ستاره هایی که محجبه شدند(ديامز خواننده معروف تازه مسلمان فرانسوي)
بدون حجاب، ایمان به خدا بیمعناست،دین اسلام سادهتر و روشنتر از دینی است که درآن بزرگ شدم یعنی مسیحیت. در قرآن تاریخ پیامبران را میخوانم انسانهایی که من از آنها تحمل، صبر و بخشش را یاد گرفتم. هدف من حتی اگرساده به نظر برسد، این است که هر روز که از خواب بلند میشوم سعی کنم بهتر از دیروز باشم.
ملانی جورجیادیز”، با نام هنری “دیامز”، خواننده مشهور رپ فرانسوی
“ملانی جورجیادیز”، با نام هنری “دیامز”، خواننده مشهور رپ فرانسوی است که پدری یونانی و مادری فرانسوی دارد. درچهار سالگی بههمراه والدینش برای ادامه زندگی به پاریس رفت و در یکی از محلههای فقیرنشین این شهر سکنی گزید. وی خوانندگی را از سال ۱۹۹۴ در گروه خوانندگی جوانان آغاز کرد وبه دلیل استعداد زیادش توانست طی چند سال به شهرت برسد. «دیامز» دارای شخصیتی قوی و صدایی ویژه است. او چند وقت اخیر و بهویژه پس از شهرت یافتن، دچار مشکلات روحی، روانی و عاطفی بسیار زیادی شده بود و از آن به شدت رنج میبرد همین امرموجب گوشهگیری و سکوت و انزاوی او شده بود؛ بهصورتیکه حتی زمانی میخواست خودکشی کند. اما وقتی مسلمان شد چیزهایی تازهای در زندگی کشف کرد. اجازه بدهید تا با هم مصاحبه او را دنبال کنیم و از زبان خودش این ماجرا را بشنویم.
چرا سکوت خودتان را شکستید؟
پس از آنچه که به اصطلاح «رسوایی» است و بیشتر بهعنوان گذشته، پشت سر من بود یعنی تیمارستان، جنون، رسیدن به پوچی و نیستی. با مسلمان شدن دوباره متولد شدم. اسلام در من تغییرات زیادی ایجاد کرد، بهخصوص اینکه من یک عمر به دنبال شهرت بودم و تلاش میکردم تا به این موقعیت برسم. به خودم گفتم: ” بس کن! کمی برای پیشرفت بالغ شو! شاید یک روز کتابی در اینباره بنویسم من عاشق کلماتم، آنها من را به سمت رپ هدایت کردند و امروز من به آرامش رسیدهام. سرگذشت من تا حد زیادی مانند سایر هنرمندان است.
آخرین کنسرت شما در دسامبر ۲۰۱۰ بود. آیا این نوعی بازنشستگی از کارتان است؟
اگر ازاین طریق به زندگی بدون استرس برسم، بله. اگر ازاین طریق بتوانم مانند یک فرد عادی زندگی کنم و مانند دیگران در مسایل دیگر هم وارد شوم، بله. قبل ازاین، من به زمان فکر نمیکردم. گرداب زندگی دیامز ۲۰۰۰۰ ساعتی بود که پیش از این زندگی کرده بود، شور و شوقی نداشتم و هیچ چیز مانع نگرانی واضطراب من نمیشد، نه پول، نه شکوه و نه زندگی مجلل و… همه اینها را بهعنوان ضرورت زندگی در اختیار داشتم اما باز تنها بودم.
اسلام چه چیزی به شما داد؟
دین اسلام سادهتر و روشنتر از دینی است که درآن بزرگ شدم یعنی مسیحیت. در قرآن تاریخ پیامبران را میخوانم انسانهایی که من از آنها تحمل، صبر و بخشش را یاد گرفتم. هدف من حتی اگرساده به نظر برسد، این است که هر روز که از خواب بلند میشوم سعی کنم بهتر از دیروز باشم.
چه ارزشهایی در کودکی آموختهاید؟
بچهها در خانواده هستند و من این آموزشهایی را که دارم ازمادرم، پدربزرگ و مادربزرگم دریافت کردهام دوست داشتم اینها را ادامه بدهم حتی قبل از اینکه مذهبی شوم، اما وقتی موسیقی زندگی من را کاملا پرکرد، مثل این بود که من دربیابان لم یزرع بودم و راه میرفتم، راه میرفتم، راه میرفتم تا به معنویت برسم و ازآن بهعنوان یک راه درمانی استفاده کنم.
شهرت شما از بین رفته اما آیا موسیقی رپ را کنار گذاشتید؟
من زندگی بدنامی را سپری نکردهام. قبول دارم که خیلی از شادیهایم درتماس با مردم صورت گرفت اما صادقانه عمل میکردم، با این حال تلاشی که داشتم بهنظرم برای به دست آوردن آزادیهای بود که ازدست داده بودم. من در ترانههایم گریه میکردم. موسیقی رپ درمان من بود هر آنچه برایم اتفاق میافتاد را مینوشتم به مدت ده سال دردم را روی کاغذ نوشتم که به صورت یک مجموعه درآمده است؛ در یک زمانی ناراحتی من فراتر ازکلمات شد، آن وقت بیشتر از نوشتن تمایل داشتم تا یک ترانه خوب بگویم و مردم آن را لمس کنند. وقتی درمان من درکلینیک روانپزشکی تمام شده بودم فرار کردم و به یک شخصیت پناه بردم؛ وقتی که درخانهام تنها بودم ازخودم میپرسیدم که میتوانم کارهای خوبی انجام بدهم؟ آن زمان دیگر دیامز تنها نیست؟! ستاره بودن چه معنایی دارد؟ من درجایگاهی که بودم خیلی احساس گناه میکردم خودم را خاص نمیدانستم.
درآن زمان، شما روی موسیقی متمرکز بودید و با انگیزه آن را دنبال میکردید آیا حالا ایمان را جایگزین آن کردهاید؟
هرگز نمیتوانم اینها را با هم مقایسه کنم. امروز، من تنها برای خدا و عشق به او زندگی میکنم. دیگر احساس تنهایی و نگرانی ندارم. زندگی من معنا و مفهوم پیدا کرده است. یک واقعیت روزانه است که من هر روز پنج بار با عمق جان دعا میکنم (نماز میخوانم).
شما در کتابتان آوردهاید که بابت داشتن حجاب از مردم خجالت نمیکشم آیا فکرمیکنید این دیدگاه شما با توجه به عکسهایی که از شما منتشر شده باعث شوکه شدن عدهای نمیشود؟
درک میکنم، اولش برای خودمن هم تعجبآور بود. انتشارعکسهایم در پاریس بعد از مسلمان شدن بازی بسیار خشونتآمیزی بود. این من را اذیت میکند. آنها عکسهای خصوصی من را به سرقت بردهاند. قبل از اینکه تصاویرم منتشر شود، به خودم میگفتم که اگریک روز بخواهم با پوشش حجاب در ملاءعام حاضر شوم، کم کم خواهد بود. منتظر یک فرصت بودم. کاری به زمان نداشتم فراتر رفته بودم چون من غرق شده بودم. درواقع درمن تحولی ایجاد شده بود که حاکی از اخلاق، مهربانی، محبت و صلح، و در مقابل تعصب من و بدیهای من بود. این کتاب هشداری بود که باید اعتراف کنم مسکنی درمقابل همه دروغهایی بود که به من نسبت داده شد. نمیفهمم چگونه میتوان از ایمان صحبت کرد ولی حجاب نداشت. این دو از هم جداناپذیر هستند.
چه دلیلی برای داشتن حجاب داری؟
هنگامی که شما کتاب من را میخوانید متوجه میشوید که این تنها دیدگاه من نیست. اجازه بدهید قبل از آن توضیحی بدهم. آیا زن چادری و محجبه یا کسی که به اسلام گرایش پیدا کرده استقلال فکری و عاطفی ندارد؟ در صورتیکه حجاب به او شجاعت، شخصیت، صبر، اعتقاد راسخ، معنویت قوی میدهد. حجاب من رابطه با خداست. خودم به تنهایی تصمیم گرفته بودم باحجاب شوم. من با همه اعضا و جوارحم میدانم باید باحجاب باشم هنگانی که در مکانهای شلوغ به من خیره میشوند آسوده هستم من با حجاب خودم را دریافتم.
حجاب شما بیشتر از ترانههایی که دردفاع از زنان و شرایط زمان به شیوه مردانه میخواندید باعث تعجب شده است آیا شما سخنگوی گروه فمینیست هستید؟
هرگز ادعایی نداشتهام وهمیشه ازاینکه نقش راهنما و لیدر را داشته باشم خودداری کردهام. من بهعنوان یک زن از زنان صحبت میکردم که درانتخابشان آزادی داشته باشند دراین رابطه با شما موافقم و نظرم تغییر نکرده است. اما چرا مبارزه علیه ممنوعیت حجاب فمینیستی است؟!
شاید به این دلیل که زنان (فمینیست) برای پوشش شلوار جین، دامن کوتاه مبارزه کردهاند ؟
من، من برای حجاب خودم مبارزه آرام میکنم، البته قبل ازاین هم آزاد بودم اما چرا نباید آزادی من بیشتر باشد وحجاب داشته باشم؟ کم کم فهمیدم که این مساله باعث ناراحتی خیلیهاست .
کتاب شما تبلیغ دینی ندارد اما خودتان یک مصداق در کتاب هستید
کلمه، تبلیغ چیزی نیست که من انتظارداشتم. هرکسی حق دارد از زندگی خودش بگوید که من خوشبخت هستم پس چرا آن را با دیگران به اشتراک نگذارد؟ وقتی که حجاب من به چشم میآید، مثل این است که روسری من، یک معضل در فرانسه شده است زیرا خیلی شنیدهام که میگویند این یک اقدام سیاسی و شورشی است.
منتقدان شما میگویند با وجود قانون حجاب در کشورهای اسلامی، زنان این کشورها آزادی ندارند
من همیشه قائل به آزادی بودهام. اما مسئول آنچه که در کشور افغانستان یا هرجای دیگری اتفاق میافتد نیستم. من میتوانم ازحجاب در فرانسه صحبت کنم، زیرا در فرانسه زندگی میکنم. احساس عدم تمایل به حرف زدن دراینباره هم ندارم، بهخاطراینکه این مسئولیت سنگینی است. خیلیها درباره حجاب نمیدانند و من نمیتوانم به همه سوالات آنها پاسخ بدهم ولی نسبت به حجابم پایبند هستم.
در مورد دختر کوچکتان به ما بگویید .
من زمانی که این کتاب را نوشتم که انتظار تولد دخترم «مریم» را میکشیدم. هنگامی که او به دنیا آمد معنای واقعی قدرت عشق را حس کردم و اینکه چه شادیای! زنان با زایمان به دست میآورند اینکه به یاد داشته باشیم از کجاآمدهایم و روی این مساله فکر کنیم.
امروز شما در آرامش هستید آیا برنامهای برای ادامه کار ندارید؟
ترجیح میدهم درمورد آینده به موسیقی رپ فکر نکنم. نیازی به موسیقی احساس نمیکنم چیز دیگری به زندگی من آرامش داده است. خانوادهام را دارم. میخواهم به آموزش بپردازم و به کودکان یتیم در آفریقا کمک کنم. بعد از آن نوشتن را دوست دارم. قبل ازاین زندگی من مثل یک ماراتن بود، دیگر از آن خسته شدم .
منبع:رهیافته
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب