26
فروردین

گام بیست و چهارم: استعاذه (به خدا پناهندگی)

«وَاَعُوذُبِکَ مِمّا یُؤْذیکَ»،«از آن چه تو را می آزارد به تو پناه می برم».

 

 

پس از توبه و انابه به درگاه خدا و و شستشوی دل و جان و روان از پلیدی ها و آلودگی ها، گام بعدی پناه بردن به خدا برای سپاس گزاری از سلامت نفس و پیش گیری از آلودگیِ دوباره به معصیت و نافرمانی خداست. باید از شرّ نفس اماره و شیطان گمراه کنننده به خدا گریخت و برای پیروزی از خدا کمک گرفت. باید لب را به ذکر «اعوذباللّه من الشیطان الرجیم» مترنّم کرده و همواره در نظر داشت که باید به حول و قوه ی الهی پناه برد؛ «لاحول ولا قوة الا باللّه».

علمای عرفان و اخلاق دو مقام و میدان را برای پناه بردن به خدا مطرح کرده اند: یکی میدان «رغبت» است در آیه ی شریفه «و انّا الی ربنا راغبون» و یکی میدان «اعتصام»، «چنگ زدن به ریسمان محکم الهی» در آیه شریفه «واعتصموا به حبل اللّه جمیعأ و لا تفرّقوا».

در کتاب صد میدان آمده است:

«میدان هشتاد و یکم «اعتصام» است؛ از میدان استسلام، میدان اعتصام زاید. اعتصام دست بر زدن است. اعتصام بر سه رشته است:

 


اول دست در توحید زدن که «فقد استمسک بالعروة الوثقی» است. دوم به قرآن چنگ زدن که «حبل اللّه» است: «واعتصموا بحبل اللّه جمیعأ»و سوم دست به حق در زدن که «و من یعتصم باللّه»

است».

«الهی! تو مؤمنان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی».

«و در منزل و مقام رغبت زیر آیه ی شریفه «و زکریا اذ نادی ربّه ربّ لاتذرنی فردأ وانت خیرالوارثین. فاستجبناله ووهبناله یحیی واصلحنا له زوجه انهم کانوا یسارعون فی الخیرات ویدعوننا رغباً ورهباً وکانوالنا خاشعین»،نویسد:

«یادکن زکریا را که خدا را فرا خواند و گفت خدایا! مرا تنها و بی فرزند مگذار و تو بهترین وارثانی. پس ندای او را اجابت کردیم و یحیی را به او دادیم و همسر او را زاینده کردیم. چون آن ها در کارهای نیک شتابان بودند و ما را از روی بیم و امید می خواندند و برای ما فروتن بودند.» به مذاق عارفان معنی آیه این است: خداوندا، پرده عصمت از من باز مگیر و مرا بر یادکرد خود می دار و از خود به دیگران مشغول مدار.

خداوند بندگان را بنواخت تا بشناختند. توفیق داد تا پرستیدند. تلقین کرد تا بخواستند. دل آن ها را معدن نور کرد تا دوست داشتند. خدایی که بی رشوت دوست دارد، بی منت عطا دهد و بی وسیلت گرامی گرداند. هر که نیاز بدو برد، توانگرش سازد. هر که ناز بدو کند، عزیزش دارد. اگر سال ها بنده گناه کند و گوید: توبه! گوید: پذیرفتم».

 

 

 دعای روز بیست و چهارم ماه رمضان: «اللّهمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ فیهِ ما یُرْضیکَ وَاَعُوذُبِکَ مِمّا یُؤْذیکَ وَاَسْئَلُکَ التَّوْفیقَ فیهِ لاِنْ اُطیعَکَ وَلا اَعْصِیَکَ یا جَوادَ السّاَّئِلینَ».

[ذکر این روز «اعوذباللّه من الشیطان الرجیم» است.]

منبع : سی گام خودسازی/ محمود صلواتی.


free b2evolution skin
25
فروردین

چه نوع آمادگی برای رسیدن به حکومت عدل جهانی لازم است؟

ما هر قدر خوشبین و امیدوار باشیم باید بدانیم رسیدن به مرحله ای از تاریخ که در آن همه انسانها زیر یک پرچم گرد آیند و کشمکش ها و بازی های خطرناک سیاسی و استعمارگری از بین برود احتیاج به آمادگی های عمومی ،دارد گرچه به جهت تحولها و دگرگونی هایی که به سرعت در عصر اخیر پدید آمده نباید آن را دور بدانیم ولی در هر حال برای اینکه دنیا چنان حکومتی را پذیرا گردد احتیاج به آمادگی هایی از قبیل موارد ذیل است:

 

 

 

1 - آمادگی فکری و فرهنگی به این معنا که سطح افکار مردم جهان آن چنان بالا رود که بدانند مثلاً مسأله «نژاد یا مناطق مختلف جغرافیایی مسأله قابل توجهی در زندگی بشر نیست …..

2 - آمادگی اجتماعی به این معنا مردم جهان باید از ظلم خسته شده و عدالت را از جان و دل طلب نمایند.

 

 

،آری اگر بنا بود همه کارها با «معجزه» صورت پذیرد وجود چنین نظامی بدون وسایل پیشرفته صنعتی قابل تصور بود ولی مگر اداره زندگی مردم جهان با معجزه ممکن است؟ معجزه استثنایی است منطقی در نظام جاری طبیعت برای اثبات حقانیت یک امر ،آسمانی نه برای ادارۀ همیشگی نظام جامعه زیرا این کار تنها باید بر محور قوانین طبیعی صورت بگیرد.

منبع:پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام) /تالیف علی اصغر رضوانی


free b2evolution skin
25
فروردین

آیا بشر احتیاج به امداد غیبی دارد؟

برخی معتقدند که بشر با پیشرفت علمی و تکنیک و تمدنی که در ظاهر پیدا کرده احتیاج به امدادهای غیبی ندارد.

 

ولی جواب این است که منشأ انحرافات بشر تنها نادانی نیست تا با پیشرفت علم و تکنیک انحرافات بر طرف شود بلکه عوامل دیگری نیز منشأ انحرافات بشر است که نه تنها در بشر امروزی باقی مانده بلکه بیشتر نیز شده است. این عوامل عبارتند از غرایز و تمایلات مهار نشده شهوت و غضب افزون طلبی جاه طلبی، لذت طلبی و بالاخره نفس پرستی و نفع پرستی که همۀ اینها در بشر امروز موجود است. علم در امروز به صورت بزرگترین دشمن بشر در آمده است. علم گرچه چراغ روشنایی است ولی استفاده از آن بستگی به موارد استعمال آن دارد.

 

 

علم ابزاری برای هدف است نه تشخیص دهنده هدف ،ویل دورانت میگوید ما از نظر ماشین توانگر شده ایم و از نظر مقاصد فقیر  انسان عصر علم با انسان ما قبل این عصر در اینکه اسیر و بنده خشم و شهوت خویش است هیچ فرقی نکرده است علم نتوانسته است آزادی از هوای نفس را به او بدهد. علم نتوانسته است ماهیت هیتلرها را تغییر دهد بلکه علم دست آنها را درازتر کرده و شمشیر را تبدیل به بمب اتم کرده است. راسل میگوید: زمان حاضر زمانی است که در آن حسّ حیرت توأم با ضعف و ناتوانی همه را فرا گرفته است میبینیم به طرف جنگی پیش می رویم که تقریباً هیچ کس خواهان آن نیست. جنگی که همه می دانیم قسمت اعظم نوع بشر را به دیار نیستی خواهد فرستاد. 

 

 

اگر انسان بر اساس علل مادی و ظاهری قضاوت کند پی میبرد که این بدبینی ها بجاست فقط یک ایمان معنوی و ایمان به امدادهای غیبی لازم است که این بدبینی ها را زایل و تبدیل به خوش بینی کند و معتقد باشد که سعادت بشریت رفاه و کمال ،او زندگی انسانی و مقرون به عدل و آزادی و امن و خوشی بشر در آینده است و انتظار بشر را میکشد

منبع :پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام) /تالیف علی اصغر رضوانی


free b2evolution skin
25
فروردین

پرده پوشی خداوند متعال (پوشاندن عیوب دیگران)

یکی دیگر از مسائلی که باعث مخفی ماندن عیوب و زشتی های انسان می شود، پوشاندن و مخفی کردن عیوب دیگران است.

 

 

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «مَنْ سَتَرَ عَلَی مُؤْمِنٍ عَوْرَةً یَخَافُهَا سَتَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَبْعِینَ عَوْرَةً مِنْ عَوْرَاتِهِ الَّتِی یَخَافُهَا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة»؛

کسی که عیب مؤمنی را که از آشکار شدن آن می ترسد، بپوشاند، خداوند هفتاد عیب او را که از آشکار شدن آن ها بیمناک است در دنیا و آخرت پنهان می سازد.»

درباره ابو عبدالرحمن، حاتم بن یوسف اصم که از بزرگان خراسان بود و در علم و ورع و تقوا کمتر نظیر داشت، نوشته اند: شهرتش به اصم، برای این بود که: زنی نزد او آمد تا سؤال شرعی خود را از او بپرسد، از آن زن در هنگام کلام، صدایی خارج شد و آن زن به شدّت شرمنده و خجل گشت. حاتم به گوش خود اشاره کرد، کنایه از اینکه کلام تو را نمی شنوم، سخنت را بلندتر بگو تا بشنوم. آن زن، بسیار خوشحال شد و خدا را بر این معنا شکر کرد که آبرویش نزد آن عالم نرفته است. پس از این واقعه که کسی هم از آن آگاه نشد معروف به حاتم اصم گردید، چون تا آن زن زنده بود او به همان حالت با مردم زیست، هنگامی که از دنیا رفت، یکی از بزرگان او را خواب دید و پرسید: «مَا فَعَلَ اللَّهُ بِکَ؛ «خدا با تو چگونه رفتار کرد؟»

گفت: به سبب آنکه یک شنیده را نشنیده گرفتم، بر تمام اعمال و شنیده هایم قلم عفو کشیده شد.»اینکه در روایات غیبت از زنا بدتر شمرده شده است دلیلش است که در غیبت آبروی مؤمن ریخته می شود و عیوب او آشکار می شود.چرا در قرآن غیبت را به خوردن گوشت مرده تشبیه کرده است؟ آنجا که فرمود: «…. وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوه؛ هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید.»

 

 

آبروی مسلمان همچون گوشت تن او است و ریختن این آبرو به وسیله غیبت و افشای اسرار پنهانی، همچون خوردن گوشت تن او است و همان گونه که اگر از بدن مرده قطعه ای از گوشتش را جدا کنی هیچ وقت رشد نخواهد کرد، گاهی غیبت هم باعث می شود، آبرویی از مؤمن برود و عیبی از او فاش شود که هیچ وقت جبران نمی شود.بسیار لازم است تا از زبان خویش مراقبت کنیم تا مبادا باعث ریخته شدن آبروی کسی شود و بر دل کسی زخمی نهد.

مرحوم شوشتری می فرمایند: امام حسین (علیه السلام) در برابر نیزه ها نفرین نمی کردند؛ ولی وقتی زخم زبان می زدند، نفرین می کردند. زخم شمشیر خوب می شود، ولی زخم زبان به آسانی خوب نمی شود.

روز عاشورا هنگامی که سپاه عمر سعد به سوی خیمه های امام حسین (علیه السلام) هجوم برد، یکی از سربازان در حالی که بر اسبی سوار بود، با دیدن آتش اطراف خیمه ها فریاد برآورد: «ای حسین! و ای اصحاب حسین! شادمان باشید به چشیدن آتشی که در دنیا افروخته اید.»

 

امام حسین (علیه السلام) فرمود: «این مرد کیست؟»

گفتند: «ابن جویریه مزنی»امام حسین (علیه السلام) چنین دعا کرد: «خداوندا! عذاب آتش را در دنیا به او بچشان»هنوز سخن امام تمام نشده بود که اسبش او را در آتش خندق افکند.و نیز وارد شده است که: «در قیامت بنده ای را می آورند که گریزان است، خدای سبحان از او می پرسد چرا گریه می کنی؟ می گوید گریه می کنم بر آنچه از عیوب و بدی های من در نزد آدمیان و فرشتگان آشکار خواهد شد. خداوند می فرماید: ای بنده من! تو را در دنیا با کشف عیوب و اعمال ناشایست تو رسوا نکردم و حال آنکه گناه می کردی و می خندیدی! چگونه امروز تو را رسوا می کنم و حال آنکه معصیت نمی کنی و گریانی.»

بنابراین باید همچنان به پرده پوشی خدا امیدوار بود و از عواملی که زمینه کنار رفتن پرده ها را فراهم می کند، پرهیز نمود.

منبع:حیات طیبه


free b2evolution skin
25
فروردین

راهکارهای افزایش محبت به خدا

١. مقدم شمردن محبت خدا بر سایر محبتهای
به عبارتی هر جا بین محبت یک شخص و محبت خدا تعارض صورت گرفت، آنجا خواسته خدا را انجام بدهیم، چند مرتبه که این کار را انجام بدهیم، این محبت را به خودمان تلقین کنیم و به خودمان بفهمانیم که دل کندن از محبتهای زمینی هرچند سخت است؛ ولی امری ممکن است.

 

 

آری دلِ انسان به این سادگی تکان نمیخورد و حرف گوش نمیکند. امام صادق علیه السلام میفرماید:

«جا به جا کردن کوهها آسانتر از این است که قلبی بخواهد از جایش تکان بخورد؛ إزالَةُ الجِبالِ أهوَنُ مِن إزالَةِ قَلبٍ عَن مَوضِعِهِ»

کسی که محبتهای دیگر را بر خشنودی خدا مقدم بدارد، کارش زار است؛ و همین سبب هلاکت و نابودی اوست.

یکی از علماء نقل می کند: در مشهد به تحصیل علوم دینی و حوزوی اشتغال داشتم، یکی از طلبه ها که از دوستان من بود بیمار شد و بهقدری بیماریش شدید گردید که به حالت مرگ افتاد، در این هنگام ما او را تلقین میکردیم، به او میگفتیم: «بگو لا اله الا اللّه، اللّه اکبر و…،» او در پاسخ میگفت: نشکن، نمیگویم!

ما تعجب کردیم؛ زیرا او طلبه فاضلی بود، حال چرا پاسخ ما را نمیدهد و بهجای تلقین به یگانگی خداوند، سخن بیربطی به زبان میآورد؟ تا اینکه لحظاتی حالش خوب شد، از او پرسیدیم چرا در برابر تلقین ما، میگفتی: نشکن نمیگویم؟ رازش چیست؟

در پاسخ گفت: ابتدا آن ساعت مخصوصم

را بیاورید تا بشکنم، بعد ماجرا را برای شما تعریف میکنم. ساعتش را نزدش آوردند و به او دادند، او گفت: من به این ساعت علاقه بسیاری داشتم، هنگام احتضار، شنیدم شما به من میگویید: «بگو: لا اله الا اللّه و…؛»

ولی شخصی (شیطانی) در برابرم ایستاده بود و همین ساعت مرا در دست داشت و در دست دیگرش چکش بود. تا میخواستم جواب شما را بگویم و همنوا با تلقین شما، ذکر خدا به زبان بیاورم، آن شخص به من میگفت: اگر اللّه اکبر و لا اله الا اللّه بگویی، ساعت تو را میشکنم، من هم چون آن ساعت را بسیار دوست داشتم، به او میگفتم: نشکن نمیگویم.

انسان اگر میخواهد محبت خدا در دلش زیاد شود، باید سعی کند این محبت را بر همه چیز حتی زن، فرزند، ثروت و بر خودش هم مقدم بدارد. در آن صورت لحظه به لحظه محبت او نسبت به خدا بیشتر میشود.

خداوند در آیه ای میفرماید:

«قُلْ اِنْ کانَ ابآؤُکمْ وَ اَبْناؤُکمْ وَ اِخْوانُکمْ وَ اَزْواجُکمْ وَ عَشیرَتُکمْ وَ اَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَتِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کسادَها وَ مَساکنُ تَرْضَونَها اَحَبَّ اِلَیکمْ مِّنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَجِهاد فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّی یأْتِی اللّهُ بِاَمْرِهِ وَاللّهُ لایهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین؛ بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشاوندانتان و اموالی که جمع آوردهاید و تجارتی که از کسادش بیمناک هستید و منازلی که بدان دل بستهاید، نزد شما از خدا و رسول خدا و جهاد در راه خدا محبوبترند، پس منتظر باشید تا خدا فرمان (قطعی) خود را بیاورد و خداوند قوم تبهکار را هدایت نمیکند.»

اگر خصلت روحی فردی به گونه ای است که اشیاء دنیا برایش از خدا محبوبترند؛ به گونه ای که، در سر دو راهی به جای خدا آنها را مقدّم میدارد و برمیگزیند؛ در این صورت، او فردی فاسق است و باید توبه کند.

جمله «فَتَرَبَّصُوا حَتی یأتِی اللّهُ بِاَمْرِه» در آیه فوق، تهدید است و نشان میدهد که چنین افرادی در یک موقعیت بسیار خطرناک قرار گرفته اند.

در منابع دینی بر مراقب از دوستان و عشق و محبتهای آنان سفارش بسیار شده است. زیرا برخی هستند که بهظاهر دوستی میکنند و در واقع دشمنان شما هستند. چنین افرادی و در اطراف انسان جمع میشوند به قصد اینکه از او سوءاستفاده کنند! چرا که اکثر آنها و یا حداقل بعضی از بهظاهر دوستان، فقط دنبال منافع خودشان هستند. پس مراقب خود باشید!

سعدی در تشبیهی زیبا میفرماید:

محبّت شدید به غیر خدا میتواند مانع محبّت خدا و عامل اعراض از عمل به وظائف الهی شود. از این رو، حدّ نصابی برای محبّت خدا تعیین شده که لازم است، محبّت انسان به خدا حداقلّ غالب باشد بر محبّت نسبت به اشیاء دیگر که فرموده است:

«وَالَّذینَ امَنُوا اَشَدُّ حُبَّاً لِلّه»

امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه ثمالی چنین نجوا کرده است:

«الْحَمْدُ للهِ الَّذی تَحَبَّبَ اِلَی وَهُوَ غَنِی عَنّی وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذی یحْلُمُ عَنّی حَتّی کَاَنّی لا ذَنْبَ لی فَرَبّی اَحْمَدُ شَیء عِنْدی وَاَحَقُّ بِحَمْدی؛ ستایش خدایی را که با من دوستی کند در صورتی که از من بی نیاز است و ستایش خدایی را که نسبت به من بردباری کند تا به جایی که گویا گناهی ندارم. پس پروردگار من ستودهترین چیزها است نزد من و به ستایش من سزاوارتر است.»

منبع:حیات طیبه


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم