آداب روز جمعه
آداب روز جمعه
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) در هر روز جمعه، قبل از اینکه برای نماز از خانه خارج شود، ناخن هایش را می گرفت و شاربش را کوتاه می کرد.
منبع: بحارالانوار89 : 358، والمستدرک6 : 46
آداب روز جمعه
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) در هر روز جمعه، قبل از اینکه برای نماز از خانه خارج شود، ناخن هایش را می گرفت و شاربش را کوتاه می کرد.
منبع: بحارالانوار89 : 358، والمستدرک6 : 46
قنوت طولانی و بهترین نماز
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم)
در روایتی آمده است که ابوذر از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) پرسید: کدام نماز افضل است؟ فرمودند: نمازی که قنوتی طولانی داشته باشد.
منبع: بحارالانوار، ج85، ص 200
يك ماه غذا با قرآن
يكي از صلحاء معاصرين در كتاب روح و ريحان كه مجموعهاي مانند كشكول است از يكي از ائمه جماعت دارالسلطنه تبريز نقل فرمود كه گفت:
روزي مذاكره تفسير صافي با شرح بيضاوي كه شيخ بهائي عليه الرحمه - نوشته است، به ميان آمد، من تفسير صافي را بر شرح شيخ بهائي ترجيح دادم و گفتم: مرحوم شيخ در اين شرح، عبارت پردازي و قافيه سازي را بسيار اعمال فرمودهاند.
همان شب در عالم رؤيا ديدم كه به من گفتند: شيخ بهائي در ميان اين حجره است، با خود گفتم خوب است كه بروم و ايشان را زيارت نمايم، چون وارد حجره شدم ديدم شخصي است ضعيف اندام، و باريك قامت، و عمامه كوچكي بر سرش بسته، سلام كردم، جواب سلام مرا داد. شيخ سر خود را پائين انداخت، من فهميدم كه از آن حرف روز گذشته من درباره شرحش بر بيضاوي، از من مكدّر و ملول است.
خواست شيخ بهائي را به حرف بياورم تا بلكه رفع ناراحتي او شود، عرض كردم: حضرت شيخ عرضي دارم، همان طور كه سرش را پائين انداخته بود، فرمود: چه چيز است، عرض كردم: يك مطلبي است كه نسبت به شما دادهاند، آيا صحيح است يا آنكه صوفيه آن را به شما بستهاند.
فرمود: چه مطلبي!
عرض كردم: گويا شما فرمودهايد كه يك ماه مبارك رمضان غذاي من منحصر به كلام الله مجيد بود.
همان نحو كه شيخ بهائي سرش پائين بود، فرمود: بلي صحيح است من گفتهام.
عرض كردم: جناب شيخ، اطباء گفتهاند كه اگر آدمي سه شبانه روز غذا و طعامي نخورد، ميميرد؛ همين كه اين حرف را زدم شيخ بهائي سر خود را بلند كرد و فرمود: آدم نميميرد.
انديشه قم
احترام و سكوت هنگام تلاوت قرآن
در كتاب گلزار اكبري گلشن 51 از ابوالفاء هروي نقل نموده كه گفت: من در مجلس پادشاه، قرآن ميخواندم و ايشان استماع نمينمودند و سخن ميگفتند. پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را به خواب ديدم كه رنگ مباركش متغيير بود، فرمود:
«اَتَقْرَءُ الْقُرْآنَ بَينَ قَوْمٍ وَ هُمْ يتَحَدَّثُونَ وَ لا يسْتَمَعُونَ وَ اِنَّكَ لا تَقْرَءُ بَعْدَ هَذا اِلّا ما شاءَ اللهُ.»
«آيا قرآن را براي كساني ميخواني كه با هم سخن ميگويند و آن را نميشنوند! تو بعد از اين به سبب عدم رعايت ادب نتواني خواند، مگر آنچه خدا بخواهد.»
بعد از آن بيدار شدم و گنگ شده بودم، امّا چون فرموده بود «الّا ماشاءالله» اميد داشتم كه زبانم آخر خواهد گشود. پس از چهار ماه در همان محلي كه آن خواب را ديده بودم، باز رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ را در خواب ديدم، فرمود:
«قَدْ تُبْتَ.»حتماً توبه كردهاي؟
گفتم: بلي يا رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، فرمود:
«مَنْ تابَ تابَ اللهُ عَلَيهِ.»هر كه به سوي خدا باز گردد خدا هم به مغفرت به او رجوع خواهد.
بعد از آن فرمود: زبان بيرون آور و با انگشت خود زبان مرا مسح كرد و فرمود:
هر گاه نزد قومي قرآن ميخواني پس ترك كن قرائت را تا هنگامي كه گوش گيرند كلام خداوند را.
چون بيدار شدم زبانم گشوده بود.
گناهان كبيره، ج 2
عالم جليل مرحوم ملامحمد حسن قزويني ميگويد: من در سفر حجّ به محلي رسيدم كه در شام سر منور حسين (علیه السلام) را در آنجا گذاشته بودند؛ در باغستانهاي آنجا مسجدي بود به نام مسجدالحسين (علیه السلام) و من چون داخل مسجد رفتم در يكي از ساختمانهاي آن پردهاي آويخته ديدم. چون آن پرده را كنار زدم سنگي ديدم در ديوار به كار برده شده بود و ديدم گردن يك سري در آن سنگ آشكار است، و نيز ديدم خون منجمد و خشك شده بر آن گردن مشاهده ميشود. چون چنين ديدم از خادم آن مسجد از آن سنگ و گردن و خون منجمد پرسيدم؟
خادم گفت: اين سنگ جاي سر مبارك حسين بن علي (علیه السلام) است.
زيرا وقتي آن سر را از عراق آوردند بر اين سنگ نهاده و اثرش در اين سنگ ظاهر شد چنانكه ميبيني، و من مدّتها است كه داخل اين عمارت صداي تلاوت قرآن ميشنوم. و هر سال بعد از نصف شب عاشورا در اين موضع نوري ظاهر ميشود، آن نور در اين سنگ اثر ميكند و از آن خون ترشّح مينمايد، و ميماند و منجمد ميشود.
و من از گذشتگان خدّام اين مسجد همين قِسْمْ شنيده ام و از اين سنگ و اثر ترشّح خون و منجمد شدن آن و تلاوت قرآن به من خبر داده اند.
انديشه قم