گفتگوى حضرت امير با جاثليق يهودى
گفتگوى حضرت امير با جاثليق يهودى
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
سلمان فارسى گويد: مردى به نام جاثليق بزرگ نصارى با عده اى از مسيحيان نزد ابوبكر آمدند و از او سئوالاتى كردند كه از جواب دادن عاجز ماند.
عمر گفت : اى مسيحى از اين كار دست بردار وگرنه خون تو را حلال مى كنيم !! جاثليق گفت : آيا اين عدالت است در مقابل كسى كه براى هدايت آمده ؟ كسى را معرفى كنيد تا من سئوالات خود را از او بپرسم .
در اين ميان حضرت على عليه السّلام وارد شد، مرد نصرانى گفت : آنچه از اين پيرمرد پرسيدم (و او از جواب عاجز ماند) از تو مى پرسم ، آنگاه سئوالات خود را مطرح كرد و گفت : بگو بدانم آيا تو نزد خداوند نيز مؤمنى يا فقط نزد خودت مؤمن هستى ؟ حضرت فرمود: من نزد خداوند مؤمن هستم همچنانكه در عقيده خويش نيز چنين هستم .
جاثليق گفت : از جايگاه خودت در بهشت به من خبر بده ، فرمود: جايگاه من با پيامبر امى در فردوس اعلى است ، در اين شك ندارم و نه در وعده خدايم به آن .
جاثليق گفت : وعده اى كه گفتى از كجا شناختى ؟ فرمود: از كتاب نازل شده و راستگوئى پيامبر مرسل ، پرسيد: صدق پيامبرت را از كجا فهميدى ؟ فرمود: از نشانه هاى واضح و معجزه هاى روشنگر، پرسيد: به من بگو خداوند در كجاست ؟ فرمود: خداوند متعال برتر از جا و مكان است ، او در ازل بود و مكانى نبود، اكنون نيز چنين است و خداوند تغيير نكرده است ، جاثليق سئوالات خود را ادامه داد و در پايان گفت :
اى دانشمند، علت برترى تو بر ديگر مردمى كه از تو ناقصند چيست ؟ حضرت فرمود: به جهت آنچه از دانش خودم به تو خبر دهم از آنچه بوده و خواهد بود! جاثليق گفت : مقدارى از آن بازگو تا ادعاى خودت را برايم ثابت كنى ، حضرت فرمود:
اى مرد مسيحى تو از منزل خود خارج شدى و تظاهر كردى كه دنبال حق و هدايت هستى اما در باطن سفر تو براى هدايت نبود، در خواب مقام مرا به تو نشان دادند و سخن مرا به تو گفتند و تو را از مخالفت با من برحذر داشتند و دستور داده شدى به پيروى من ! جاثليق گفت : به خدا سوگند راست گفتى ، من شهادت مى دهم كه لااله الااللّه و اينكه محمدا رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اينكه تو (يا على ) وصى پيامبر و سزاوارترين مردم به جايگاه او هستى ، آنگاه همراهان او نيز مسلمان شدند.
عمر (كه احساس كرده بود مجلس به ضرر او تمام شد) گفت : اى مرد خداى را شكر كه تو را هدايت كرد ولى بايد بدانى كه علم نبوت در خاندان نبوت است ، اما خلافت براى همان است كه اول بر او سخن گفتى زيرا امت به آن راضى شدند.
عالم مسيحى تازه مسلمان شده گفت : سخنت را فهميدم (منظورت را متوجه شدم ) من بر اعتقاد خود يقين دارم
نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام
مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب