6
مهر

على عليه السّلام و حوادث آينده جهان

على عليه السّلام و حوادث آينده جهان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

خطبه اى است كه به اميرالمؤمنين عليه السّلام منسوب مى باشد و در آن خطبه حضرت به حوادث آينده ، اخبار فرموده است ، و حقايق آينده را روشن نموده است البته خطبه بسيار طولانى است كه تا حد امكان جملاتى از آن را كه مقتضى درج در اين كتاب مى باشد ذكر مى نمائيم .

عبداللّه بن مسعود گويد: چون خلافت بعد از آن سه خليفه ، به اميرالمؤمنين عليه السّلام رسيد، حضرت به بصره (يا كوفه ) آمده و بر منبر مسجد جامع آن صعود كرده و خطبه اى ايراد نمود كه عقلها را متحير نموده و بدنها از آن به لرزه در آمد، چون اين خطبه را مردم از حضرت شنيدند بسيار گريستند و ناله ها و فرياد و ضجه از آنها برخاست . (ابن مسعود گويد) پيامبر اكرم اسرار نهانى كه ميان خود و خداوند عزوجل داشت به على عليه السّلام تعليم مى داد و به همين سبب نورى كه در صورت پيامبر صلى الله عليه و آله بود، به صورت على عليه السّلام منتقل شد. پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السّلام وصيت نمود تا اين خطبه كه نامش خطبه خطبه البيان است براى مردم بخواند كه در آن است علم آنچه هست و تا روز قيامت خواهد شد.


على عليه السّلام بعد از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و بعد از صبر بر ستمهاى امت چون هنگام اجراى وصيت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله رسيد برخاست و آن را ايراد نموده فرمود:
اى مردم ، من و حبيبم محمد صلى الله عليه و آله ، همچو ايندو (و اشاره به انگشت سبابه و وسطى نمود) مى باشيم ، اگر نبود آيه اى از كتاب خدا شما را خبر مى دادم به آنچه در آسمانها و زمين و آنچه در قعر اين (زمين ) است ! هيچ چيز از آن بر من پوشيده نيست ، من اين علوم را وحى نمى دانم (پيامبر نيستم ) بلكه اينها علومى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به من تعليم داده است ، همانا آن حضرت هزار مساءله به من آموخت كه در هر مسئله اى هزار باب و از هر بابى هزار نوع گشوده مى شود. پس بپرسيد از من قبل از اينكه مرا نيابيد، بپرسيد از من از آنچه زير عرش است تا شما را خبر دهم ، اگر نبود خوف اينكه گوينده اى از شما بگويد على بن ابيطالب جادوگر است همچنانكه درباره پسر عموى من گفته شد (يعنى به پيامبر نسبت سحر دادند) هر آينه شما را خبر به تفكرات (و نيات ) شما و آنچه در زمين مى باشد مى دادم . پس از آن حضرت گوشه اى از صفات خود را بيان نموده تا آنجا كه فرمود: ((انا ابولمهدى القائم فى آخرالزمان ؛ يعنى : منم پدر مهدى آنكس كه در آخرالزمان قيام كند.))
در اين هنگام مالك اشتر برخاست و عرضه داشت :
يا اميرالمؤمنين اين قائم از فرزند شما چه وقت قيام مى كند؟
آن حضرت فرمود: زمانى كه باطل پيشى گيرد و حقائق خوار شوند، بينى صاحب مال به خاك ماليده شود و بكوبد پاى خود را كوبنده و قناتها خشك گردد و قبيله ها طغيان كنند، سختيها بسيار شود و عمرها كوتاه گردد و اختلاف در ميان عربها افتد، و روان شود اشكها از چشمها و فريب خورد مرد سست عمل و شادمانان هلاك شوند، و شورش كنند شورشيان و عاجز شود رئيس و تاريك گردد نور آفتاب و كر شود گوشها، عفت و پاكدامنيها از بين برود، انصاف خوار شود و شيطان غالب گردد. زمانى كه گناه بسيار گشته و زنان حكومت كنند و حادثه ها سخت شود، زمين را زلزله گرفته و احكام الهى معطل مانده ، امانت سرنگون گردد و خيانت ظاهر شود و محافظه كار ترسانيده شده و خشم و كينه توزى شدت يابد، مرگ ، مردم را ترسانيده و مدعيان به پا خاستند و اولياء نشستند، و ثروتمندان پليد گرديدند.
گفت و گفت تا آنجا كه در آخر فرمود: در آن وقت منتظر خروج صاحب الزمان باشيد، در اين هنگام حضرت بر بالاترين پله منبر قرار گرفته و فرموده : آه آه از كنابه لبها و پژمرده شدن دهانها (آرى مستمعين آن حضرت را تاب فهم آن مطلب نبود).
آنگاه حضرت نگاهى به چپ و راست نموده ، بزرگان و اشراف قبائل را ديد كه در مقابل وى نشسته و آنچنان سكوت و جمود آنها را فراگرفته كه گوئى بر سرهاى آنها پرنده است (اين جمله اخير ضرب المثلى است براى اينكه شدت سكوت را بفهماند) پس آه سردى از دل كشيد و ناله اى اندوهگين نمود و لحظه اى (آن شير بيشه فصاحت ) ساكت شد.


نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى

 


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...