مقدس اردبيلى
(وفات 933 ق )يكى از شاگردان مرحوم مقدس اردبيلى كه فردى دانشمند و پارسا بود مى گويد:
من در مدرسه اى كه حجره هاى آن در صحن مطهر امير مؤ منان على عليه السلام قرار داشت ، سكونت كرده ، به فرا گرفتن علم اشتغال داشتم .
در يكى از شبهاى تاريك پس از آنكه از مطالعه فارغ شدم از حجره برون آمدم و به اطراف نگاه مى كردم كه ناگهان ديدم مردى با سرعت به طرف قبه مبارك مى رود. با خود گفتم شايد اين مرد مى خواهد به حرم دستبرد بزند و قنديلهاى حرم مطهر را به يغما ببرد! به ناچار به طورى كه او متوجه نشود. تعقيبش كردم ديدم به طرف در حرم مبارك رفت و اندكى توقف كرد. بلافاصله قفل در گشوده شد و بر زمين افتاد و در باز شد و او وارد گرديد و بعد در دوم و سوم نيز به همان صورت باز شد. ديدم آن مرد به كنار مرقد مطهر مشرف شد، سلام عرض كرد و از جانب قبر مطهر پاسخ داده شد. من صدايش را شناختم و متوجه شدم با امام عليه السلام درباره كسى يكى از مسائل علمى گفتگو مى كند، پس از آنكه پاسخ خود را شنيد از آنجا بيرون آمد. من هم در تعقيب او حركت كردم . وقتى به دروازه شهر رسيد، هوا روشن شده بود. پس از آنكه از دروازه خارج شد با صداى بلند او را مورد خطاب قرار داده ، گفتم : اى مولا ما، من از آغاز تا انجام كار همراه شما بودم ، اينك بفرماييد آن دو بزرگ كه با آنها درباره مسائل علمى صحبت مى كرديد چه كسانى بودند؟ مقدس وقتى اين درخواست را شنيد، پس از آن كه تعهدات لازم را گرفت كه تا موقع حياتش به كسى اطلاع ندهم ، فرمود: اى فرزند من ! بسيارى از اوقات مسائل مختلفى براى من گنگ و مبهم مى ماند، پس در هنگام شب به مرقد مطهر امير مؤ منان عليه السلام مى روم و مساءله را براى حضرت مطرح و جوابش را دريافت مى كنم . امشب نيز بر طبق معمول به حضور انور شرفياب شدم و حضرت مرا به صاحب الزمان (عجل الله تعالی علیه ) حواله كرد و فرمود:
فرزندم مهدى (عجل الله تعالی علیه) در مسجد كوفه است ، به حضورش برس و پاسخ مسائل خود را از آن استدعا كن . آن آقايى را كه در مسجد كوفه ديدى حضرت مهدى (عجل الله تعالی علیه ) بود.
نام كتاب : طعم خوب بندگى
نكته هايى از بزرگان علم و دين
مؤ لف :غلامحسن اسدى ملا محله اى