اسلام دستگاه تصفیه ای قرار داده است که با آن میشود آلودگیها را پاک کرد. در درجه اول خود قرآن است، ما باید بر آن عرضه بداریم. یک دستگاه دیگر، عقل است که قرآن عقل را حجت قرار داده است. دستگاههای تصفیه دیگر، احادیث و سنن متواتر پیغمبر (ص) یا ائمه (ع) است که یقینی است و جای شک و شبهه در آنها نیست. مثلا ائمه از این دستگاه تصفیه که قرآن است چگونه استفاده میکردند؟ در زمان مأمونخلیفه، یک نهضت علمی پیدا شد. مأمون مجلس مباحثه و مناظره، زیاد برقرار میکرد و خیلی لذت میبرد چون خودش اهل مطالعه و دانشمند بود، و به تمام ادیان و مذاهب آزادی میداد، که مباحثات امام رضا (ع) با اصحاب ملل و نحل در همین مجالس مأمون صورت گرفته است. مجالس زیادی مخصوصا راجع به اهل تسنن و تشیع تشکیل میداد. در آن کتاب که آن شخصیت ترک به نام قاضی بهلول بهجت افندی به نام تشریح و محاکمه نوشت که به فارسی ترجمه شده و بسیار کتاب خوب و نفیسی است، مباحثه بین مأمون و علمای اهل تسنن راجع به خلافت نقل شده است. اینها مجالس مناظره میان ائمه و دیگران فراهم میکردند.
گاهی هشام بن الحکم در مجالس اینها شرکت میکرد. از جمله یک مباحثه شیعی و سنی میان حضرت جواد (ع) که هنوز طفل بودند و علمای اهل تسنن برقرار شد. در آنجا آن عالم اهل تسنن در حرفهایش احادیثی در فضیلت ابوبکر و عمر روایت کرد. به حضرت عرض کرد شما درباره شیخین چه میگوئید و حال اینکه ما حدیث معتبری از پیغمبر داریم که فرمود: «ابوبکر و عمر سیدا کهول اهل الجنه؛ ابوبکر و عمر دو آقای پیرمردان اهل بهشتند». همچنین حدیث دیگری نقل کرد که روزی جبرئیل نازل شد به پیغمبر، از جانب خدا عرض کرد من از ابوبکر راضی هستم، از ابوبکر بپرس آیا او از من راضی هست یا نه؟ حضرت جواد فرمود ما منکر فضیلت ابوبکر نیستیم ولی یک مطلب هست و آن اینست که همه قبول دارند که پیغمبر در حجة الوداع فرمود: «کثرت علی الکذابه؛ دروغگویان بر من زیاد شده اند»، و معیاری در اختیار قرار داد که هر حدیث را که از من روایت کردند اول بر قرآن عرضه بدارید اگر موافق قرآن بود قبول کرده و الا رد کنید. قرآن میگوید تمام اهل بهشت جوان هستند. و اما حدیث دیگری که گفتید، خدا در قرآن میفرماید: «و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید؛ و ما انسان را آفريده ايم و میدانيم كه نفس او چه وسوسه اى به او میند و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم» (ق/ 16) ما انسان را آفریده ایم و از تمام خطورهای قلبی او آگاه هستیم. پس چطور میشود خدائی که قرآن او را اینطور معرفی میکند، از پیغمبر بپرسد که من از فلان بنده راضی هستم، تو از او بپرس که از من راضی است یا نه؟!
اسلام یگانه دین بدون تحریف
پس خود قرآن کریم یک مقیاس و یک دستگاه تصفیه ای است برای آلودگیهائی که در طول تاریخ پیدا شده است. مایه خوشوقتی ما این دو سه چیز است. اینست که کسی نمیتواند بگوید دین شما مثل ادیان دیگر در ابتدا هر چه بود، ولی در طول تاریخ جریانهائی پیش آمد که آن را فاسد کرد، همینجور که الان راجع به دین زرتشت اصلا نمیشود به دست آورد که کتاب اصلی زرتشت چه بوده است؟ نمیشود اساسا فهمید زرتشت در چه سالهایی در دنیا بوده است؟ تا چند سال پیش در وجود یک همچو آدمی شک و تردید بوده، هنوز هم باز آنقدرها مسلم نیست که زرتشت نظیر رستم و اسفندیار یک شخصیت افسانه ای است یا یک شخصیت واقعی. گیرم یک روز تعلیمات درستی داشته است. کلمه گفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک که تعلیمات نشد. اصلا کوچکترین حرفی که در دنیا وجود دارد اینست چون به قدری کلی است که اصلا هیچ معنائی را دربر ندارد، مفهومی ندارد. هر کسی حرف خودش را نیک میداند، هر کسی نوع کردارش را نیک میداند، و همینطور در مورد پندار نیک، فکر نیک. هر یک از مسلکهائی که در دنیا وجود دارد مثلا دنیای سرمایه داری یک سلسله حرفها و یک سری کارها و یک سلسله فکرها را میگوید اینها خوب است.
دنیای کمونیست روش دیگری را عرضه میدارد. او هم میگوید حرف اینست که من میگویم. آن مسلکی میتواند در دنیا مسلک شمرده شود که قناعت نکند به گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک، بلکه بگوید گفتار نیک، و بعد بگوید گفتار نیک این است، گفتار خوب را مشخص بکند، و همینطور کردار نیک و پندار نیک. در مسیحیگری و یهودیگری هم همینطور است. یگانه دینی که میتوان در دنیا اصولش را نشان داد که هیچ دست آلوده ای به آن نخورده و پاک مانده است، دین اسلام است. سر آن را هم عرض کردم. نمیخواهم بگویم در دنیای اسلام هیچ جریان آلوده ای پیدا نشده است، نه، ولی هر جریان آلوده ای که پیدا بشود، جریان پاکی در این دین وجود دارد که میتواند آن آلودگیها را تصفیه بکند. اولش خود قرآن است. مقیاس بزرگ قرآن است. از قرآن که بگذریم سنت قطعی و متواتر پیغمبر و برای ما شیعیان همچنین سنت قطعی و متواتر ائمه اطهار است. یعنی در میان اینهمه احادیث مشکوک و مظنون، احادیث و سنتهای قطعی داریم از پیغمبر و ائمه اطهار. اینها برای ما حجت است، اینها میتواند معیار و مقیاس واقع بشود. دیگر اینکه قرآن کریم از اول عقل را حجت قرار داده است. اسلام علیه عقل قیام نکرده. اگرچه غلط است آدم اسم این مردک را جزء سران ادیان و ادیان منسوخه ببرد، [ولی به عنوان مثال] حسینعلی بها میگوید کور شو تا جمال مرا ببینی، کر شو تا نغمه مرا بشنوی. عجب کاری است! این چه جمالی است که آدم باید کور بشود تا او را ببیند و چه صدائی است که آدم باید کر بشود تا آنرا بشنود؟! ولی قرآن میگوید چشمت را باز کن تا جمال مرا ببینی، گوشت را باز کن تا صدای مرا بشنوی، فکرت را باز کن تا حقایق مرا درک بکنی، مذمت میکند آنهائی را که چشم و گوش و فکر خودشان را به کار نمی اندازند و یک حالت تسلیم و تعبد احمقانه ای به خود میگیرند.
قرآن و عقل
قرآن هرگز مردم مسلمان را جز به نام «ایهاالناس» یا «ایها المؤمنون» خطاب نمیکند، نمیگوید اغنام الله گوسفندان خدا، نمیگوید شما گوسفندید و مثل گوسفند باید تسلیم باشید. قرآن تاریخ را با منطق عقلانی تفسیر میکند. قرآن نماز را که ذکر میکند، فلسفه نماز را هم ذکر میکند. قرآن خدا را اثبات میکند با منطق استدلالی و منطق عقلی. قرآن میگوید: «و لقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها؛ و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريده ايم [چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمی كنند و چشمانى دارند كه با آنها نمى بينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمى شنوند» (اعراف/ 179). قرآن خیلی لحن مؤدبی دارد. دو سه جا است که قرآن زبان به یک تعبیری میگشاید که تقریبا نوعی دشنام است. یکی آنجائی که بشر عقلش را، این حجت ناطق به قول امام کاظم (ع) را به کار نمیبندد. میگوید: «ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون؛ قطعا بدترين جنبندگان نزد خدا كران و لالانى اند كه نمى انديشند» (انفال/ 22). بدترین جنبنده ها در نزد خدا چیست؟ انسانهائی هستند که خدا به آنها زبان داده ولی لالند، گوش داده ولی کرند، عقل داده ولی تفکر و تعقل ندارند. این مقیاسها، مقیاسهائی است که اسلام به دست ما داده است که ما بتوانیم آزمایش کنیم.
منـبـع
مرتضی مطهری- اسلام و نیازهای زمان 1- صفحه 82-85