داستانك12
داستانهايي از امام موسي كاظم عليه السلام
هارون برای خدشه وارد ساختن بر جایگاه اجتماعی امام کاظم علیه السلام در نظر مسلمانان، کنیز زیبارویی را به زندان نزد امام کاظم علیه السلام فرستاد و شخصی را مأمور گزارش احوال آنان کرد. مدتی گذشت. شخص مأمور دید که کنیز پیوسته در سجده عبادت است و مدام می گوید: «خداوند پاک و منزه است و از هر عیب و نقصی دور است».
او را نزد هارون بردند، در حالی که ازترس خدا می لرزید و به آسمان نگاه می کرد و سپس مشغول نماز شد. هارون با مشاهده این حالت ها، از کنیز پرسید: تو را چه شده است؟ او پاسخ داد: «عبد صالح خدا، امام کاظم علیه السلام را دیدم که چنین بود. او غرق در عبادت خدا بود، به گونه ای که هیچ چیز نمی توانست او را از یاد خدا باز دارد».