19
مرداد

خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام| قسمت نهم ((تغذیه از غذای حلال و طیب))

نهمین خصیصه اصحاب و بنی هاشم (( تغذیه حلال و طیب)) بوده است، که توانسته بستر و زمینه چنین رشد وتعالی را برای فراهم کند که امام حسین علیه السلام آنان را این چنین توصیف کند: ((فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أوصل اهل بیتی))، فهم ودرک درست ازاین خصیصه زمانی امکان پذیر می شود که چند نکته به درستی توضیح داده شود.

 


 
نکته اول؛ این است از منظر قرآن کریم و در آیات اهل بیت علیهم السلام به همان اندازه و مرتبه هر مسلمانی مکلف و موظف است نسبت به انجام واجبات و فرائض اهتمام ویژه داشته باشد که مبادا ترک شود مکلف است و نیز وظیفه دارد که نسبت به تغذیه فکری و علمی و همچنین جسمی خود نیز حساسیت و اهتمام ویژه داشته باشد که ازجنس ((حلال طیب)) باشد از همین رو در ایه (24) سوره عبس می فرماید: کریم فرمود ((فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ:پس انسان باید در غذای خود بنگرد.)) یعنی انسان مراقبت کند که تغذیه اش از مال ((حلال و طیب)) باشد، و همچنین علمی که تحصیل می کند از مجرای صحیح و سالم باشد، چرا زيد شحام راوي مشهوري است که می‌گويد، «قلت ما طعام؟» از حضرت امام باقر (علیه السلام) سؤال كردم كه طعام انسان چيست كه خدا می‌گويد: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِه‌» قال؛ «عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ مِمَّنْ يَأْخُذُه‌:علم است که شخص بایست بداند ازچه کسی تحصیل میکند(بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‌2، ص96)

نکته دوم؛ همانگونه که بین غذای سالم و دارای ویتامین و سلامت و رشد بدن رابطه تنگاتنگ وجوددارد غذای سالم و مقوی جسم را سالم نگه می دارد و غذای ناسالم و مضر به سلامت جسم آسیب وارد می کند از منظر قران کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام بین تغذیه و نفس آدمی نیز رابطه تنگی وجود دارد، چرا که غذا و تغذیه طیب و خبیث در شاکله شخصیتی و ساختار وجودی هر فرد انسانی تاثیر مثبت و منفی می‌گذارد و آثار این شخصیت خوب و بد نیز در عمل صالح و طالح خودنمایی می‌کند. براساس تعالیم اسلام، نقش تغذیه در شکل‌گیری شخصیت و در نتیجه عمل چنان مهم و اساسی است که بخش عمده آموزه‌های دستوری و تجویزی اسلام در قالب حلال و حرام ناظر به مسئله تغذیه است. به عنوان نمونه به سبب تاثیرات منفی مسکرات در به خمار بردن عقل، خدا آن را حرام می‌کند؛ زیرا قوه ادراکی و گرایشی بشر متاثر از خمر در پوششی می‌رود که دیگر قابل استفاده نیست و عقل، کار ویژه خود را از دست می‌دهد. این از دست رفتن عقل در پس پوشش خمر تا جایی است که شخص رفتار‌های طبیعی خود را از دست می‌دهد و حتی گاه قادر به مهار قوای جوارحی و اعضا برای حرکت نیست و در رفتار و حرکت تلوتلو می‌خورد که از آن به سکر و سکاری یعنی مستی یاد می‌شود.

خدا در ایه(81) سوره مائده به‌صراحت در علت تحریم خمر می‌فرماید: «إِنَّما يُریدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُون:شیطان مى‏ خواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد. آیا (با این همه زیان و فساد، و با این نهى اکید،) خوددارى خواهید کرد.»
این آیه نشان مى‏ دهد که غذا و نوشیدنى‌های حرام همچون شراب (خمر) مى‏تواند در شکل گیرى رذائل اخلاقی تاثیر مستقیم دارد
و همچنین خداوند متعال درباره گروهى از یهود که مرتکب کارهاى زشت و نادرست مثل جاسوسى علیه اسلام و تحریف حقایق کتب آسمانى شده بودند، مى‏فرماید: آنها کسانى هستند که خداوند نخواسته است دلهایشان را پاک کند.( مائده/41) و بلافاصله در آیه بعد مى‏فرماید: «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ اكَّالُونَ لِلسُّحْتِ» آنها بسیار به سخنان تو گوش فرا مى‏دهند تا آن را تکذیب کنند (و) بسیار مال حرام مى‏خورند!» (مائده/42)
این تعبیر نشان مى‏دهد که آلودگى دلهاى آنها بر اثر اعمالى همچون تکذیب آیات الهى، و خوردن مال حرام به طور مداوم بوده است؛ چرا که از فصاحت و بلاغت به دور است که اوصافى را براى آنها بشمرد که هیچ ارتباطى با جمله قبلی نداشته باشد. (مکارم شیرازی و همکاران، اخلاق در قرآن، ج 1، ص208).
در مقابل تغذیه از مال ((حلال و طیب)) نیز تاثیر مثبت سازی شخصیت افراد و همچنین تاثیر شگرف در معنویت و حالات روحی شخص دارد، از همین رو در ایات دیگر قران در بیان چنین نسبت و رابطه تنگاتنگ بین ((تغذیه)) و ((روحیات)) می‌فرماید: 

«یا أَيُّهَا الَّذینَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُون‏» (اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از نعمتهاى پاکیزه‏اى که به شما روزى داده‏ایم، بخورید و شکر خدا را بجا آورید اگر او را پرستش مى‏کنید.) (بقره/172)

در این آیه کریمه، بعد از سفارش به خوردن از نعمتهای پاکیزه، دستور شکر خدا داده شده است.
در آیه دیگر می‌فرماید: «وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُون‏» (و از نعمتهاى حلال و پاکیزه‏اى که خداوند به شما روزى داده است، بخورید! و از (مخالفت) خداوندى که به او ایمان دارید، بپرهیزید.) (مائده/88)
ملاحظه می‌کنید که بیان آیه به گونه‌ای است که انسان بین «بخورید» (کلوا) و «تقوای الهی داشته باشید» (اتقوا الله) ارتباط عمیقی احساس می‌کند.
در آیه دیگر می‌فرماید: «یا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبین»‏
(اى مردم! از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه بخورید! و از گامهاى شیطان، پیروى نکنید! چه اینکه او، دشمن آشکار شماست) (بقره/168)
در این آیه نیز ارتباط بین استفاده از غذاهای حلال و پاک، و دوری و پیروی نکردن از گامها و وساوس شیطان، روشن است.
در جای دیگر می‌فرماید: «یا ايُّها الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً». (اى پیامبران! از غذاهاى پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید) (مومنون/51)

نکته سوم؛ تفاوت سپاه کوفه و اصحاب سید الشهداء در همین تغذیه از ((حلال و طیب)) و تغذیه از((مال حرام)) است، چراکه سپاه اموی که مرکب از ((عریف، منکب، منقب)) بود سال ها از مال حرام استفاده کرده و تغذیه آنان از مال خبیث بوده است که حاکمیت به آنان می داده است و این نوع از تغذیه شخصیت منفی از آنان ساخت که درروز عاشوراء امام علیه در برابر انان ايستاد و از آنها خواست كه ساكت شوند، ولى آنان نپذيرفتند!! به آنها فرمود:
«وَيْلَكُمْ ما عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْصِتُوا إِلَىَّ فَتَسْمَعُوا قَْولي، وَ إِنَّما أَدْعُوكُمْ إِلى سَبيلِ الرَّشادِ، فَمَنْ أَطاعَني كانَ مِنَ الْمُرْشَدينَ، وَ مَنْ عَصاني كانَ مِنَ الْمُهْلَكينَ، وَ كُلُّكُمْ عاص لاَِمْري غَيْرُ مُسْتَمِع لِقَوْلي، قَدِ انْخَزَلَتْ عَطِيّاتُكُمْ مِنَ الْحَرامِ وَ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرامِ، فَطَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِكُمْ، وَيْلُكُمْ أَلا تَنْصِتُونَ، أَلا تَسْمَعُون :واى بر شما! چرا ساكت نمى شويد تا سخنان مرا گوش كنيد؟! من شما را به راه راست دعوت مى كنم، هر كس از من پيروى كند به راه راست هدايت مى شود، و هر كس از من نافرمانى كند هلاك خواهد شد.
شما از دستور من سرپيچى مى كنيد و به سخنانم گوش فرا نمى دهيد، چرا كه هداياى شما [جوايزى كه براى كشتن من گرفتيد] تنها از راه حرام بوده و شكم هايتان از حرام پر شده است، و خداوند بر دل هاى شما مُهر زده است. واى بر شما! آيا ساكت نمى شويد؟ آيا به سخنانم گوش فرا نمى دهيد؟).
ولی در مقابل اصحاب و بنی هاشم که سپاه کوچک بی پناه امام علیه السلام را تشکیل می داد هرچند در حاکمیت بنی امیه زندگی کرده بودند ولی آلوده به حرام خواری و تغذیه ازمال حرام نشده بودند و به و همین استفاده از مال حلال طیب موجب شد که شخصیت استتنایی ساخته شود که ستاره تاریخ شوند، امضاء و شهادت امام معصوم را در ذیل کارنامه خود داشته باشند که در وصفشان بگوید :(((فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أوصل اهل بیتی))

منبع:

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| شرح و تفسیر دوازده خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام 

 


free b2evolution skin
17
مرداد

22 دلیل برای نماز ظهر عاشورا

1.درس عبادت و بندگى

امام حسین علیه السلام و اصحابش درس عبادت و بندگى کامل را به بشریت آموختند، خیلى ها ادعا مى کنند ما خداوند را عبادت و بندگى مى کنیم ولى هنگام امتحان مردود مى شوند.

این شعار را مى دهیم ، اى کاش ما در کربلا بودیم ، امام حسین علیه السلام را یارى مى کردیم و سینه خود را سپر نماز قرار مى دادیم ، اما گویا واقعا اینطور هستیم . خود را امتحان کنیم .

 

 

2.اهمیت نماز اول وقت

سید الشهداء، در سخت ترین شرایط و در حین جنگ ، نماز را در اول وقت اقامه نموده و هیچ چیز نتوانست مانع نماز اول وقت ایشان شود، نمى گوید اول جنگ و بعد نماز، او این درس را از پدر بزرگوارش على علیه السلام آموخت . که روزى در جنگ صفین حضرت على علیه السلام در حالى که مشغول جنگ بود مرتب به خورشید نگاه مى کرد، ابن عباس عرض کرد: یا امیرالمومنین ! این چه کارى است که شما انجام مى دهید؟

حضرت فرمود: نگاه مى کنم تا موقع فرا رسیدن ظهر، نماز را (در اول وقت) بخوانم .

ابن عباس گفت : آیا حالا وقت نماز است ؟ ما مشغول جنگ هستیم .

حضرت فرمود: مگر ما براى چه چیزى مى جنگیم ؟ به درستى که ما براى نماز جنگ مى کنیم .

ابن عباس گفت : نماز شب على علیه السلام حتى در لیلة الهریر هم ترک نشد بیاییم مثل اصحاب امام حسین عمل کنیم ، هنگام ظهر بشتابیم به سوى نماز، و نماز را به یاد بیاوریم تا مشمول دعاى امام حسین علیه السلام شویم : ذکرت الصلوة جعلک الله من المصلین الذاکرین ؛ نماز را یاد کردى خدا تو را از نمازگزاران قرار بدهد

 

ادامه »


free b2evolution skin
17
مرداد

خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام (قسمت هشتم ((سبقت وسرعت درانجام عمل صالح))

خصیصه هشتم؛ اصحاب و بنی هاشم ((سبقت و سرعت در عمل صالح)) است، تحلیل همه جانبه این خصیصه در صورتی امکان پذیر است که دو نکته به درستی توضیح داده شود:

 

 

نکته اول این است در قرآن کریم نه تنها «عمل صالح» هشتاد و هفت بار به صورت‌های گوناگون مانند «العمل الصالح»، «عمل صالحا» و «عملوا الصالحات» و «یعلمون الصالحات» و نظایر اینها وارد شده است بلکه مهم این است «عمل صالح» کمتر از عنایت آن بر «ایمان» نیست. زیرا عمل صالح، نه تنها نشانه وجود ایمان در دل‌ها ومایه تجلی و درخشش آن در قلمرو زندگی است، و ایمان بدون «عمل» و انجام مسئولیت، بسان درخت بی بر است که فقط به درد سوختن می‌خورد برای تربیت و پرورش آری نه تنها چنین. است، بلکه عمل صالح نسبت به ایمان، به منزله تنه و شاخه، به ریشه آن است، که هر یک در دیگری اثر متقابل دارد و وجودهر یک مایه تکامل دیگری است و آسیب پذیری یکی موجب آسایش پذیری دیگری نیز هست، چراکه :

اولا: ایمان ریشه ‌ولی عمل صالح تنه و شاخه و میوه آن است، و تاثیر عمل صالح در ایمان به این است که به آن رسوخ و نفوذ و قدرت و توان می‌بخشد.شکی نیست که ایمان خود راهنما و راه گشا است و اگر با عمل صالح توام گردد، هدایت آن افزایش می‌یابد و قرآن به این حقیقت در ایه (10) سوره فاطر تصریح می‌کند و می فرماید: ((مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَئِكَ هُوَ يَبُورُ: آن کس که عزت بخواهد، عزت همگی از آن خدا است، کلمه پاکیزه (اعتقاد صحیح) به سوی خدا بالا می‌رود، و عمل صالح آن را بالا می‌برد آنان که به مکر و تزویر عمل انجام می‌دهند سرانجام آنان عذاب سخت خواهد بود و مکر آنها نابود خواهد شد)) 

ثانیا: هرچند ایمان نور و روشنی بخش است، ولی ضمیمه شدن عمل صالح به آن، مایه درخشندگی بیشتر آن می‌گردد و انسان در زندگی از جهات مادی و معنوی، بصیر و روشن تر می‌گردد. زیرا افراد «خودخواه» و «هوی پرست» در تاریکی‌های «نفس پرستی» فرو رفته و جز خود، چیزی و کسی را نمی‌بیند، در حالی که افراد با ایمان و نیکوکار در افق بالاتر و برتر قرار دارند، و جهان و خویشتن را قائم به خدا و وابسته به او می‌بینند و مصلحت خویش را در تامین مصالح دیگران می‌اندیشند چه نورانیت و روشنی بهتر از این می تواند باشد از همین رو در ایه(11) سوره طلاق می فرماید: «رسولا یتلوا علیکم آیات الله مبینات لیخرج الذین آمنوا و عملوا الصالحات من الظلمات الی النور:پیامبری را برای شما برانگیختیم که آیه‌های روشنگر خدا را برای شما تلاوت کند تا افراد با ایمان و نیکوکار از تاریکی (کفر و بد کرداری) به محیط روشن گام نهند.)) و نیز در ایه(11) سوره طلاق می فرماید: «و من یؤمن بالله و یعمل صالحا یدخله جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا قد احسن الله له رزقا:آن کس که به خدا ایمان آورد و عمل نیکو انجام دهد، او را وارد بهشت می‌سازد که از زیر درختان آن چشمه‌ها جاری می‌گردد و جاودانه در آنجا هست و خدا روزی نیکو برای او فراهم ساخته است)). 

ثالثا:((ایمان)) و ((عمل صالح)) است که زمینه ساز حیات طیبه و زندگی پاکیزه است، چرا که مقصود از زندگی پاکیزه، آن نوع از زندگی است که در آن مفاهیم انسانی زنده گردد، صلح و صفا، محبت و دوستی، همدردی و همکاری، آرامش و امن حکمفرما باشد، بشر از قید انحصار طلبی، «خودمحوری» و ستم کاری بیرون آید و جامعه در سایه ایمان به خدا از بسیاری از تعدیات مصون بماند، اگر زندگی پاکیزه همین است، یک چنین زندگی، در سایه ایمان به خدا و عمل صالح صورت می‌پذیرد زیرا در پرتو «عمل صالح» محبت و دوستی، صفا و صلح به جامع بازمی‌گردد افراد جامعه بسان اعضاء یک تن، به هم یاری یکدیگر می‌شتابند. 

از همین رو در ایه(97)سوره نحل آمده است: ((مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ: هر کس عمل نیک انجام دهد در حالی که مؤمن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه می‌بخشیم و پاداش آنها را به بهترین اعمال که انجام می‌دهند، می‌دهیم.))

و همچنین در ایه(82) انعام از این حیات پاکیزه «امن» و آرامش تعبیر آورده است و آرامش فردی و اجتماعی را در سایه ایمان و عمل صالح می‌داند و می فرماید: ((الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ: آنان که ایمان آورده و ایمان خود را با تعدی و ستم آلوده نکرده‌اند برای آنان زندگی توام با امن و آرامش است.))

نکته دوم؛ به دلیل نقش مهمی که خیرات و عمل صلح در ساختن حیات طیبه دارد، قرآن مجید در آیات متعددی، مؤمنان را به سرعت در خیرات و پیشی گرفتن از یکدیگر دعوت می کند، در توصیف جمعی از مؤمنان راستین در سوره آل عمران ایه (114) می فرماید: یسارِعُونَ فِی الْخَیراتِ وَ أُولئِک مِنَ الصَّالِحِینَ: آنها کسانی هستند که در انجام کارهای نیک سرعت گرفته و بر یکدیگر پیشی می گیرند و آن ها از صالحانند.)) و یا در توصیف جمعی از پیامبران بزرگ، مانند «زکریا» و «یحیی» در ایه(90) انبیاء می فرماید: ((انَّهم کانوایسارِعُون فی الخَیراتِ.:آنها در کارهای خیر به سرعت اقدام می کردند..)) و همچنین در شرح صفات برجسته مؤمنان درایه(61)مؤمنون آمده است: ((أُولئِک یسارِعُونَ فِی الْخَیراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ:آنها در کارهای نیک به سرعت اقدام می کنند و از دیگران پیشی می گیرند.)) 

بدیهی است «مسارعه» در خیرات با مسابقه در خیرات، هر دو اشاره به یک حقیقت دارد و در واقع لازم و ملزوم یکدیگرند، زیرا، سبقت جستن بدون سرعت در عمل، امکان پذیر نیست و هر کسی سریعتر راه را سوی مقصود بپیماید، بی شک زودتر به مقصود می رسد.

نکته سوم‌‌؛ این است آنچه که توانست اصحاب سید الشهداء را استثناء در تاریخ نماید ((انجام عمل صالح)) البته عملی صالحی که به قیمت و هزینه جان آنها تمام شد، و مهمتر از انجام صالح ((سرعت ومسابقه درانجام ((عمل صالح)) است چرا که صاحب معالی السبطین نقل می کند: ((دختر علی زینب علیهاالسلام می گوید: در شب عاشورا از خیمه خارج شدم تا این که به خیمه ی برادرم حسین علیه السلام بروم. او در خیمه به تنهایی به سر می برد، دیدم مشغول مناجات با خداوندگار است و قرآن را تلاوت می کند با خود فکر کردم در مثل چنین شبی سزاوار نیست برادرم تنها در خیمه بماند به دنبال این فکر به سوی خیمه های برادرانم و پسر عموهایم روان شدم، تا آنان را به این عمل سرزنش کنم نزدیک خیمه ی برادرم عباس رسیدم صدای همهمه و فریادی به گوشم رسید پشت خیمه گوش فرا دادم دیدم پسر عموها و برادران و برادرزاده هایم گرد هم حلقه وار جمع شده اند و عباس در وسط آنان است مانند شیر نیم خیز به روی دو پا شده و شروع به سخن نموده است. خطبه ای را بیان فرمود که مانندش را نشنیده بودم مگر از برادرم حسین (ع) پس از حمد و ثنای خداوند و درود بر پیامبر اسلام و آل او برادرزاده ها و عموزاده ها و برادرانش را مخاطب قرار داده فرمود: فردا چه خواهید کرد؟ آنها گفتند اختیار با توست و ما در فرمان توئیم، فرمود: بدانید اصحاب برادرم نسبت به ما بیگانه و غریبند و همیشه بار سنگین مرد به دوش اهل خود است، فردا شما باید پیش قدم شوید در شهادت و نگذارید آنان بر شما سبقت بگیرند. مبادا این که مردم بگویند: بنی هاشم یاران خود را پیش داشتند و بعد مرگ را با ضرب شمشیر از خود دفع می کردند زینب سلام الله علیها می گوید: چون سخن برادرم عباس به اینجا کشید بنی هاشم شمشیرهای خود را کشیدند و فریاد زدند چنین خواهیم کرد و ما در فرمان تو خواهیم بود.

چون از خیمه حبیب بن مظاهر می گذشتم همهمه و سر و صدایى شنیدم، به آنجا رفتم و پشت خیمه ایستادم و به داخل آن نظر افکندم، دیدم اصحاب بر گرد حبیب بن مظاهر حلقه زده اند و او مى گوید:
اى همراهان! براى چه منظورى به اینجا آمده اید؟ خدا رحمتتان کند، سخنانتان را روشن و بى پرده بیان کنید.
گفتند: آمده ایم تا (حسین(علیه السلام)) غریب فاطمه(علیها السلام) را یارى کنیم.
گفت: چرا زنان خود را طلاق داده اید؟
گفتند: براى یارى حسین(علیه السلام).
گفت: اگر صبح شد چه مى کنید؟
گفتند: فرمان، فرمان تو است. ما از فرمان تو سرپیچى نمى کنیم.
گفت: هنگامى که صبح شد اوّل کسى که به میدان مبارزه گام مى نهد، شمایید. ما پیش از بنى هاشم به میدان مى رویم و تا خون در رگ یکى از ماست، نباید بگذاریم حتّى یک نفر از آنان کشته شود. مبادا مردم بگویند آنها سروران خود را پیش انداخته و خود از بذل جانشان دریغ ورزیدند; پس یاران شمشیرهایشان را به اهتزاز درآوردند و یک صدا گفتند: ما همه با تو هم عقیده و تحت فرمان توایم.
زینب(علیها السلام) در ادامه فرمود: «من از این استوارى قدم، خوشحال شدم و اشک بر چشمانم حلقه زد و در حالى که مى گریستم برگشتم.:معالی السبطین، ج 1، ص340))

منبع :پایگاه اطلاع رسانی بلاغ/شرح و تفسیر دوازده خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام


free b2evolution skin
16
مرداد

خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام (قسمت هفتم ((ولایت مداری)))

هفتمین خصیصه اصحاب و بنی هاشم در واقعه عاشورا ((ولایت پذیری)) و ((ولایت مداری)) بوده است، به این معنا تمام مراتب چهارگانه ولایت را ازجان دل پذیرفته بودند و حاضر به پاسداری از آن به هزینه و قیمت جان خود بودند، چرا که ولایت چهار مرتبه دارد هرکس همه مراتب را باور داشته باشد ((ولایت پذیر)) و((ولایت مدار)) خواهد بود.

 

 

 

مرتبه اول از ولایت ((ولاء محبت)) است، و مقصود از ولاء محبت آنست ما انسانها به دلیل اینکه فطرتاً میل به زیبایی و قشنگی و کمال داریم پیامبر و اهل بیتش را به دلیل اینکه در راس همه زیبایی ها هستند دوست بداریم از همین رو تمام مسلمین با وجود اختلاف مذهبی در این نقطه مشترک اند که پیامبر و اهل بیتش را دوست می دارند از همین رو درمنابع شیعه وسنی آمده است :((قال رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم:من مات علی حب آل محمد مات شهیدا؛ هرکس با محبت آل محمد از دنیا برود، شهید از دنیا رفته است. الا من مات علی حب آل محمد مات مغفورا له، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود، بخشوده است، الا و من مات علی حب آل محمد مات تائبا،آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود، با توبه از دنیا رفته است، الا و من مات علی حب آل محمد مات مومنا مستکمل الایمان، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود، مومن و با ایمان کامل از دنیا رفته است، الا و من مات علی حب آل محمد بشره ملک الموت بالجنة ثم منکرا و نکیرا،آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود، فرشته مرگ او را بشارت به بهشت می دهد و سپس نکیر و منکر به او بشارت دهند.، الا و من مات علی حب آل محمد فتح له فی قبره بابان الی الجنة، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود، در قبر او دو در به سوی بهشت باز شود، الا و من مات علی حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائکةالرحمه،آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود، قبر زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار خواهد گرفت، الا و من مات علی حب آل محمد مات علی السنة والجماعة، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود، بر سنت و جماعت اسلام از دنیا رفته است، الا و من مات علی بغض آل محمد مات جاء یوم القیامة مکتوب بین عینیه آیس من رحمة الله، آگاه باشید هر کس با بغض و دشمنی آل محمد از دنیا برود، روز قیامت در حالی وارد محشر می شود که در پیشانی اش نوشته شده :مایوس از رحمت خدا، الا و من مات علی بغض آل محمد مات کافرا، آگاه باشید هر کس با بغض و عداوت آل محمد از دنیا برود، کافر از دنیا رفته است، الا و من مات علی بغض آل محمد لم یشم رائحةالجنة؛آگاه باشید هر کس با بغض و عداوت آل محمد از دنیا برود، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد،:طرائف ابن طاووس.ص۲۶۷، ابن عطیه اندلسی، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، تحقیق، عبدالشافی محمد، عبدالسلام، ج 5، ص 34، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1422ق؛ ‏زمخشری، محمود، الکشاف، ج4، ص220؛ فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏27، ص 595، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم))

مرتبه دوم، ((ولاء زعامت، وامامت)) است، به این معنا نظری به حکم ایه((يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ)) و نیز خطبه غدیریه و کلام رسول الله صلی الله علیه وآله ((من کنت مولاه فهذا علی مولاه)) باور داشته باشد همانگونه که نبوت تجلی توحید است و خدا به درستی معرفی و شناخته می شود و گفته می شود: ((هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ:حدید آیه 57)) باور داشته باشد امامت تجلی نبوت است که پیامبر به درستی می شود که دارای مقام عصمت علمی است که قرآن در سوره نجم درتوصیفش می فرماید: ((وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلهَوَى، إِن هُوَ إِلَّا وَحي يُوحَى،عَلَّمَهُۥ شَدِيدُ ٱلقُوَى)) و هم دارای عصمت علمی است که قرآن در ایه(33)سوره احزاب می فرماید: ((إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا))

و گرنه پیامبری معرفی خواهد شد نه تنها همانند مردم گرفتار خطاء و نسیان می شود بلکه از آنان معمولی تر خواهد بود از همین روست که درمنابع اهل سنت آمده است؛
((ابن سیرین از ابوهریره نقل می کند که رسول خدا یکی از دو نماز ظهر یا عصر را با ما خواند و رد رکعت دوم، نماز را سلام داد و از جای خود بلند شد و مانند آدم خشمناک، به چوبی که در وسط مسجد انداخته شده بود، تکیه داد و دست راست خود را روی دست چپ گذاشت و انگشتانش را مشبک نمود و گونه راستش را به پشت دست چپش نهاد و نمازگزاران با عجله از در مسجد بیرون می رفتند و می گفتند: آیا نماز کوتاه شده است؟ ابوبکر و عمر هم در میان مردم بودند، ولی ترس مانع گردید که آنان با پیامبر در این موضوع گفت و گو نمایند. از میان مردم مردی به نام ذوالیدین – که دست هایش قدری بلندتر بود – عرضه داشت: یا رسول الله، آیا نماز را فراموش کردی یا کوتاه شده است؟ رسول خدا فرمود: نه کوتاه شده و نه فراموش کرده ام. آن گاه رسول خدا سوال کرد: آیا جریان چنان است که ذوالیدین می گوید؟ گفتند: بلی. آنگاه پیامبر در صف جلو ایستاد و رکعاتی را که نخوانده بود، به جای آورد و سلام داد و سجده ای مانند سجده نماز یا قدری طولانی تر ادا کرد). ر.ک: صحیح البخاری، بخاری، محمدبن اسماعیل، دارالفکر، بیروت، 1401 هـ ق، چاپ اول، ج 1، ص 123)).

بخاری و مسلم در صحیح خود چنین می‌نویسند: ((عایشه می‌گوید: رسول خدا(ص) را دیدم در حالی که درب اتاق من ایستاده بود و اهل حبشه در مسجد رسول خد(ص) با ابزار جنگی خود (دشنه) می‌رقصیدند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مرا با عبایش پوشاند تا رقص آنان را تماشا کنم و به خاطر من آنقدر ایستاد تا اینکه من بازگشتم (از تماشای آنان سیر شدم)، پس حال دخترکان کم سن و سالی را که به لهو و لعب اشتیاق دارد، رعایت کنید. ( محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۹۸. )).

جسارت به ساحت مقدس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بدین‌جا ختم نشده و در جایی دیگر از صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است:
عایشه می‌گوید: پیامبر (ص) بر من وارد شد، دو کنیز نزد من اشعاری را که در روز جنگ بعاث با غنا خوانده می‌شد به صورت غنا برایم می‌خواندند، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را دیدم در جای خود دراز کشید و صورتش را برگرداند، ابوبکر وارد شد و به من نهیب زد و گفت: نزد پیامبر موسیقی شیطانی می‌نوازید، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رو به ابوبکر کرد و فرمود: رهایشان کن، زمانی که ابوبکر لحظه‌ای غافل شد (حواسش پرت شد)، آن دو کنیز را نیشگون گرفتم آنان نیز از اتاق خارج شدند. روز عیدی بود، سودانی‌ها با سپر و ابزار آهنی جنگی خود (همانند دشنه) ‌می‌رقصیدند، از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درخواست کردم مرا به تماشای آنان ببرد و یا اینکه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به من فرمود دوست داری آنها را تماشا کنی؟ گفتم: آری، پس ایشان مرا بر پشت خود گذاشت در حالی که گونه‌ام بر گونه‌ی او بود و می‌گفت: ‌ای بنی‌ارفده ادامه دهید و آن حضرت همین‌طور ادامه داد تا اینکه من خسته شدم، ایشان فرمود: کافی است، گفتم بله، فرمود: پس برو: مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۲، ص۶۰۹،))

مرتبه سوم ولایت؛ ((ولاء تصرف)) است، یعنی باور داشته باشد ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین به دلیل تقرب خاصی که به حق تعالی پیدا کرده اند مظهر و مصداق اسماء الحسنی شده به اذن الهی قدرت بر تصر ف عالم هستی داشته و صاحب ولایت تکوینی می باشند.

مرتبه چهارم؛ به حکم آیه ((قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى)) محبت و دوستی را به ((مودت)) تبدیل نماید، یعنی عشق به خاندان عصمت و طهارت که فانی در آنان شده که دیگر خود را نبیند بلکه فقط اهل بیت علیهم السلام را ببیند.
آنچه که اصحاب سید الشهداء علیه السلام را ((ستاره)) کرد داشتن این مراتب از ولایت است، از همین روست نه تنها با اگاهی از شهادت پشت امام علیه السلام را به فکر سلامت جان خود نبودند بلکه فقط به سلامت جان امام علیه السلام فکر می کردند از همین رو در گزارش آمده است؛ 
((مسلم عوسجه در آخرین لحظات عمر خود در حالی که سرش بر پای حبیب ابن مظاهر بود به او وصیت کرد تا آخرین نفس از حسین (ع) دفاع کنید و او را تنها نگذارید. (مقتل الحسین خوارزمی ج2 ص 15 – تاریخ طبری ج 5 صص 435و436).

منبع:پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| شرح و تفسیر دوازده خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام


free b2evolution skin
12
مرداد

خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام قسمت ششم ((جامع بین تولی و تبری))

خصیصه ششم اصحاب و بنی هاشم ((جامع بین تبرای و تولی)) است که از آنان شخصیت بی بدیل و جاودانه ساخته است، برای اینکه این خصیصه به درستی فهم شده باشد بیان چند نکته که زمینه ساز این خصیصه است حتما لازم است.

 

 

 

نکته اول؛ بر پایه اصل «محاکات = هم رنگ شدن با دیگران؛ مخصوصاً افراد پر نفوذ و با شخصیت» یکی از اصول مسلّم روانی است. مطابق این اصل، انسان کششی در وجود خود به سوی هماهنگی و هم رنگی با دیگران؛ مخصوصاً با قهرمانان و پاکان احساس می کند. به همین علّت، به سوی اعمال و صفات آنان جذب می شود. هر ملّتی دشمن یا دشمنانی دارند که در مناسبت های مختلف و به شکل های گوناگون از آن ها اظهار نفرت و بیزاری می کنند و حتی فرزندان را با بغض آن ها تشویق و ترغیب می کنند.

آن جذب و انجذاب ها در برابر افرادی که انسان نسبت به آن ها ایمان کاملی دارد و آن ها نیز انسان های پاک و وارسته ای هستند بسیار نیرومندتر و جذاب تر است. چنان که دفع و اندفاع در مقابل آن هایی که دشمنی با خدا و رسول خدا او دارند. نیز قوی تر و شکننده تر است.

 به همین دلیل دو اصل «تولّی» و «تبرّی»، یا به تعبیر دیگر: «حبّ فی اللّه» و «بغض فی اللّه» که در ایات متعدد و آیات آمده است در واقع اشاره به یک حقیقت است. طبق این دو اصل مهم و اساسی ما موظفیم دوستان خدا را دوست بداریم و دشمنان خدا، پیامبران و امامان را دشمن بداریم، از همین روست که:

1- در ایه سوره ممتحنه ((تولی)) و دوستی با دوستان خدا و ((تبرای)) دشمنی با دشمنان خدا به عنوان اصل و قاعده برای مسلمین شمرده شده است و آنان را مکلف به عملیاتی کردن در حوزه فردی و اجتماعی نموده و خطاب به آنان می فرماید: ((يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَ عَدُوَّكُمْ اَوْلياءَ تُلْقُونَ اِلَيْهِمْ بَالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جائَكُمْ مِنْ الحَقِّ يُخْرِجُونَ الَّرسُولَ وَ اِيّاكُمْ اَنْ تُؤْمِنُوا بِاللّهِ رَبِّكُم. اى كسانى كه ايمان آورده ايد دشمن من و دشمن خود را دوست خويش قرار ندهيد، شما نسبت به آنها اظهار محبّت مى كنيد در حالى كه آنها نسبت به آنچه بر شما نازل شده است كفر مى ورزند، و رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و شما را به خاطر ايمان آوردن به پروردگارتان، از شهر و ديارتان بيرون مى كنند)

2- و همچنین درایه (22) سوره مجادله خطاب به مسلمین می فرماید: ((قرآن می فرماید: «لا تَجِدُ قَوماً یؤمِنونَ بِاللّهِ وَالیومِ الآخِرِ یوادّون مَن حادَّ اللّه و رسولَهُ وَلو کانوُا أبائَهُم وَ اَبنائَهُم اَو اِخوانَهُم اَو عَشِیرتَهُم أولئِک کتَبَ فی قلوبِهِم الایمانَ و اَیدهُم برُوحٍ مِنه وَ یدخِلُهُم جنّاتٍ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهارُ خالِدینَ فِیها رَضِی اللّهُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنه اولئِک حِزبُ اللّهِ اَلا اِنَّ حِزبَ اللّهِ هم المُفلِحُون؛ هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند؛ هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند؛آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دل هایشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده و آن ها را در باغ هایی از بهشت وارد می کند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است جاودانه در آن می مانند؛ خدا از آن ها خشنود است و آنان (نیز) از خدا خشنودند، آن ها «حزب اللّه»اند (واقعاً) و «حزب اللّه» پیروز و رستگارند.»

آیه فوق علاوه بر بیان پاداش بزرگی برای آنهایی که اهل تبرّای از دشمنان خدا هستند. این نکته را گوشزد می کند که هنگام قرار گرفتن بر سر دوراهی، «حفظ پیوندهای الهی» و «حفظ پیوندهای خویشاوندی» کدام را باید مقدّم داشت؟ با صراحت می گوید: اگر نزدیک ترین خویشاوندان از راه خدا منحرف شوند و آلوده به کفر و فساد گردند باید از آن ها برید و به خدا و ارزش های والای الهی و انسانی پیوست.

3- درایه(4)سوره ممتحنه ابراهیم و پیروان وی را به دلیل داشتن همین ((تولی وتبر)) اسوه و الگو معرفی نموده و از مسلمین می خواهد این خصیصه زیبای ابراهیم الگو واسوه خودشان قراردهند از همین رو می فرماید: ((قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَوَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ.))

قطعا براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست آنگاه كه به قوم خود گفتند ما از شما و از آنچه به جاى خدا مى ‏پرستيد بيزاريم به شما كفر مى ‏ورزيم و ميان ما و شما دشمنى و كينه هميشگى پديدار شده تا وقتى كه فقط به خدا ايمان آوريد))
4- درایه(1)سوره مجادله نیز می فرماید:((یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم أولیاء تلقون إلیهم بالموده و قد کفروا بما جاء کم من الحق..” (سوره ممتحنه):ای کسانی که ایمان آورده اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبّت می کنید ، در حالی که آنها به آنچه از حقّ برای شما آمده کافر شده اند و رسول اللَّه و شما را به خاطر ایمان به خداوندی که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون می رانند اگر شما برای جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کرده اید ( پیوند دوستی با آنان برقرار نسازید! ) شما مخفیانه با آنها رابطه دوستی برقرار می کنید در حالی که من به آنچه پنهان یا آشکار می سازید از همه داناترم! و هر کس از شما چنین کاری کند ، از راه راست گمراه شده است!))

5- پیامبر اکرم (ص) ((تولی وتبری)) را محکم ترین دستگیره ایمان قرار داده و روزی به یارانش فرمود: «اَی عرَی الایمان اَوثَقُ فَقالوا: اَللّهُ وَ رَسُولهُ اَعلَمُ و قال بعضهم الصلوة و قال بعضهم الزکاة و قال بَعضُهُم اَلحَجُّ وَ العُمرَةُ وَ قال بَعضهُم اَلجِهادُ فَقال رسُول اللّه(ص) لِکلِّ ما قَلتُم فَضلٌ وَ لَیسَ بِهِ، ولکن اَوثَقُ عُری الاِیمانُ اَلحُبُّ فی اللّه و البغض فی اللّه و تولای َّولیاءِ اللّه و التبرّی مِن اَعداءِ اللّه؛(اصول کافی،ج 2، ص 125، حدیث 6).
کدامیک از دستگیره های ایمان محکم تر و مطمئن تر است؟ یاران عرض کردند خدا و رسولش آگاه تر است. بعضی گفتند: نماز و برخی گفتند: زکات و عدّه ای هم گفتند: حج و عمره، و بعضی هم جهاد. رسول خدا(ص) فرمود: همه آنچه گفتید دارای فضیلت است، ولی پاسخ نیست، محکم ترین و مطمئن ترین دستگیره های ایمان دوستی برای خدا و دشمنی برای خدا و دوست داشتن دوستان خدا و بیزاری جستن از دشمنان خدا است.»

6- امام صادق علیه السلام تمام خیرات را در ((تولی وتبر)) دانسته و به جابر فرمود: «اِذا اَرَدتَ اَن تَعلَمَ اَنّ فِیک خَیراً فانظُر اِلی قَلبِک فَاِن کانَ یحِبُّ اَهلَ طاعَةِ اللّهِ و یبغِضُ اَهلَ معصیةِ ففیک خیرٌ واللّهُ یحِبّک وَ اِن کانَ یبغِضَ اَهلَ طاعَةِ اللّه وَ یحِبُّ اَهلَ مَعصِیةِ، فَلَیس فِیک خیرٌ واَللّهُ یبغِضُک وَاَلمَرءُ مَعَ مَن اَحَبّ؛(همان، ج 2، ص 126) هرگاه بخواهی بدانی در تو خیر و نیکی وجود دارد یا نه؟ نگاهی به قلبت کن! اگر اهل اطاعت الهی را دوست می دارد و اهل معصیت را دشمن می شمرد، تو انسان خوبی هستی و خدا تو را دوست دارد و اگر اهل اطاعت الهی را دشمن و اهل معصیتش را دوست می دارد، نیکی در تو نیست و خدا تو را دشمن می دارد و انسان با کسی است که او را دوست می دارد.»

 7-امام صادق علیه السلام ایمان را مساوی با ((حب الله و بغض الله)) دانسته و به فضل بن یسار فرمود: «سئَلنا ابا عَبداللّه عَنِ الحُبّ وَ البُغضِ اَمِنَ الاِیمان هو؟ فقال: وَ هَل الایمان اِلاّ الحُبّ و البُغض؛(بحارالانوار، ج 66، ص 24، حدیث 14.) از امام صادق (ع) پرسیدم از دوستی و دشمنی که آیا جزء ایمان است؟ فرمود: آیا ایمان چیزی جز دوستی و دشمنی است؟»

نکته دوم؛ این است نسبت بین (تولی وتبری)) در این است که ((تبری)) مقدمه ورود به تولی است، یعنی باتبری می توان به تولی رسید، ولی باتولی به اهل بیت نمی توان به تبری رسید وگرنه می توان دوست علی علیه السلام بود ولی سر سفره معاویه نشست چراکه:

اولا: ((کلم الطیب)) و توحید خالص ((لااله الا الله)) مرکب از جمله سلبی ((لااله)) و ((الاالله)) است و بیانگر این حقیقت است رسیدن به تولی و توحید خالص به تولی و نفی هرگونه شرک امکان پذیر است وگرنه می توان جمع بین توحید وشرک نمود، خدا را قبول داشت و شرک را پذیرفت.

ثانیا: از منظر قرآن کریم تمسک به((عروه الوثقی)) باتبرای و کفر به طاغوت و دشمنان خدا امکان پذیر است که از همین رو در ایه(265) سوره بقره می فرماید: ( (فَمَن يَكفُر بِالطّاغوتِ وَيُؤمِن بِاللَّهِ فَقَدِ استَمسَكَ بِالعُروَةِ الوُثقى لَا انفِصامَ لَها :کسی که به طاغوت [= بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست.))

از همین رو سیاست بنی امیه تفسیر توحید منهای تفسیر شرک بوده است از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمود: «ان بنى امیة اطلقوا للناس تعلیم الایمان و لم یطلقوا تعلیم الشرک لکى اذا حملوهم علیه لم یعرفوه؛(اصول کافی، ج2، ص 215))بنى امیه مردم را در فراگیرى ایمان آزاد گذاشتند اما به آنان اجازه ندادند شرک را یاد بگیرند تا اگر خواستند آنان را به شرک وادار کنند، متوجه نشوند».
باتوجه به این دو نکته کلیدی شخصیت اصحاب امام حسین علیه السلام در جمع بین ((حب الله و بغض الله)) جمع ((تولی و تبری)) و رسیدن از تبرا به تولی است که موجب شده است که امام علیه السلام بگویند: ((فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أوصل اهل بیتی)).

منبع:پایگاه بلاغ


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم