3
مهر
فريب مردم با قرآن
فريب مردم با قرآن
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
معاويه احساس كرد خطر بسيار جدى است به سياستمدار حيله گر خود عمروعاص گفت : اى پسر عاص از حيله هايت استفاده كن و حكومت مصر را (كه اميد آن دارى ) به يادآور، كه ما در آستانه نابودى قرار داريم .
عمروبن عاص گفت : اى مردم هر كه قرآنى با خود دارد بر سر نيزه بلند كند، قرآنهاى بسيارى بلند شد و صداى ناله ها برخاست كه : كتاب خدا ميان ما و شما باشد، چه كسى بايد از مرز شام حفاظت كند بعد از (نابودى ) اهل شام ، براى مرز عراق بعد از اهل عراق چه خواهد ماند؟
چه كسى با روم و كفار جنگ كند؟
حدود پانصد قرآن در سپاه معاويه بر سر نيزه بلند شد.
اهل عراق (لشكريان حضرت امير عليه السلام ) كه اين صحنه ها را ديدند فريب خورده گفتند:
ما به كتاب خدا پاسخ مى دهيم ، و در خواست ترك جنگ را داشتند، به على عليه السلام گفتند:
معاويه به حق برگشته و به كتاب خدا دعوت مى كند، بپذير! و از همه سرسخت تر در اين جريان اشعث بن قيس بود.
حضرت در ضمن جملاتى فرمود: من ديروز امير شما بودم و امروز ماءمور شده ام و شما مشتاق زنده ماندن شده ايد. و فرمود: اينها اين قرآنها را جز براى مكر و حيله بلند نكرده اند.
صلح طلبان گفتند: ما نمى توانيم دعوت به قرآن را رد كنيم !
حضرت فرمود: واى بر شما من با اينها جنگيدم كه به حكم قرآن تن دهند، اينها فرمان خدا را عصيان كرده اند، برويد و بر حق خود پابرجا باشيد و جنگ را با دشمن خود ادامه دهيد، معاويه و ابن عاص و ابن ابى معيط و حبيب بن مسلمة و ابن النابغة و عده اى ديگر، اينها طرفداران دين و قرآن نيستند، من اينها را مى شناسم ، از زمان كودكى آنها تا بزرگسالى ، آنها بدترين كودكان و بزرگسالانند.
ولى آن عافيت طلبان نادان نه تنها به سخنان حضرت توجهى ننمودند بلكه حضرت را تهديد كردند كه اگر به جنگ ادامه دهد، با او همانند عثمان رفتار خواهند كرد (يعنى حضرت را خواهند كشت ) اشعث گفت : اگر بخواهى نزد معاويه روم و از او بپرسم منظورش چيست ؟ حضرت فرمود: خودت اگر مى خواهى برو، اشعث نزد معاويه آمد و در اين مورد از او پرسيد، معاويه گفت :
مى خواهم ما و شما به كتاب خدا و فرمان او تن دهيم ، مردى از طرف شما و مردى از طرف ما انتخاب شوند و از آنها عهد و پيمان بگيريم كه به كتاب خدا حكم كنند (و در مورد خلافت تصميم بگيرند) و ما همگى بر حكم خدا كه آن دو توافق كرده اند رضايت دهيم .
اشعث كه اين نظر را پسنديده بود، نزد حضرت على عليه السلام آمد و جريان را بازگو كرد اكثريت لشكريان حضرت نيز اينرا پسنديدند و گفتند: قبول است و ما همين را مى پسنديم (زيرا برخى از آنها تحريك شده معاويه بودند و عده بسيار ديگرى در اثر طولانى شدن جنگ و دورى از خانه و خانواده و تلفات و خسارات فراوان از ادامه جنگ خسته شده بودند و به صلح تمايل نشان دادند، و واى بر امتى كه در گرماگرم جنگ فريب دشمن زخم خورده و رو به زوال خود را بخورد و استقامت خود را از دست داده و با اينكه دشمن نابكار و باطل خود را مى بيند كه استقامت مى كند، اما او اظهار عجز كند و امام خود را به صلح تحميلى بكشاند)
نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام
مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب