قصه های یک دیدار
قصه های یک دیدار
شیخ عباس قمی به نقل از استادش حکایت زیر را نقل کرده و از قول استاد خود بر صحت آن تأکید فراوان می کند و اهمیت زیادی برای آن قائل شده است. البته استاد شیخ عباس قمی نیز آن را از زبان شخصی به نام حاج علی بغدادی که این حکایت برایش واقع شده است، تعریف می کند.
به هر حال، قصه از زبان حاج علی بغدادی چنین تعریف می شود:
ـ هشتاد تومان سهم امام بدهکار بودم. برای پرداختن بدهی خود از بغداد به نجف اشرف عزیمت کردم. ابتدا به خدمت شیخ مرتضی رسیدم و بیست تومان به ایشان دادم. بعد از دیدار شیخ مرتضی به منزل شیخ محمد حسین کاظمینی رفتم و بیست تومان هم به ایشان دادم. سپس به دیدار شیخ محمد حسن شروقی شتافتم و به ایشان هم بیست تومان دادم و بازگشتم. در این فکر بودم که بقیه ی بدهکاری ام را که بیست تومان بود به هنگام بازگشت به بغداد به شیخ محمد حسن کاظمینی آل یاسین بدهم.
راه هاي ثابت قدمي در مسیر ولایت
راه هاي ثابت قدمي در مسیر ولایت
امام سجاد عليه السلام راه ثابت قدم ماندن در مسير ولايت و امامت را چنين تبيين كردهاند : همانا قيام كننده از ما ( اهل بيت ) دو غيبت دارد كه يكي از آنها طولانيتر از ديگري است …اما غيبت ديگر ، پس مدت آن به درازا ميانجامد تا آن حد كه بيشتر كساني كه اعتقاد به امامت او ( امام عصرعليه السلام ) دارند از اين اعتقاد برمي گردند . پس براي اين امر ثابت قدم نميماند مگر كسي كه يقينش محكم و معرفتش صحيح باشد و قلباً پذيرفتن احكام ما برايش سخت نباشد ( ظرفيت پذيرش داشته باشد ) و تسليم ما اهل بيت گردد.( كمال الدين ، باب 31، ج 8 )
مهدي (عليه السلام) و نداي مظلوميت حسين (عليه السلام)
مهدي (عليه السلام) و نداي مظلوميت حسين (عليه السلام)
راجع به اينکه امام زمان (ارواحنا له الفداء) به هنگام ظهور چه مطالبي را مي گويند و با چه سخناني آغاز خواهند نمود، رواياتي است، از جمله ي آنها روايتي است که محدّث بزرگوار مرحوم شيخ علي يزدي حائري متوفاي سال 1333 هـ.ق نقل کرده است. او مي گويد: زماني که قائم آل محمد عليهم السلام ظهور کند، ما بين رکن و مقام مي ايستد و پنج ندا مي دهد:
1. اَلا يا اَهلَ العالَم اَنَا الاِمام القائِم.
2. اَلا يا اَهلَ العالَم اَنَا الصَّمصامُ المُنتَقِم.
3. اَلا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين قَتَلُوهُ عَطشاناً.
4. الا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين طَرَحُوهُ عُرياناً.
5. اَلا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين سَحَقُوهُ عُدواناً. (الزام الناصب ، ج 2 ، ص 282)
آگاه باشيد اي جهانيان که منم امام قائم، آگاه باشيد اي اهل عالم که منم شمشير انتقام گيرنده، بيدار باشيد اي اهل جهان که جدّ من حسين را تشنه کام کشتند، بيدار باشيد اي اهل عالم که جد من حسين را روي خاک افکندند، آگاه باشيد اي جهانيان که حق جد من حسين را از روي کينه توزي پايمال کردند.
طبق اين نقل، سه نداي اخير، مخصوص و ويژه ي جد بزرگوارش امام حسين (ع) است و مصائب جگرخراش آن سيد ابرار را بازگو مي کند و اذيت و آزارهاي جانکاهي که بر آن حضرت در صحنه ي خونين کربلا رفت، را يادآوري مي فرمايد.
نخست از قتل جدّ خود سخن مي گويد که خود اعظم المصائب و بزرگترين فاجعه، در جهان اسلام به شمار مي آيد. و در کنار همين مطلب و همراه آن مصيبت تأثرانگيز و رقّت بار، عطش امام حسين (ع) را ياد مي کنند، مصيبتي که هيچکس آن را توجيه نمي کند و حتّي درباره دشمن خود نپسنديده و روا نمي دارد و به حقيقت، لکه ننگين و عاري بر دامن بني اميه و آل زياد- عليهم اللعنه- و سپاه ديو و دد صفت کوفه و شام گرديد که براي ابد قابل رفع و زوال و شستشو نخواهد بود. آنگاه مصيبت رقت انگيز ديگري را از جدّ خود حسين (ع) ذکر مي کنند و آن روي خاک افکندن بدن مبارک آن حجت بالغه ي الهي است که در هيچ منطق و مکتبي روا نبوده و نيست. و همراه تذکر اين مصيبت، نکته ي ديگري را ذکر مي کنند که دلها را مي شکافد و اشک غم و اندوه را بر گونه، روان مي سازد و آن مصيبت عريان کردن بدن نازنين آن امام معصوم و آن انسان آزاده ي خداجو و با عظمت است که خود پناه مستضعفان و محرومان و نقطه ي بارز اميد اهل ايمان بلکه مطلق انسان ها بود.
راستي چه کسي مي تواند تحمل اين فاجعه ي بزرگ را بکند که بدن مقدس ولي اعظم پروردگار را برهنه روي خاک بيندازند؟
در آخر، از بزرگترين فاجعه اي که در کربلا صورت گرفت و به دست آن وحشي صفتان دور از انسانيت بر بدن مبارک حضرت ابي عبدالله الحسين (ع) واقع شد، سخن مي گويند و آن موضوع کوبيده شدن نازنين پيکر تقوا و طهارت، بدن مقدس حسين (ع) است. موضوعي که هيچ کسي که کمترين مراتب انسانيت را دارا باشد آن را نمي پذيرد و صحّه بر آن نمي گذارد و با هيچ منطقي قابل توجيه نيست. موضوعي که هر چند انسان به کشتن دشمن سرسخت خود رضا دهد، بدان رضا نخواهد داد. مصيبتي که انسان متعارف و خالي از کينه و پستي، تاب شنيدن آن را ندارد و به حقيقت، انسان از وقوع آن در کربلا آن هم نسبت به بدن پسر ريحانه ي پيامبر اکرم (ص)، شرمسار و سربزير گرديد.
نقل از : مرحوم شيخ علي يزدي حائري
آیا ما منتظریم؟
آیا ما منتظریم؟
انتظار، سرفصل امید به آیندهای روشن و مایه عشق و شور و امید و تلاش برای آمادهسازی خود و جامعه برای آمدن و ظهور امام منتظر است. انتظار، هرگز یك روحیه بازدارنده، فلجكننده و یأسآور نیست، بلكه موجب دوركردن عنصر بدبینی به آینده، از نهاد انسان در جامعه بشری است. انتظار، معیار ارزش انسانها است. آرزوها و آمال انسانها معیار خوبی برای سنجش میزان رشد و تعالی آنها است. آرزوهای متعالی، حكایت از كمال روح و رشد شخصیت انسانها میكند؛ برعكس آرزوهای حقیر و بیارزش، نشان از بیاهمیتی و رشدنیافتگی افراد دارد. آرزوها، انسان را به حركت وا میدارد.
انتظار، اعتراض دائمی برضد بیعدالتیها است؛ نجات از سكون و ركود است، در صحنهبودن است. انتظار، نقش مهمی در سازندگی، پویایی و اصلاح فرد و جامعه در زمان غیبت دارد. اگر انسان منتظر، به وظایفی كه برای او شمرده شده است عمل كند، به الگوی مطلوب انسان دیندار دست مییابد.