4
مهر

عاقبت محبت رياست و جاه طلبى

عاقبت محبت رياست و جاه طلبى

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

عمر سعد گفت : باشد، ولى آن شب را فكر مى كرد و مردّد بود، و شنيده شد كه در ضمن اشعارى با خود زمزمه مى كرد كه :
ءاترك ملك الرى و الرى منية ام ارجع مذموما بقتل حسين
و فى قتله النار اللتى ليس دونها حجاب و ملك الرى قره عين
((آيا حكومت رى را رها كنم ، با اينكه رى آرزوى من است ؟! يا اينكه با كشتن حسين مذمت را قبول كنم ؟ ميدانم كه در كشتن حسين آتش است كه جدايى از آن نيست ، ولى حكومت رى روشنى چشم من است .))
فردا كه نزد عبيدالله آمد و بهانه آورد كه شما مرا به حكومت رى منصوب كرده اى و در ميان مردم پخش شده است ، اگر صلاح مى دانى من به همانجا بروم و شما از بزرگان كوفه كسانى را كه از من كارآزموده ترند به سوى حسين بفرستى و نام عده اى را نيز برد.
عبيدالله گفت : من با تو در مورد كسى كه مى خواهم بفرستم مشورت نكردم ، تو خودت اگر با لشكريان ما مى روى و گرنه آن حكم (فرماندارى رى را) بما برگردان .
عمر سعد كه چنين ديد آن را پذيرفت

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
4
مهر

ترديد عمر سعد و مشورت او

ترديد عمر سعد و مشورت او

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

و حوادث همانگونه شد كه حضرت فرموده بود:
عبيدالله بن زياد وقتى فرماندار كوفه شد و درصدد دفع قيام سيدالشهداء و تهيه لشكر افتاد به عمر بن سعد پيشنهاد كرد تا فرماندهى سپاه كوفه را عهده دار شود او قبلا عمر بن سعد را ماءمور فرماندارى رى كرده و حكم او را هم به او داده بود عمر بن سعد وقتى پيشنهاد عبيدالله بن زياد را شنيد آن را نپذيرفت و درخواست كرد او را معاف دارد.
عبيدالله كه نقطه ضعف عمر سعد را كه همان رياست طلبى بود به خوبى تشخيص داده بود به او گفت : باشد ولى آن حكم ما را به ما برگردان ، عمر سعد با شنيدن اين سخن به ترديد افتاد و گفت : امروز را به من مهلت بده تا فكر كنم ، با هر كه مشورت كرد او را برحذر داشتند، خواهرزاده اش به او گفت :
تو را به خدا سوگند مى دهم كه به طرف حسين نروى ، گناه مى كنى و پيوند فاميلى را خواهى بريد، بخدا سوگند اگر همه دنيا و حكومت آن ، براى تو باشد و از آن بگذرى براى تو بهتر است از اينكه خدا را با خون حسين عليه السلام ملاقات كنى .

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
4
مهر

اى عمر سعد چگونه اى وقتى ميان بهشت و جهنم قرار گيرى ؟

اى عمر سعد چگونه اى وقتى ميان بهشت و جهنم قرار گيرى ؟

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السلام روزى به عمربن سعد فرمود:
چگونه اى آن زمان كه در موقعيتى قرار بگيرى كه ميان بهشت و جهنم مخير شوى و تو جهنم را انتخاب كنى ؟
عمر سعد گفت : به خدا پناه مى برم از اين مطلب (يعنى هرگز چنين نمى كنم )، حضرت فرمود: ولى بدون شك اين كار خواهد شد

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
4
مهر

پيشگوئى حضرت در مورد ناكامى تبليغات بنى اميه

پيشگوئى حضرت در مورد ناكامى تبليغات بنى اميه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اشاره ششم حضرت در اين جملات كوتاه و پرمغز، به عدم تاءثير تبليغات سوء در نابودى نام آن بزرگوار است ، فرمود: اگر شما را به ناسزاگوئى من وادار كردند مرا ناسزا گوئيد كه اين كار براى من (نه تنها منقصت نيست بلكه سبب ) زيادى شرف و بلنداى مقام من و (منتشر شدن ياد من ) خواهد شد.
آرى اين جمله حضرت پيشگوئى بزرگ ، و معجزه عظيم الهى است كه خداوند متعال در مورد آن حضرت ارائه داده است و چه بسيار است اين معجزه ها.
همان خداوندى كه سقوط در چاه را كه برادران يوسف مى خواستند سبب فراموشى يوسف از ذهن پدر قرار دهند، همان چاه را نردبان ترقى و حكومت و عزت يوسف قرار داد و با افتخار در قرآن فرمود: ((و الله غالب على امره (145)؛ خدا هميشه پيروز است .))
آرى حضرت حق ، اين معجزه را بطور واضح تر در مورد ولى خود على بن ابيطالب انجام داد، تلاش همه جانبه دشمنان از نظر سياسى و نظامى و فرهنگى و تبليغاتى را نردبان عظمت حضرت و اسباب نشر فضائل او در شرق و غرب عالم قرار داد.
و امروز از معاويه و بنى اميه با آن همه عزت و عظمت جز به خوارى و لعنت ياد نمى شود، اما حضرت على و خاندان او، بر دلها حكومت مى كنند.
و شاهد آشكار آن ، بارگاه با شكوه دختر سيدالشهداء، حضرت رقيه است كه در شام در مركز حكومت اموى درس عبرت تاريخ است و در كنار كاخهاى اموى ، قبر معاويه است كه به زباله دان تبديل گشته است .
زمانى بر اين امت گذشت كه نام على بردن جرم بود و امروز افتخار اسلام و انسانيت است .
زمانى راه على متروك بود و گمراهى تلقى مى شد و امروز راه هدايت است و شاهراه حقيقت و افتخار و سعادت .
زمانى شيعيان و پيروان و دوستداران او در بدترين شرائط در زندانها قتل عام مى شدند و امروز سربلند و با عزت بنام على و پيروى از او بر دلها حكومت مى كنند.
آن روز اگر مسلمان نماها قدرشان را ندانستند، امروز حتى مسيحيان و حتى بى دينان به عظمتش اعتراف مى كنند و در مورد شخصيت او مقاله و كتاب مى نويسند و سخنرانى مى كنند.
((يريدون ليطفئوا نور الله باءفواههم و الله متم نوره و لوكره الكافرون .))

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
4
مهر

حريم اهل البيت عليهم السلام را شكستند

حريم اهل البيت عليهم السلام را شكستند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اين عمل زشت معاويه سبب شد كه تا مدتها حريم اهل بيت عليه السلام در ميان مردم شكسته شود، مردم عادى بى پروا نسبت به خاندان پيامبر ناسزا مى گفتند و جسارت مى كردند، و بسيارى از آنها اين كار را به قصد قربت انجام مى دادند و مى گفتند: نماز جز با لعن ابوتراب صحيح نيست .
خالد بن عبدالله القسرىّ لعنه الله زمانى كه امير عراق از طرف هشام بود بر سر منبر مى گفت : خدايا لعنت كن على بن ابى طالب بن عبدالمطلب بن هاشم را، كه داماد رسول الله صلى الله عليه و آله كه دختر او نزد وى و پدر حسن و حسين است ، سپس با طعنه مى گفت : آيا با كنايه سخن گفتم ؟(143)
بارى آنقدر اين روش ننگين ادامه يافت به گونه اى كه معيار حق و باطل در نزد بنى اميه شد، و هر كه از آن امتناع مى كرد نابود مى شد هر كه به آن پايبند بود عزيز مى گشت .
حجاج بن يوسف آن سفاك كم نظير روزى به يكى از درباريان نزديك خود كه در همه جنگها با او همراهى كرده بود و نامش عبدالله بن هانى و از قبيله گمنام اَوْد بود گفت :
من هنوز خدمات تو را تلافى نكرده ام ، سپس به دنبال دو نفر از رؤ ساى قبائل عرب ، يعنى اسماء بن خارجه رئيس بنى فزارة و سعيدبن قيس ‍ رئيس يماية ، فرستاد و از آنها خواست تا دختر خود را به عبدالله بن هانى تزويج كنند، آنها ابا كردند اما وقتى با تهديد حجاج روبرو شدند به اجبار تسليم شدند.
حجاج پس از آن به عبدالله گفت : من دختران رئيس قبيله فزاره و يماية را به تزويج تو درآوردم ، ايندو كجا و قبيله تو اَوْد كجا؟
عبدالله كه از تحقير قبيله خود ناراحت شده بود گفت : اى امير اين را نفرما، ما داراى فضائلى هستيم كه هيچيك از عرب ندارد! حجاج گفت : چيست ؟
عبدالله گفت : به اميرالمؤمنين عبدالملك (حاكم اموى ) در هيچ مجتمعى از ما ناسزا گفته نشده است .
حجاج گفت : به خدا كه اين فضيلتى است ! عبدالله گفت : در جنگ صفين هفتاد نفر از ما با اميرالمؤمنين معاويه بودند ولى با ابوتراب جز يكنفر نبود. حجاج گفت : بخدا كه فضيلتى است ! عبدالله گفت : برخى از زنهاى ما نذر كرده بودند كه اگر حسين بن على كشته شود هر كدام ده شتر قربانى كند، و اين كار را كردند! حجاج گفت : بخدا كه اين فضيلتى است . عبدالله گفت : هيچكدام از ما نيست كه به او پيشنهاد لعن و ناسزاگوئى ابى تراب را بدهند مگر اينكه انجام مى دهد و حسن و حسين و مادر آن دو و فاطمه را هم اضافه مى كند! حجاج گفت :
بخدا كه فضيلتى است ، عبدالله گفت : هيچكدام از قبايل عرب مثل ما زيبا و بانمك نيست ، در اين هنگام حجاج (از حماقت او) خنديد زيرا عبدالله بسيار سبزه و مبتلا به بيمارى جذام ، بدقيافه و با چشمهاى كج و به شدت لوچ بود و گفت : اين امتياز را ديگر رها كن .(144)
سنت بدگوئى و ناسزاگوئى و تبليغات سوء بر عليه حضرت امير عليه السلام در تمامى دوران بنى اميه همچنان به شدت تعقيب مى شد، برخى از صحابه مانند سمرة بن جندب چهارصد هزار درهم از معاويه گرفت تا آيه ليلة المبيت را كه از فضائل آشكار حضرت امير عليه السلام است در شاءن ابن ملجم تفسير كرد و اين گونه دين به دنيا مى فروختند.
آنقدر اين امر شايع شد كه وقتى عمربن عبدالعزيز خواست اين سنت زشت را منسوخ كند مردم يكى از شهرهاى ايران براى او نوشتند و هداياى بسيار نيز فرستادند كه به ما اجازه بده تا شش ماه ديگر على را لعن كنيم .
در شهر حران اين عمل زشت آنچنان عادى شده بود كه مى گفتند: نماز درست نيست مگر با لعن ابى تراب .
تا اينكه بالاخرة عمر بن عبدالعزيز حدودا در سال 99 هجرى اقدام به ممنوعيت آن كرد.

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم