10
مهر

منطق تربيتى

منطق تربيتى
يـكـى از هـمـسـران رسول خدا به نام ماريه قبطيه فرزندى به دنياآورد كه پيامبر (ص ) نام او را ابـراهـيـم نهاد.
اين پسر, مورد علاقه شديدرسول اكرم (ص ) قرار گرفت , اما هنوز هيجده ماه از عـمرش نگذشته بود كه از دنيا رفت .
پيغمبر كه كانون عاطفه و محبت بود, از اين مصيبت به شدت مـتاثر شد, اشك ريخت و فرمود: اى ابراهيم , دل مى سوزدواشك مى ريزد و ما محزونيم به خاطر تو, ولى هرگز بر خلاف رضاى خدا چيزى نمى گوييم .
تـمـام مـسـلـمانان از اين مصيبت متاثر بودند, زيرا آنها مى ديدند كه غبارى از حزن و اندوه بر دل پيغمبر(ص ) نشسته است .
آن روز تصادفاخورشيد هم گرفته بود.
با مشاهده اين وضع , مسلمانان همگى ابرازداشتند كه گرفتن خورشيد, نشانه هماهنگى عالم بالا با عالم پايين ورسول خداست و اين اتفاق جز براى فوت فرزند پيغمبر(ص ) دليل ديگرى نمى تواند داشته باشد.
الـبته اين مطلب مانعى ندارد, بلكه براى رسول اكرم (ص ) ممكن است دنيا هم زيرورو شود, اما در آن مـوقع اين اتفاق به روال طبيعى روى داده بود.
برداشت مسلمانان به گوش پيغمبر اكرم (ص ) رسـيـد.
بـه جـاى ايـن كـه آن حـضرت , از اين تعبير خوشحال شود و مثل بسيارى از سياست بازها مـوقـعـيـت را بـراى تبليغات غنيمت شمرد و حتى ازعواطف مردم به نفع اهداف تربيتى خودش اسـتـفـاده كند, نه تنهاچنين نكرد بلكه سكوت را هم جايز ندانست .
به مسجد آمد و به منبررفت و مـردم را آگاه نمود و صريحا اعلام داشت كه خورشيدگرفته است , اما هرگز به علت درگذشت فرزند من نبوده است .

صد حكايت تربيتي مرتضي بذرافشان


free b2evolution skin
10
مهر

پاكى , شرط رسيدن به كمال است

پاكى , شرط رسيدن به كمال است
ابوسلمه گويد: همراه عمربن خطاب به مكه رفتيم و در مراسم حج شركت نموديم .
در مجلسى شـخـصـى نـزد عـمر آمد و گفت : من درحال احرام بيرون آمدم و تخم شترمرغى را ديدم , آن را برداشتم وشكستم و پختم و خوردم , حال چه چيز به عنوان كفاره بر من واجب است ؟ عمر گفت : در اين باره چيزى به نظرم نمى رسد.
اين جا بنشين شايدخداوند مشكل تو را به وسيله بعضى از اصحاب رسول خدا حل كند.در ايـن هـنگام ناگهان على (ع ) همراه حسين (ع ) كه كودكى بيش نبود, به آن جا آمد.
عمر به آن شخص گفت : اين على فرزند ابوطالب است , برخيز و سؤالت را از او بپرس .
او برخاست و جريان خود را بازگو كرد.
على (ع ) فرمود: سؤال خود را از اين پسر- اشاره به حسين - بپرس .
مرد گفت : هر كدام از شما, مرا به ديگرى حواله مى دهد! مردمى كه در آن جا حاضر بودند اشاره كردند: ساكت باش !اين حسين (ع ) فرزند رسول خداست .
آن شخص سؤال خود را بار ديگر از اول تا آخر بيان كرد.
امام حسين (ع ) به او فرمود: آيا شتر دارى ؟ او عرض كرد: آرى .
فرمود: به تعداد تخم شترمرغى كه برداشتى و خورده اى , شتر نر رابا شتر ماده آميزش بده , آنچه از شتر ماده تولد يافت , آن را به عنوان كفاره به سوى كعبه براى قربانى روانه كن .
عمر گفت : اى حسين , شتر ماده گاهى سقط جنين مى كند.
امام حسين (ع ) فرمود: تخم شترمرغ نيز گاهى فاسدمى شود.
حضرت با اين مقايسه پاسخ عمر را داد.
عمر گفت : راست گفتى و نيكو جواب دادى .
عـلـى (ع ) برخاست و حسينش را در آغوش گرفت و فرمود: آنهافرزندانى بودند كه از نظر پاكى و كمال , بعضى از بعضى ديگر گرفته شده بودند و خداوند شنوا و آگاه است .

صد حكايت تربيتي مرتضي بذرافشان


free b2evolution skin
10
مهر

فقر, گهواره نبوغ كودكان

فقر, گهواره نبوغ كودكان
گفته اند: فقر در شرايط خاص , گهواره نبوغ است .

