30
شهریور

همه در جستجوی شهادت!

همه در جستجوی شهادت!


خدایا!
این قطار قدیمی در بستر موازی کدام تکرار خواهد ایستاد … نکند توقف و ماندن ما بهانه‌ای برای سوار شدن بر قطار تکرارها ‌شود و ما غافل از شهدا فقط تصویر آنها را قاب و طرح جاده‌ها ببینیم. چقدر فاصله افتاده بین ما و خرمشهر…
اما نه! انگار همین دیروز بود که نخل‌ها هم، آهنگ رفتن داشتند و لحظه‌های پر از دوست داشتن در تمام زمان جاری بود و همه در جستجوی شهادت!
رفاقت بود و رفاقت و رقابت معنا نداشت…
خدایا! چگونه می‌توان این همه عظمت را فراموش کرد که تاریخ در برابر آن سر تعظیم فرود آورده است.
نمی‌توانم از سربازی نگویم که زمان را با سرعت نگاهش می‌کاوید، ‌آخر صدای کودکی از زیر آوار به گوش می‌رسید و آنسوتر … خمپاره بود و آتش!
سرباز نیز در کمین لحظه‌ای برای نجات! زمان را جستجو می‌کرد و لحظه‌ای از کودک چشم بر نمی‌داشت … مگر باران وقت باریدنش بود!

خدایا! حال چگونه می‌توان از جلال و شکوه شب‌های “مسجدجامع” نگفت و دم نیاورد. چگونه می‌توان در برابر بزرگی مردان و زنان این سرزمین سکوت کرد و هیچ نگفت! مگر می‌شود؟ چگونه می‌توان در قطار قدیمی تکرار در خطوط موازی ماندن و رفتن، در جا زد و در برابر مردمی که به زیبایی ایستادند، ساکت ماند!
خدایا! به من ارزانی دار آن توانی را که بتوانم جاری کنم آنچه را که گذشت.
اکنون صدای نیایش‌های محمد‌،‌بهنام ، سجاد و.. است که در کوچه‌های خرمشهر جاری و ساری است.
خدایا! چگونه می‌توان از بال کبوتران که التماس رفتن داشتند، نگفت و پروازشان را نستود. به یقین هیچ کس نمی‌تواند از این عبور کند که در هیچ سنگری نشانی از “ورود ممنوع"‌نبود و خط سادگی خط همه عاشقان این سرزمین بود…
نمی‌توان از این گذشت که نوجوانی به مادرش التماس می‌کرد “خرمشهر” تنهاست، باید بروم، رفت اما ماند و جاودانه شد…
چگونه می‌توان از “بهنام محمدی‌” نوجوانی که با تمام وجودش با تمام ایمان و اعتقادش از سرزمین و آرمان‌هایش دفاع کرد بی‌آنکه ادعایی کند … نگفت. باید اور ا ستود که پرواز پرنده ستودنی است.
او “آزادی” را نثار دست‌های ناتوان پیرمردی کرد که در پشت نگاه سراپا مهربانی‌اش تنها دارایی‌اش را هدیه داد.
او “شجاعت"‌را نثار مادری کرد که تنها امید زندگی‌اش را تقدیم کرد.
آری! چگونه می‌توان سکوت کرد و نگفت که 45″ روز ” مقاومت یعنی شکستن دشمن، یعنی عشق و ایمان، یعنی اعتقاد، یعنی رستن از اسارت دنیا و پیوستن به حق … آ‍زادی به معنای مطلق کلمه!

با تمام وجود،
تنها می‌توان گفت “خرمشهر را خدا آزاد” کرد…
و تنها می‌توان گفت: ای جاده‌های سخت ادامه، ما را لیاقت رفتن نیست…؟


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...