من کشته اشک هستم
ایرادات واهی بر شعائر حسینی:
یکی از بلایای بزرگ و خیانت های نابخشودنی و بسیار خطرناک استعمار که با القاء شبهات واهیه در قلوب برخی از ساده لوحان و نا آگاهان موجب تلاطم فکری شده است و سمپاشی های متداومشان عوام الناس را تا حدودی از نزاکت و ادب اجتماعی و تعهدات دینی و اخلاقی منحرف کرده و نادرا بعضی را به گستاخی نیز واداشته است و با تبلیغات همه جانبه، افکار را مشوش نموده و ایادی خائن خود را آماده بهره برداری نموده اند حمله جسورانه به (شعائر حسینی) عليه الصلوة والسلام است که در شکل های مختلف و اطوار گوناگون مراسم عزاداری سرور شهیدان عليه السلام و مجالس عزا و مجامع وعظ و خطابه و حتی ذکر مصائب شهیدان راه حق و عزیزترین عزیزان خدا را مورد حمله قرار داده، بلکه قدم فراتر نهاده و از جسارت به خطباء عالیقدر مکتب مقدس تشیع و پوزخند به خطابه ها و سخنرانی ها نیز دریغ ندارند!!!
و گاهی با اصطلاحات خاصی که از غرب زدگان به ارث برده اند و با تیترهای جدیدی که تنها دل خود را به آنها خوش کرده اند می گویند:
ملت ما، ملت گریه نیست!!
گریه چه اثری دارد؟!!
آیا گریه بس نشده است؟
ما به جای گریه باید مشت بر سر دشمن بکوبیم!!
و امثال این سخنان نابجا که از مخترعات و کشفیات بسیار، بسیار علمی!!تیپ تربیت شده جدید است و بهمین الفاظ و عبارات خود را قانع کرده اند. در حالیکه سخت در اشتباه افتاده اند.
زیرا: اولا - از نظر طبيعي، على التحقیق چشم خشک و بی اشک غالبا نمونه ای از تحجر و سختی دل و… تاریکی باطن است، و چشم اشکبار، مظهریست از عطوفت و رحمت و نرمش دل.
و از این گذشته، طبیعی انسانست که گریه و ریزش اشک بسیاری از عقده های درونی و مصائب را برطرف می کند و حتی متخصصین فن گفته اند که بسیاری از بیماریها داروی موثرش گریه است.
و از اینهم که بگذریم می بینیم قرآن کریم در آیات متعدده اش از چشم اشکبار بسی مدح و تمجید فرموده، و حتی به ملاحظاتی امت را بر گریستن تشویق فرموده است.
در جائی می فرماید:
«فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا …»
«کم خنده کنید، و بسیار بگریید».
با ما استاندارد ایران در جای دیگر می فرماید:
«وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَي الرَّسُولِ تَري أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنا
آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدينَ»
«و هر زمان آیاتی را که بر پیامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمهای آنها را می بینی که (از شوق) اشک میریزد، به خاطر حقیقتی که دریافته اند، آنها می گویند: پروردگارا! ایمان آوردیم، پس ما را با گواهان و (شاهدان حق، در زمره یاران محمد) بنویس»
و در موضوع آنانکه نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله آمده و خود را برای رفتن به میدان جنگ آماده نموده بودند ولی وسیله ای که ایشان را به محل نبرد ببرد نبود، می فرماید:
«وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا»
«در حالی که چشمانشان از اندوه اشکبار بود».
و در وصف اهل ایمان می فرماید:
«وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْکُونَ وَ يَزيدُهُمْ خُشُوعاً»
«آنها (بی اختیار) به زمین می افتند و گریه میکنند، و (تلاوت این آیات، همواره) بر خشوعشان می افزاید.»
و در جای دیگر، ذات مقدس حق، مردم را به دعا و کیفیت آن امر نموده و می فرماید:
«ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ»
«پروردگار خود را (آشکارا) از روی تضرع، و در پنهانی بخوانید (و از تجاوز دست بردارید که) او متجاوزان را دوست نمیدارد».
و در جای دیگر می فرماید:
«وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ »
«پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن، و از غلافلان مباش.»
و همچنین در احادیث بسیاری این صفت ممتاز انسانی و ایمانی مورد مدح قرار گرفته است.
چنانکه از حضرت صادق عليه السلام روایت شده که فرمود:
«أَوْحَی اَللَّهُ عزوجل إِلَی مُوسَی أَنَّ عِبَادِی لَمْ یَتَقَرَّبُوا إِلَیَّ بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ ثَلاَثِ خِصَالٍ قَالَ يَا رَبِّ وَ مَا هُنَّ ؟ قَالَ يا مُوسَی اَلزُّهْدُ فِی اَلدُّنْیَا وَ الْوَرَعَ عَنِ الْمَعَاصِي واَلْبُکَّاءُ مِنْ خَشْیَتِی فَفِی اَلرَّفِیع اَلْأَعْلَی لاَ یُشَارِکُهُمْ فِیهِ أَحَدٌ…»
«خداوند با عز و جلال، وحی نمود به موسی عليه السلام که بندگان من تقرب به من پیدا نمیکنند به چیزی که محبوبتر از سه خصلت باشد، موسی عليه السلام عرض کرد: پروردگار من آن خصلتها کدامست؟ فرمود: ای موسی پارسائی در دنیا و پرهیز از معاصی (و نافرمانی) من، و گریه از خوف من پس در رفيع اعلی (مقام خاص بندگان مقرب حق)هیچکس با ایشان مشارکت نخواهد داشت.»
و در حدیثی دیگر دارد که خداوند به حضرت موسی عليه السلام فرمود:
«…ها أنَا یاابْنَ عِمْرَانَ، هَبْ لِی مِنْ قَلْبِک الْخُشُوعَ، وَ مِنْ بَدَنِک الْخُضُوعَ، وَ مِنْ عَینَیک الدُّمُوعَ، وَ ادْعُنِی فِی ظُلَمِ اللَّیلِ، فَإِنَّک تَجِدُنِی قَرِیباً مُجِیباً …»
«بخودم سوگند ای پسر عمران: از دلت خشوع و از بدنت خضوع به من عطا کن و از چشمانت قطرات اشک جاری ساز، و مرا در تاریکیهای شب بخوان، بيقين به تو نزدیک خواهم بود (و) جواب (خواسته های ترا ) می دهم».
و در حدیثی دیگر از حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام نقل شده که فرمود:
«لَمَّا کَلَّمَ اَللّهُ مُوسی قَالَ إِلَهِی مَا جَزَاءُ مَنْ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ مِنْ خَشْیَتِکَ قَالَ یَا مُوسَی أَقِی وَجْهَهُ مِنْ حَرِّ اَلنَّارِ وَ آمنه یَوْمَ اَلْفَزَعِ اَلْأَکْبَرِ»
«زمانی که خداوند با موسی سخن گفت (موسی) عرض کرد: پروردگار من، پاداش آنان که چشمانشان از خوف تو اشک می ریزد چیست؟ فرمود ای موسی صورت ایشان را از حرارت آتش (جهنم) حفظ میکنم و در روز فزع اکبر (قیامت) در امان منند»
و در حدیثی آمده که خداوند متعال، به حضرت موسی عليه السلام وحی فرستاد وفرمود:
«…مَا تَعَبَّدَ إِلَى الْمُتَعَبِّدِ بِمِثْلِ الْبُكَاءِ مِنْ خيفتی »
«اهل عبادت، عبادتی انجام نمی دهند که (ثمره و نتیجه اش) مثل گریستن از خوف من باشد».
رسول خدا صلي الله عليه و آله به حضرت علی عليه السلام فرمود:
يَا عَلِيُّ عَلَيْكُمْ بِالْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ يُبْنَى لَكَ بِكُلِّ قَطْرَةٍ بَيْتٍ
«یا علی: بر تو باد. ریزش اشک از خوف خدا که در برابر هر قطره اشک، خانه ای در بهشت (برای تو) بنا می گردد».
خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
«الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ يُطْفِئُ بخاراً مِنْ غَضَبِ اللَّهُ»
«گریه از خوف خدا دریاهائی از غضب خدا را خاموش میسازد».
«وَ رُوِیَ اَن یحيی بْنِ زَكَرِيَّا بكي حَتَّى أَثَرتِ الدُّمُوعَ فِي خَدَّيْهِ وَ عَمِلَت لَهُ أُمُّهُ لبادة عَلَى خَدَّيْهِ يُجْرِىَ عَلَيْهِ الدُّمُوعَ »
«روایت شده است که حضرت یحیی بن زکریا عليه السلام آنقدر گریست که قطرات اشک در گونه های آنحضرت اثر گذارد (و مجروح گردید) مادر (عزیز) ش نمدی بر گونه های او گذارد تا اشک چشم آنحضرت بر آن جاری گردد».
امام حسين عليه السلام فرمود:
«مَا دَخَلْتُ عَلَى أَبِي قَطُّ إِلَّا وَجَدْتُهُ بَاكِياً »
«هرگز بر پدرم وارد نگردیدم مگر آنکه آن حضرت را گریان دیدم».
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
«لَا تَرَى النَّارَ عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ لَا عَيْنٌ سَهِرَتْ فِي طَاعَةِ اللَّهِ وَ لَا عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ »
«چشمی که از خوف خدا بگرید و (یا) در فرمانبری او (بشب) بیداربماند و (یا) از محارم خدا خود را بپوشد آتش (غضب خدا) را نمی بیند».
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
«الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ مِفْتَاحُ الرَّحْمَةِ وَ عَلَامَةُ الْقَبُولِ وَ بَابُ الْإِجَابَةِ .»
«گریستن از خوف خدا، کلید رحمت (حق) و نشانه قبول (شدن اعمال) و باب اجابت (دعا) است».
و در خبری زراره از حضرت صادق عليه السلام روایت نموده که فرمود:
«… وَ کَانَ جَدِّی إِذَا ذَکَرَهُ (اي الحسين عليه السلام) بَکَی حَتَّی تَمْلَأَ عَیْنَاهُ لِحْیَتَهُ وَ حَتَّی یَبْکِیَ لِبُکَائِهِ رَحْمَةً لَهُ مَنْ رَآهُ وَ إِنَّ الْمَلَائِکَةَ الَّذِینَ عِنْدَ قَبْرِهِ لَیَبْکُونَ فَیَبْکِی لِبُكَائِهِمْ كُلُّ مَنْ فِي الْهَوَاءِ وَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ…».
«… جد (بزرگوار) م چون متذکر (مصائب) حضرت حسین عليه السلام می گردید آنقدر میگریید که محاسن مبارکش را اشک چشم پر مینمود، و هر کس آن حضرت را در چنین حالتی (گریه و اضطراب) میدید برای شفقت به آن بزرگوار میگریست و فرشتگانی که در کنار مرقد منور آن حضرتند چون میگریند برای گریه آنان همه فرشتگانی که در هوا وآسمانند میگریند.
و در خبر (ابن خارجه) از حضرت صادق عليه السلام روایت شده که گفت:
«كُنَّا عِنْدَ الصادق عليه السلام فَذَكَرْنَا اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ [وَ عَلَى قَاتِلِهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ] فَبَكَى أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ بَكَيْنَا قَالَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ: قَالَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَا قَتِيلُ اَلْعَبْرَةِ لاَ يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلاَّ بَكَى»
«محضر مبارک حضرت صادق عليه السلام بودیم پس چون نام امام حسین عليه السلام- که بر قاتلش لعنت خدا باد - را بردیم آن حضرت اشکش جاری گشت و ما نیز گریان شدیم. ابن خارجه می گوید: پس از این آنحضرت سر مبارک خود را بلند کرد و فرمود: امام حسین عليه السلام فرمود:
من کشته اشک هستم، یاد نمی کند مرا هیچ مؤمنی مگر آنکه چشمش گريان مي گردد.»
و در روایت دیگر است که حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام به امام حسین علیه السلام نظری نموده و فرمود:
«يا عَبْرَةُ كُلِّ مُؤْمِنٍ فَقَالَ : أَنَا یا أَبَتَاهْ ؟ قَالَ : نَعَمْ يَا بُنَىَّ »
«ای (سبب ریزش) اشک چشم هر مؤمن. امام حسین عليه السلام عرض کرد: ای پدر (بزرگوار) من (سبب ریزش) اشک چشم هر مومنی هستم؟
فرمود: آری. ای فرزند (عزیز)م.»
و در حدیث دیگری آمده که: .
«انْهَ إِذَا هَلَّ هِلَالُ عَاشُورَاءَ إشتد حُزْنُهُ وَ عَظُمَ بُكَائُهُ عَلَى مُصَابٍ»
«جَدِّهِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ النَّاسُ يَأْتُونَ عَلَيْهِ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ وَ مَكَانَ يُعَزُّونَهُ بِالْحُسَيْنِ يَنُوحُونَ مَعَهُ عَلَى مَصابِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ… »
«چون هلال عاشورا (ی حسینی عليه السلام) می رسید اندوه امام صادق عليه السلام شدید می گردید و بر مصائب جدش حضرت حسین عليه السلام بسیار میگریست، و از هر گوشه و کنار و ناحیه ای مردم شرفیاب می شدند و آنحضرت را بر (مصائب) امام حسین عليه السلام تعزیت می گفتند، و بر دردها و اندوه و غم امام حسین عليه السلام با صدای بلند نوحه سرائی نموده و اشک می ریختند.
منبع
اهمیت عزاداری بر امام حسین عليه السلام ، آية الله شهید حاج سید ابوالحسن شمس آبادی
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب