راز و نياز به در گاه خداوند
خدایا؛
خواستم بگویم تنهایم؛
اما نگاه خندانت، مرا شرمگین کرد؛
چه بسیار دویدن ها،که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها،که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم،کسی هست که اگر بخواهد “می شود”
و اگر نخواهد “نمی شود”
به همین سادگی …
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس …
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی
ببینم، من تو را از درگهم راندم؟
اگر در روزگار سختیت، خواندی مرا،
اما به روز شادیت، یک لحظه هم یادم نمی کردی،
به رویت، بندة، من هیچ آوردم؟
که می ترساندت از من؟
رها کن آن خدای دور … آن نامهربان معبود …
آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت … خالقت
اینک صدایم کن مرا .. با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکیم … آیا عزیزم حاجتی داری؟
تویی از ما … کنون برگشته ای اما
کلام آشتی را تو نمی دانی؟
ببین چشمان خیست آیا گفته ای دارند؟
نبی عبادی انی اناالغفورالرحیم،
یعنی: ای همه ی بندگان گریزپای من ، که از خجالت سرفرو برده ایدسر
برآوریداین منم خدای شما خدایی که هم می بخشاید و هم مهربان است.
ای همه کسانی که احساس می کنید بخاطر گناهانتان جایی در دل
من خدا ندارید،باور کنید من می بخشمتان،باور کنید من مهربانم
نبی عبادی انی اناالغفورالرحیم،
یعنی:ای محمد شتاب کن،مردمی را می بینم که بار سنگینی از گناه به
دوش می برند.به آنان بگو:من در همین نزدیکی ها خدایی را می شناسم
که می تواند این بارهای سنگین را از دوش شما بردارد،می تواند دست
محبت بر سرشما بکشد ،می تواند ببخشایدتان.
نبی عبادی انی اناالغفورالرحیم،
یعنی:آهای بنده های من،نکند به هر دلیل،از من خدا ببرید و به سراغ کس
دیگریا کسان دیگر بروید ؟من خود قول می دهم، که در آغوشتان بگیرم،
ببوسمتان، ببویمتان و ببخشمتان.
نبی عبادی انی اناالغفورالرحیم،
یعنی:آهای آدم ها،در همین نزدیکی ها،خدایی است که اشک ها را
می سترد،به زلف بندگانش شانه می زند،دل های شکسته را خودش با
دقت و وسواس ترمیم می کند،و به دل های خالی از مهر،بارانی از محبت
می بارد.غبارپریشانی ازچهره ها می روبد،و به لب های ترک خورده از
اندوه،لبخندمی نشاند،و بر زبان های ساکت و منزوی،کلمات محبت امیز
جاری می کندخداییکه به یک بهانه،خستگان راه را درچشمه ای ازنورتن
می شوید،وزیرتابش انوار خداوندی اش گرمشان می کند.
بکجا می روید ای تشنگان؟
چشمه اینجاست،آب اینجاست،خدا اینجاست
الهی…با خاطری خسته…
دلی به تو بسته!دست از غیر تو شسته…
درانتظار رحمتت نشسته ام. میدهی كريمی، نمی دهی حكيمی…
مي خوانی شاكرم ميرانی صابرم…
الهی احوالم چنانست كه می دانی و
اعمالم چنين است كه مي بينی
نه پاي گريز دارم ونه زبان ستيز…
الهی مشت خاكي را چه شايد و از او چه برآيد
و با او چه باید…
دستم بگير يا الرحمن الراحمين
چگونه شکر تو توانم کرد،وقتی شکرگذاریِ من از تو،
خود نیازمند شکر گذاری است؟
هر بار که بگویم: تو را سپاس! به خاطر همین، سپاس گویی
بر من واجب می آید که بار دیگر بگویم : تو را سپاس…
مناجات امام سجاد عليه السلام
آدمی گـاهـی نمیـخواهد بـداند.
آدمی گـاهـی نـه میـداند و نـه میــخواهد کہ بـداند.
خــداونــدا
مـرا در گـروه جـاهـلان مپـسند
واگـر مـن در دستـه جاهلانـم
مـرا
در جهـل مـرکب قـرار مـده..
فرصتی ده
تـا بدانـم
کہ
نمیــدانم
دوست من!
دعا کن خدا همیشه با تو در تماس باشد
و اگر روزی یادت رفت زنگ بزنی ، تو را بیدار کند و
عبادت را در تو بپروراند.
هر لحظه منتظر باش
تا تو را در مسیر زندگی هدایت کند.
تنها سعی کن برای چند لحظه به جز او همه چیز را فراموش کنی.
بگذار هیچ نقشی از تو بر زمین نماند.
بال هایت را باز کن به سوی معبود حقیقی پرواز کن،
از او بخواه گاهی مواقع اختیار را از دست تو گرفته و به جایت
تصمیم بگیرد،
وقتی صدای ناله هایت به عرش کبریا رفت و قلبت تپید،
قطرات اشک در چشمان زیبایت حلقه زد ،آن هنگام که در
گفتن ایاک نعبد و ایاک نستعین،دلت شکست و صدایت لرزید،
بدان که گوشی را برداشته است و بشارت می دهد
بنده به من بگو چه می خواهی تا دعایت را اجابت نمایم.
بدان که اگر به صلاح تو باشد همه چیز به تو عنایت می کند.
خـــــــــدایا
قبح گناه را در نگاه مان مریز !
مارا گرفتار توجیه وتلبیس شیطان مساز
آنچنان که وجدانمان مُعطّل بماند و
حقیقت از ما رو بگرداند.
به داشته هایت که بیندیشی دیگر چشم نخواهی داشت به دست دیگری….
آرامش در دوست داشتن داشته هاست …
در بخشش بی منت…
و در دعا برای دیگران…
خداوندا
مگذار حسد راهی بیابد به قلبهایمان..
که بی شک هرجا که وارد شد
خانه ای آراسته است زیبنده ی شیطان..
نمازهایت را عاشقانه بخوان،حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری،
قبلش فکر کن چرا داری نماز میخونی؟؟؟
آن وقت کم کم لذت میبری از کلماتی که تمام عمرداری تکرارشون میکنی.
تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست.
هـرگـز نـمـازت را تـرک مـکـن
مـیـلیـون هـا نـفـر زیـر خـاک ،
بـزرگ تـریـن آرزویـشـان بـازگـشت بـه دنـیـاست
تـا سجـده کـنـنـد … ولـو یـک سـجـده !
خدایا!
تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم،
تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم،
تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم،
تو را گرم دیدم و در سردترین لحظه ها به سراغت آمدم،
تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی؟؟؟
در هنگام نيايش
به آنچه خدا به شما نداده ، فکر نکنید …
به نعمت های بیشماری فکر کنید که …
خـــــــــدا ……………
بدون نیایش به شما بخشیده است …!!!
بـوی ِ نـاب ِ بهشـت می دهـد همـه ي نام های ِ قشـنگ ِتـو
می گذارمشان روی ِ زخــم های ِ د ِ لَ م ..
گفته بودی اَلجَبّـار
یعنی کسی که جُبران می کند همـه ي
شکستگی هایِ د ِ لَ ت را
گفته بودی اَلمُصَـوِّر
یعنی کسی که از نُـو می سازد
همـۀ آنچه را ویـران شده است درون ِ د ِ لَ ت
گفته بودی الشّافـی
یعنی کسی که شفا می دهد تمـام ِ
زخم هایِ عمیق و نا علاج را
هوای ِ دلـم سبک می شود با زمزمـه ي نام هایِ زیبایت
نَفـَس میـکِشَم در هوایِ مهـربانی هـایِ نابت
خدايا به من ايماني عطا كن كه
نگران روزیم نباشم
درست مانند کودکی که نگران وعده بعدی غذایش نیست
زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد؛
ﺣﻤﺪ ﻭ ﺳﭙﺎﺱ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﯼ است
ﮐﻪ ﻫﺮ ﺟﺎ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ
ﺍﻣﺎ ﻫﺮ ﺟﺎ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﻡ !
الهـی العـفو !
خدايا تو مي داني آنچه را من نمي دانم
در دانستن تو آرامشی است و در ندانستن من تلاطمها
تو خود با آرامشت تلاطمم را آرام ساز . . .
خدایا
از تو ثبات حال می خواهم
تا نتیجه اش شود ثبات قدم
….خدايا
اگه یه روز فراموش کردم خدای ِ بزرگـــــــــــــی دارم …
تو فرامـــــــــــــوش نکن که بنده کوچیکـــــــــــــی داری …
با نوازشی و یا شاید تلنگری آرام ، وجودت را ،
همراهیت را ، مهربانی و بزرگی ات را برایم یاداوری کن…..
خدایا دستانی عطا کن که
تو را برایم از تو بخواهد . .
خدايا
من خالیِ خالی ام
یعنی پُرِ پُر هستم از غیر تو…!
خدایا ببخش مرا که
سر درگمی من ازسرگرمی به غیر تو بود
خدایا دیگران رابا تو آرام می کنم!
ولی خودم رابا چه آرام کنم!؟
خدايا
نه آن شدم كه خواستي
نه آن شدم که خواستم!
تکلیف من این وسط چیست
خدایا؟
خدایا اشتباهم این بود ،جای تو ،خودم را
به خودم سپردم!
وای به این اعتماد به نفس…!
ببخش که یک عمر
عاشقانه هایم را
خرج این و آن کردم!
و به تو فقط یک مشت خمیازه و
کسلی و بی حوصلگی
تحویل دادم
بی شک می نگری ای خدای من،
از خوفت جریان اشکم را
و از ترست پریشانی دلم را
و از هیبتت ارزش اعضایم را
این همه شرمساری من به خاطر سوء رفتار من است،
و به همین خاطر از شدت زاری به درگاهت صدایم فروخفته
و زبانم از راز و نیاز با تو بازمانده…
صحیفه سجادیه، قسمتی از دعای 16-در آمرزش خواهی از گناهان
دریافتم، زندگی معجزه حیات است.
زندگی با کلمههای من ساخته میشود
و هر کلمهای رد پای معجزه است.
پس میتوانم زیبایی را با کلماتم
بیافرینم.
هرگاه کسی خشم داشت بدانم
به نوازش و کلام مهرآمیزی نیازمند
است.
هرگاه کسی نومید بود به کلماتی که
سپاس او را ابراز کنند محتاج است.
هرگاه کسی حسد میورزید نیاز دارد
دیده شود.
اگر کسی شاکی و گله مند بود نیاز دارد
شنیده شود.اگر کسی تلخ بود نیاز دارد
مهربانی دریافت کند.
و اگر کسی ستم میکند نیاز داشته
دوست داشته شود.
اگر کسی بخل ورزد باید که بخشیده
شود.
و همهی این سایهها در روح و روان
ما نیاز دارند که عشق بر آنها چون
باران ببارد، ببارد و ببارد.
با کلمات میتوان معجره کرد
با کلمات وجابجایی انها میتوان شعر
نو، پیام نو، راهکار نو را به وجود اورد
با کلمات ،میتوان تلنگر ایجاد کرد
با کلمات ،میتوان امید به زندگی
رابه همه افراد بشر هدیه کرد
با کلمات، میتوان آرامش را برای
زندگی ها به ارمغان آورد.
با کلمات، میتوان روابط مطلوب با
دیگران ایجاد کرد .
بزرگترین معجزه قرن ما قرآن است
که از کلمات وحروف وجملات و
اعراب ساخته
شده است چیدمان کلمات راباید
طوری طراحی کرد که خود و دیگران
را متحول کنیم حتی با کلمات و طرز بیان،
می توان دل سنگ را آب کرد. و
در این روزگار من اموخته ام که
سکوت یک دوست میتواند معجزه کند
وهمیشه بودن در فریاد نیست!!!!!!!!!!!
آموخته ام که هیچگاه گلی را پرپر نکنم
آموخته ام هیچگاه کودکی را رنجور نکنم
آموخته ام که هیچ گاه شکوه از
تنهایی روزگار نکنم
آموخته ام که هرشب گلهای
بالشم را با اشکهایم آبیاری دهم
ولی اشک کودکی را در گونه اش جاری
نکنم
آموخته ام صبوری را ، شکوری را ،
انتظار را ودوست داشتن همه خوبان را
دریافتم، زندگی معجزه حیات است.
زندگی با کلمههای من ساخته میشود
و هر کلمهای رد پای معجزه است.
پس میتوانم زیبایی را با کلماتم
بیافرینم.
خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و در دلم انداز
که هر وظیفه را که در برابر ایشان به عهده ی من است بشناسم
و آگاهی از آن وظیفه را، به کمال، در من فراهم آر
و چنان کن که آنچه را به من الهام کرده ای،به کار بندم
و توفیق ده تا آنچه بینش آن را به من داده ای به جای آورم
و چیزی از آنچه به من آموخته ای فرو نگذارم
و اعضای بدنم از پرداختن به آنچه مرا الهام کرده ای در نماند.
صحیفه سجادیه- دعای بیست و چهارم
خدایا
در حیرتی
بس عجیب غوطه ورم!
نمی دانم به باطنم
ایمان بیاورم یا به ظاهرم ؟
بین این دو اختلاف طبقاتی غوغا می کند
بی شک می نگری ای خدای من،
از خوفت جریان اشکم را
و از ترست پریشانی دلم را
و از هیبتت ارزش اعضایم را
این همه شرمساری من به خاطر سوء رفتار من است،
و به همین خاطر از شدت زاری به درگاهت صدایم فروخفته
و زبانم از راز و نیاز با تو بازمانده…
صحیفه سجادیه، قسمتی از دعای 16-در آمرزش خواهی از گناهان
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب