18
مهر

چشم به راهم تا تو آيي


چشم به راهم تا تو آيي

در پشت نگین واره ی اشک های جانسوز، انعکاسی از انتظار آمدنت موج می زند آنجاست که دل در سینه ام چونان گنجشکی مانده در بند بالا و پایین می شود. به یاد آن روزم که دست های سردم را با شعله های عشق تو گرم خواهم نمود.

آنروز می دانم همین نزدیکی ست. مثل خدای نور و صلابت و مهر، مثل شکوه شب پره هایی که پشت شیشه های باران زده اشک را تلاوت می کنند. من آن روز اذان نیایش را از حنجره ی سرخ لاله ای خواهم شنید که زیر آواره ترین عشق مدفون شده بود.

من آن روز تمام بی کسی و بی پناهی ام را در ظهرترین نماز کرب و بلا فریاد می زنم و برای آمدنت ثانیه ها را با گرمای عشقت آب می کنم تا زود بیایی .

تو روزی پا بر سنگفرش حقیقت خواهی گذاشت. فرشی از گلهای رازقی، بابونه، اطلسی هایی که عطر دل آویزشان هر کوی و برزنی را مست می کند. می دانم آن روز آفتابگردان ها تا ابد رو به سمت تو می گردانند و نور می گیرند و مهربانی سر بر آستان مقدست فرود می آورد، تو در هم می شکنی رعشه های ترس و گمراهی را، پلیدی و سیاهیِ شبهای بی ستاره را.

اندوه جانکاهی در چشم هایم لانه کرده است آقا! بغض، گلوگاه سربی ام را می تراشد و می سوزاند عمق وجود بی وجودم را. با که بگویم غریبی شبهایی که یتیم وار بر سرِ دردهایم دست نوازشی از ترحم و منت می کشیدند دشمنان دوست نما؟

با که بگویم رازِ مخوف تنهایی مبهمی که تا سالها با من بود و بی تو بیشتر و بیشتر؟ با که بگویم از دست هایی که هر غروب آدینه زیر چانه های فراق در پشت کوچه های این شهر آلوده ی زنگاری بی تاب تر می شود؟ از کدامین خامه بگویمت که لحظه لحظه از نوشتن از تو وا می ماند و هر بار هجوم افکار بی تو بودن، مأمن احساسم را شکنجه گاهی کرده است؟

با تو می گویم از تمام تلخکامی ها و خودکامگی هایم تمام سرودهای نخوانده ام و چشمهای ندیده ام از شعرهای که سروده نشد.

مرا در انتظار دیدن خود حل کن…ای سپید ترین غزلواره عدالت و عشق …


free b2evolution skin
نظر از: محمد حسين نادري [بازدید کننده]
محمد حسين نادري

عالي بود

1394/07/22 @ 23:12
نظر از:  

اجر کم عندالله عالی بود

1394/07/07 @ 14:51


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم