6
مهر

اگر آنچه پدرت مى بيند ببينى گريه نمى كنى

اگر آنچه پدرت مى بيند ببينى گريه نمى كنى

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شخصى بنام حبيب بن عمر گويد: به عيادت حضرت امير عليه السّلام در همان بيمارى كه از دنيا رفت رفتم ، نگاهى به جراحت (سر) حضرت انداختم و گفتم :
يا اميرالمومنين اين زخم شما چيز (مهمى ) نيست ، و بر شما خوفى نيست ، حضرت فرمود: اى حبيب به خدا قسم من همين ساعت از ميان شما مى روم .
ام كلثوم دختر حضرت با شنيدن اين جمله گريان شد، حضرت فرمود: دخترم چرا گريه مى كنى ؟ جواب داد: بابا شما فرمودى همين ساعت از من جدا مى شوى ، حضرت فرمود: دخترم گريه نكن ، به خدا قسم اگر آنچه پدرت مى بيند، ببينى گريه نمى كنى !
حبيب گفت : عرض كردم يا اميرالمؤمنين شما چه مى بينى ؟ حضرت فرمود: ملائكه آسمانى و پيامبران را مى بينم كه كنار يكديگر ايستاده همگى منتظرند مرا در آغوش بگيرند و اينك اين برادرم محمد صلى الله عليه و آله است كه نزد من نشسته و مى فرمايد: (يا على ) بيا كه آنچه در مقابل تو است از حالتى كه تو در آنى بهتر است .
راوى گويد: از منزل خارج شدم تا آنكه حضرت از دنيا رفت .
فردا صبح امام مجتبى عليه السّلام بر منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: اى مردم شب گذشته قرآن نازل شد (شب بيست و سوم رمضان ) و در اين شب عيسى بن مريم به آسمان برده شد و در همين شب يوشع بن نون كشته شد و در اين شب اميرالمؤمنين عليه السّلام از دنيا رفت .
به خدا قسم هيچ يك از اوصياء (پيامبران گذشته ) و نه كسانى كه بعد از او مى آيند (از امام عليه السّلام ) بر او در وارد شدن به بهشت سبقت نگيرند.
هر گاه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله او را به جنگ مى فرستاد، جبرئيل در طرف راست او و ميكائيل در طرف چپ او يارى را مى دادند.
آنگاه حضرت فرمود: او از مال دنيا طلا و نقره اى (هيچ پولى ) باقى نگذارد، مگر هفتصد درهم كه از سهم او زياد آمده بود و مى خواست براى خانواده اش خدمتكارى بگيرد.
بارالها! معرفت خويش و پيامبر گرامى و خاندان بزرگوار او را نصيب ما بگردان و ما را از دوستان و شيعيان مخلص ايشان قرار بده .
اللّهم احينا حياة محمد و آل محمد و امتنا ممات محمد و آل محمد و الحمدللّه اولا و آخرا.

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
6
مهر

مردم دنيا از ديدگاه على عليه السّلام

مردم دنيا از ديدگاه على عليه السّلام

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در آن هنگام شما بر هفت دسته ايد: طبقه اول : در آن بسيارى تقوى و نيكوكارى است تا سال هفتاد هجرت (و در نسخه ديگر اهل سخت و دشوار زندگى كردن و اهل قضاوت هستند تا سال هفتادم هجرى ). طبقه دوم : اهل بذل و بخشش و مهربانى هستند تا سال دويست و سى هجرى ، طبقه سوم : اهل پشت نمودن و قطع رابطه با يكديگرند تا سال پانصد و پنجاه هجرى ، و طبقه چهارم : اهل سگ صفتى و حسد هستند تا سال هفتصد هجرى ، طبقه پنجم : اهل تكبر و تهمت هستند تا سال هشتصد و بيست هجرى ، طبقه ششم : اهل هرج و مرج و خونريزى و سگ صفتى دشمنان و ظهور اهل فسق و خيانت هستند تا سال نهصد و چهل هجرى و طبقه هفتم : پس ايشان اهل مكر و فريب و غدر و جنگ و فسق و تفرقه و دشمنى و لهو و بازى هاى بزرگ شهوترانيها و ساز و نوازهاى حرام و كارهاى مشكل (يا از نظر دينى كه گناهان بزرگ و يا از نظر دنيوى صنايع بسيار مهم ) و مرتكب شدن شهوات و خرابى شهرها و ديوارها و انهدام عمارات و قصرها مى باشند و در اين طبقه ظاهر مى شود آن ملعون (سفيانى ) از بيابان شوم و در اين طبقه است آشكار شدن پرده حيا و فرجها (زنها پرده عفت خود را عقب مى زنند) و در اين طبقه بر همين حال هستند تا آنكه قائم مهدى صلوات الله على ظهور كند.
پس از آن حضرت به درخواست بزرگان كوفه احوالات شهرها و اشخاص ‍ جانى و فرمانروايان را بيان نمود و از خرابى شهرها و پادشاهان ممالك خبر داد.

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى



free b2evolution skin
6
مهر

شكايت اميرالمؤمنين نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم

شكايت اميرالمؤمنين نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

ابو صالح حنفى گويد: از حضرت على عليه السّلام شنيدم مى فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را در خواب ديدم از مصائب و ناراحتيهائى كه از امت او ديده بودم شكايت كردم و گريستم ، حضرت فرمود:
يا على گريه مكن ، به اين طرف نگاه كن ، وقتى نگاه كردم دو مرد را ديدم كه به زنجير كشيده اند و با پاره سنگهاى بزرگ بر سر آنها مى كوبند.
ابو صالح گويد: فردا صبح مثل هميشه كه بيدار شدم در بازار قصابها ديدم مردم مى گويند: اميرالمؤمنين كشته شد، امير المؤمنين كشته شد

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
6
مهر

در ميان شما اندكى بيش نخواهم ماند

در ميان شما اندكى بيش نخواهم ماند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

بانوئى بنام ام موسى كه يكى از دختران حضرت امير عليه السّلام را نگهدارى مى كرد گويد: شنيدم حضرت به دخترش ام كلثوم مى فرمود: دختر فكر مى كنم من در ميان شما اندكى خواهم بود؟ ام كلثوم گفت : چطور بابا؟ حضرت فرمود: من پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم را در خواب ديدم كه غبار از صورت من پاك مى كرد و مى فرمود:
يا على بر عهده تو چيزى نيست ، وظايف خود را انجام دادى ، سه روز از اين جريان نگذشت كه حضرت مورد ضربت قرار گرفت ، ام كلثوم فرياد زد و ناله نمود، حضرت فرمود: دخترم چنين نكن همانا من پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم را مى بينم كه با دست به من اشاره نموده مى فرمايد: يا على بشتاب و به جانب ما بيا، آنچه نزد ماست براى تو بهتر است

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
6
مهر

آيا عبدالرحمن بن ملجم توئى ؟

آيا عبدالرحمن بن ملجم توئى ؟

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در روايت است عبدالرحمن بن ملجم - ملعون - نزد حضرت امير عليه السّلام آمد و گفت : مركب سوارى بمن بده ، حضرت نگاهى به او نمود و فرمود: عبدالرحمن بن ملجم مرادى توئى ؟ گفت : آرى ، حضرت دوباره فرمود: عبدالرحمن بن ملجم مرادى توئى ؟ گفت : آرى حضرت براى بار سوم فرمود: عبدالرحمن بن ملجم مرادى توئى ؟ عرض كرد: آرى ، حضرت به شخصى بنام غزوان فرمود: او را بر اسب سرخ سوار كن ، اسبى سرخ آورد و ابن ملجم سوار شد و افسار آن را گرفته پشت كرد و رفت . در اين هنگام حضرت فرمود:
اريد حبائه و يريد قتلى عذيرك من خليلك من مراد
و چون آن جنايت را مرتكب شد و حضرت را ضربت زد، ابن ملجم را نزد حضرت آوردند، حضرت به او فرمود: بخدا سوگند آن همه احسان هائى كه به تو انجام مى دادم با توجه به اين بود كه مى دانستم تو قاتل من هستى ولى اينگونه با تو برخورد كردم تا خداوند بر عليه تو باشد

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم