عوامل و آثار معصیت و نافرمانی خدا
امام حسین علیه السلام:
مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَهِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ؛
آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.
کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ، ص 373
عصیان یکی از حالت های قلبی در آدمی است. قلب دارای احوالاتی است که از جمله آن ها عصیان است. عصیان غیر از گناه است؛ بلکه عصیان بستر سازی برای انجام گناهان است؛ زیرا عصیان که در فارسی از آن به نافرمانی و سرکشی تعبیر می شود در فرهنگ عربی و قرآنی به معنای عدم انفعال قلب نسبت به فرمانی است که صادر می شود و در حقیقت همین عدم انفعال و نافرمانی در مقام قلب است که در مقام عمل برآیندی به نام گناه را به دنبال خواهد داشت.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه های قرآنی و روایی، نقش معصیت و عصیان را در زندگی دنیوی و اخروی انسان بیان کند و عوامل و آثار آن را به دست دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
مفهوم شناسی عصیان
درک و فهم یک حقیقت نیازمند فهم واژگانی آن است به ویژه به ظرافت های ادبی که در ادبیات عربی و کاربردهای قرآنی وجود دارد؛زیرا قرآن کلام خدا و وحی الهی است و خداوند حکیم در انتخاب واژگان بسیار دقیق عمل کرده است تا ظرافت هایی را با انتخاب دقیق این واژگان بیان کند.
محدودیت های زبانی در فارسی موجب شده است که ما بسیاری از واژگان را مترادف دانسته و یک معنا برای همه بگوییم و این گونه است که از درک لطایف حقایقی که خداوند از طریق انتخاب هر واژه عربی انتقال داده،ناتوان و عاجز باشیم.
نقش زبان در انتقال مفاهیم و حقایقی که درقالب الفاظ انتقال داده می شود، نقش بسیار اساسی و کلیدی است، به ویژه آن که این حقایق و مفاهیم از دایره محسوسات بیرون بوده است.
در بیان حقایق مادی و محسوس هر چند که واژگان نقش اساسی کم تری در مقام تفاهم و انتقال آن چه در ذهن و قلب می گذرد،دارند، ولی در حوزه مفاهیم معنوی و مجردات نمی توان نقش پررنگ کلمات و واژگان را نادیده گرفت. شگفت این که در همین محسوسات برای هرچیزی احوالاتی است که اگر واژگانی خاص داشتیم انتقال مفاهیم و ما فی الضمیر آسان و درک متقابل و تفاهم بهتر صورت می گرفت و بسیاری از اختلاف که ریشه در عدم درک متقابل و عدم تفاهم دارد،از میان می رفت.
به عنوان نمونه یک حیوانی چون شتر از نظر مادی و جسمی احوالات گوناگونی دارد که در ادبیات و فرهنگ عربی واژگانی خاص برای آن ها انتخاب شده است و این گونه تفاهم روی جزئیات نیز اتفاق می افتد.
احوالات انسانی بی گمان بیش از احوالات دیگر موجودات هستی است. اگر از احوالات مادی بگذریم دایره احوالات معنوی انسان چنان گسترده است که می بایست برای هر یک واژگانی انتخاب کرد تا درک متقابلی میان گوینده و شنونده پدید آید و به یک تفاهم در معنا و مفهوم برسند.
همین احوالات قلبی آدمی چنان زیاد است که نمی توان همه را با چند واژه بیان کرد؛ زیرا هر چند که این احوالات قلبی در کلیاتی با هم مشترک هستند، ولی تمایز و اختلاف در جزئیات به اندازه ای است که نمی توان همه را با یک یا چند واژه بیان کرد و احتمال داد که مخاطب با شنیدن آن واژگان حالاتی که گوینده از وضعیت قلب و روح وروان خود خبر می دهد آگاه شود.
در فرهنگ قرآنی با بهره گیری از دایره وسیع و گسترده واژگانی زبان عربی این امکان فراهم آمده است تا با انواع اشتقاق صغیر و کبیر و صیغه سازی ها، احوالات گوناگون تحلیل و برای هر یک احکام و قوانین و هم چنین عوامل و آثار خاصی بیان شود.
از جمله احوالات قلب آدمی، عصیان است. عصیان و معصیت که در فارسی به نافرمانی، بی فرمانی کردن، خلاف طاعت،ترک گفتن انقیاد، سرکشی نمودن و مانند آن ترجمه و معادل سازی شده است(لغت نامه دهخدا و فرهنگ معین، ذیل واژه عصیان) در فرهنگ عربی، به معناى «عدم انفعال و تأثیر نپذیرفتن» است. در حقیقت عصیان یک حالتی قلبی و باطنی است. عاصی به کسی گفته می شود که قلبش نسبت به اوامر و نواهی مولایش منفعل نشود و در آن تاثیری نگذارد و به دنیال انجام مأمور به و یا ترک منهىعنه نرود. بنابر این عصیان، به معنى منفعل نشدن از اوامر و نواهى مولا خواهد بود و این عدم انفعال همچنان که در اوامر و نواهى مولوى محقق مىشود در اوامر و نواهى ارشادى نیز روى مى دهد. بنابر این «و عَصى آدمُ ربّه» یعنى آدم از نهى ارشادى پروردگارش منفعل نشد و تأثیر نپذیرفت.
در قرآن واژگان چندی برای بیان احوالات گوناگونی که ما آن را گناه می دانیم به کار رفته است. از جمله این واژگان می توان به «حوب»، «ذنب»، «جرم»، «اثم»، «سیّئه»، «عصى»، «عدوان»، «طغى»، «وزر»، «خطأ»، «فاحشه»، «حِنث»، «اقتراف»، «فجور» و مشتقات آن ها و غیر آن ها اشاره کرد. هر یک از این واژگان ناظر به حالتی از حالاتی است که در اصل گناه با هم مشترک هستند. (برای نمونه رجوع کنید به : مجمع البیان، ج ۱ – ۲ ، ص ۵۲۴؛ ج ۵ ـ ۶، ص ۳۶۸ و دیگر منابع قرآنی از جمله مفردات الفاظ قرآن کریم راغب اصفهانی، کشاف زمخشری)
خداوند در آیه ۸ سوره مجادله از گناهان به عناوین اثم، عدوان و معصیت یاد کرده است. علامه طباطبایی در المیزان در بیان تفاوت های آنها می نویسد: در این آیه شریفه مقابلهاى که بین اثم و عدوان و معصیت رسول واقع شده مىفهماند که منظور از” اثم” آن قسم اعمالى است که اثر سوء دارد، ولى اثر سوئش از مرتکب آن به دیگران تجاوز نمىکند، نظیر میگسارى و قمار و بىنمازى که صرفا مربوط به حق اللَّه است؛ و منظور از کلمه” عدوان” آن اعمال زشتى است که ضررش دامنگیر دیگران مىشود، و گناهان مربوط به حق الناس است که مردم از آن متضرر و متاذى مىشوند؛ و این دو قسم هر دو از موارد معصیت اللَّه است؛ و سومى که معصیت الرسول باشد عبارت است از اعمالى که مخالفت با خدا نیست، اعمالى که از نظر شرع جائز است، و رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از طرف خداى تعالى در باره آنها نه امرى فرموده و نه نهیى کرده، لیکن از طرف خودش و به منظور تامین مصالح امت دستورى صادر فرموده، مانند نجوایى که مشتمل بر معصیت خدا نیست، لیکن رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) که ولى امت است، و از خود امت اختیاراتش در امور مربوط به امت بیشتر است، دستور داده که از آن اجتناب ورزند.
پس تفاوت هایی لطیف و ظرفیتی در واژگان است که در انتخاب هر یک در قرآن از سوی خداوند حکیم اهتمام و توجهی خاص شده است و این گونه نیست که هر واژه ای بی توجه به این ظرایف و لطایف مورد استفاده قرار گرفته باشد. پس در فهم و درک مفاهیم قرآنی و مقاصد خداوند می بایست به این لطایف و ظرایف توجه داشت. پس وقتی از نوع خاص از گناه و عوامل و آثار آن سخن گفته می شود، مراد همه احوالات آن نیست که به شکل کلی همه را یکسان ارزیابی کرده و عوامل و آثار آن مشترک بدانیم.
به هر حال، معصیت یکی از احوالات قلبی در مقام نافرمانی و سرکشی است که در خارج به شکل ترک اطاعت خودنمایی می کند؛ چرا که قابل عاصی در برابر فرمان های فعل و ترک،منفعل نشده است و تحت تاثیر آن قرار نگرفته است تا در مقام عمل به شکل اطاعت خودنمایی کند.
عوامل معصیت و عصیان
در آیات قرآنی به علل و عواملی که موجب عصیان قلبی آدمی می شود و نافرمانی و سرکشی پیشه می کند پرداخته شده است. در این جا به برخی از این علل و عوامل اشاره می شود.
۱٫ ضعف اراده: مهم ترین عامل در نافرمانی را می بایست در خود آدمی جست و جو کرد. بر اساس آیات ۱۱۵ و ۱۲۱ سوره طه این معنا به دست می آید که ضعف اراده یکی از مهم ترین علل و عوامل در نافرمانی آدمی و دچار شدن وی به گمراهی و غی است.
۲٫ طمع: از دیگر علل و عواملی که آدمی را گرفتار معصیت و عصیان می کند، می بایست به طمع و آز آدمی اشاره کرد. همین طمع و آز است که آدمی را به سوی نافرمانی سوق می دهد و شرایط را برای تمرد قلبی و تجری عملی آماده می کند.(طه، آیات ۱۲۰ و ۱۲۱)
۳٫ توجیه وسیله به هدف: این که آدمی هدف عالی و خوبی داشته باشد خوب است،ولی این دلیل نمی شود که برای رسیدن به آن از هر چیزی استفاده کند. کمال گرایی آدمی موجب می شود تا آدم به سوی هر آن چه کمالی است گرایش داشته باشد. از جمله این کمالات جاودانگی و زندگی ابدی است. همین مساله موجب شد تا بی توجه به وسایلی که به کار می گیرد بخواهد به هدف برسد. این گونه است که از وسایل نادرست و نامشروع برای رسیدن سود می برد و دچار معصیت می شود.(طه، آیات ۱۲۰ و ۱۲۱)
۴٫ کبر و غرور و عناد: از دیگر عواملی که آدمی را به سوی معصیت می کشاند، می توان به کبر و غرور و نیز عناد و لجاجت اشاره کرد. بسیاری از کسانی که دچار معصیت می شوند کسانی هستند که خودبزرگ بینی دارند و از روی همین کبر دچار غرور و عناد و لجاجت می شوند و عصیان می ورزند.(نساء، ایه ۶۴ و آیات دیگر مربوط به عصیان ابلیس)
۵٫ شیطان: از جمله عواملی که موجب می شود تا انسان گرفتار معصیت شود، وسوسه های ابلیسی این دشمن سوگند خورده انسان است که با مجموعه از کارگزاران خود آدمی را به سوی نافرمانی و سرکشی از خداوند و اجتناب از اطاعت می کشاند.(مریم، ایه ۴۴؛ طه، آیات ۱۲۱ و ۱۲۲)
۶٫ جهالت و عدم شناخت: این که ابلیس گرفتار عصیان الهی شد و از اطاعت خداوند درباره خلافت آدم (علیه السلام) سرباز زد، عدم شناخت ابلیس نسبت به حقیقت آدم(علیه السلام) است؛ زیرا گمان کرد که علت انتخاب، همان کالبد جسمانی و خاکی است، در حالی که علت انتخاب، روح الهی و علم اسمایی بود که به انسان داده است(حجر، آیه ۲۹؛ ص، ۷۲؛ بقره، ایات ۳۰ و ۳۱ و ایات دیگر)
بسیاری از مردم که گرفتار معصیت می شوند به سبب همین جهالت و عدم شناخت به ویژه نسبت به خداوند است. از این روست که امام محمد باقر علیه السلام می فرماید:ما عَرَفَ اَللهَ مَن عَصاهُ؛ خدا را نشناخته آن که نافرمانی اش کند.(تحف العقول، ص۲۹۴) پس یکی از علل و عوامل معصیت را می بایست عدم شناخت و جهالت انسان دانست.
۷٫ رجاء و امیدواری افراطی: در برخی از روایات از امیدواری بیش از اندازه به رحمت خداوند به عنوان عامل معصیت اشاره شده است. بسیاری از مردم به سبب این که اخبار مربوط به بشارت و شفاعت و رحمت الهی را می خوانند همین اخبار موجب می شود تا امید بیش از اندازه به رحمت و مغفرت الهی پیدا کنند و به جای این که خوف و رجا را با هم متعادل داشته باشند، گرایش به رجا پیدا کرده و گرفتار معصیت می شوند.
پیامبر اکرم (ص) در این باره هشدار می دهد و می فرماید:لا تَتظُروا اِلی صَغیرِ الذّنبِ ولَکنِ انظُرُوا اِلی ما اجتَرَأتُم؛ به کوچکی گناه نگاه نکنید بلکه به چیزی [نافرمانی خدا] که برآن جرات یافته اید بنگرید.(جهاد النفس،ح ۴۰۵) پس نمی بایست رحمت الهی و مساله شفاعت و مانند آن نوع رجا و امید کاذب را در ما ایجاد کند و ما را به سوی معصیت سوق دهد.
آثار معصیت
در آیات و روایات آثار چندی برای معصیت قلبی آدمی گفته شده است که در این جا به برخی از آن ها اشاره ای گذرا می کنیم.
۱٫ بروز زشتی ها: معصیت قلبی موجب می شود که آدمی در عمل گرایش به زشتی ها و نابهنجاری ها پیدا کند و زشتی ها در زندگی اش نمودار و پدیدار گردد.(طه،آیه ۱۲۱)
۲٫ بی حیایی و بد اخلاقی: انسانی که در قلب خود اطاعت نداشته باشد و اهل معصیت باشد، از فضایل اخلاقی از جمله حیا دور می شود و به دامن بی حیایی می افتد.(هود، آیات ۷۷ و ۷۸)
۳٫ تبری پیامبر(ص) و اهل بیت(ع): عصیان، موجب قطع رابطه با پیامبر(صلى الله علیه وآله) و تبرّى آن حضرت(ص) از عاصی ومعصیت کار می شود و اهل بیت(ع) او را از خود رانده و هرگز به شفاعت ایشان نمی رسد.(شعراء، ایات ۲۱۴ تا ۲۱۶)
۴٫ مانع رشد: معصیت مانع جدی در سر راه رشد آدمی و تعالی و تکامل اوست.(حجرات، ایه ۷)
۵٫ محرومیت از امدادهای الهی: معصیت و عصیان قلبی هم چنین موجب محروم شدن انسان از امداد خداست.(هود، آیه ۶۳؛ جن ، ایات ۲۳ و ۲۴)
۶٫ فقر: از دیگر آثار معصیت می توان به فقر و نداری انسان اشاره کرد؛ چرا که معصیت موجب می شود که عنایت خداوندی از او سلب شده و گرفتار فقر و بینوایی شود.(بقره، ایه ۶۱)
۷٫ حبط اعمال و تباهی کارهای خیر: اگر انسان در قلب اهل معصیت باشد، کارهای خوب و خیر او نیز به سبب همین معصیت قلبی تباه خواهد شد و هیچ ارزشی نخواهد داشت و آن اعمال خیر و خوبش نیز در زندگی دنیوی و اخروی او تاثیری به جا نخواهد گذاشت؛ چراکه عصیان همان کفر باطنی است که موجب حبط اعمال می شود.(مائده، آیه ۵)
۸٫ ذلت و مسکنت: از دیگر آثار معصیت می بایست به ذلت و خواری در دنیا و آخرت اشاره کرد که در آیاتی از جمله آیات ۶۱ سوره بقره و ۱۱۲ سوره آل عمران به آن اشاره شده است.
۹٫ ضلالت و گمراهی: یکی دیگر از آثار معصیت ، ضلالت و گمراهی است. اهل معصیت رنگ هدایت را به خود نخواهد دید و از مسیر حق دور خواهد افتاد و دچار سرگردانی و گمراهی خواهد شد.(احزاب، ایه ۳۶)
۱۰٫ سقوط: از دیگر آثار معصیت می توان به سقوط آدمی از درجات و مقامات عالی دانست. کسی که اهل معصیت است از هر مقامی که دارد دور می شود و از هر مرحله دیگر رشد و هدایت باز می ماند.(طه، آیات ۱۲۱ تا ۱۲۳)
۱۱٫ شکست و پراکندگی و تفرقه: از دیگر آثار دنیوی معصیت می بایست به شکست و ایجاد اختلاف و دو دستگی در جامعه اشاره کرد که در آیاتی از جمله ۱۵۲ و ۱۶۵ سوره آل عمران به آن اشاره شده است. (مجمع البیان، ج ۱ ـ ۲، ص ۸۵۸؛ تفسیر مقاتل، ج ۱، ص ۳۰۶)
۱۲٫ فرار از صحنه جهاد و مجاهدت: از آثار معصیت قلبی آن است که شخص بی انگیزه می شود و در کارزارها از میدان می گریزد و یا وارد میدان جهاد نمی شود.(ال عمران، ایات ۱۵۲ و ۱۵۵)
۱۳٫ قتل و تجاوز طلبی: روحیه معصیت عاملی مهم در ایجاد روحیه تجاوز طلبی در انسان است که قتل بی گناهان را نیز سبب می شود.(بقره، ایه ۶۱؛ آل عمران، ایه ۱۱۲)
۱۴٫ کفر: یکی از عوامل ایجادی کفر می بایست به معصیت اشاره کرد. خداوند در آیاتی آلوده شدن به معصیت قلبی، موجب قرار گرفتن انسان در زمره کافران می داند. (بقره، ایه ۶۱؛ آل عمران، ایه ۱۱۲)
۱۵٫ پشیمانی در قیامت: البته معصیت کار در نهایت پشیمان خواهد شد و اگر این پشیمانی در دنیا نباشد و او را به سوی توبه سوق ندهد در قیامت پشیمانی برای او سودی نخواهد داشت و تنها می تواند لب و انگشت بگزد و آتش دوزخ را تحمل کند.(نساء، آیه ۴۲)
۱۶٫ لعن و مسخ شدگی: لعن از سوی پیامبران و خدا و نیز مسخ و تبدیل شدن به حیوان، از دیگر آثار معصیت است. البته شاید امروز ما مسخ را به شکل کامل نبینیم ولی کسانی که چشم برزخی دارند این مسخ شدگی را می ببیند.(مائده، ایه ۷۸ و ایات دیگر)
۱۷٫ عذاب الهی در دنیا : گرفتار شدن به عذاب استیصال در همین دنیا از پیامدهای معصیت است که در آیاتی از جمله ۹ و ۱۰ سوره حاقه به آن اشاره شده است.
۱۸٫ عذاب الهی آخرت: از دیگر آثار معصیت می توان به عذاب الهی اشاره کرد. این عذاب الهی به بسیار خوار کننده و سخت و شدید خواهد بود و شخص در قیامت وقتی گرفتار عذاب الهی به سبب معصیت می شود تا ابد گرفتار آتش دوزخ خوار کننده خواهد بود.(نساء، آیه ۱۴؛حاقه، آیات ۹ و ۱۰؛نوح، آیات ۲۱ و۲۵)
۱۹٫ یاس و نومیدی : در روایات از یاس و نومیدی نسبت به خدا به عنوان یکی دیگر از آثار معصیت یاد شده است. امام حسین علیه السلام فرمودند:مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَهِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ؛ آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.(بحار الانوار، ج ۳، ص ۳۹۷)
در روایتی دیگر نزدیک به همین مضامین از آن حضرت نقل شده که ایشان فرموده است:مَن حاوَلَ اَمراً بِمَعصِیَةِ اللهِ کانَ اَفوَتُ لِما یَرجو و اَسرَعُ لِما یَحذَرُ.؛کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود.(بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۲۰)
۲۰٫ شقاوت و بدبختی ابدی: امام على علیه السلام در ین باره می فرماید : لا یَسعَدُ امْرُؤٌ إلاّ بِطاعَةِ اللّهِ سُبحانَهُ وَ لا یَشقَى امْرُؤٌ إلاّ بِمَعصیَةِ اللّهِ؛ هیچ کس جز با اطاعت خدا خوشبخت نمىشود و جز با معصیت خدا بدبخت نمىگردد.(غررالحکم، ح ۱۰۸۴۸)
در برخی از روایات به عواملی به عنوان عامل بازدارنده از معصیت اشاره شده است. بی گمان شناخت از جمله مهم ترین آن هاست؛ اما غیر از آن می توان به ورع و پارسایی به عنوان بازدارنده از معصیت و عصیان اشاره کرد. پیامبر صلى الله علیه وآله و سلم می فرماید:ثَلاثٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فیهِ فَلَیْسَ مِنّى وَ لا مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ.
قیلَ: یا رَسولَ اللّهِ، وَ ما هُنَّ؟ قالَ: حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ وَ حُسْنُ خُلْقٍ یَعیشُ بِهِ فِى النّاسِ وَ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصِى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؛ سه چیز است که هر کس نداشته باشد نه از من است و نه از خداى عزّوجلّ. عرض شد: اى رسول خدا! آنها کدامند؟ فرمودند: بردبارى که به وسیله آن جهالت نادان را دفع کند، اخلاق خوش که با آن در میان مردم زندگى کند و پارسایى که او را از نافرمانى خدا باز دارد.(خصال، ص ۱۴۵، ح ۱۷۲)
باشد با پرهیز از هر گونه معصیت در قلب اجازه ندهیم تا گرفتار زشتکاری ها و گناهان شویم و اثار و تعبات تمرد و سرکشی ما را به دوزخ سوق دهد.
منبع:تبيان