24
تیر

منتظران

 

چرا امام زمان عجل الله فرجه الشريف غیبت کردند، آیا خدا نمی توانست بدون غیبت جان ایشان را حفظ کند؟

خدای متعال دارای تمام صفات کمالی است و باید به این نکته دقت کردکه تمام این صفات همراه یکدیگر و حتی متحد با ذات او هستند.با دقت به این مساله، بسیاری از ابهامات و شبهاتمان درباره افعال خدای متعال برطرف می شود. چرا که بیشتر این شبهات به دلیل درک ناصیحیح از خدای متعال شکل می گیرد.ما رحمت و محبت خدای متعال را می بینیم، و از درک قهراو به دلیل حکمتش غافل می شویم و به همین دلیل تصور می کنیم که حتی امثال یزید نیز بخشیده خواهند شد.ما قدرت و رحمت خدای متعال را می بینیم اما از سنت ها واغراضش غافل می شویم و به همین دلیل در مقابل عدم استجابت دعای خویش حیران می شویم.در این مساله نیز همین گونه است. قطعا خدای متعال می تواند بدون غایب شدن امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريفاو را از گزند دشمنان حفظ کند.

اما آیا تنها صفت خدای متعال قدرت اوست؟آیا در تقدیرهای الهی غیر قدرت او چیز دیگری موثر نیست؟خدای متعال مشیتش بر حفظ حضرت موسی عليه السلام تعلق گرفت،

اما او را بدان گونه که عقل ناقص ما تجویز می کند، حفظ نکرد!و به جای مخفی نگاه داشتن او، یا حتی ضد ضربه کردنش،او را در آغوش خود فرعون قرار داد! و این گونه او را از گزند دشمن حفظ نمود:«فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً[قصص/۸]

پس آل فرعون موسى عليه السلام را از دریا گرفتند تا دشمن و مایه اندوه‏شان شود.»

درباره امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف نیز باید به این نکته دقت کنیم که امام، رهبری است که باید با هدایت مردم، جامعه رااصلاح کند،نه اینکه مردم در هر وضع و حالی قرار داشته باشند، جامعه را برای آنها به عدالت برساند.در روایات نیز بیان شده است که امام مانند کعبه است که او به سمت مردم نمی رود، بلکه مردم باید به سمت او بیایند.[۱]

بنابراین امام در پرده غیب قرار می گیرد تا مردم به درک ضرورت وجود او برسندو با نشان دادن عطش خود به رهبری معصوم، او رااز پرده غیب بیرون آورند.

 

[۱]. بحار الأنوار، ج‏۳۶، ص: ۳۵۳.

 

چرا حضرت مهدی عجل الله تعالي فرجه الشريف به خورشید پشت ابر تشبیه شده است؟

حضرت مهدى عجل الله تعالي فرجه الشريف را به خورشید پشت ابر تشبیه كرده اند و این مسأله برمى گردد به حدیثى از خودحضرت كه مى فرمایند: «چگونگى استفاده از من درغیبت، مانند استفاده خورشید است هنگامى كه ابرها آن را مى پوشانند.»[۱]صاحبان ذوق در وجوه تشابه حضرت با خورشید پشت ابر، چنین گفته اند:

۱- همچنان كه مردم انتظار بیرون آمدن خورشید از پشت ابرهاى تیره را مى كشند تا بیشتر ازآن بهره مند گردند، در زمان غیبت نیزشیعیان و محبان حضرت همواره انتظار وجود مباركش را دارند و هرگز نا امید نمى شوند.

۲- هر كس با این همه آثار و معجزات و آیات و روایات باز هم منكر وجود مباركش شود، مانند كسى است كه منكر وجود خورشیدگردد، هنگامى كه در پشت ابرها از دیدگان، به ظاهر پنهان است، گرچه آثار وجودش به جهانیان مى رسد.

۳- هر چند خورشید در پس ابر براى مدَتى پنهان مى گردد، اما نور روشنى بخش خود را از جهانیان دریغ نمى كند و باز هم از پس ابرزمین و آسمان را روشن مى كند، امام  نیز هر چند كه در پسِ پرده غیبت قرار دارد، اما نور ولایت آن حضرت بر همه عالمیان پرتوافكن است،

چه این كه اگر نور آن امام نباشد، بنابر روایات معصومین عليهما السلام زمین و اهل آن از بینمى روند و اوست كه امان اهل زمین است.

[۱]. بحار الانوار ج ۵۳ ص ۱۸۰.

 

امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در زمان غیبت، چگونه از دین حفاظت می کنند؟

امیرالمومنین عليه السلام می فرمایند: اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُاللَّهِ وَبَيِّنَاتُهُ [۱] زمين هيچ گاه از حجّت الهى خالى نيست، كه براى خدا با برهان روشن قيام كند، يا آشكار و شناخته شده، يا بيمناك وپنهان،تا حجّت خدا باطل نشود، و نشانه‏ هايشان از ميان نرود.بنا بر این سخن، حتی کسی که پنهان نیز باشد، می تواند حجت الهی بوده و حافظ بینات باشد. اما طبیعتا شیوه عمل آن کسی که ازدیدگان پنهان است، با شیوه کسی که آشکار و مشهور است، فرق می کند. کما اینکه درباره چگونه استفاده جامعه از امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف گفته شده است:

روای می گوید به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم چگونه مردم از حجت غائب و مستور بهره ‏مند مي شوند و استفاده مى‏ برندفرمود همان طورى كه از خورشيد بهره مي برند هنگامى كه در پس پرده هاى ابر پنهان است. [۲]

برای درک روشن تر مساله نمونه ای تاریخی ذکر می کنیم.

يكى از روستائيان به حضور شيخي آمده سؤال كرد هر گاه زن آبستنى كه بچه رحمش زنده باشد و خود آن زن بميرد مي توان پهلوى او را شكافت و آن بچه را بيرون آورد يا او را با همان بچه بايد دفن كرد شيخ پاسخ داد او را با همان بچه دفن كنند آن مردپذيرفته بيرون رفت در راه سوارى با كمال عجله خود را به وى رسانيد كه شيخ مي گويد شكم مادر را شكافته بچه را بيرون آوريد آنگاه زن را به خاك سپاريد نامبرده به محل خود رفته و به دستور ثانوى عمل كرد پس از چندى شيخ را از اين پيش‏ آمد اطلاع دادندگفت من كسى را به چنين كارى مأمور نداشتم و او حضرت ولى عصرعجل الله تعالي فرجه الشريف بوده الحال كه در فتاواى شرعيه خطا مى‏ كنم ديگر فتوا نمى ‏دهم

بهمين مناسبت بخانه نشست و درب فتوا را بروى خود بست تا آنكه توقيعى به اين مضمون شرف صدور يافت «بر شما لازم است فتوا بدهيد و بر ماست كه شما را از خطاكارى نگهدارى كنيم» شيخ بار ديگر به مسند فتوا نشست. [۳]

بنابراین امام زمان عليه السلام از طریق نائبان و کسانی که لیاقت جانشینی ایشان را دارند، مطالب لازم و ضروری را برای جامعه بیان می کنند.

و در ملاقات علمای پرهیزکار با امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف شکی وجود ندارد. البته شاید در بعضی مواقع نیز، مطالبیازطریق القاء در دل علماء تعقیب شود. که این نوع از سنخ ولایت تکوینی می باشد  که یکی از شئون امام است.

[۱]: نهج البلاغه، کلمات قصار ۱۴۷

[۲]:بحار الأنوار، ج‏۲۳، ص ۶

[۳]:ترجمه الارشاد، ساعدی خراسانی،ص4

 

برای اینکه از یاران امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف باشیم، چکار باید کرد؟

منتظران و یاوران مصلح جهانی باید خود صالح باشند؛ بنابراین برای فراهم كردن زمینه ظهور حضرتشان، ما باید از خود آغاز كنیم وبا اراده‏ ای محكم، عزمی راسخ و برنامه ‏ای دقیق به اصلاح افكار و اندیشه‏ ها و نیز تغییر و اصلاح رفتار و كردارمان بپردازیم و باآگاهی ازوظایف عملی و گسترش شناخت خود از مبانی دینی و معرفتی، در راه تقویت بنیه اعتقادی و اخلاقی خویش، تلاش و كوشش كنیم. و در یك جمله با اجتناب از معاصی، لغزش‏ها و گناهان و انجام دادن واجبات و وظایف دینی ـ در هر محیطی كه هستیم ـ بهخودسازی اقدام كنیم و با توبه از اعمال گذشته، قلب خویش را برای تجلّی و ورود نور الهی آماده سازیم. بنابراین گناهان گذشته ـ هرچند زیاد باشد ـ نمی‏ تواند مانع مهمی در راه رشد و كمال و پیوستن به جرگه منتظران و یاوران واقعی امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف باشد. پس با توبه واقعی، می‏ توان سیئات و بدی‏های گذشته را به حسنه و نیكی تبدیل كرد و به اصلاح گذشته همت گماشت.

قرآن راجع به حضرت مهدی عجل الله تعالي فرجه الشريفو اصحاب ایشان می‏فرماید:

«الذین ان مكناهم فی الارض اقاموا الصلاه و آتواالزكاه و آمرو بالمعروف و نَهوا عن المنكر؛[حج/۴۱]

كسانی كه اگر در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز را به پا داشته و زكات را [به مستحق] می‏ بخشند و به معروف امر نموده و از منكر نهی می‏ كنند.

امام باقرعليه السلام در تفسیر این آیه می‏فرماید: «این آیه برای آل محمد و مهدی عجل الله تعالي فرجه الشريف و اصحاب او است».

در نتیجه اگر ما هم بخواهیم از اصحاب و یاران آن حضرت باشیم، باید به این امور اهتمام ورزیم.

در این رابطه به راه‏كارهای زیر توجه فرمایید:


۱. ارتباط معنوی خود را با خدای متعال تقویت كنید؛


۲. نمازهای یومیه را در اول وقت و حتی المقدور به جماعت بخوانید؛


۳. سعی كنید در نماز حضور قلب داشته باشید و همیشه خود را در محضر خداوند متعال بدانید؛


۴. از هر گونه گناه و معصیتی اجتناب كنید؛


۵. بدانید كه هر هفته، نامه اعمال شما به حضور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف عرضه می‏ شود و مورد بررسی قرار می‏ گیرد؛


۶. اكنون كه در دوران تحصیل علم هستید، بیشترین توجّه خود را به درس و موفقیت تحصیلی داشته باشید؛


۷. با مطالعه كتاب‏هایی كه درباره امام زمان ر، آگاهی و شناخت خود را در این زمینه تعمیق و گسترش بخشید؛


۸. برای اصلاح اوضاع فرهنگی ، به تنهایی یا به كمك دیگران كه  متدین و دلسوزهستند و یا به كمك بعضی از تشكل‏های مذهبی، امربه معروف و نهی از منكر كنید و بدین وسیله جلوي بعضی اعمال خلاف را بگیرید. در این راه نهراسید و خجالت هم نكشید؛زیراخشنودی و رضایت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف، در گسترش ارزش‏های دینی و اخلاقی و اجتناب از گناه و خلاف است.
نکته ای که بیان آن بی مناسبت نیست این است که:در مورد تعداد یاران حضرت مهدی عجل الله تعالي فرجه الشريف كه در روایت 313 نفر ذكر شده است، این تعداد از سران حكومت و به اصطلاح كارگزاران حكومت امام عجل الله تعالي

فرجه الشريف و ازكادرهای اصلی حكومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالي فرجه الشريف می باشند. ولی تعداد زیادی دیگر در رده های پایین تر و طبقات دیگر حكومت سعادت بخش آن امام همام عجل الله تعالي فرجه الشريف می باشند، چون در حكومت صالحان تمام بدنه حكومت باید از افراد صالح تشكیل گردد و علاوه بر كادرهای بالا و اصلی كه متشكل از ۳۱۳ نفر است، رده های پایین تر باید اهل تقوا و صلاح باشند.

برای تقویت توجه به حضرت ولی عصرعجل الله تعالي فرجه الشريف مطالعه كتب مربوط به آنحضرت توصیه می شود .


۱. بحارالانوار، ج ۵۲ و ۵۱، ترجمه علی دوانی
۲. خورشید مغرب، استاد محمد رضا حكیمی
۳. وابستگی جهان به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف، آیت الله صافی گلپایگانی
۴. دادگستر جهان، آیت الله ابراهیم امینی.

آدرس روایت امام باقر(عليه السلام) تفسیر نورالثقلین جلد ۳ص ۵۰۶).

 

آیا ارتباط و دیدار حضرت مهدی در دوران غیبت کبری ممکن است؟

در مورد ارتباط و دیدار حضرت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در دوران غیبت كبری دو نظر وجود دارد:

 عدم امكان ارتباط:


گروهی معتقدند در زمان غیبت كبری امكان ارتباط حضوری و تشرّف به محضر حضرت وجود ندارد، و كسی را كه ادعای دیدار كند،

باید تكذیب كرد. مهم ترین و معتبرترین دلیل این گروه بر نفی رؤیت و مشاهدة امام عصرعجل الله تعالي فرجه الشريف توقیعی است كه شش روز پیش از مرگ علی بن محمد سمری، آخرین سفیر خاص امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف از ناحیه حضرت صادر شده است. برابر این توقیع مدّعی مشاهده، دروغگو است و ادعای وی قابل پذیرش نیست. متن نوشته حضرت چنین است: “به زودی از شیعیان من خواهند آمد كسانی كه ادعای مشاهده و دیدن مرا بكنند. آگاه باشید هر كسی قبل از خروج سفیانی و صیحة آسمانی، ادعا كند كه مرا دیده است، دروغگوی افترا زننده است".[۱]

امكان ارتباط:
گروهى از علماى بزرگ شیعه همانند سید مرتضى، شیخ طوسى و سید بن طاووس بر این باورند كه مى ‏توان در غیبت كبرى به دیدار امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف نایل گشت و این را یكى از فواید وجود امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در زمان غیبت دانسته ‏اند. برخى مسئله‏ اى طرح كرده ‏اند كه وقتى امام معصوم عجل الله تعالي فرجه الشريف غایب است، بود و نبود ایشان چه بهره ‏اى براى شیعیان دارد. سیّد مرتضى در پاسخ بر آن است كه یكى از بهره‏ ها، امكان ملاقات با آن امام همام عجل الله تعالي فرجه الشريف است.

بنابر نظر او، دلیلى بر ردّ امكان ملاقات در دست نیست. شیخ طوسى معتقد است كه دلیلى در میان نیست كه امام عجل الله تعالي فرجه الشريف بر همه دوستداران خویش پنهان است و جایز است كه ایشان بر بیش‏تر آنان ظاهر گردد. اگر امام(عجل الله تعالي فرجه الشريف بر كسى ظاهر نمى ‏گردد، به دلیل كوتاهى ‏هاى خود او است.[۲]

تایید این نظر از برخی روایات به دست می آید ، از جمله این روایت که امام صادق عليه السلام فرمود: “صاحب این امر (امام زمان عليه السلام) به ناگزیرغیبتی دارد، و در دوران غیبت از مردم كناره می گیرد، و نیكو منزلی است مدینة طیبه و با سی نفر وحشتی نیست".[۳]

موافقان نظریه امكان ارتباط می گویند: مراد توقیع شریف كه می فرماید:« مدعی دیدار دروغگو است»، شخصی می باشد كه ادعای تشرف و نیابت از طرف حضرت را نماید. نه كسی كه صرفاً توفیق تشرف یابد. نیز كسانی كه توفیق تشرف یابند، ادعای تشرف نمی كنند، بلكه دیگران از اوضاع و احوال به این مسئله پی می برند. بنابراین، اصل دیدن امكان دارد، اما نقل آن جایز نیست یا اگر نقل شد، آن را باید تكذیب كرد، شاید برای این كه هر كس نیاید و ادعای دیدار با امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و ارتباط با او را نكند.
و ممكن است مراد از توقیع مذكور نفی ادعای اختیاری بودن مشاهده و ارتباط باشد؛ یعنی اگر كسی مشاهده و ارتباط را به اختیار خود ادعا كند، به این صورت كه هر وقت بخواهد خدمت امام عجل الله تعالي فرجه الشريف شرفیاب می‏ شود، یا ارتباط پیدا می‏ كند، كذّاب و مُفتری است و این ادعا از احدی در غیبت كبری پذیرفته نیست.

یا اینكه چنین كسی كه این سمت را به راستی داشته باشد، پیدا نخواهد شد؛ و اگر هم كسی آن را دارا باشد، از دیگران مكتوم می‏ دارد، و به كسی اظهار و افشا نمی‏ نماید. علاوه بر این، پیرامون این توقیع، توضیحات دیگری نیز علمای اعلام داده‏ اند و دركتابهائی مثل «جنة المأوی» مرحوم محدث نوری نقل شده است.


اجمالاً با این توقیع، در آن همه حكایات و وقایع مشهور و متواتر نمی‏ توان خدشه نمود، و بر حسب سند نیز، ترجیح با این حكایات است.
اگر شما به كتابهائی مثل نجم الثاقب رجوع نماید، می بینیبد كه در این حكایات، وقایعی است كه هرگز شخص عاقل در صحت آنها نمی‏ تواند شك كند.

همچنین دیدار امام در ادعیه و زیارات درخواست شده است مثلا در دعاى عهد از امام صادق عليه السلام آمده است: «اللَّهُمَّ ارِنِى الطَّلْعَةَالرَّشِیدَة والْغُرّةَ الحَمیدَةَ واكْحُلْ ناظِرى‏ بَنْظَرةٍ مِنّى‏ الَیْهِ.»[۴]

مقصود این دعاها تنها درخواست دیدار آن حضرت در عصر ظهور نیست و ایام غیبت آن حضرت را نیز در بر مي گیرد. حتّى یكى از وظایف منتظران راستین شوق و دعا براى دیدار امام عجل الله تعالي فرجه الشريف است.[۵]

بنابراین، هم شرفیابی اشخاص به حضور آن حضرت ثابت است و هم كذب و بطلان ادعای كسانی كه در غیبت كبری ادعای سفارت و نیابت خاصّه و وساطت بین آن حضرت و مردم را می‏ نمایند، معلوم است.

[۱]. بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵۱ و ۵۳ و ص ۳۱۸.

[۲]. الغیبة، شیخ طوسى/ ۶۸؛ چشم به راه مهدى، ۷۳ و ۷۴.
[۳]. اصول كافی، ج ۱، ص ۳۴۰، حدیث ۱۸.

[۴]. مفاتیح الجنان، ۸۴۲.
[۵]. مكیال المكارم، ۲/ ۳۷۴.

چگونه ممکن است امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف چنین عمر طولانی ای داشته باشند؟

در این باره چند گونه جواب می توان بیان کرد:

۱. اگر پیرى را عارض بر حیات بدانیم و یا آن را قانونى طبیعى بشناسیم كه بر بافت واندام موجودات زنده, از درون, عامل نیستى را نهفته دارد و به مرور زمان، موجود زنده را خواه ناخواه، به مرحله فرسودگى و مرگ مى رساند، باز معنایش آن نیست كه این پدیده، قابل انعطاف پذیرى و در نتیجه تاخیر نباشد. بر همین اساس, دانش بشرى، گامهاى مؤثرى درباره درمان پیرى برداشته و هنوز هم براین مهم پاى مى فشرد و رشته هاى تخصصى براى این مساله به وجود آورده است.

در اواخر قرن نوزدهم، براثر پیشرفتهاى علمى، امید به زندگى طولانى تر رونق بیشترى یافت و شاید در آینده نه چندان دور، این رؤیاى شیرین به واقعیت بپیوندد.[۱]

در مجموع، دانش بشرى در زمینه عقب انداختن پیرى، موفقیتهاى چشمگیرى به دست آورده و از رابطه تغذیه و پیرى تجربه هاى جدیدى كشف كرده و ارتباط تنگاتنگى بین اسرار تغذیه در مقابله با پیرى و فرسودگى ارائه داده است.


در پرتو آنچه اشارت شد، مى توان گفت: درباره عمر طولانى مهدى موعودعجل الله تعالي فرجه الشريف هیچ گونه شگفتى باقى نمى ماند و امكان علمى و نظرى آن، جاى تردید ندارد او، با دانش خدادادى، بر اسرار خوراكیها، آگاهى دارد و بِعید نیست كه با استفاده از روشهاى طبیعى و علمى، بتواند مدتى دراز در این دنیا بماند و آثار فرسودگى و پیرى، در وى پدیدار نگردد.

۲. اصولاً، وجود استثناها در هر امرى, ازجمله امور طبیعى این عالم، مسائله اى ست روشن و انكار ناپذیر. گیاهان، درختان، جاندارانى كه در دامن طبیعت پرورده مى شوند و از سابقه كهن و زیستى طولانى برخوردارند، كم نیستند. چه استبعادى دارد كه در عالم انسانى هم, براى نگهدارى یك انسان و حجت خدا، به عنوان ذخیره و پشتوانه اجراى عدالت و نفى و طرد ظلم و ظالمان، قائل به استثنا شویم و او را موجودى فراتر از عوامل طبیعى و اسباب و علل ظاهرى بدانیم كه قوانین طبیعت، دربرابرش انعطاف پذیرى دارند و او برآنها تفوق و برترى. این امرى است ممكن, گرچه عادى و معمولى نباشد.

به گفته علامه طباطبائى:


نوع زندگى امام غائب را به طریق خرق عادت[ مى توان پذیرفت]. البته خرق عادت, غیر از محال است و از راه علم، هرگز نمى توان خرق عادت را نفى كرد. زیرا هرگز نمى توان اثبات كرد كه اسباب و عواملى كه در جهان كار مى كنند, تنها همانها هستند كه ما آنها رادیده ایم و مى شناسیم و دیگر اسبابى كه ما از آنها خبر نداریم یا آثار و اعمال آنها را ندیده ایم, یا نفهمیده ایم، وجود ندارد؛ از این روى، ممكن است در فردى و یا افرادى از بشر، اسباب و عواملى به وجود آید كه عمرى بسیار طولانى، هزار یا چندین هزار ساله براى ایشان تامین نماید.[۲]

۳. از دیدگاه تاریخى، معمّرین و دراز عمران فراوانى با نام و نشان بوده اند كه هر یك چند برابر افراد معمولى زمان خویش، زیسته اند. روشن ترین و در عین حال، مستند ترین آن، حضرت نوح عليه السلام است. قرآن تصریح مى كند كه ۹۵۰ سال فقط پیامبر بوده است «وَلَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسینَ عاماً؛[عنکبوت/۱۴] و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم، پس در ميان آنان، هزار سال به استثناى پنجاه سال درنگ كرد» و حتماً عمر وى بیش از این بوده است. داستان خضر پیامبر نیز، مصداقى دیگر ازاین اصل كلى است.


با توجه به این نمونه هاست كه مى توان برخوردارى حجت خدا را از عمرى طولانى پذیرفت و دلیل امكان آن را وجود انسانهاى دراز عمر در تاریخ دانست كه تا هزاران سال گفته شده است.

۴. از همه اینها گذشته، اگر از زاویه ایمان به غیب، به این پدیده بنگریم, پاسخ همه اعتراضها و اشكالها داده مى شود و نیازى به فلسفه بافى و ارائه شواهد دیگر نیست. تاثیرگذارى علل و عوامل طبیعى, به دست خداوند است: (لامؤثر فى الوجود ا…لاّ الله). و اوست

كه اگر بخواهد شیشه را در بغل سنگ نگه مى دارد، چگونه از حفاظت وجود نازنین حجت خدا و ذخیره عالم آفرینش ناتوان است.

كریمى كه جهان پاینده دارد                              تواند حجتى را زنده دارد

به گفته شیخ طوسى: (براساس آیه شریفه: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ؛[رعد/۳۹] خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مى ‏كند و «امّ الكتاب» [لوح محفوظ] نزد اوست» هر آنى كه مصلحت در تاخیر، تا زمان دیگر باشد، تداوم عمر آن حضرت، ضرورت مى یابد و این امر، تا آخرین زمان لازم, ادامه دارد و راز و رمز آن، به دست كسى است كه مفاتیح غیب و ام الكتابدر نزداوست.)

[۱]. امام مهدى عجل الله تعالي فرجه الشريف حماسه اى از نور، شهید صدر، ترجمه كتابخانه بزرگ اسلامى.
[۲]. شیعه در اسلام, علاّمة طباطبایى، ص ۱۵۱.

علائم ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالي فرجه الشريف چیست؟

تعدادي از نشانه های ظهور متصل به ظهور خواهند بود و به گونه ای که میان آن ها و ظهور فاصله زیادی نیست و از پدیدار شدن نخستین نشانه تا ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالي فرجه الشريف نشانه ها همچون حلقه های زنجیر، بدون فاصله و پی در پی   می آیند، چنان چه امام صادق عليه السلام در این باره می فرماید: محققا همچون مهره های تسبیح، نشانه ها یکی پس از دیگری می آید.[۱]

علایمی که در آستانه ظهور تحقق خواهد یافت پنج نشانه است که به آن ها علائم حتمی گویند و به طور یقین واقع شدنی است، این علائم پنج گانه حتمی در روایات و اخبار از حضرات معصومین عليهما السلام به حضرت امام علی عليه السلام، امام باقرعليه السلام و امام صادق عليه السلام مطرح شده است. حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند:« پنج علامت قبل از قیام قائم ـ علیه السّلام ـ است:

یمانی، سفیانی، نداكننده‌ای كه از آسمان ندا درمی‌دهد، فرو برده شدن در بیداء، كشته شدن نفس زكیه.»[۲]

۱ - صیحه آسمانی

یكی از نشانه‏ های ظهور صیحه آسمانی بیان شده است كه ظاهراً در هنگام ظهور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف از آسمان شنیده می‏ شود.[۳] وهمه مردم آن را می‏ شنوند.

در روایات تعبیرهای: نداء و صوت نیز به كار رفته است كه شاید اشاره به صیحه آسمانی باشد و یا نشانه‏ های جداگانه هستند. امام باقرعليه السلام فرمود: “ندا كننده‏ ای از آسمان، نام قائم را ندا می‏ كند. پس هر كه در شرق و غرب است، آن را می‏ شنود. از وحشت اینصدا، خوابیده ‏ها بیدار می‏ شوند، ایستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خویش می‏ ایستند.

۲ـ خروج یمانی

از حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ روایت شده كه در حدیثی طولانی چنین فرمودند:


«خروج سفیانی و یمانی و خراسانی (یعنی هاشمی) از نظر زمان در یك سال و یك ماه و یك روز خواهد بود، نظمی همانند نظم دانه‌های تسبیح كه پشت سرهم قرار می‌گیرند… در این پرچمها، پرچمی هدایت كننده‌تر از پرچم یمانی نیست؛ آن پرچم هدایت است؛

زیرا كه شما را به صاحبتان (یعنی حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ) دعوت می‌نماید. وقتی كه یمانی خروج نماید خرید و فروش اسلحه را بر مردم و هر مسلمانی حرام می‌كند (یا حرام می‌شود). زمانی كه یمانی ظهور كند به سوی او بشتاب؛ زیرا پرچم او پرچم هدایت است. بر هیچ مسلمانی روا نیست كه از او روی برگرداند. هركه مرتكب نافرمانی او شود از اهل آتش خواهد بود؛ زیرا كه وی به سوی حق و راه راست دعوت می‌كند.»[۴].

۳ ـ فرو برده شدن در سرزمین بیداء

در كتاب “سیمای حضرت مهدی عجل الله تعالي فرجه الشريف در قرآن ” ذیل آیه ۴۷ سوره مباركه نساء در حدیثی طولانی آمده است:

” و فرمانده لشكریان سفیانی در بیابان بیداء فرود می آید سپس منادی از آسمان بانگ می زند: ای بیدا، این قوم را نابود كن كه زمین بیداء آن ها را به كام خود فرو می كشد. و جز سه تن كسی از آن ها جان سالم به در نبرد. خداوند صورت های آن سه را به پشت بر می گرداند و آنان از قبیله كلب می باشند و در باره آن ها این آیه نازل شده: ای كسانی كه كتاب آسمانی به آن ها عطا شده، به آنچه نازل كردیم – كه آنچه را نزد خود دارید تصدیق می كند- ایمان آورید پیش از آنكه صورت هایی را تغییر دهیم و آن ها را به پشت برگردانیم … تا آخر آیه

در همین كتاب ذیل آیه ۱۴۸ سوره بقره در حدیثی تأویل آیه ۵۱ سوره سبأ را مربوط به خسف بیداء  می داند: اگر ببینی هنگامی كه وحشت زده می شوند واز دست نمی روند بلكه از مكان نزدیكی گرفته می شوند.

توضیح اینكه: سرزمین بیداء بین مكّه و مدینه قرار دارد و از لشكر سفیانی جز دو یا سه نفر باقی  نمی مانند. یكی از آن ها برای بشارت به سوی مكه حركت می كند و حضرت عجل الله تعالي فرجه الشريف را مژدگانی می دهد و دیگری به سوی سفیانی باز می گردد و او را انذار داده، از عاقبت شومش می ترساند.

۴ ـ خروج سفیانی

از امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت شده كه فرمودند: «سفیانی از امور حتمی است. خروج او در ماه رجب است از ابتدای خروج تا پایان خروجش پانزده ماه است. شش ماه می‌جنگد. وقتی كه در سرزمین‌های دمشق و حمص و فلسطین و اردن و قِنِّسرین تسلط یافت،

نه ماه حكومت می‌كند؛ نه یك روز هم بیشتر.[۵]

از معلّّی بن خُنیس روایت شده كه گوید از حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ شنیدم كه می‌فرمود:


بعضی از امور حتمی‌اند و عدّه‌ای غیر حتمی. از امور حتمی خروج سفیانی در رجب است[۶].

۵ ـ قتل نفس زکیه

شهادت نفس زكیّه بین ركن و مقام در مسجدالحرام، از نشانه‌های قطعی ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است. در نَسَب نفس زكیّه اختلاف است؛ گروهی او را حَسَنی و دسته‌ای حسینی دانسته‌اند. این اختلاف در نسب ـ با توجّه به آنكه از خاندان رسول خدا بودن وی روشن است ـ زیانی به مطلب نمی‌رساند.

حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ نیز فرمودند: «… و كشته شدن جوانی از آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ بین ركن و مقام كه نامش محمّد بن حسن نفس زكیّه است. در این هنگام خروج قائم واقع خواهد شد.»[۷]

حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ چنین ‌فرمودند: «بین قیام قائم آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ و قتل نفس زكیّه بیش از پانزده شب فاصله نیست.»[۸]

در ضمن برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر کتاب های زیر را مطالعه نمایید:
۱ ـ عصر ظهور، علی کورانی
۲ ـ علائم آخرالزمان، محمودی گلپایگانی
۳ ـ پیش گویی ها و آخرالزمان، اسماعیل شفیعی سردستانی
۴ ـ منتخب الاثر، لطف الله صافی گلپایگانی

پی نوشتها:
[۱]. بحار، ج۵۲، ص ۲۳۵.
[۲]. كمال الدین، ج۲، ص۶۴۹.
[۳]. كتاب الغیبه، نعمانی، ص ۲۵۴.
[۴]. بحار الأنوار، ج۵۲، ص۲۳۲، غیبت نعمانی، ص۲۵۵باب چهاردهم حدیث ۱۳.
[۵]. غیبت نعمانی، ص۳۰۰، بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۴۸.
[۶]. غیبت نعمانی، ص۳۰۰، بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۴۹.
[۷]. بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۹۲.
[۸]. كمال الدّین، ج۲، ص۶۴۹.

 اثبات وجود امام مهدی عجل الله تعالي فرجه الشريف


اثبات وجود حضرت حجت علیه السلام با دلایل عقلی و نقلی


1. چطور حضرت چنين عمر طولاني دارند ؟ با ادله اثبات کنيد؟ چگونه اين همه مصائب را تحمل مي کنند ؟

پاسخ: سؤال  از چند بخش تشکيل ميشود که بايد به چند مطلب توجه کرد:


يکم. شيعه معتقد است در هر زمان بايد حجت خدا وجود داشته باشد.

اين حجت يا پيامبر خداست و يا وصي او. و چون ما خاتميت پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم و وصايت و امامت امامان دوازدهگانه معصوم را پذيرفته ايم، بنابراين، بعد از رحلت آن بزرگوار امامان يکي پس از ديگري به مقام امامت رسيده و حجت خدا در ميان مردم درزمان خود بودند. و چون يازده امام از امامان شربت شهادت نوشيدند، بنابراين امام دوازدهم حجت خداوند خواهد بود و امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ميباشند.


وجود حجت در هر زمان هم استدلال عقلي دارد ـ که تحت عنوان واسطه فيض و اضطرار انسان به حجت مطرح ميشود ـ و هم در آيات و روايات به آن تصريح شده است.


اما بحث واسطه فيض به صورت خلاصه،اولين اثري كه بر وجود امام مترتب است، اين كه امام، واسطه فيض الهي بر مخلوقات است و فيض الهي، به واسطه‌ي ايشان بر بندگان نازل مي‌شود.واسطه فيض بودن، دو گونه قابل تصور است:


الف. نظام جهان اساس بر اسباب و مسببات است و هر پديده‌اي از راه سبب و علت، ايجاد مي‌شود.

در رأس اين سلسله اسباب، وجود مقدس حجت خدا است.

به اين بيان كه: در فلسفه ثابت شده است كه ميان علت و معلول، سنخيت لازم است.

مخلوقات مادي و حتي مجردات، به علت ضعف وجودي، نمي‌توانند مستقيماً از خداوند كه در نهايت شدت وجود است، پديد آيند. لذا لازم است اول معلول، از لحاظ شدت وجودي، به گونه‌اي باشد كه بتواند صادر از خدا باشد. بنابراين، بايد معلول اولي باشد كه دو حيث دارد:يكي آن كه داراي شدت وجودي است تا معلول مستقيم خدا باشد و دوم آنكه مي‌تواند جهت كثرت داشته باشد و به واسطه‌ي او، مخلوقات ديگر پديد آمده و از فيض وجود بهره برند.

پس در واقع، فيض و خلقت اصلي، واسطه و صادر اول است و فيض خدا، از طريق او و در امتداد وجود او به كاينات مي‌رسد.در عرفان نيز ثابت شده كه نحوه وجودي خداوند، به گونه‌اي است كه فيضان وجود و پيدايش موجودات گوناگون، نياز به واسطه دارد. در عرفان به اين واسطه يا اول مخلوق، انسان كامل و قطب مي‌گويند.


ب. نظام جهان بر اساس هدف و غايتي خلق شده است و تا زماني كه غايت از اين نظام و هدف آن پابرجا است، نظام نيز به وجود خود ادامه مي‌دهد. هدف از خلقت عالم، امكان حياط انسان است و هدف از خلقت آدمي، عبادت و عبوديت است.

عبادت و عبوديت كامل كه همراه با معرفت كامل است، فقط از طريق امام و حجت خدا تحقق مي‌يابد.پس تا زماني كه امام هست، هدف از خلقت نيز باقي است و لذا در سايه وجود او نظام هستي پا برجا است.


بنابراين، امام، واسطه فيض است و به واسطه‌ي او، فيض به عالم هستي مي‌رسد و به واسطه او، عالم وجود باقي است، چه امام ظاهر باشد و چه غايب. اما اضطرار انسان به حجت؛اين بحث غير از واسطه فيض بودن حجت خداست.در مورد نياز انسان به حجت بايد ابتدا خود انسان و ابعاد وجودي او راشناخت.

بايد دانست انسان وجودي جسماني و روحاني دارد که هر دو نيازهايي دارند و ممکن است دچار آسيبها و آفتهايي شوند.

پس بايد نيازها را شناخت تا برآورده و آفتها را شناخت تا از ورود آن جلوگيري کرد و در صورت وارد شدن آنها را بيرون راند.

در ضمن نبايد فراموش کرد که حقيقت وجودي انسان حيثيت روحاني اوست که همان نفخه الهي ميباشد و بدن مَرکب و وسيله اي است که به واسطه آن بُعد روحاني در عالم ماده بتواند رشد کند و تکامل يابد.

اين بعد وجودي، داراي حياتي فراماده بوده و امتداد وجود آن پس از مرگ و جدايي روح از بدن نيز ادامه دارد.پس حيات انسان منحصر به عالم ماده نبوده بلکه شامل عالم پس از مرگ نيز ميشود.عالمي که زندگي اصلي در آنجاست و زندگي دنيوي مقدمه اي براي ساختن آن است.

علاوه اين که انسان نه تنها زندگي فردي داشته باشد بلکه در جامعه زندگي ميکند و با ساير انسانها و بلکه با ساير مخلوقات ارتباط  داشته و نسبت به آنها تأثير و تأثر دارد.


طبيعي است که چنين انساني نياز به راهنمايي و تربيت دارد تا بتواند حيات واقعي را درک کرده و به آن نايل شود.

لذا دين و انبيا از طرف خداوند به انسان هديه شد.

دين مجموعه معارف و دستوراتي است که به واسطه انبيا در اختيار بشر قرار گرفت تا آدمي در سايه پذيرش و عمل به آن به حقيقت واصل گردد.

اما باور داشتن و عمل به دين نياز به شناخت درست دين دارد. لذا وظيفه انبياء علاوه بر ابلاغ وحي، تعليم و تبيين آن نيز بود.

خداوند ميفرمايد: ” هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ”

(جمعه/2) و در جايي ديگر فرمود: ” وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ"(نحل/44).


پس وجود قانون الهي کافي نيست بلکه انسان نياز دارد حقيقت وحي متناسب با درک و رشد فکري او برايش روشن شود.

وحيي که در چهارچوب زمان خاص نميگنجد بلکه براي همه زمانهاست. 

از اين رو، انسان نيازمند به مبيّن است. همانگونه که محتاج به مربي است تا او را به درستي تربيت کند و لذا از وظايف انبيا تزکيه کردن مردم است.

و اين نياز(نياز و اضطرار به مبيّن و مربي) مربوط و مختص به انسانهاي دوران بعثت و حيات انبيا نيست،

بلکه همه انسانها در هر دوراني به آن نياز دارند. همانطور که وجود کتاب قانون پزشکي انسانها را از دکتر بي نياز نميکند.


لذا خداوند چنين دستور ميدهد: ” يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ"(توبه/119).

همچنين از امام باقر يا صادق عليهما السلام روايت شده است: “ان الله لم يدع الارض بغير عالم و لولا ذلک لم يعرف الحق من الباطل؛

خداوند زمين را بدون عالم رها نکرده است و اگر چنين نبود(عالم نبود) حق از باطل شناخته نميشد".

(کافي، ج1، کتاب الحجة، باب ان الارض لا تخلو من حجه، ح5).

 


و در کتاب کافي مرحوم کليني در قسمت کتاب الحجة اولين باب را به نياز به حجت قرار داده است به اين عنوان (باب الاضطرار الي الحجة). حجت در زمان ما به دليل نقل، وجود مقدس امام زمان عليه السلام است.


شيعه براي اثبات اين عقيده، به رواياتي استدلال مي‌كند كه نزد يقين، با سند‌هاي معتبر يا متواتر حجت است و اگر اين روايات با هم سنجيده شود، مصداقي گوياتر و صحيح تر از مبناي شيعه براي آن نمي‌يابيم.

در حديث ثقلين هست: “اي مردم! همانا، من بشرم. نزديك است كه (از سوي فرشته مرگ) خوانده شوم و من هم پاسخ مي‌دهم. من، ميان شما، دو چيز گرانبها به جا مي‌گذارم. آن دو، كتاب خدا و عترت‌ام، اهل بيتم هستند. اين دو، هرگز از هم جدا نمي‌شوند تا بر من در حوض وارد شوند.بر آن دو پيشي نگيريد كه هلاك مي‌شويد و بدانان چيزي نياموزيد؛ زيرا از شما داناترند".

اين حديث به صراحت مي‌گويد:


الف. پيامبر، براي هدايت امت، قرآن و اهل بيت را به عنوان جانشين پس از خود باقي گذاشت؛


ب. هر دو جانشين تا روز قيامت باقي‌اند و از هم جدا نمي‌شوند.


با ضميمه كردن اين دو مطلب، روشن مي‌شود كه در هر زمان، حجت و امامي از اهل بيت وجود دارد كه هرگز از كتاب خدا، جدا نمي‌شود.

لذا ابن حجر در كتاب صواعق المحرقه، درباره اين حديث مي‌گويد:"احاديثي كه مردم را بر لزوم تمسك به كتاب و اهل بيت دعوت مي‌كند، دلالت دارد بر اين كه هيچ‌گاه رشته‌ي شايستگان اهل بيت تا روز قيامت، بريده نخواهد شد،

همان گونه كه قرآن همچنين است. از اين رو اهل بيت،موجب امان و قرار زمينيان هستند، چنان كه گفته خواهد شد. گواه بر اين مطلب، روايت پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم است كه مي‌فرمايند: “درهر نسلي از بازماندگان امت‌ام،

عادلاني از اهل بيت‌ام هستند". خلاصه آن كه آنان، مصداق اين حديث شريف ثقلين هستند.


در حديث معرفت آمده است: “من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتة جاهلية". از ميان علماي شيعه، علامه‌ي مجلسي(ره) در بحار الانوار بابي با عنوان “من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتة جاهلية” آورده كه حاوي چهل حديث است و از ميان دانشمندان عامه نيز مسلم بن حجاج نيشابوري، قاضي عبد الجبار معتزلي، محمد بن فتوح حميدي، مسعود بن عمر بن عبدالله مشهور به “سعد الدين تفتازاني” و ديگران، اين روايت نوراني را ذكر كرده‌اند.


نيز روايت ديگري وجود دارد كه هم معنا و هم‌پايه‌ي همين روايت است. رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:

“آن كه بميرد و بر عهده‌اش بيعت (امام حق) نباشد، به مرگ جاهليت از دنيا رفته است".


نيز رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در حديثي فرمود “آن كه از گستره (حكومت(سلطان) شرعي) بيرون رود، گرچه يك وجب باشد، به مرگ جاهلي از دنيا رفته است".


اين حديث را بخاري در صحيح‌اش و احمد در مسندش و طيالسي در مسندش و حاكم در مستدرك و ذهبي در تلخيص المستدرك نقل كرده اند،

اما آن چه شايسته‌ي دقت و تأمل در اين روايت است، اين است كه:


الف. نشناختن و يا نپذيرفتن امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف از جاهليت است؛


ب. در هر زماني، امامي كه پيروي او واجب باشد، وجود دارد؛


ج. هر كس با امام زمان‌اش بيعت نكند، حيات و مماتش جاهلي است.


گفتني است مراد از امام، در اين دو روايت اخير،

امام عادلي است كه در همه‌ي زمان‌ها وجود دارد و معرفت و پيروي و بيعت با او، واجب است؛ زيرا، اينان، حجت خدا بر بندگان‌اند و تمسك به آنان واجب است؛ چون، همسنگ و برابر قرآن‌اند. اگر مردم به آنان تمسك جويند، هرگز گمراه نمي‌شوند. شناخت و معرفت ايشان، جزء دين و واجب است و نشناختن آنان، گمراهي و جاهليت است.


خلاصه آن كه امامت اهل بيت عليهما السلام پابرجا و با شهادت امام يازدهم عليه السلام، قطع نشده است.


در كنار اين اخبار كه از پيشوايان معصوم،عليهما السلام در اختيار ما است، تاريخ نيز بر ولادت حضرت مهدي عليه السلام گواهي مي‌دهد.

در كتب متعددي كه درباره آن بزرگوار سخن به ميان آورده‌اند، به عناوين مختلفي بر مي‌خوريم، از جمله:

احوال مادر ايشان؛ كيفيت ولادت و مخفيانه بودن آن؛ كساني كه او را در زمان حيات پدر بزرگوارش ديده‌اند؛ عقيقه‌ي امام حسن عسكري عليه السلام براي ولادت ايشان، نايبان خاص؛ كساني كه آن بزرگوار را در زمان غيبت صغرا ديده‌اند؛ برخي معجزات ايشان؛ كساني كه در غيبت كبرا او را ملآقات كرده‌اند و … .براي اطلاع مي‌توانيد به منتخب الاثر از آيت الله صافي مراجعه كنيد.


با توجه به اين چهار دسته از روايات ـ كه از لحاظ سند و دلالت قابل ترديد نيست ـ مي‌فهميم امام زمان حجة بن الحسن العسكري عليه السلام از فرزندان فاطمه سلام الله عليها است، امامي است كه در حال حاضر وجود دارد و او، همان محمد بن الحسن العسكري عليه السلام است و بر اساس مصالح و

حكمت‌هايي كه خداي متعال مي‌داند ، او را تا روزي كه خود صلاح بداند، در پس پرده‌ي غيبت نگه مي‌دارد.


دوم. آمدن منجي و فلسفه ظهور او امري مختص به شيعه نيست.


اما ظهور منجي:
الف. موعود زرتشت: زرتشتيان معتقد به ظهور منجي موعود در آينده تاريخ هستند. نام اين منجي سوشيانس است. واژه “سوشيانس” چه به صورت جمع و چه به صورت مفرد، به دفعات استفاده شده است. سوشيانس از ريشه “سوشيا” همان سود به معناي بهره و منفعت گرفته شده كه به مفهوم سودرسان است. موعود را از اين جهت “سوشيانس” خوانند كه به همه جهان مادي، منفعت و سود مي‌رساند.

(فروردين زامياد يشت، از اوستا، فقره 129).


از آنجا كه دين با يك رهبر(زرتشت) شروع شد، بايك رهبر نيز به پايان مي‌رسد و سوشيانس، در پايان، پيشواي دين و در واقع آخرين پيشواي ديني خواهد بود.(دينكرد، كتاب نهم، فصل 58، فقره 15).


او در سي سالگي به مكالمه اهورا مزدا موفق مي‌شود و به نوكردن جهان همت خواهد گماشت.


آمدن سوشيانس، آن قدر طول مي‌كشد كه درباره او گويند كه نمي‌آيد؛ در حالي كه او خواهد آمد .(وينكرد، كتاب نهم، فصل 32، فقره اول).


نيز زمين لرزه بسيار باشد، جوانان، زود پير شوند و هر كس از كردار بد خود شاد است و ارجمند، مردم ستمگر را به نيكي دارند و مردم ديندار را به بدي. (يادگار جاماسب(جاماسب‌نامه)).


او داراي قدرتي فراتر از ساير مردمان است؛ با نگاه بخشايش، به جهان مي‌نگرد؛

 با ديده خرد به خلايق مي‌نگرد و جهان را جاودانگي مي‌بخشد؛

 او داناتر راست‌گفتارتر، مددكار و خردمندتر از همه خلايق است؛ (اوستا، زامياد يشت، ص94، يسنا ص3و 13).


ب. موعود يهود: دين يهود، يكي از سه دين بزرگ توحيدي جهان است، پيامبر ايشان، حضرت موسي عليه السلام و  كتاب مقدسشان تورات است.

هربخش تورات به نام “سفر” و هر سفر به چند باب و آياتي چند تقسيم شده است و تفسيري كه علماي يهود بر آن نوشته‌اند “تلمود” نام دارد.

(مهدي: تجسم اميد و نجات، عزيزالله حيدري، ص63).


شور و التهاب انتظار موعود آخر الزمان، در تاريخ پرفراز و نشيب يهوديت، موج مي‌زند، يهوديان در سراسر تاريخ محنت‌بار خود، هرگونه خواري و شكنجه را به اين اميد بر خود هموار كرده‌اند كه روزي مسيحا بيايد و آنان را از گرداب ذلت و درد و رنج برهاند و فرمانرواي جهان گرداند.

در كتاب تورات و ملحقات آن بشارت زيادي از آمدن موعود و ظهور مصلحي جهاني در آخر الزمان آمده است كه به قسمتي از آن اشاره مي‌شود.


ـ “شريران منقطع مي‌شوند، اما متوكلان به خداوند، وارث زمين خواهند شد، چون كه بازو‌هاي شريران شكسته مي‌شود و خداوند، صديقان را تكيه گاه است. خداوند، روز‌هاي صالحان را مي‌داند و ميراث ايشان ابدي خواهد بود. صديقان وارث زمين شده، در آن ساكن خواهند شد. اما عاصيان، عاقبت،مستأصل، و عاقبت شريران، منقطع خواهند شد".(عهد عتيق، كتاب مزامير، مزمور 37، بند‌هاي 9 تا 38).


 "آنگاه، انصاف، در بيابان، ساكن خواهد شد و عدالت، در بوستان مقيم خواهد گرديد و عمل عدالت سلامتي و نتيجه عدالت، آرامش و اطمينان خاطرخواهد بود تا ابدالآباد. و قوم من، در مسكن، سلامتي و در مساكن مطمئن و در منزل‌هاي آرامي، ساكن خواهند شد(كتاب اشعياي نبي، باب 32).


ج. موعود در انجيل: حضرت عيسي، در بيت اللحم پا به جهان گذارد و در منطقه جليل از شهر “ناصريه” پرورش يافت(اديان زنده جهان، ص337) نام كتاب مقدس مسيحيان، انجيل است

كه به دست چهار نفر جمع آوري شده و به نام نويسندگان آن مشهور گشته است. انجيل كنوني مشتمل بر چهار انجيل متي، مرقس، لوقا و يوحنا است.


در كتاب انجيل آمده است: “و كمر‌هاي خود را ببنديد، چراغ‌هاي خود را افروخته بداريد. خوشا به حال آن غلامان كه آقاي ايشان چون آيد، ايشان را بيدار يابد. پس شما نيز مستعد باشيد؛ زيرا در ساعتي كه گمان نمي‌بريد، پسر انسان مي‌آيد.(كتاب مقدس، انجيل لوقا، باب 12)

د. موعود در كتب مقدسه هنديان:


1. بشارت ظهور در كتاب “اوپانيشاد": اين مظهر ويشنود(مظهر دهم) در انقضاي كلي يا عصر آهن، سوار بر اسب سفيدي، در حالي كه شمشير برهنه درخشاني به صورت ستاره دنباله‌دار در دست دارد، ظاهر مي‌شود و شريران را تماما هلاك مي‌سازد و خلقت را از نو، تجديد و پاكي را رجعت مي‌دهد

اين مظهر پاكي  در انقضاي عالم ظهور خواهد كرد.(اوپانيشاد، ترجمه محمد دار اشكوه، جلد 2، ص637).


2. بشارت ظهور در كتاب “باسك": دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلي در آخر الزمان كه پيشواي ملائكه و پريان و آدميان باشد وحق و راستي با او باشد و آن چه در دريا و زمين‌ها و كوه‌ها پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمان‌ها و زمين آن چه باشد، خبر دهد و از او بزرگتر، كسي به دنيا نيايد(بشارات عهدين، ص246).


هـ . موعود در آيين بودا:


انديشه‌ منجي موعود در اين آيين، با مفهوم “ماتريا” به معناي ، مهربان است. در الهيات بودايي، او را بوداي پنجم و آخرين بودا از بودايان زميني مي‌دانند كه هنوز نيامده است. او خواهد آمد تا همگان را نجات دهد.

 


و. موعود در اسلام:


در دين مقدس اسلام، مسأله موعود و منجي، به روشني مطرح شده است. قرآن، كتاب آسماني مسلمانان، در آيات متعدد به حاكميت صالحان بر زمين و غلبه دين حق، اشاره دارد.

از جمله آنها آيه 105 سوره انبياء است: “وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ” خداوند،در اين آيه تصريح مي‌كند كه زمين را بندگان صالح من، به ارث مي‌برند و در اختيار مي‌گيرند.

همچنين تصريح مي‌كند كه اين امر، حقيقتي است كه در كتب انبياي گذشته نيز بدان اشاره شده است. بر اساس آيه “وعد الله الذين…” خداوند، به انسان‌هايي كه ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند وعده مي‌دهد كه خلافت و حكومت در زمين را به آنان وا مي‌گذارد و دينشان را پابرجا و برقرار مي‌سازد، و در چنين زماني، آرامش و امنيت كامل، در جهان ايجاد مي‌شود و آدميان به عبادت و بندگي خدا مي‌پردازند.


خداوند در چند جاي قرآن تصريح مي‌كند، دين اسلام بر همه اديان غلبه خواهد كرد؛ هر چند كافران و مشركان نخواهند و خود را شاهد بر چنين رويدادي معرفي مي‌كند.(توبه/33، فتح/28، صف/8).


البته با توجه به رواياتي كه در تفسير و تبيين آيات الهي از پيشوايان معصوم صادر شده است مي‌توان دريافت كه بيش از250آيه از آيات قرآن، به امام مهدي عليه السلام و حاكميت عدل و دين اشاره دارد.(ر.ك: معجم احاديث الامام مهدي عليه السلام، ج5).


علاوه بر قرآن كريم، روايات متعددي از پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم و ائمه معصومين عليهما السلام درباره ظهور موعود و منجي، صادر شده است كه در آخر الزمان، فردي از فرزندان پيامبر كه هم نام او است، قيام خواهد كرد و جهان را پر از عدل و داد مي‌كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است.


اعتقاد به ظهور امام مهدي عليه اليسلام چنان در ميان مسلمانان ريشه دارد كه علاوه بر آنكه مورد قبول همه فرقه‌ها است و در كتب روايي مانند صحاح سته، مسند احمد، مستدرك حاكم(از عامه)، و اصول كافي و بحار الانوار (از شيعه) روايات متعددي درباره او ذكر شده است. كتاب‌هاي متعددي نيز ويژه آن حضرت به رشته تحرير در آمده است. مانند كمال الدينو تمام النعمه، اثر شيخ صدوق، الغيبة، نوشته نعماني و الغيبة نوشته شيخ طوسي، منتخب الاثر، اثر لطف الله صافي گلپايگاني از علماي معاصر شيعه، و فتن ابن حماد و الاربعين ابو نعيم اصفهاني از عامه. در خطبه 138 نهج البلاغه كه حاوي برخي از سخنان امير مؤمنان علي عليه السلام است درباره امام مهدي عليه السلام و ظهور او مطالبي مطرح شده است.


ذكر اين نكته مناسب است كه به اعتقاد شيعه، امام مهدي عليه السلام فرزند امام حسن عسكري عليه السلام است كه در سال 255 هـ . ق به دنيا آمد و اكنون در پرده غيبت قرار دارد تا زماني كه خداوند اذن ظهور و قيام دهد.

بر اين اساس او زنده است، ولي به اعتقاد اهل سنت، او به دنيا نيامده، بلكه درآخر الزمان و حدود چهل سال قبل از ظهورش، متولد خواهد شد.

 


اما فلسفه ظهور:


در فطرت انسان‌ها، حق طلبي و عدالت خواهي نهفته و در درون جان و خمير‌مايه آنان رشد و تعالي، مهر ورزي و نيك خواهي، آسايش و آرامش همگاني، بيزاري از ظلم و فريب كاري، نفرت از تباهي و آلودگي نهادينه شده است

انسان‌ها واقعاً زيبايي و رفاه را براي همه خواسته و از مشكلات و كاستي‌هاي ديگران رنج مي‌برند و لذا در مواقع بروز بلاها به ياري يكديگر برمي‌خيزند. طبيعي است انساني كه داراي حيات اجتماعي است، زماني مي‌تواند به اميال فطري خود پاسخ دهد كه جامعه، تحت مديريت صحيح قرار گيرد. آدمي وقتي مي‌بيند مكتب‌هاي دست ساز

بشر و حاكميت انسان‌هاي بريده از خدا، نه تنها نتوانسته محيط مطلوب را فراهم آورد؛ بلكه با فراواني ظلم و فساد، درد‌هاي بيشماري را بر او تحميل كرده است؛ از درون جان آرزو مي‌كند كه روزي مرد آسماني، عالم به نياز‌ها و توانا بر رفع آنها بيايد و در سايه سار حكومتش، حقيقت زيبايي خويش را جلوه‌گر سازد. بنابراين ظهور امام مهدي عليه السلام امري است كه فطرت آن را مي‌طلبد و خداوند در پاسخ به اين نياز فطري، ظهور منجي را نويد داده است.


از حيث عقل؛ عقل آدمي به اين نتيجه رسيده است که اين جهان هستي، داراي آفريدگاري با همه کمالات به صورت مطلق است. فيض و رحمت خداوند، عالم وجود را ناشي شد تا ممکنات بتوانند از نعمت وجود بهره ببرند. در ميان

ممکنات، انسان را ممتاز قرار داد و با دادن ويژگي انتخاب و اختيار، امکان حرکت تکاملي و تحصيل کمالات و

کسب مقام قرب الهي را براي او فراهم آورد. حرکت تکاملي و کسب بالاترين درجه کمال، نيازمند به چند گزينه بود:

راهنما و راهبراني را فرستاد تا هدف و راه را به او نشان دهند، دنياي مادي و زندگي او را به گونهاي ترتيب داد تا زمينه هاي رشد از جهات مختلف ممکن پذير باشد، لذا زندگي انساني، مرکب از حيات فردي، اجتماعي، روحي، جسمي شد. در اين ميان، شخصي موفق خواهد بود که اين زندگي ترکيبي را به بهترين نحو و در جهت رسيدن به هدف،

برنامه ريزي کند. بي شک، محيط و اجتماع و تعامل با ديگران، در حرکت آدمي تاثيرگذار است. تاثير مطلوب و کامل زماني است که جامعه به گونه اي اداره شود که محيط رشد فراهم آيد و اين زماني است که مدير جامعه فردي باشد آگاه

به نيازهاي انسانو دانا به راه رسيدن به تکامل، فردي باشد که قانون الهي را ـ که بهترين مقررات براي يک جامعه است ـ به خوبي بداند و به درستي عمل کند. اين مهم، فقط در توان فردي معصوم از خطا و مؤيد به علم الهي است که در قالب لفظ امام و انسان کامل معرفي ميشود. همانگونه که از ديد عقل، لطف الهي ميطلبد که خدا راهنماياني بفرستد تا راه را نشان دهند، همانگونه اين لطف ميطلبد راهبراني را برگزيند تا جامعه را به نحو مطلوب آماده رشد افراد بشري کنند. حال اگر شرايط به گونه اي شد که مردم آمادگي پذيرش و گردن نهادن به امامت و زعامت حجت حق به صورت ظاهري شدند و خواستند رهبري جامعه را به فردي الهي بسپارند که در سايه مديريت او محيط سالم اجتماعي فراهم شود، عقل ميگويد لطف خدا ميطلبد که خداوند اين نعمت را به بشريت ارزاني بدارد. لطف نيز از خدا جدا و منفک نيست.پس عقل درک ميکند نياز به ظهور حجت حق را.

سوم : چرا غايب از نظر

بيان علت حقيقي و اصلي غيبت امري دشوار و شايد دور از دسترس باشد.

درباره غيبت مي‌توان، هم نگاه تاريخي داشت و هم نگاه روايي: يك. نگاه تاريخي: وقتي به تاريخ صدر اسلام و حتي قبل از آن مي‌نگريم، به خوبي مي‌‌بينيم كه جبهه كفر و باطل براي مقابله با جبهه حق و نابودي آن، ازهيچ اقدامي فروگذاري نكرده و در اين راه حتي از كشتن پيشوايان دين نيز ابايي نداشته است. آنان به خوبي مي‌دانستند ادامه حكومت دنيايي و سيطره برمردم و كسب منافع نامشروع، زماني امكان پذير خواهد بود كه پيشوايان دين و هاديان حق را از سر راه خود بردارند لذا شهادت ائمه عليه السلام دردستور كار خلفاي جور قرار گرفت. آنچه وحشت و اضطراب حاكمان خودكامه را بيشتر مي‌كرد، وعده ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به عنوان منجي و مصلح بود. از اين رو خلفاي معاصر امام حسن عسكري عليه السلام ايشان را به شدت تحت نظر داشتند تا وقتي فرزند ايشان به دنيا مي‌آيد، او رادر همان ابتداي زندگي به شهادت برسانند. بنابراين بسيار طبيعي است كه خداوند آخرين حجت خود را در پرده غيبت قرار دهد تا جان او حفظ شود ودر موعد مقرر و زماني كه مردم آمادگي ظهور داشتند ظهور كرده و جهان را پر از عدل و داد نمايد.


دو. نگاه روايي: در روايات به علت و حكمت‌هاي متعددي اشاره شده است؛ از جمله:


الف. غيبت سري از اسرار الهي: پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم فرمود: “ان هذا لامر من امر الله و سر من سر الله” ؛ “اين امر

الهي و سري از اسرار خداوند است".

(بحار الانوار ، ج 51، ص73).


ب. آزمايش مردم: امام علي عليه السلام  فرمود: “به خدا قسم من و دو فرزندم شهيد مي‌شويم. خداوند در آخر الزمان مردي از فرزندانم را به خون

خواهي ما برخواهد انگيخت و او مدتي غايب مي‌شود تا مردم آزمايش شوند و گمراهان جدا گردند تا جايي كه افراد نادان مي‌گويند:

خداوند ديگر به آل محمد كاري ندارد". (غيبت نعمامي، ب10).


ج. ستم پيشه بودن انسان‌ها : امير مؤمنان عليه السلام فرمود: “زمين از حجت خدا خالي نمي‌ماند، ولي خداوند به دليل ستم پيشه بودن و زياده‌روي انسان‌ها، آنانرا از وجود [ظاهري] حجت خود محروم مي‌سازد"(غيبت نعماني، ب10).


د. حفظ جان امام: امام باقرعليه السلام فرمود: “براي قائم ما قبل از آنكه به پا خيزد غيبتي است. راوي پرسيد چرا، حضرت فرمود: مي‌ترسد[از قتل]".

برخي بر اساس روايت اول مي‌گويند: “علت اصلي غيبت، روشن نيست و آنچه از علت‌ها گفته شده(مانند حفظ جان) از آثار غيبت است، نه علت اصلي(فصلنامه انتظار، ش4، مقاله استاد طبسي).


برخي ديگر با توجه به تاريخ و روايات، علت اصلي غيبت را حفظ جان و بقيه موارد را از آثار آن مي‌دانند.


پس غيبت امري است كه سير حركت انسان‌ها، آن را ناگزير كرده و در اين فرايند بايد به گونه‌اي برنامه‌ريزي شود تا جامعه شيعه، با كمترين مشكل بتواند پذيراي آن باشد. از اين رو امامان عليه السلام از يك سو راه‌هاي فهم احكام را به شاگردان مي‌آموختند تا بتوانند احكام دين را در حد توان از منابع شرع استنباط و استخراج كنند و مردم را نيز به آموختن از علما و رجوع به آنها فرا مي‌خواندند و از سوي ديگر با برقراري نهاد وكالت، مردم را به رجوع به وكيلان دعوت كردند. در همين راستا از زمان امام هادي و عسكري عليه السلام ارتباط مستقيم را كمتر كردند و در مواردي از پشت پرده جواب سؤالات رامي‌دادند تا مردم به نديدن امام عادت كنند. به دنبال آن غيبت كوتاه مدتي(صغري)، پيش بيني شد تا مردم به واسطه نواب خاص، برخي مسائل مورد نيازرا بپرسند و در ضمن رجوع دائمي به نايبان را فرا بگيرند. (ر.ك. غيبة طوسي؛ تاريخ عصر غيبتع پورسيد آقايي، اصول عقايد، مصباح؛ دادگستر جهان. اميني).

 

چهارم. امکان طول عمر:


از مباحث مربوط به زندگى امام مهدى‏ عليه‏ السلام طول عمر آن بزرگوار است. براى بعضى اين سؤال مطرح است كه چگونه ممكن است انسانى،عمرى چنين طولانى داشته باشد؟!(اكنون در سال 1436 هجرى قمرى هستيم و با توجه به اينكه تولد امام مهدى عجل الله تعالي فرجه الشريف در سال255هجرى قمرى واقع شده  است، پيشواى ما هم اكنون 1181 سال دارد).


سرچشمه اين سؤال و علت طرح آن اين است كه آنچه در جهان امروز، معمول و متداول است عمرهاى محدودى است كه حداكثر بين 80 تا 100 سال طول ميكشد( البته هم اكنون عمرهاى بالاى صد سال هم يافت ميشود كه به نسبت بسيار كم است). و بعضى با ديدن و شنيدن اينگونه عمرها، نمي‏توانند يك عمر طولانى را باور كنند يا آن را دور مي‏شمارند. و گرنه عمر طولانى از نظر عقل و دانش بشرى امرى غير ممكن نيست و دانشمندان با مطالعه اجزاء بدن به اين حقيقت رسيده ‏اند كه ممكن است انسان، سال‏هاى بسيار طولانى زنده بماند و حتى گرفتار پيرى و فرسودگى هم نشود.


برنارد شاو ميگويد:


از اصول علمى مورد پذيرش همه دانشمندان بيولوژيست، اين است كه براى عمر بشر نمي‏توان حدى تعيين كرد و حتى ديرزيستى نيز مسئله مرزناپذيرى است.( راز طول عمر امام زمان‏ عليه ‏السلام؛ على ‏اكبر مهدى ‏پور، ص 13).


پروفسور “اتينگر” مى نويسد:


به نظر من با پيشرفت تكنيك‏ها و كارى كه ما شروع كرده ‏ايم بشر قرن بيست و يكم خواهد توانست هزاران سال عمر كند. ( مجله دانشمند، سال 6، ش6،  ص 147).


بنابراين تلاش دانشمندان براى دست يافتن به راههاى غلبه بر پيرى و رسيدن به دراز عمرى نشانگر امكان چنين پديده ‏اى است چنانكه در اين مسيرگام‏هاى موفقيت ‏آميزى برداشته شده است و هم اكنون در گوشه و كنار جهان كم نيستند افرادى كه بر اثر شرايط مناسب آب و هوايى و تغذيه مناسب و فعّاليت مناسب بدنى و فكرى و عوامل ديگر، عمرى نزديك به

صدوپنجاه سال و گاهى بيشتر از آن دارند مهم‏تر اينكه عمر طولانى در گذشته تاريخ انسان‏ها بارها تجربه شده است و در كتاب‏هاى آسمانى و تاريخى، انسان‏هاى زيادى با نام و نشان و شرح حال ياد شده ‏اند كه مدت عمر آن‏ها بسيار درازتر از عمر بشر امروز بوده است.


در اين زمينه كتاب‏ها و مقالات متعدّدى نوشته شده است كه براى نمونه چند مورد را بيان مى‏ كنيم:


1. در قرآن آيه‏ اى هست كه نه تنها از عمر طولانى بلكه از امكان عمر جاويدان خبر مى ‏دهد و آن آيه درباره حضرت يونس ‏عليه ‏السلام است كه مى ‏فرمايد:

اگر او (يونس ‏عليه ‏السلام) در شكم ماهى تسبيح نمى‏ گفت، تا روز رستاخيز در شكم ماهى مى ماند.( سوره الصافات، آيه 144).


بنابراين آيه شريفه عمرى بسيار طولانى (از عصر يونس ‏عليه ‏السلام تا روز رستاخيز) كه در اصطلاح زيست‏شناسان عمر جاويدان ناميده مى‏ شود براى انسان و ماهى از نظر قرآن كريم امكان‏پذير است.( خوشبختانه كشف ماهى 400 ميليون ساله در سواحل ماداگاسكار امكان چنين عمرى را براى ماهى، عينى كرد (كيهان، ش 6413 - 43/8/22)).


2. قرآن كريم در مورد حضرت نوح ‏عليه ‏السلام مى ‏فرمايد:


به راستى ما نوح را به سوى قومش فرستاديم، پس /950 سال در ميان آنها درنگ نمود.( سوره عنكبوت، آيه 14).


آنچه در آيه شريفه آمده است مدت پيامبرى آن حضرت است و براساس برخى روايات، مدت عمر آن بزرگوار 2450 سال طول كشيده است! (كمال‏الدين، ج 2، باب 46، ح 3، ص 309).


جالب اينكه در روايتى از امام سجادعليه ‏السلام نقل شده است كه فرمود:


در امام مهدى ‏عليه ‏السلام سنت و شيوه ‏اىاز زندگى حضرت نوح ‏عليه‏ السلام است و آن طول عمر است.( كمال‏الدين، ج 1، باب 21، ح 4، ص

591.)


3. و نيز درباره حضرت عيسى‏ عليه ‏السلام مى ‏فرمايد:


… و هرگز او را نكشتند و به دار نياويختند بلكه امر به آنها مشتبه شد… به يقين او را نكشتند بلكه خداوند او را به سوى خود بالا برد كه خداوند

توانا وفرزانه است.( سوره نساء، آيه 157).


همه مسلمانان به استناد قرآن و احاديث فراوان معتقدند كه عيسى‏ عليه‏ السلام زنده است و در آسمان‏هاست و به هنگام ظهور حضرت مهدى عليه ‏السلام فرود آمده و او را يارى خواهد كرد.


امام باقرعليه ‏السلام فرمود:


در صاحب اين امر (مهدى‏ عليه ‏السلام) چهار سنّت از چهارتن از پيامبران است… و از عيسى‏ عليه ‏السلام سنتى دارد و آن اينكه:

(درباره مهدى عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز) مى ‏گويند: او در گذشته است در حالى كه او زنده مى ‏باشد.( بحارالانوار، ج 51، ص 217). علاوه بر قرآن در تورات و انجيل نيز سخن از دراز عمران مطرح گرديده است.


در تورات آمده است كه:


… تمام ايام آدم كه زيست نهصد و سى سال بود كه مُرد… جمله‏ ى ايام “انوش” نهصد و پنج سال بود كه مُرد… و تمامى

ايّام “قينان” نهصد و ده سال بود  كه مُرد… پس جمله‏ ى ايّام “متوشالح” نهصد و شصت و نه سال بود كه مُرد… ( زنده روزگاران ، ص 132 (به نقل از تورات - ترجمه فاضل خانى - سفر پيدايش باب پنجم، آيات 5 - 32).


بنابراين تورات صريحاً به وجود افرادى با داشتن عمرهاى طولانى (بيش از نهصد سال) اعتراف مى‏ كند. در انجيل نيز عباراتى موجود است كه نشانگر آن است كه عيسى‏ عليه‏ السلام پس از به دار كشيده شدن زنده گرديده و به آسمان بالا رفته است.( زنده روزگاران، ص 134 (به نقل از عهد جديد، كتاب اعمال رسولان، باب اول، آيات 1 - 12). و در روزگارى فرود خواهد آمد و مسلّم است كه عمر آن بزرگوار از دو هزار سال بيشتر است.


با اين بيان روشن مى ‏شود كه پيروان دو آئين يهود و مسيحيت بايد به علت اعتقاد به كتاب مقدس به عمرهاى طولانى نيز معتقد باشند. گذشته از اينكه طول عمر از نظر علمى و عقلى پذيرفتنى است و در گذشته تاريخ، موارد بسيار دارد، در مقياس قدرت بى‏ نهايت خداوند نيز قابل اثبات است. به اعتقاد همه پيروان اديان آسمانى تمام ذرات عالم در اختيار خداوند است و تأثير همه سبب‏ها و علّت‏ها به اراده او بستگى دارد و اگر او نخواهد سبب‏ها از تأثير باز مى ‏ماند و نيز بدون سبب و علّت طبيعى، ايجاد مى ‏كند و مى ‏آفريند.


او خدايى است كه از دل كوه، شترى بيرون مى ‏آورد و آتش سوزنده را بر ابراهيم ‏عليه ‏السلام سرد و سلامت مى‏ سازد و دريا را براى موسى و پيروانش خشك مى‏ كند و آنها را از ميان دو ديوار آبى عبور مى ‏دهد!( آنها حقايقى است كه در قرآن كريم آمده است: سوره انبياء، آيه 69 و سوره شعراء، آيه63). آيا از اينكه به عصاره انبياء و اولياء و آخرين ذخيره الهى و نهايت آمال و آرزوى همه نيكان و تحقق ‏بخش وعده بزرگ قرآن را عمرى طولانى بدهد، ناتوان خواهد بود؟!


امام حسن مجتبى ‏عليه ‏السلام فرموده است:


… خداوند عمر او را (مهدى ‏عليه‏ السلام) در دوران غيبتش طولانى مى‏ گرداند، سپس به قدرت خدايى ‏اش او را در سيماى جوانى زير چهل سال  آشكار مى ‏سازد تا مردمان دريابند كه خداوند بر هر كارى تواناست. ( بحارالانوار، ج 51، ص 109).


بنابراين جريان طول عمر امام دوازدهم ‏عليه ‏السلام، از ابعاد مختلف عقلى و علمى و تاريخى امرى ممكن و پذيرفتنى است و پيش از همه اينها از جلوه‏ هاى اراده خداوند بزرگ و تواناست. (ر.ک. زنده روزگاران، دکتر فريدوني).


پنجم. چرا غيبت فقط براي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف:

اصل اولي آن است که امام در ميان مردم ظاهر باشد و به جاي پيامبر قرار گرفته و وظايف او را انجام دهد. بنابراين امام علي عليه السلام در ميان مردم بود. معارف الهي رادر اختيار آنان ميگذاشت. شهادت ايشان هر  چند سخت و سنگين بودولي سلسله امامت با امامان بعدي ادامه مييافت، ولذا مردم ميتوانستند به حرکت ديني  خود ادامه دهند. وجود امامان در ميان مردم باعث شد گنجينه بزرگ معرفتي روايات در اختيار ما باشد. و ما در احکام و اصول داراي پشتوانه باشيم و بتوانيم غيبت امام را تا حدودي تحمل کنيم و در گرداب حوادث تسليم نشده و دين حق را از دست ندهيم. اگر غيبت از زمان امام علي عليه السلام شروع ميشد ما در اکثر قريب به اتفاق مسايل ديني دچار مشكل بوديم.

 

 

 

 

 

 

 

 


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...