اهل بیت(ع) ارائه داده اند که تبیین کردنی هستند و در آن یادآور شده اند که این نام ها و القاب به وسیله پیامبر و چه بسا از طریق وحی تعیین شده است. همان گونه که امام رضا(ع) را در روایت «لوح محفوظ»، رضا نامیده اند. 

 

 

 

ب) روایاتی که برای همه پذیرفتنی بوده و از امامان پیشین صادر شده که در آنها به لقب «رضا» تصریح شده است. افزون بر آنچه یاد کردیم، در اسناد پیش از ولایت عهدی امام رضا(ع)، از سوی مأمون لقب «رضا» برای آن حضرت دیده می شود. برای نمونه، در نامه ای که فضل بن سهل برای حضرت فرستاده و از امام دعوت کرده است تا به توس عزیمت کند، چنین می خوانیم: «بسم الله الرحمن الرحیم؛ لعلی بن موسی الرضا… مِن ولیه الفضل بن سهل…». بنابراین، می توان اطمینان یافت که لقب «رضا»، از دستاوردهای ولایت عهدی نبوده است، گرچه برخی از دانشمندان اهل سنت بر آن عقیده اصرار دارند. 

 

 

 

منبع: امام رضا علیه السلام از دیدگاه اهل سنت ؛ نویسنده محمدعلی چنارانی


free b2evolution skin