وَأَقِرُّ لَهُ عَلي نَفْسي بِالْعُبُودِيَّةِ وَأَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ اقرار ميكنم براي خداوند بر نفس خود به عنوان بندگي او، و شهادت ميدهم براي او به پروردگاري
وَأُؤَدّي ما أَوْحي بِهِ إِليَّ حَذَراً مِنْ أَنْ لاأَفْعَلَ فَتَحِلَّ بي مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُها عَنّي أَحَدٌ و آنچه به من وحي نموده ادا مينمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابي از او بر من فرود آيد كه هيچكس نتواند آن را دفع كند.
وَإِنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَصَفَتْ خُلَّتُهُ - لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ- لِأنَّهُ قَدْ أعْلَمَني أَنّي إِنْ لَمْأُبَلِّغْ ما أَنْزَلَ إِلَيَّ في حَقِّ عَلِيٍّ فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ هر چند كه حيلهي عظيمي به كار بندد و دوستي او خالص باشد- نيست خدايي جز او- زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق علي بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرساندهام.
وَقَدْضَمِنَ لي تَبارَكَ وَتَعالي الْعِصْمَةَ مِنَ النَّاسِ وَهُوَ اللَّهُ الْكافِي الْكَريمُ و براي من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.
فَأَوْحي إِلَيَّ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ- في عَلِيٍّ يَعْني فِي الْخِلافَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أَبي طالِبٍ- وَإِنْ لَمْتَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»
خداوند به من چنين وحي كرده است: «اي پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده- دربارهي علي، يعني خلافت علي بن ابيطالب- و اگر انجام ندهي رسالت او را نرساندهاي، و خداوند تو را از مردم حفظ ميكند».
مَعاشِرَ النَّاسِ، ما قَصَّرْتُ في تَبْليغِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ تَعالي إِلَيَّ، وَأَنَا أُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ:
اي مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهي نكردهام، و من سبب نزول اين آيه را براي شما بيان ميكنم:
إِنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ إِلَيَّ مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُني عَنِ السَّلامِ رَبّي- وَهُوَ السَّلامُ- أَنْ أَقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ
جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم- كه او سلام است- مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم
فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضٍ وَأَسْوَدٍ: أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبي طالِبٍ أَخي وَوَصِيّي وَخَليفَتي عَلي أُمَّتي وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدي
و بر هر سفيد و سياهي اعلام كنم كه «علي بن ابي طالب برادرِ من و وصي من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است.
الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسي إِلاَّ أَنَّهُ لا نَبِيَّ بَعْدي وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ
نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسي است جز اينكه پيامبري بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است»
وَقَدْأَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَتَعالي عَلَيَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ هِيَ: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ»
و خداوند در اين مورد آيهاي از كتابش بر من نازل كرده است:«صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كساني كه ايمان آورده و نماز را بپا ميدارند و در حال ركوع زكات ميدهند»
وَعَلِيُّ بْنُ أَبيطالِبٍ الَّذي أقامَالصَّلاةَ وَآتَي الزَّكاةَ وَهُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ في كُلِّ حالٍ
و علي بن ابيطالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عزوجل را قصد ميكند.
وَسَأَلْتُ جَبْرَئيلَ أَنْ يَسْتَعْفِيَ لِيَ السَّلامَ عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ إِلَيْكُمْ
اي مردم، من از جبرئيل در خواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد
أَيُّهَا النَّاسُ لِعِلْمي بِقِلَّةِالْمُتَّقينَ وَكَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَإِدْغالِ اللاَّئِمينَ وَحِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالْإِسْلامِ
زيرا از كمي متقين و زيادي منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيلههاي مسخره كنندگانِ اسلام اطلاع دارم
الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ بِأَنَّهُمْ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ
كساني كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه با زبانشان ميگويند آنچه در قلبهايشان نيست
وَيَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ، وَكَثْرَةِ أَذاهُمْ لي غَيْرَ مَرَّةٍ
و اين كار را سهل ميشمارند در حالي كه نزد خداوند عظيم است. و همچنين به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كردهاند
حَتّي سَمُّوني اُذُناً وَزَعَمُوا أَنّي كَذلِكَ لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إِيَّايَ وَإِقْبالي عَلَيْهِ وَهَواهُ وَقَبُولِهِ مِنّي
تا آنجا كه مرا «اُذُن» (گوش دهندهي بر هر حرفي) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار او (علي) با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من
حَتّي أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ في ذلِكَ «وَمِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ- عَلَي الَّذينَ يَزْعَمُونَ أَنَّهُ أُذُنٌ - خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ و َرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»
تا آنكه خداوند عزوجل در اين باره چنين نازل كرد:«واز آنان كساني هستند كه پيامبر را اذيت ميكنند و ميگويند او «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفي) است، بگو: گوش است- بر ضد كساني كه گمان ميكنند او «اُذُن» است- و براي شما خير است، به خدا ايمان ميآورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مينمايد و براى كسانى از شما كه ايمان آوردهاند، رحمت است، و براى آنانكه همواره پيامبر خدا را آزار مىدهند، عذابى دردناك است.»
وَلَوْ شِئْتُ أَنْ أُسَمِّيَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِأَسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ وَأَنْ أَوْمَئَ ا لَيْهِمْ بِأَعْيانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَأَنْ أَدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ، وَلكِنّي وَاللَّهِ في أُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ
و اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اُذُن) را نام ببرم ميتوانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره كنم مينمايم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرّفي كنم ميتوانم، ولي به خدا قسم من در كار آنان با بزرگواري رفتار كردهام.
وَكُلُّ ذلِكَ لايَرْضَي اللَّهُ مِنّي إِلاَّ أَنْ أُبَلِّغَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيَّ في حَقِّ عَلِيٍّ
بعد از همهي اينها، خداوند از من راضي نميشود مگر آنچه در حق علي بر من نازل كرده ابلاغ نمايم.
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ- في حَقِّ عَلِيٍّ- وَإِنْ لَمْتَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»
سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند:«اي پيامبر برسان آنچه-در حق علي- از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهي رسالت او را نرساندهاي، و خداوند تو را از مردم حفظ ميكند».
منبع: استاد محمد باقر انصاری