17
مرداد

شجره طوبي84

حيرت علما در تفسير اين حديث‏

دانشمندان مكتب خلفا در بيان در مقصود از امامان دوازده گانه كه در اين روايت آمده است، دچار حيرت و زحمت شده و ديدگاههاى متفاوتى ارائه داده‏اند.

ما اميران بعد از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را كه برشمرديم ديديم: ابوبكر، عمر، عثمان، على، حسن، معاويه، يزيد، معاويه بن يزيد، يزيد بن عبدالملك، مروان بن محمد بن مروان، سفاح و… هستند.

او پس از آن بيست و هفت نفر از خلفاى عباسى تا عصر خود را بر شمرده و گويد: اگر از مجموع آنها دوازده نفر را به صورت ظاهر شماره كنيم آخرين آنها سليمان بن عبد الملك است، و اگر به معناى واقعى خليفه نظر داشته باشيم، تنها پنج نفر براى ما باقى مى‏داند: خلفاى چهار گانه و عمر بن عبد العزيز. بنابراين، من معنايى براى اين حديث نمى‏يابم‏(23).

قاضى عياش در جواب اين سخن كه مى‏گويد: بيش از اين تعداد (= دوازده نفر) به ولايت رسيدند، گفته است: اين اعتراضى نادرست است. زيرا، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نفرموده است تنها دوازده نفر به ولايت اين تعداد به ولايت رسيده‏اند و اين مطلب از اضافه شدن بر تعداد آنها منع نميكند(24).

سيوطى در جواب آن سخنى را نقل كرده كه گويد:

مراد حديث، وجود دوازده نفر خليفه در طول دوران اسلام تا قيامت است كه عامل بر حق باشند، اگر چه پى در پى نباشند(25).

در فتح البارى گويد: يقينا از اين تعداد (= دوازده نفر) خلفاى چهارگانه در گذشته‏اند، و بقيه نيز، بناچار بايد تا پيش از برپايى قيامت، تكميل گردد(26).

ابن جوزى گويد: بنابراين، آنجا كه فرموده: سپس فتنه و آشوب خواهد بود، مراد فتنه‏هاى پيش از برپايى قيامت مانند: خروج دجال و بعد آن مى‏باشد(27).

سيوطى گويد: از اين دوازده نفر خلفاى چهار گانه و حسن و معاويه و عبدالله زبير و عمر بن عبدالعزيز، اين هشت نفر، روى كار آمده‏اند و احتمال اين كه مهدى عباسى را هم به آنان اضافه كينم - كه او در بين عباسيان همانند عمر بن عبد العزيز در ميان امويان است - و نيز، طاهر عباسى را به خاطر عدالت خواهى‏اش، باز هم دو نفر باقى و مورد انتظار است كه يكى از آنان مهدى آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) از اهل بيت خواهد بود(28).

و نيز، گفته شده: مراد حديث آن است كه، آن دوازده نفر در دوران عزت خلافت و قوت اسلام و استوارى امور آن باشند، از كسانى كه در زمان وى، اسلام عزيز گشته و همه مسلمانان پيرامون او گرد آيند(29).

بيهقى گويد: اين تعداد (= دوازده نفر) تا زمان وليدبن يزيد بن عبدالملك روى كار آمدند، سپس فته و آشوب بزرگ برپا شد و پس از آن حكومت عباسيان قالب آمد، و اينكه بر عدد مذكور مى‏افزايند بدان خاطر است كه صفت مورد اشاره در حديث را رها كرده يا كسانى را كه بعد از فتنه مذكور آمده‏اند از آنان شمرده‏اند(30).

و نيز گفته‏اند: كسانى را كه امت بر آنان اجتماع كرده‏اند: خلفاى ثلاثه و سپس على تا زمان حكميت در صفين كه معاويه را در آن روز خليفه ناميدند. سپس با صلح حسن بر معاويه اجتماع كردند و پس از او بر پسرش يزيد. حسين هم كه پيش از رسيدن به خلافت كشته شد. با مرگ يزد اختلاف كردند تا آن كه پس از كشته شدن ابن زبير، بر عبدالملك مروان اجتماع نمودند و سپس بر فرزندان چهار گانه او: وليد و سليمان و يزيد و هشام كه در اين جمع عمر بن عبد العزيز ميان سليمان و يزيد فاصله شد و دوازدهمين آنان وليد بن يزيد بن عبدالملك بود كه مردم پس از هشام بر او اجتماع كردند و او چهار سال حكومت كرد(31).

امامان اين امت علامه عسگري(ره)


free b2evolution skin
17
مرداد

حكايت26

خانه

خانه خشتی و ساده شيخ كه از پدرش به ارث برده بود در خيابان مولوی كوچه سياه‌ها (شهيد منتظری) قرارداشت. وی تا پايان عمر در همين خانه محقر زيست.
نكته جالب اين است كه چندين سال بعد، جناب شيخ يكی از اتاقهای منزلش را به يك راننده تاكسی، به نام « مشهدی يدالله »، ماهيانه بيست تومان اجاره داد، تا اين كه همسر راننده وضع حمل كرد و دختری به دنيا آورد، كه مرحوم شيخ نامش را « معصومه » گذاشت. هنگامی كه در گوش نوزاد اذان و اقامه گفت، يك دو تومانی پر قنداقش گذاشت و فرمود:

« آقا يدالله! حالا خرجت زياد شده از اين ماه به جای بيست تومان، هيجده تومان بدهید. »

يكی از فرزندان شيخ می‌گويد: من وقتی وضع زندگيم بهتر شد به پدرم گفتم: آقا جان من « چهار تومان » دارم و اين خانه را كه خشتی است « شانزده تومان » می‌خرند، اجازه دهيد در« شهباز » خانه ای نو بخريم. شيخ فرمود:

« هر وقت خواستی برو برای خودت بخر! برای من همين جا خوب است. »

پس از ازدواج، دو اتاق طبقه بالای منزل را آماده كرديم و به پدرم گفتم: آقايان، افراد رده بالا به ديدن شما می‌آيند، ديدارهای خود را در اين اتاق‌ها قرار دهيد، فرمود:

« نه! هر كه مرا می‌خواهد بيايد اين اتاق، روی خرده كهنه ها بنشيند، من احتياج ندارم. »

اين اتاق، اتاق كوچكی بود كه فرش آن يك گليم ساده و در آن يك ميز كهنه خياطی قرار داشت.

كيمياي محبت  زندگينامه رجبعلي خياط


free b2evolution skin
17
مرداد

حكايت25

زندگينامه مرحوم شيخ رجب علي خياط

کتاب کيميای محبت
چاپ دوازدهم 1382
انتشارات دارالحديث

ولادت

عبد صالح خدا « رجبعلی نكوگويان » مشهور به « جناب شيخ » و « شيخ رجبعلی خياط » در سال 1262 هجری شمسی، در شهر تهران ديده به جهان گشود. پدرش « مشهدی باقر » يك كارگر ساده بود. هنگامی كه رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنيا رفت و رجبعلی را كه از خواهر و برادر تنی بی بهره بود، تنها گذاشت.
از دوران كودكی شيخ بيش از اين اطلاعاتی در دست نيست. اما او خود، از قول مادرش نقل می‌كند كه:

« موقعی كه تو را در شكم داشتم شبی [ پدرت غذايی را به خانه آورد] خواستم بخورم ديدم كه تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شكمم می‌كوبی، احساس كردم كه از اين غذا نبايد بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسيدم….؟ پدرت گفت حقيقت اين است كه اين ها را بدون اجازه [از مغازه ای كه كار می‌كنم] آورده‌ام! من هم از آن غذا مصرف نكردم. »

اين حكايت نشان می‌دهد كه پدر شيخ ويژگی قابل ذكری نداشته است. از جناب شيخ نقل شده است كه:

« احسان و اطعام يك ولی خدا توسط پدرش موجب آن گرديده كه خداوند متعال او را از صلب اين پدر خارج سازد. »

شيخ پنج پسر و چهار دختر داشت، كه يكی از دخترانش در كودكی از دنيا رفت.

 


free b2evolution skin
17
مرداد

داستانك20

دو خاطره آموزنده مهمّ
مرحوم كلينى به نقل از امام جعفر صادق عليه السلام حكايت فرمايد:

روزى سه نفر زن حضور پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدند.

اوّلين نفر از ايشان اظهار داشت : يا رسول اللّه ! شوهر من گوشت نمى خورد، ديگرى گفت : شوهرم بوى خوش عطر استفاده نمى كند، سوّمى عرض كرد: يا رسول اللّه ! شوهرم با من نزديكى نمى كند.

حضرت رسول از شنيدن چنين سخنانى ناراحت شد و به سمت مسجد حركت نمود، پس از وارد شدن به مسجد در جمع اءصحاب ، بالاى منبر رفت و بعد از حمد و ثناى الهى چنين فرمود:

چه شده است ! شنيده ام كه بعضى از دوستان من گوشت نمى خورند و عدّه اى بوى خوش استعمال نمى كنند و بعضى ديگر با زنان خود هم بستر نمى گردند.

همه بدانيد كه مَنِ رسول اللّه گوشت مى خورم و بوى خوش استفاده مى كنم و با زنان خود هم بستر مى شوم .

پس هركس از روش من در تمام جهات زندگى روى گردان باشد، من از او بيزار خواهم بود.(38) همچنين مرحوم شيخ صدوق آورده است :

عبداللّه بن عبّاس پسر عموى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله ، حكايت كند:

روزى عقيل نزد رسول خدا حضور داشت و حضرت بسيار نسبت به ايشان اظهار علاقه و محبّت مى نمود، علىّ بن ابى طالب عليه السلام وارد شد و اظهار نمود: يا رسول اللّه ! آيا عقيل مورد علاقه و اطمينان شما است ؟

حضرت رسول صلوات اللّه عليه فرمود: آرى ، به خدا سوگند! من او را به دو جهت دوست دارم : يكى به جهت خودش و دوّم به جهت دوستيش با ابوطالب .

و سپس افزود: همانا فرزندش مسلم در محبّت و دفاع از فرزندت حسين عليه السلام كشته خواهد شد و مؤ منين براى او گريان خواهند گشت و ملائكه ها بر او درود خواهند فرستاد.

ابن عبّاس مى افزايد: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، پس از اين سخنان گريان شد و اشكِ چشم هايش ، بر صورت مباركش جارى گشت و سپس فرمود: من شكايت غاصبين و ظالمين بر اهل بيتم را به خداى سبحان مى كنم .(39)

چهل دلستان چهل حديث عبدالله صالحي


free b2evolution skin
17
مرداد

آداب17

فضيلت و آثار دعا از ديدگاه روايات‏
اين فصل چندين فايده از فوايد دعا را در بردارد:
نخست اينكه دعا، محبوبترين اعمال در نزد خداوند - جلّ جلاله - است. چنانكه در روايتى آمده كه امام صادق (عليه السلام) به نقل از پدر بزرگوارش فرمود كه علىّ (عليه السلام) فرمود: محبوبترين اعمال نزد خداوند سبحان در روى زمين، دعا، و برترين عبادت، عفّت و پاكدامنى است.
دوّم اينكه: دعا، انسان را از گزند دشمنان و مخالفان رهايى بخشيده، و درهاى روزى را به روى او مى‏گشايد.
چنانكه روايت شده امام جعفر صادق (عليه السلام) به نقل از پدر بزرگوارش فرمود كه رسول‏اللَّه (صلى الله على و آله و سلم) فرمود: آيا شما را راهنمايى ننمايم بر جنگ افزارى كه شما را از دشمنانتان نجات داده و روزى‏هايتان را افزون گرداند؟ عرض كردند: بله. فرمود: شب و روز پروردگارتان را بخوانيد، زيرا به راستى كه دعا، سلاح و جنگ افزار مؤمنان است.
و در حديث ديگر از امام صادق (عليه السلام) آمده است كه: دعا از جنگ افزار آهنين نافذتر است.
سوّم اينكه: دعا، ستون دين، و نور آسمانها و زمينهاست.
چنانكه از امام صادق، جعفر بن محمّد از پدر بزرگوارش (عليهماالسلام) نقل شده كه رسول خدا(صلى الله على و آله و سلم) فرمود: دعا، سلاح مؤمنين و ستون دين، و علّتِ روشنايى آسمانها و زمين است.
چهارم اينكه: دعا، از وقوع امورى كه تقدير شده و يا نشده جلوگيرى مى‏كند.
چنانكه عمر بن يزيد نقل مى‏كند كه از حضرت ابى ابراهيم امام كاظم (عليه السلام) شنيدم كه مى‏فرمود: به راستى كه دعا از وقوع امورى كه تقدير شده و يا نشده جلوگيرى مى‏كند.
وى مى‏گويد: عرض كردم: فدايت شوم، امور مقدّر معلوم است مقصود از امور غير مقدّر چيست؟ فرمود: خداوند جلوگيرى مى‏كند تا اينكه مقدّر نشود.
پنجم اينكه: دعا، بلا را دفع مى‏كند.
چنانكه ابى ولّاد حفص بن سالم خيّاط مى‏گويد: در مدينه به خدمت امام ابى الحسن موسى (عليه السلام) وارد شدم، و چيزى همراه من بود كه آن را به ايشان رساندم. حضرت فرمود: به اصحاب و ياران خويش اطّلاع بده و بگو كه: تقواى خداوند عزّوجلّ را پيشه كنيد، كه شما در عهد پادشاهىِ شخص سركشى هستند (و مقصودشان، اَبُوالدَّوانيق يعنى منصور خليفه عبّاسى بود)، پس زبانهايتان را حفظ كنيد، و بر جانها و دينتان محافظت كنيد، و امورى را كه از وقوعِ آن بر ما و خودتان بيم داريد با دعا دفع كنيد؛ زيرا به خدا سوگند، كه دعا و درخواست نمودن از درگاه الهى، بلا را دفع مى‏كند در حالى كه بلا مقدّر شده و اراده‏ى حتمى و قضاى الهى به آن تعلّق گرفته و تنها امضاى آن باقى مانده است؛ ولى وقتى خداوند خوانده مى‏شود و از او خواسته مى‏شود كه بلا را برگرداند، آن را دفع مى‏كند، پس در دعا اصرار كنيد كه خداوند خود شما را از شرّ آن كفايت فرمايد.
ابوولاّد مى‏گويد: وقتى فرمايش حضرت ابى الحسن (عليه السلام) را به ياران خود رساندم، ايشان بدان عمل نموده و بر ابوالدّوانيق نفرين كردند، و درست در سالى به سوى مكّه خارج شده بود، در كنار بئرميمون پيش از آنكه مناسك حجّ را انجام دهد، جان سپرد و خداوند ما را از دست او راحت كرد.
ابوولاّد مى‏گويد: من نيز در آن سال حاجى بودم، به خدمت حضرت ابى الحسن (عليه السلام) رسيدم، ايشان فرمود: اى اباولاّد، چگونه ديديد كاميابى و مستجاب شدن در آنچه را كه به شما امر نموده و بر انجام آن تشويق كردم، يعنى نفرين كردن بر ابى الدّوانيق؟ اى اباولاّد، هيچ بلايى نيست كه خداوند بر بنده مؤمن نازل مى‏كند و دعا را به او الهام مى‏كند، مگر اينكه خداوند بزودى آن بلا را برطرف مى‏نمايد. و هيچ بلايى نيست كه خداوند بر بنده‏ى مؤمنى نازل مى‏كند و او از دعا كردن خوددارى مى‏كند، مگر اينكه آن و گرفتارى طولانى مى‏گردد، پس وقتى بلا بر شما نازل شد، بر شما باد به دعا كردن!
ششم اينكه: مقصود از گفتار خداوند - جلّ جلاله - آنجا كه مى‏فرمايد:
ما يَفْتَحِ اللَّهُ للِنّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ، فَلامُمْسِك لَها.61
- هر رحمتى را كه خداوند براى مردم بگشايد، هيچ كس نمى‏تواند جلو آن را بگيرد.
همان دعاست، چنانكه امام صادق (عليه السلام) در روايتى در رابطه با آيه‏ى شريفه فوق مى‏فرمايند مقصود همان دعاست.
هفتم اينكه: دعا، سبب تندرستى و بهبودى از هر بيمارى است.
چنانكه محمّد بن مسلم مى‏گويد: به امام باقر (عليه السلام) عرض كردم: آيا اينكه مى‏گويند كه رسول خدا(صلى الله على و آله و سلم) درباره‏ى حَبّه‏ى سَوْداء62 فرموده كه: مايه‏ى شفا و بهبودى از هر بيمارى است، جز مرگ. صحيح است؟ فرمود: بله، سپس فرمود: آيا مى‏خواهى تو را از چيزى كه سبب شفا و بهبودى از هر بيمارى و آسيب، حتّى مرگ است، آگاه سازم؟ عرض كردم: بله، فرمود: دعا.
هشتم اينكه: دعا، قضاى مُبْرَم و اراده‏ى حتمى و استوار الهى را برمى‏گرداند.
چنانكه علىّ بن عقبه مى‏گويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه مى‏فرمود: به راستى كه دعا، قضا و اراده‏ى حتمى و مُبْرَم را بعد از اينكه سخت و محكم شده باشد، برمى‏گرداند، پس بسيار دعا بكن، زيرا دعا كليد تمام رحمتها، و سبب كاميابى و برآورده شدن تمام خواسته‏هاست، و جز با دعا كردن نمى‏توان به آنچه نزد خداوند است‏63 نايل گرديد. بى‏گمان هيچ درى نيست كه بسيار كوبيده شود، مگر اينكه بزودى به روى كوبنده‏اش گشوده مى‏شود.
نهم اينكه: هركس از نزول بلا بهراسد و بخواهد آن را با دعا برگرداند، خداوند -جلّ‏جلاله - او را به آرزويش نايل مى‏گرداند.
چنانكه در روايتى آمده امام صادق (عليه السلام) فرمود: هركس بيم آن را داشته باشد كه بلا و مصيبتى به او برسد، پس با دعا كردن در برابر آن بايستد، [يا: برخيزد و براى مرتفع شدن آن دعا بكند]، هيچگاه خداوند آن بلا را به او نشان نمى‏دهد و وى را به آن گرفتار نمى‏نمايد.
تمام فوايد دعا را كه روايات گذشته مشتمل بر آن است، ما از ناحيه‏ى انعام و احسانى كه خداوند - عزّوجلّ - بر ما تفضّل فرموده، آشكارا يافته‏ايم، پس هركس حسن ظنّ به صدق گفتار ما دارد، در حقّ بودن و تحقّق اين حالت كه از خودمان ذكر نموديم (يعنى يافتن همه‏ى اين نتايج)، شكّ و ترديد به خود راه ندهد.
دهم اينكه: دعا، در مقابل نزول بلا قرار گرفته و از آن جلوگيرى نموده و آن را تا روز جزا و قيامت به عقب مى‏اندازد.
چنانكه در روايتى آمده كه امام رضا (عليه السلام) فرمود كه از پدر بزرگوارم (عليه السلام) شنيدم كه مى‏فرمود: به راستى كه دعا در مقابل بلا و گرفتارى مى‏ايستد، و آن دو (يعنى دعا و بلا) تا روز قيامت توافق پيدا مى‏كنند.64
يازدهم اينكه: دست دعا كننده هرگز خالى از فضلِ رحمت خداوند - جلّ جلاله برنمى‏گردد.
چنانكه محمّد بن يعقوب كلينى روايت نموده كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: هيچ بنده‏اى دستش را به درگاه خداوند سرافراز جبّار نمى‏گشايد، مگر اينكه خداوند - عزّوجلّ - شرم مى‏كند كه چيزى از فضلِ رحمت خويش در آن نگذاشته، دست او را خالى برگرداند، پس هرگاه كه دعا مى‏كنيد، تا دستتان را بر روى و سر خويش نكشيده‏ايد، برنگردانيد.65

ادب حضور فلاح السائل


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم