30
بهمن

من دوست دختر دارم

یکی از گرفتاری هایی که ما در حال حاضر دربعضی از خانواده ها داریم درک نکردن روحیه جوان ها و نوجوان ها است. گاهی با زدن، تندی، برخورد، یا تحقیر پیش دوستان برخورد می شود. عزیز من روش درست را باید پیدا کرد. پسر جوانی به من زنگ می زند می گوید: آقا، من دوست دختر دارم، چه کنم؟ نه او مرا رها می کند، نه من می توانم این دوستی را رها کنم.

ادامه »


free b2evolution skin
29
بهمن

دعوت مخفیانه

مکه و اطراف آن در لجن زار خرافات و بت پرستی و فساد و آدم کشی غرق بود.ظلمت جهل سراسر آن را فرا گرفته بود و دعوت آشکار مردم به سوی اسلام ممکن نبود.بلکه نیاز به هسته ای مرکزی و گروهی قوی از یاران فداکار و مؤمنان اولیه داشت.ازاین رو پیامبر صلّی الله علیه و آله مدت سه سال به طور مخفیانه با برخی افراد تماس می گرفت و آنها را به اسلام دعوت می کرد.

همان طور که قبلاً بیان شد نخستین کس از زنان که به اسلام ایمان آورد, حضرت خدیجه و نخستین کس از مردان علی بن ابی طالب بود؛زیرا او سال ها در خانۀ رسول الله زندگی می کرد و زیر نظر او پرورش یافته بود و در کوه و صحرا با او بود و هنگامی که در کوه حِرا مشغول عبادت بود, این نوجوان هوشمند،برای او آب و غذا می برد.

بنابراین عطر رسالت را از سال ها پیش دریافته بود و به محض مبعوث شدن آن حضرت،به پیامبری ایشان ایمان آورد.در این سه سال, پیامبر در غارها و پشت کوه ها و دور از چشم مردم با علی بن ابی طالب و خدیجه نماز جماعت می خواندند.

منبع:تاریخ پیامبر و اهل بیت علیهم السلام / علی بمان ملک احمدی.


free b2evolution skin
28
بهمن

اعلان پیامبری

پیامبر وقتی به پایین کوه رسید که هوا روشن شده بود.طبق معمول به مسجدالحرام رفت و کعبه را طواف کرد و به سوی خانه روان شد.خدیجه که بیدار و منتظر بود, به استقبال محمد شتافت و با دیدن پیامبر گفت:این چه نوری است که بر چهره شما مشاهده می کنم؟!پیامبر فرمود:خدیجه جان!جبرئیل بر من نازل شده و پیام خدا را آورد که دعوت به سوی خدا را آغاز کن و به مردم فرمان ده که بگویند:«لا اله الا الله محمد رسول الله»تو هم بگو:«لا اله الا الله محمد رسول الله».خدیجه درحالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود گفت:یا رسول الله!:«به یگانگی خداوند و این که محمد فرستاده اوست گواهی می دهم».

پیامبر صلّی الله علیه و آله به خدیجه فرمود:«ای خدیجه!من در خود احساس سرما می کنم؛بالاپوشی بر من بپوشان».اما همین که خوابید, از جانب خداوند به او ندا رسید:«ای جامه به خود پیچیده!برخیز و مردم را بترسان و خدایت را تکبیر بگو و به بزرگی یاد کن.»پیامبر از جای خود برخاست و انگشت در گوش خود گذاشت و فرمود:الله اکبر،الله اکبر.صدای آن حضرت در عالم طنین انداخت و همه بیداردلان عالم با تکبیر پیامبر خدا همراهی کردند.

منبع:تاریخ پیامبر و اهل بیت علیهم السلام / علی بمان ملک احمدی.


free b2evolution skin
28
بهمن

نشانه های عظمت نبوّت

پیامبر صلّی الله علیه و آله از این که قبیله قریش او را تکذیب کنند, در اندیشه بود و بیم داشت که به او نسبت دیوانگی داده یا بگویند شیطان بر او مسلط شد؛حال آن که منفورترین چیزها در نزد او شیطان و گفتار و کردار دیوانگان بود.ازاین رو خداوند اراده کرد که این افکار را از ذهن پیامبر بزداید؛لذا،کوه و سنگ را به زبان آورد کرد و هرگاه پیامبر بر آنها عبور می کرد او را چنین ندا می دادند که:

«السّلامُ عَلَیکَ یامُحَمَد،السَّلامُ عَلَیکَ یا وَلِیَّ اللهِ،السَّلامُ عَلَیکَ یا رَسُول اللهِ»؛بشارت باد تو را که خداوند بزرگ تو را بر همه انسان های گذشته و آینده برتری داده است.از کلام قریش که تو را دیوانه بخوانند غمگین مباش؛زیرا که انسان برتر،کسی است که خدا او را برتری دهد .

💖‌‌💖‌‌💖‌‌💖‌‌💖‌‌💖‌‌💖‌‌💖‌‌💖‌‌💖‌‌💖‌‌💖‌‌‌

منبع:تاریخ پیامبر و اهل بیت علیهم السلام / علی بمان ملک احمدی.


free b2evolution skin
28
بهمن

عبادت در کوه حرا

کوه بلند«حِرا»که آن را«جبل النّور»نیز می نامند, در شش کیلومتری شمال شرقی مکه واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 200 متر است.شهر مکه شهری کوهستانی است که در دامنه کوه حرا واقع شده و غار حِرا در پنجاه متری قله این کوه قرار دارد.این غار از دو تخته سنگ بزرگ که به یک دیگر تکیه داده اند, تشکیل شده است.وقتی انسان از دهانه ورودی این غار داخل می شود, از دهانه دیگر غار که در فاصله چند متری آن قرار دارد،خانه خدا به خوبی دیده می شود.بلندی این غار به اندازه قد یک انسان میانه متوسط بوده و عرض آن در سطح زمین به قدری کم است که یک نفر به زحمت می تواند در آن بخوابد.

حضرت محمد صلّی الله علیه و آله پیش از بعثت،هر ماه چند روزی و در هر سال, همه ماه رمضان را در این غار مشغول عبادت خداوند بود و آثار عظمت خدا را در عظمت مخلوقاتش و از فراز این کوه مشاهده می کرد.چهل سال از عمر پیامبر می گذشت و ایشان به عادت همیشگی که هر ماه چند روز را در غار حرا مشغول عبادت بود،در 27 ماه رجب آن سال هم بر فراز جبل النور به مناجات خدا مشغول بود که پیک وحی خداوند یعنی جبرئیل امین بر او نازل شد و مژده پیامبری را به او داد.

امام هادی علیه السّلام در این باره می فرمایند:آن گاه که پیامبر خدا چهل سالش کامل شد و خداوند قلب او را بهترین قلب ها و مطیع ترین و خاشع ترین آنها دید،درهای آسمان ها را به روی او گشود و به ملائکه اجازه فرود آمدن داد و محمد به آنان می نگریست.پس فرمان داد تا رحمتش از عرش الهی بر محمد فرود آید و او را بپوشاند.محمد،جبرئیل را دید که بر او فرود آمد و بازویش را گرفت و او را تکان داد و به او فرمان داد که ای محمد!بخوان.پاسخ گفت:چه بخوانم؟گفت:اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ * اِقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ * اَلَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ ؛بخوان به نام پروردگارت که آفرید؛او انسان را از خون بسته آفرید؛بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است؛همان کسی که با قلم انسان را تعلیم نمود و به انسان آن چه را نمی دانست یاد داد.جبرئیل فرمان رسالت الهی را به محمد ابلاغ کرد.محمد از کوه سرازیر شد و عادتش این بود که وقتی از کوه حرا به زیر می آمد, به خانه خدا می رفت و هفت دور به گرد خانۀ خدا می گشت و سپس به منزل خدیجه می رفت.محمد صلّی الله علیه و آله در حالی از کوه سرازیر می شد که عظمت پروردگار،تمام وجودش را گرفته بود و گرما و لرزش بر بدنش چیره شده بود.

منبع:تاریخ پیامبر و اهل بیت علیهم السلام / علی بمان ملک احمدی.


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم