متن تبريك(بخ بخ يا ابا الحسن ! اصبحت مولاى و مولى كل مسلم )
متن تبريك(بخ بخ يا ابا الحسن ! اصبحت مولاى و مولى كل مسلم )
محمد بن جرير طبرى ، ضمن بيان ماجراى آن روز، چنين آورده است :
سپس پيامبر خدا (ص ) فرمود: اى مردم ! بگوييد: (با تو پيمان بستيم و با زبان و دست بيعت كرديم و متعهد شديم كه به فرزندان و خانواده خويش برسانيم و جايگزينى بر آن نخواهيم گزيد و خدا را بر اين ميثاق ، شاهد مى گيريم ). آن چه را گفتم ، بگوييد و به على (ع ) به عنوان (اميرالمؤ منين ) سلام دهيد و بگوييد: (الحمد لله الذى هدانا و ما كنا لنهتدى لولا ان هدانا الله ) - خدا را سپاس كه به اين مرام ، هدايتمان فرمود و اگر خدا هدايت نمى كرد، راه را نمى يافتيم - همانا خداوند هر صدايى و نهانى را مى داند. هركس پيمان شكند، به زيان خويش پيمان شكسته است و هركس به پيمان وفا كند، خداوند پاداشى بزرگ مى دهد. چيزى بگوييد كه خدا را از شما راضى سازد و اگر ناسپاسى و كفران كنيد، همانا خداوند از شما بى نياز است .
زيد بن ارقم گويد: آن گاه مردم شتافتند و چنين مى گفتند: آرى !شنيديم و گوش به فرمانيم و فرمان خدا و رسول را به جان مى پذيريم .
اولين كسانى كه با پيامبر و على (ع ) دست دادند، عبارت بودند از: ابوبكر، عمر، عثمان ، طلحه ، زبير و باقى مهاجرين و انصارو مسلمانان ديگر، تا آن كه پيامبر خدا نماز ظهرو عصر را با هم خواند. مراسم بيعت ادامه يافت ، تا آن كه آن حضرت ، نماز مغرب و عشاء را نيز با هم خواند و بيعت همچنان ادامه داشت .و هرگاه كه گروهى براى بيعت مى آمدند، پيامبر مى فرمود: حمد خدايى را كه ما را بر جهانيان برترى داد. نيز نقل شده كه : عمر بيعت كرد و گفت : اى پسر ابوطالب ، گوارا باد بر تو كه مولاى من شدى … و هر صحابى كه به ديدار على (ع ) مى آمد، آن گونه تهنيت مى گفت .
نقل ديگر:… سپس رسول خدا (ص ) در خيمه مخصوص خود نشست و به اميرالمؤ منين هم فرمود تا در خيمه ديگرى بنشيند و به مردم فرمود كه در خيمه اش ، على (ع ) را تهنيت گويند. و چون مردم از تهنيت گويى فراغت يافتند، حضرت رسول همسران خود را فرمان داد كه نزد على (ع ) رفته ، به او تبريك گويند - و چنان كردند - از جمله كسانى از صحابه كه تبريك گفتند، عمر بن خطاب بود كه گفت : گوارا باد بر تو، اى فرزند ابوطالب !مولاى من و مولاى همه زنان و مردان مؤ من شدى .
در (حبيب السير) نيز نزديك به همين مضمون آمده است .
تهنيت گويى ابوبكر و عمر را، بخصوص ناقلان روايات و پيشوايان حديث و تفسير و تاريخ از اهل سنت آن قدر نقل كرده اند كه نمى توان شمار آنان را ناديده گرفت ، چه آنان كه مساله را به صورت يك واقعه حتمى و قطعى نقل كرده و از مسلمات دانسته اند، و چه كسانى كه با سندهاى صحيح از تعدادى از صحابه ، همچون ابن عباس ، ابوهريره ، براء بن عازب ، زيد بن ارقم و… نقل كرده اند.
به روايت انس : رسول خدا (ص ) دست على (ع ) را گرفت و او را بر فراز منبر بالا برد و فرمود: خداوندا! اين از من است و من از اويم ، جز اينكه او نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى است . آگاه باشيد! هر كس را من مولاى او بودم ، اين على (ع ) مولاى اوست . على (ع ) با چشمانى پراشك از صحنه بازگشت ، عمر بن خطاب در پى او روان شد و به آن حضرت اينگونه تبريك و تهنيت گفت : (بخ بخ يا ابا الحسن ! اصبحت مولاى و مولى كل مسلم ).
و به روايت براء بن عازب : در حجة الوداع همراه پيامبر آمديم تا به ميان مكه ومدينه رسيديم . حضرت فرمود آمد و دستور داد كه همگان براى نماز فرود آيند. سپس دست على (ع ) را گرفت و فرمود: آيا من از مؤ منان نسبت به خودشان شايسته تر نيستم ؟ گفتند: چرا. فرمود: (پس من بر هركس ولايت دارم ، اين على ، ولى اوست . خداوندا دوستدارانش را دوست بدار و با دشمنش دشمنى كن . هركسى را كه من مولاى او هستم ، على مولاى اوست ). و اين سخن را رسول خدا با رساترين صدا بيان مى كرد.
پس از آن ، عمر بن خطاب ، على (ع ) را ديدار كرد و گفت : اى پس ابوطالب ! گوارا باد بر تو. اكنون مولاى من و مولاى هر زن و مرد مسلمان شدى (هنيئا لك يابن ابى طالب . اصبحت مولاى و مولى كل مؤ من و مؤ منة .)
نام كتاب :عيد غدير در اسلام
تدوين و ترجمه : جواد محدثى