ابـومقام خاتم الشعراء, مؤلف كتاب حماسه و كتاب هاى نغزديگر كه در خانواده اى فقير چشم به دنيا گشوده بود, مدت ها براى گذران زندگى , سقايى مى كرد.
يـاقـوت حـمـوى نويسنده كتاب معجم البلدان , بزرگ ترين كتاب جغرافيايى اسلام كه در قرن شـشـم هجرى نگاشته شده و در ده جلدبزرگ به چاپ رسيده است و هم اكنون بزرگ ترين منبع بـراى شناختن اوضاع شهرها در ادوار گذشته مى باشد, برده اى بيش نبود كه ابراهيم حموى وى را بـراى كـسب و تجارت به شهرها مى فرستاد.
اوكه در مسافرت هاى خود يادداشت هايى از اوضاع جـغـرافـيـايـى و طـبـيعى شهرها برمى داشت , سرانجام همه آنها را تدوين نمود و به صورت كتابى درآورد.
نـابـغـه زمان , اميركبير, آشپززاده بود.
او از ميان توده هايى برخاسته بود كه رنج و محنت و فشار استبداد حكام زمان خود را به خوبى چشيده بودند.
اين تجارب و مشاهدات تلخ بود كه او را مردى نيرومندو متكى به نفس بار آورد.

بـيـان : اگـر كـودكان و والدين آنها قبول كنند كه چه بسا فقروسختى براى كودكان , زمينه بروز اسـتـعـدادهـاى آنهاست , از رنج ها وسختى ها استقبال مى كنند, به شرط آن كه شرايط تحصيل و پيشرفت افراد, از ناحيه كسانى كه در امر تعليم و تربيت دخالت دارندفراهم شود.

صد حكايت تربيتي مرتضي بذرافشان


free b2evolution skin
10
مهر

اهميت سرپرستى از يتيم

اهميت سرپرستى از يتيم
اصحاب و ياران , گرد پيامبر اسلام (ص ) را گرفته بودند و به سخنانش گوش مى دادند.
ناگهان ديـدنـد پسر بچه اى نزد پيامبر(ص ) آمدو گفت : اى پيامبرخدا, من پسرى هستم كه پدرم از دنيا رفته است , مادرو خواهرم نيز بى سرپرستند.
از آنچه خداوند به شما عنايت فرموده است به ما كمك كن .
پيامبر(ص ) به بلال فرمود: به خانه من برو و هر غذايى كه يافتى آن را بياور.
بـلال به حجره هايى كه مربوط به پيامبر(ص ) بود رفت وپس ازجستجو 21 دانه خرما پيدا كرد و به خـدمـت ايـشان آورد.
پيامبر(ص ) به آن پسرك فرمود: بيا اين خرماها را از من بپذير.
هفت دانه آن مال خودت , هفت دانه ديگر مال خواهرت , و هفت دانه باقيمانده مال مادرت باشد.
در اين هنگام يكى از اصحاب به نام معاذ, دست نوازش بر سر آن يتيم كشيد و گفت : خداوند تو را از يتيمى بيرون آورد و جانشين پدرت سازد.
پيامبر(ص ) به معاذ فرمود: محبت تو را به اين يتيم ديدم .
بدان كه هركس يتيمى را سرپرستى كند و دسـت نـوازش بـر سـر او بـكـشـد,خـداونـد بـه تـعـداد هـر مـويـى كـه از زيـر دسـت او مـى گـذرد,پاداش شايسته اى به او مى دهد, گناهى از گناهان او را محو مى سازد ومقام او را بالا مى برد.

صد حكايت تربيتي مرتضي بذرافشان


free b2evolution skin
10
مهر

نوازش يتيمان

نوازش يتيمان
هنگامى كه خبر شهادت مسلم بن عقيل به سيدالشهداء(ع ) رسيد,به خيمه مخصوص خود وارد شـد و دخـتـر مـسـلـم را پـيـش خود خواند.
اودخترى سيزده ساله بود كه با دختران آن حضرت مـصـاحـبت مى كردوبا آنها انس و الفت داشت .
وقتى به خدمت حضرت رسيد, ايشان او رادلدارى فـراوان فـرمـود و بـيش از هميشه با او به مهربانى رفتار كرد.
دخترمسلم دريافت كه ممكن است پـيـش آمـدى شـده بـاشد, پس پرسيد:يابن رسول اللّه , با من چنان ملاطفت مى كنى كه با يتيمان مى كنى !مگرپدرم را شهيد كرده اند؟ ابـاعـبـداللّه (ع ) نـتـوانـست طاقت بياورد و به سختى گريست .
آن گاه فرمود: اى دخترك من , انـدوهـگـيـن مـباش ! اگر مسلم نباشد, من پدرواراز تو پذيرايى مى كنم .
خواهرم , مادر تو است و دختران و پسرانم ,برادران و خواهران تو.

صد حكايت تربيتي مرتضي بذرافشان


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم