14
مهر
سکه دو ریالی
سکه دو ریالی
کسی داشت راه می رفت، پايش به سکه ای خورد. فکر کرد سکه طلا است، نورکافی هم نبود،
کاغذی را آتش زد و گشت ببيند چی هست، ديد يک دو ريالی است. بعد ديد کاغذی که آتش زده، هزار تومانی بوده است.
گفت: چی را برای چی آتش زدم! واقعا اين زندگیِ غالب ما انسانها است. ما يک چيزهای بزرگ را برای چيزهای بسيار کوچک آتش می زنيم. و خودمان هم خبر نداريم!





اذان صبح:
طلوع آفتاب:
اذان ظهر:
غروب آفتاب:
اذان مغرب:
نیمه شب شرعی: 




فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب