24
شهریور

پيوستگى و وابستگى دنيا و آخرت

پيوستگى و وابستگى دنيا و آخرت
موضوع بسيار مهم در جهان بينى و انسان شناسى قرآنى ، مسله پيوستگى و وابستگى دنيا و آخرت است . يعنى همان طور كه كمالات و نعمتهاى حيات دنيا مرتبه نازله اى از كمالات و نعمتهاى آخرت است ، حيات آخرتى و ابدى انسان نيز. بسته به نوع زندگى اش در دنيا مى باشد.

pan style="color: #008000;">انسانى كه از كمالات دنيايى به نحو صحيح و در جهت رشد و تعالى خود استفاده نمايد، قادر خواهد بود از كمالات عالى و پايدار آخرت بهره مند گردد، و اگر از كمالات و نعمتهاى حيات دنيا به طور صحيح و در جهت رشد و تعالى خود و تحصيل حيات انسانى استفاده نكرد، قادر نخواهد بود از نعمتها و كمالات آخرت كه اصل و حقيقت كمالات دنيايى هستند، بهره مند گردد و همين عدم قدرت بهره بردارى ، موجب عذاب و رنج آخرت مى شود.
به عبارت ديگر نوع زندگى انسان و خوشبختى و بد بختى او در حيات ابدى ، بستگى كامل به نوع حيات او در زندگى دنيا دارد. هر يك از عقايد، افكار، اعمال و اخلاق ما در دنيا نوع خاصى از حيات در آخرت را براى ما رقم خواهد زد. هر يك از آنها معناى مشخص و تعيين كننده اى خواهند داشت كه طبق مقتضيات نظام آخرت تفسير خواهند شد و ما به باطن آن مى رسيم و با آنها محشور و همراه خواهيم بود.
اين موضوع را كه نوع حيات ما در آخرت بستگى كامل به نوع حيات ما در دنيا دارد، قرآن كريم دهها بار بيانات مختلف متذكر شده است كه چند نمونه را ذكر مى كنيم . هر چند آياتى را كه قبلا ذكر كرديم نيز بوضوع اين حقيقت را بيان مى كنند.
1 - بلى من كسب سيئه و احاطت به خطيئته فاولئك اصحاب النارهم فيها خالدون و الذين امنوا و عملوا الصالحات اولئك اصحاب الجنه هم فيها خالدون .(22)
هر كس اعمال رشتى اندوخت و كردار بدش به او حاطه نموده و وجودش ‍ را گرفت ، چنين كسى اهل دوزخ است و براى هميشه در آن معذب خواهد بود و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك و شايسته كردند، اهل بهشتند و هميشه در بهشت جاويد متنعم خواهد بود.
2 - در روز قيامت همه انسانها بر اساس نوع زندگى شان در دنيا محاسبه خواهد شد.
و نضع الموازين القسط ليوم القيمه فلا تظلم نفس شيئا و ان كان مثقال حبه من خردل اتينابها و كفى بنا حاسبين .(23)
ما ترازوهاى عدل را براى روز قيامت خواهيم نهاد و سمتى به هيچ نفسى شد و اگر عملى به قدر دانه خردلى باشد، در حساب مى آوريم و تنها علم ما براى محاسبه انسانها از همه حسابگران كفايت خواهد كرد.
و نضع الموازين القسط ليوم القيمه فلا تظلم نفس شيئا و ان كان مثقال حبه من خردل اتينابها و كفى بنا حاسبين .(24)
ما ترازوهاى عدل را براى روز قيامت خواهيم نهاد و سمتى به هيچ نفسى نخواهد شد و اگر عملى به قدر دانه خردلى باشد،در حساب مى آوريم و تنها علم ما براى محاسبه انسانها از همه حسابگران كفايت خواهد كرد.
يومئد يصدر الناس اشتاتا ليروا اعمالهم فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره .(25)
در آن روز- قيامت - مردم از قبرها پراكنده بيرون آيند كه اعمال خود را ببينند.پس هر كس به قدر ذره اى كار نيك كرده باشد، آن را خواهد ديد و هر كس به قدر ذره اى كار بد مرتكب شده ، آن را خواهد ديد.
3- عده اى كه آخرت را فراموش مى كنند و زندگى شان را براساس حيات ابديشان تنظيم نمى كنند، و نيز كسانى كه از آيات الهى اعراض مى كنند، به خود ظلم مى كنند.
و من اظلم ممن ذكر بايات ربه فاعرض عنها و نسى ما قدمت يداه (26) چه كسى ستمكارتر از آن كسى كه متدكر آيات خدا شده و باز از آنها اعراض كرد و اعمالى را كه جلوتر براى آخرت خويش فرستاده فراموش كرد.
4- در روز قيامت و در آخرت و حيات ابدى تنها چيزى كه به حال انسان سود دارد و مى تواند سعادت او را تامين نمايد، داشتن يك روح سالم است ، روح سالم يعنى فطرتى كه با زياده طلبيهاى طبيعت و جنبه حيوانى انسان ، آلوده و ضعيف و بيمار نشده باشد. روحى كه داراى عقايد، افكار و اعمال صالح و خدا پسندانه باشد.
يوم لا ينفع مال و لابنون الا من اتى الله بقلب سليم .(27)
روزى كه نه مال و نه فرزندان و نه هيچ چيز ديگر به حال انسان سود ندهد، مگر اينكه شخص با قلب سليم بر خدا وارد شود.
پيداست كه تحصيل روح سالم بايستى در دنيا صورت بگيرد.
از مجموع آنچه گفته شد و با توجه به اين نكته مهم كه نوع زندگى ما در حيات ابدى بسته به نوع زندگى مان در حيات دنيا دارد، به اهميت و جايگاه اخلاق و نسبت آن با دين بيشتر پى مى بريم .
آنچه كه موجب تضمين سعادت انسان در حيات ابدى است اين است كه انسان در حركت خود از دنيا به آخرت با خود قلب سليم يا روح سالم ببرد.اخلاق نيز نقش تعيين كننده اى در سلامت روح و شاكله انسان دارد.
مسئله اخلاق و تهذيب نفس به قدرى مهم است كه قرآن كريم پس از يازده سوگند، تزكيه و تهذيب نفس را تنها راه سعادت و رستگارى انسان معرفى مى نمايد:
قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها.(28)
به تحقيق كه هر كس نفس خود را پاك سازد رستگار مى شود و هر كس ‍ آلوده اش كند، زيانكار خواهد شد.
در جاى ديگر نيز تزكيه انسانها را مهمترين هدف بعثت انبيا معرفى مى نمايد: (29)
همان طور كه پيامبر ( صلى الله عليه و آله ) نيز هدف بعثت خود را تكميل و تتميم مكارم اخلاق معرفى فرمود: بعثت لا تمم مكارم الاخلاق .
امام خمينى قدس سره درباره اهميت اخلاق چنين مى فرمايد: اشتغال به تهذيب نفس و تصفيه اخلاق كه فى الحقيقه خروج از تحت سلطه ابليس و حكومت شيطان است از بزرگترين مهمات و اوجب واجبات عقليه است (30)
در جاى ديگر مى فرمايد:
غايت بعثت دين تزكيه است ، غايت آمدن انبياى دين تزكيه است و دنبالش آن تعليم . اگر نفوسى تزكيه نشده و تربيت نشده وارد شوند در هر صحنه ، در صحنه توحيد، در صحنه معارف الهى ، در صحنه فلسفه ، در صحنه فقه و فقاهت ، در صحنه سياست در هر صحنه اى كه وارد بشود اشخاصى كه تزكيه نشدند و تصفيه نشدند و از اين شيطان باطن رها نشدند، خطر اينها بر بشر خطرهاى بزرگ است .(31)
اخلاق همان طور كه آن را تعريف كرده اند صفات و ملكات ثابت نفس ‍ است كه در اثر عوامل مختلفى شكل مى گيرند.
از آن جهت كه انسان براى هدف خاصى خلق شده و از طرفى بين دنيا و آخرت پيوستگى و وابستگى وجود خاصى برقرار است ، بنابراين هر كس بر چگونگى اخلاق خود مسئول است . يعنى انسان با هر اخلاقى خوشبخت و سالم نيست ، نه در دنيا و نه در حيات ابدى آخرت . انسان در دنيا تنها با داشتن اخلاق خاص خوشبخت است و در آخرت نيز چنين است .
حيات آخرت حياتى قانونمند است و در پى ورود هر نفسى به خود واكنش ‍ و عكس العمل ويژه اى از خود نشان مى دهد كه به بعضى از مصاديق آن در بحث پيوستگى و وابستگى دنيا و آخرت اشاره شد.
امام خمينى قدس سره درباره واكنش آخرت نسبت به اخلاق انسان اين گونه مى فرمايد:
انسان همين طور كه در اين دنيا يك صورت ملكى دنيوى دارد، كه خداوند تبارك و تعالى آن را در كمال حسن و نيكويى و تركيب بديع خلق فرموده كه عقول تمام فلاسفه و بزرگان در آن متحير است و علم معرفه الاعضا و تشريح تاكنون توانسته است معرفت درستى به حال آن پيدا كند، و خداوند انسان را از بين مخلوقات امتياز داده به حسن تركيب و جمال نيكو منظر كذلك از براى او يك صورت و شكل ملكوتى غيبى است ، كه آن صورت تابع ملكات نفس و خلق باطن است در عالم بعد از موت ، چه برزخ باشد يا قيامت . انسان اگر خلق باطن و ملكه و سريره اش انسانى باشد، صورت ملكوتى او نيز صورت انسانى است ولى اگر ملكاتش غير ملكات انسانى باشد، صورتش انسانى نيست و تابع آن سريره و ملكه است .(32)
در جاى ديگرى مى فرمايد:
بدان كه ميزان در اين صور مختلفه ، كه يكى از آنها انسان است ، و باقى چيزهاى ديگر، وقت خروج نفس است از اين بدن و پيدا شدن مملكت برزخ و غلبه سلطان آخرت كه اولش در برزخ است . در وقت خروج از بدن با هر ملكه اى از دنيا رفت ، با آن ملكه صورت آخرتى مى گيرد، و چشم ملكوتى برزخى او را مى بيند و خود او هم وقت گشودن چشم برزخى ، خود را به هر صورتى هست مى بيند، اگر چشم داشته باشد.(33)
بنابراين درباره نسبت دين و اخلاق با توجه به اينكه دين براى انسان آمده است و آمده كه او را به مقام ويژه انسانيت و خلافت الهى برساند و با توجه به اينكه انسان بدون تهذيب اخلاق هرگز صورت حقيقى خود را نمى يابد، مى توانيم بگوييم كه اخلاق ، روح دين است . اخلاق به قدرى مهم است كه به تعبير قرآن كريم اگر رعايت نشود به عقايد نيز لطمه وارد خواهد ساخت و عقايد را از بين مى برد.
ثم كان عاقبه الذين اساو السواى ان كذبوا بآيات الله و كانوا بها يستهزءون .(34)
آخر و سرانجام كار آنان كه به اعمال زشت پرداختند اين شد كه آيات الهى را تكذيب كردند و آنها را به تمسخر گرفتند.


نام كتاب : كمالات وجودى انسان

مؤ لف : محمد شجاعى


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم