ابن تیمیه به تواتر حدیث غدیر ایراد میگیرد!
ابن تیمیه به تواتر حدیث غدیر ایراد میگیرد!
حديث غدير، برترين دليل شيعه بر ولايت امير مؤمنان عليه السلام است كه با سندهاي صحيح و به صورت متواتر از طريق شيعه و سني نقل شده است؛ اما در عين حال برخي از علماي اهل سنت كه اعتراف به چنين مطلبي برايشان ناگوار و پذيرش چنين حقيقتي سخت بوده، چشمان خود را بسته و صحت آن را زير سؤال بردهاند!
ابن تيميه حراني (متوفاي 728هـ) كه در انكار فضائل اهل بيت عليهم السلام زبانزد عام و خاص است در منهاج السنة مينويسد:
وأما قوله من كنت مولاه فعلي مولاه فليس هو في الصحاح لكن هو مما رواه العلماء و تنازع الناس في صحته فنقل عن البخاري و إبراهيم الحربي و طائفة من أهل العلم بالحديث انهم طعنوا فيه وضعفوه … .
حديث من كنت مولاه فعلي مولاه در كتب روائي صحيح شش گانه آورده نشده است، بعضي از دانشمندان آن را روايت كردهاند؛ ولي در صحت آن دچار اختلاف شدهاند، از بخاري و ابراهيم حربي و گروهي ديگر از اهل دانش نقل شده است كه آنان اين حديث را تضعيف كردهاند.[1]
نقد و بررسي :
براي روشن شدن حقيت مطلب و نيز براي سنجش ارزش سخن ابن تيميه كافي است كه به اعترافات علما و دانشمندان نام آور اهل سنت كه در علم حديث و رجال خبره فنهستند، در باره حديث غدير اشاره شود. طبيعي است كه با اثبات صحت و يا تواتر حديث غدير و ورود آن در صحاح سته اهل سنت، ميزان تقوي و انصاف اين دانشمند سني براي همگان روشن خواهد شد.
حديث غدير نه تنها سندش صحيح است؛ بلكه بسياري از بزرگان اهل سنت تواتر آن را پذيرفتهاند كه ما تنها به نام دو تن از آنان اشاره ميكنيم.
شمس الدين ذهبي (متوفاي748هـ) :
ذهبي، دانشمند شهير سني و از اركان علم رجال اهل سنت كه او را پيشواي جرح و تعديل ناميدهاند، در موارد مختلف به تواتر حديث غدير اعتراف كرده است.
نکته بسیار جالب این است که ذهبی از شاگردان برجسته ابن تیمیه بوده است.
وی در سير اعلام النبلا كه از معتبرترين كتابهاي اهل سنت در علم رجال است، در ترجمه محمد بن جرير طبري، صاحب تفسير و تاريخ مينويسد:
جمع طرق حديث غدير خم في أربعة أجزاء رأيت شطره فبهرني سعة رواياته وجزمت بوقوع ذلك.[2]
محمد بن جرير طبري اسناد روايت غدير خم را در چهار جلد جمع آوري كرده است كه من قسمتي از آن را ديدم و از گستردگي روايات آن شگفت زده شدم و يقين كردم كه اين اتفاق افتاده است.
وی در تذكرة الحفاظ ، بازهم در ترجمه محمد بن جرير طبري مينويسد :
رأيت مجلدا من طرق الحديث لابن جرير فاندهشت له ولكثرة تلك الطرق.[3]
من يك جلد از كتاب أسناد حديث غدير را كه ابن جرير نوشته بود را ديدم و از زياد بودن أسناد آن گيج و مبهوت شدم.
ابن كثير دمشقي سلفي (متوفاي774هـ) كه ازشاگردان ذهبي به شمار ميرود، به نقل از استادش مينويسد:
قال : وصدر الحديث متواتر أتيقن أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قاله ، وأما : «اللهم وال من والاه» فزيادة قوية الاسناد .[4]
ذهبي گفت : اين حديث به صورت متواتر نقل شده است و من يقين كردم كه از رسول خدا صلي الله عليه وآله صادر شده است، اما جمله: «اللهم وال من والاه» نيز سندش قوي است .
و شهاب الدين آلوسي (متوفاي1270هـ) صاحب روح المعاني كه جايگاه ويژهاي در نزد وهابيها دارد، در تفسيرش مينويسد :
وعن الذهبى أن «من كنت مولاه فعلى مولاه» متواتر يتقين أن رسول الله صلى الله عليه [و آله] و سلم قاله وأما اللهم وال من والاه فزيادة قوية الاسناد .[5]
حديث : «من كنت مولاه فعلي مولاه» متواتر است و به يقين سخن رسول خدا است ؛ اما ادامه آن كه رسول خدا فرمود : خدايا دوست بدار هر كه علي را دوست دارد ، نيز سندش قوي است … .
ابن حجر عسقلاني (متوفاي 852 هـ ) :
ابن حجر از دانشمندان معروف سني كه به همراه ذهبي يكي از دو ركن اساسي علم رجال اهل سنت به حساب ميآيد، در شرح صحيح بخاري، بسياري از سندهاي حديث غدير را صحيح و حسن ميداند :
و اما حديث «من كنت مولاه فعلي مولاه» فقد أخرجه الترمذي و النسائي و هو كثير الطرق جداً و قد استوعبها بن عقدة في كتاب مفرد و كثير من اسانيدها صحاح و حسان.[6]
حديث «من كنت مولاه فعلي مولاه» را ، ترمذي و نسائي با سند صحيح نقل كرده اند، سندهاي بسياري دارد، كه همه آنها را ابن عقده در كتاب مستقلي جمع آوري كرده است و بسياري از اسناد آن صحيح و يا حسن هستند .
و در تهذيب التهذيب كه يكي از كتابهاي معتبر رجالي اهل سنت به حساب ميآيد ، ميگويد كه بيش از هفتاد صحابي روايت غدير را نقل كردهاند
وقد جمعه بن جرير الطبري في مؤلف فيه أضعاف من ذكر و صححه و اعتنى بجمع طرقه أبوالعباس بن عقدة فأخرجه من حديث سبعين صحابيا أو أكثر.[7]
ابن جرير حديث غدير را از طرق گوناگون در كتاب مستقلي، با تصحيح آن جمع آوري كرده است، كسي كه به اسناد آن توجه خاص كرده است، ابن عقده است، وي اين حديث را از زبان بيش از هفتاد صحابي نقل كرده است.
نگاهی دوباره
در ابتدای نوشتار آوردیم که ابن تیمیه می گوید هیچ یک از صاحبان صحاح این حدیث را نیاورده است اما می بینیم که ابن حجر نظر دیگری دارد؛ وی می گوید ترمذی و نسائی، این حدیث را با سند صحیح آورده اند.
معلوم نیست که ابن تیمیه، نقل ترمذی و نسائی را ندیده است و یا اینکه از این سخنانش غرض دیگری دارد.
همچنین وی گفته بود که
بعضی از دانشمندان آن را روايت كردهاند؛ ولي در صحت آن دچار اختلاف شدهاند.
ما می گوییم بهتر است که ابن تیمیه اینگونه می گفت :
بعضی از دانشمندان آن را روايت كردهاند؛ آن ها از شدت تواتر آن، اظهار تعجب کرده اند.
به هر حال قضاوت کردن در این مورد امری ساده است!
پی نوشت :
[1]. منهاج السنة النبوية ، ج 7 ، ص 319 ، ناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة الأولى ، 1406 .
[2]. سير أعلام النبلاء ، ج 14 ، ص 277 ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة التاسعة ، 1413 هـ .
[3]. تذكرة الحفاظ ج 2 ، ص 710 ، رقم : 728 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الأولى .
[4]. السيرة النبوية ، ج 4 ، ص 426 و البداية والنهاية ، ج 5 ، ص 214 ، ناشر : مكتبة المعارف - بيروت .
[5]. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني ، ج 6 ، ص 195 ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت .
[6]. فتح الباري شرح صحيح البخاري ، ج 7 ، ص 74 ، تحقيق : محب الدين الخطيب ، ناشر : دار المعرفة - بيروت .
[7]. تهذيب التهذيب ، ج 7 ، ص 297 ، ناشر : دار الفكر - بيروت ، الطبعة الأولى ، 1404 - 1984 .
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب