حادثه کربلا پایگاه نفوس مطمئنه ای است
حادثه کربلا پایگاه نفوس مطمئنه ای است
یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة
آرامش اکسیر نجات و همای سعادت حیات انسان است که درخواسته های اولیاء الهی جلوه خاص یافته است. در زیارت «امین الله » که در شمار زیارتهای معتبره است، چنین می خوانیم: اللهم فاجعل نفسی مطمئنة بقدرک راضیة بقضائک (2) : بارالها جانم را به تقدیرت آرامش بخش و به حکم و قضایت مرا خشنود گردان. حضرت ابراهیم(ع) که خود در اوج بندگی و آرامش قرار دارد، در خصوص چگونگی احیاء مردگان، اطمینان و دل آرامی جان را خواستار است و در پاسخ خداوند که می فرماید: «اولم تؤمن ». آیا ایمان نیاورده ای؟ اظهار می دارد: «بلی ولکن لیطمئن قلبی » (3) «ایمان دارم و لکن دوستدار آن هستم که قلب من به آن آرامش یابد.»
حادثه کربلا پایگاه نفوس مطمئنه ای است که آرامش و اطمینان را تجلی داده و جلوه های زیبای آن مشعلی از معرفت فراراه برافروخته است. چنانکه در روایات تفسیری سوره فجر «نفس مطمئنه » را بر امام حسین(ع) تطبیق کرده و یادآور شده است: اقراوا سورة الفجر فی فرائضکم و نوافلکم فانها سورة الحسین ابن علی علیهما السلام: سوره والفجر را در نمازهای واجب و مستحب خود بخوانید که سوره فجر، سوره حسین ابن علی علیهما السلام است. (4) عاشقان و دوستداران نهضت حسینی با شناخت موجبات این اطمینان می توانند انگیزه ها را در خویش تقویت نموده و خود را هر چه بیشتر به ساحل این «اقیانوس آرام » نزدیک تر سازند بویژه آنکه پوینده این راه خود را با الگوهای عملی و اسوه های قرآنی مواجه می بیند که می تواند عزم او را دو چندان کند برای شناخت این انگیزه ها و عوامل مناسب است که علل اضطراب آفرین راء;ء دریافت و سپس تجسم عینی و عملی آرامش را در نهضت کربلا مورد مطالعه قرار داد که در این زمینه می توان به چند عامل اشاره نمود.
عوامل اضطراب
هراس از مرگ; یکی از عوامل نگرانی انسان و دغدغه خاطر او مساله مرگ است و گاه در برخورد با عوامل مرگ آفرین آن چنان تعادل خویش را از دست می دهد که قدرت تفکر و اندیشه صحیح از او سلب می شود اما شهیدان کربلا بر این نگرانی پیروز شدند و خود با آرامش خاطر به استقبال مرگ شتافتند
نشان مرد مؤمن با تو گویم که چون مرگش رسد خندان بمیرد
که موارد ذیل نمونه هایی از آن می باشد: امام جواد(ع) حالات سیدالشهداء را از امام زین العابدین(ع) این چنین بیان می دارد که: چون کارزار به سختی انجامید به امام حسین نگاه کردند دیدند که برخلاف آنان مشاهده می شود «لانهم کلما اشتد الامر تغیرت الوانهم، وارتعدت فرائضهم و وجلت قلوبهم وکان الحسین(ع) و بعض من معه من خصائصه تشرق الوانهم وتهدئ جوارحهم وتسکن نفوسهم »: زیرا به هر مقدار که کار جنگ سخت تر می شد، رنگهای آنان تغییر می یافت و اعضای بدنشان مضطرب و دلهاشان ترسان می شد اما بر عکس آنها امام حسین(ع) و بعضی از اصحاب آن حضرت رنگ صورتشان درخشان و اعضایشان آرام و دلهاشان اطمینان می یافت. در این زمان بود که به یکدیگر می گفتند: «انظروا لایبالی بالموت » (5) نگاه کنید; از مرگ باک و هراسی به دل ندارید. در یکی از اشعار منسوب به سیدالشهداء آمده است که فرمود:
و ان یکن الابدان للموت انشئت فقتل امرئ بالسیف فی الله افضل (6)
یعنی: اگر بدنها برای مردن آفریده شده اند پس چه بهتر که مرد در راه خدا کشته شود و فرمود: «الموت خیر من رکوب العار» (7) : مرگ بهتر است از اینکه فرد به ذلت گرفتار شود و کمال شوق خویش را به مرگ بسان اشتیاق یعقوب به گمشده خویش حضرت یوسف قلمداد می کند و می فرماید: «و ما اولهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب بیوسف » (8) و مردن را برای خویش مایه سعادت و نیکبختی می بیند و اعلام می دارد که «لا اری الموت الا سعادة » (9) و این شوق را حضرت در موقع خداحافظی با هر یک از یارانش اظهار می کرد به هنگامی که آنان بر حضرتش سلام می دادند حضرت می فرمود: و علیک السلام ونحن خلفک بر تو سلام باد و ما پس از تو خواهیم آمد. (10) سپس حضرت این آیه شریفه را قرائت می نمودند که «… فمنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر …» کسانی جام مرگ را نوشیدند و کسانی دیگر به انتظار رسیدن آن می باشند. (11) چنانکه در آغاز رویارویی با حر نیز فرمود: «افبالموت تخوفنی » آیا مرا از مرگ می ترسانی؟
سامضی و ما بالموت عار علی الفتی اذا ما نوی حقا وجاهد مسلما (12)
راه خویش را ادامه می دهم و مرگ بر جوانمرد ننگ نیست در صورتی که نیت او حق باشد و در حالی که مسلمان است، جهاد کند.
در حالات آن بزرگوار پس از شهادت عزیزانش می خوانیم: «ما رایت مکثورا قط قد قتل ولده واهل بیته وصحبه اربط جاشا ولاامضی جنانا منه » (13) : فردی را ندیدم که فرزند و اهل بیت و یارانش کشته شده باشند اما همانند حسین(ع) از قوت قلب و آرامش روح برخوردار باشد.
آرامش یاران امام
اهل بیت آن بزرگوار نیز برخوردار از روحیه اطمینان و نهراسیدن از مرگ بودند. مرحوم سید ابن طاووس می نویسد: امام حسین(ع) در مسیر خویش به کربلا به منزل «ثعلبیه » رسید مقداری خوابیدند به هنگام بیداری خوابی را نقل کردند که: خبر از مردن خود و یارانش می داد. حضرت علی اکبر عرض کرد: «افلسنا علی الحق؟» آیا ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: بلی بر حق هستیم; سوگند به خدایی که بازگشت بندگان بسوی اوست، علی اکبر گفت: «اذن لانبالی بالموت » (14) در این هنگام باک و هراسی از مرگ نداریم. در شب عاشورا تکرار این حماسه را درباره حضرت قاسم مشاهده می کنیم; اصحاب در خیمه نشسته اند. تصمیم نهایی باید اعلام شود، سیدالشهداء خبر از شهادت همه یارانش می دهد اما قاسم نگران است که نکند توفیق شهادت را نیابد از حضرت درباره خویش سؤال می کند امام حسین می فرماید: «کیف الموت عندک »: مرگ در نزد تو چگونه است؟ قاسم می گوید: «احلی من العسل » (15) از عسل شیرین تر است و به همین جهت بود که روز عاشورا با اصرار از عموی بزرگوارش اجازه گرفت و راهی میدان مبارزه شد و برگ زرین دیگری را بر کتاب شهادت افزون ساخت.
بر فرس تندرو هر که تو را دید گفت برگ گل سرخ را باد کجا می برد
و همین شکوه و عظمت را در سخنان اباالفضل(ع) می بینیم زمانی که ابی عبد الله علیه السلام در جمع اصحاب خویش سخنرانی نمود و آنان را دستور به ترک دیار کربلا داد، اولین فردی که سخن آغاز کرد و آمادگی خویش را جهت مردن اعلام داشت آن بزرگوار بود که فرمود: آیا برای این برویم که بعد از تو زندگی کنیم خدا آن روز را نیاورد. (16) و در همین جمع الهی بود که دیگر اصحاب امام حسین(ع) لب به سخن گشودند و حماسه دل انگیز و شنیدنی را در تاریخ جاودانه کردند. «مسلم بن عوسجه » اظهار داشت: به خدا سوگند که من در مقام یاری تو به مرتبه ای می باشم که اگر بدانم کشته می شوم و آنگاه مرا زنده کنند و بکشند و بسوزانند و خاکستر مرا بر باد دهند و این مرگ و حیات تا هفتاد مرتبه تکرار شود، هرگز از تو جدا نخواهم شد تا آنگاه که در حضورت مرگ را ملاقات کنم و به دنبال او زهیر ابن قین برخاست و فت بخدا سوگند که من دوست دارم هزار مرتبه کشته شوم آنگاه زنده گردم و سپس کشته شوم اما در عوض جان تو و جوانان از خاندانت محفوظ بماند. (17)
حال باید دید علت و فلسفه این آرامش و نهراسیدن از مرگ چیست و چه عاملی این اطمینان خاطر را فراهم ساخته است که با توجه به کلمات سیدالشهداء و یارانش می توان به سه عامل اشاره کرد:
1 - اعتماد به جهان دیگر
سید الشهداء علیه السلام در سخنانی که برای یاران در لحظات حساس مبارزه ایراد کرد فرمود پایداری کنید بدانید که مرگ برای شما جز پلی برای رهایی از سختی ها نیست. پس از آن راهی بهشت های وسیع الهی و نعمتهای جاودانه او خواهید شد. کدامیک از شما خوش ندارد که از زندان به سوی قصر منتقل شود و این در حالی است که مرگ برای دشمنان شما انتقال از قصر است به زندان و عذاب الهی. (18)
2 - دیدن جایگاه خویش در بهشت
در یکی از روایات از امام صادق(ع) سؤال می شود که چگونه اصحاب امام حسین به سوی مرگ می شتافتند؟ فقال: انهم لهم الغطاء حتی راوا منازلهم من الجنة فکان الرجل منهم یقدم علی القتل لیبادر الی حوراء یعانقها و الی مکانه من الجنة. فرمود: برای آنان پرده ها کنار رفت تا این که مقامات خویش را در بهشت مشاهده کردند این چنین بود که مردی از آنان به کشته شدن روی می آورد تا این که به حورالعین و جایگاه خویش در بهشت برسد. (19) البته این یقین مرتبه والایی است که برای هر فرد رسیدن به آن میسر نیست اما آنچه از قرآن کریم و آثار اهل بیت علیهم السلام می توان استفاده کرد اینکه دو عامل زیر نقش عمده در رسیدن به آن دارد:
الف - دعا در جهت به دست آوردن یقین: چنانکه دردعای ابی حمزه ثمالی از امام زین العابدین(ع) می خوانیم: اللهم انی اسئلک ایمانا تباشر به قلبی ویقینا حتی اعلم انه لن یصیبنی الا ما کتبت لی: پروردگارا از تو درخواست می کنم ایمانی که همیشه در قلبم برقرار باشد و یقینی تا بدانم که به من جز آنچه قلم تقدیر تو نگاشته، نخواهد رسید و در فقره دیگر اظهار می دارد: «اللهم صل علی محمد و آل وارزقنی الیقین وحسن الظن بک » (20) خدایا; بر محمد و آل محمد درود فرست و به من یقین و گمان نیک به خودت را عطا کن.
ب - عبادت و عمل شایسته: چنانکه قرآن کریم می فرماید: واعبد ربک حتی یاتیک الیقین (21) بندگی پروردگارت کن تا آن هنگام که به تو یقین برسد.
3 - اعتماد به حقانیت راه
در کلام فرزند بزرگوار امام حسین(ع) گذشت که فرمود: چون بر حق هستیم ترسی از مرگ نداریم.
دومین عامل اضطراب خود باختگی در مقابل حوادث است. روحهای ضعیف خیلی زود در مقابل مشکلات شکسته می شوند و گاه عقده های فرو خورده و فشارهای روحی موجب سکته های مرگ آور می شود و در بعضی از موارد راه خارج شدن از بن بست مشکلات را در انتحار و خودکشی می بیند برعکس، انسان کامل و برخوردار از تربیت صحیح موجهای سنگین حوادث در صلابت روح موج شکن او آرام می گیرد و طوفان رنجها در آغوش استواریش به تسلیم می نشیند و مصداق این حدیث شریف است که می فرماید: الحر حر علی جیمع احواله ان نابته نائبة صبر لها و ان تداکت علیه المصائب لم تکسره، (22) آزاد در همه حال آزاده است اگر مصیبتی به او برسد صبر می کند و اگر سختیها به او هجوم آورد از پای در نمی آید. متانت و آرامش در مقابل بلکه از نشانه های مؤمن به شمار آماده است که با تعبیر «وقورا عند الهزاهز» (23) از آن یاد شده است.
در بلا هم می چشم لذات او مات اویم مات اویم مات او
کربلا نمایش قدرت روح در کوران حوادث و نشانه آرامش در طوفان است آنها بدون اینکه مصائب آنان را در هم شکند همواره رضایت و تسلیم خود را در مقابل فرمان الهی اظهار می داشتند که نمونه کامل آن را - در فرمایش امام حسین(ع) - می بینیم که فرموده است: «رضی الله رضانا اهل البیت نصبر علی بلائه ویوفینا اجور الصابرین » (24) : آنچه مایه خشنودی خداوند باشد ما از آن خشنود هستیم بر بلای او صبر می کنیم و خداوند ما را اجر صابران خواهد داد. و به پیروی از همین مکتب و مرام بود که زینب کبری (سلام الله علیها) در جواب عبیدالله زیاد که به طعنه گفت: نظرت درباره آنچه خدا با برادر و خاندانت انجام داد چیست؟ فرمود: «ما رایت الا جمیلا»: جز زیبایی و جمال چیزی مشاهده ننمودم (25) و در مجلس یزید با آن همه شقاوت و سنگدلی که از یزید نسبت به ابی عبدالله مشاهده نمود، صبر و پایداری خویش را با سپاس الهی اعلام کرد و فرمود: «الحمدلله الذی ختم لاولنا بالسعادة ولآخرنا بالشهادة والرحمة » سپاس خدای را که آغاز کارمان را سعادتمند ساخت و عاقبت زندگیمان را با شهادت و رحمتش پایان داد. (26)
و این همان درسی است که خانواده های معظم شهداء در مقاطع مختلف انقلاب بویژه جنگ تحمیلی به خوبی آموختند و قلب و دل خود را با یادآوری صبر و پایداری سیدالشهداء و خاندان او تسلی بخشیدند.
عامل سوم اضطراب غفلت از یاد خداست. فردی که همواره قدرت ربانی و الهی را یار و مددکار خویش می بیند، هیچگاه خود را تنها نمی بیند. همواره روزنه های امید قلب و دلش را روشن نموده است به او پناه می برد و او را پناهگاه درماندگی های خویش می بیند. قرآن کریم حالت مشرکین و حیرت آنان را به صورت زیبایی ترسیم می کند و می فرماید: خداوند مثلی زده آیا شخصی که اربابان متعدد و مخالف یکدیگر دارد، همانند آن شخصی است که تسلیم یک نفر است و آیا این دو مساوی هستند. سپاس برای خداست; لیکن بیشتر مردم آن را نمی دانند. (27) و بدین جهت آرامش را در سایه یاد خدا یادآور می شود تا انسانها با تکیه بر او کمال خویش را باز یابند و می فرماید «الا بذکر الله تطمئن القلوب » (28) دل آرام گیرد به یاد خدا. امام حسین همواره محو جمال دوست بوده است هنوز سرزمین عرفات زمزمه های روح نوازش را از یاد نبرده است. بشر و بشیر پسران غالب اسدی می گویند: عصر روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بودیم. پس از خیمه خود بیرون آمد با نهایت خضوع و وقار و طمانینه در حالی که گروهی از اهل بیت و فرزندان و شیعیان آن بزرگوار به همراهش بودند; پس در جانب چپ کوه ایستاد و روی مبارک را به سوی کعبه گردانید و دستها را برابر صورت داشت; مانند فقیری که طعام را خواستار باشد و دعای عرفه را خواند در اثناء دعا دیدگان و سر خویش را متوجه آسمان ساخت و از دیده های مبارکش اشک می ریخت و این چنین حضرت دعا را به پایان برد تا آنگاه که آفتاب غروب کرد و روانه مشعرالحرام شد. (29)
نهضت کربلا یاد خدا را در متعالی ترین مراتب خود متجلی ساخته است. شبانگاه عاشورا پس از اینکه دشمن تصمیم به جنگ گرفت، به برادرش عباس می فرماید اگر می توانی جنگ را تا فردا تاخیر انداز «لعلنا نصلی لربنا اللیلة وندعوه ونستغفره فهو یعلم انی کنت قد احب الصلاة له و تلاوة کتابه و کثرة الدعاء والاستغفار»: (30) تا برای پروردگارمان نماز بگزاریم و دعا و استغفار نماییم و خدا می داند که من نماز و تلاوت قرآن و زیادی دعا و استغفار را دوست می دارم و در صبح عاشورا و آغاز جنگ با دعا بسوی خدا نهایت توکل و اعتماد خویش را به خدای متعال یادآور می شود و می فرماید: «اللهم انت ثقتی فی کل امر ورجائی فی کل شدة » (31) : بارخدایا تو در همه کارها تکیه گاه من هستی و امیدم در همه سختیها به توست. و در ظهر عاشورا با انجام آخرین نماز قیامتی از عظمت و جلال و شکوه را فراراه همه حماسه سازان تاریخ قرار می دهد که بدانید; می توان در کوران حوادث و ناملایمات نیز به آرامش رسید و با یاد خدا به ساحل جاودانگی رهنمون گشت و از آنجا به سوی بی نهایت ها پرواز کرد.
والسلام
پی نوشتها:
1- والفجر/27 - 30.
2- بحارالانوار، ج 97، ص 264.
3- بقره/260.
4- تفسیر صافی، ج 2، ص 818 ذیل سوره «فجر».
5- بحارالانوار، ج 44، ص 297.
6- همان، ج 45، ص 49.
7- همان.
8- لهوف، ص 52 و53.
9- همان، ص 69.
10- بحارالانوار، ج 45، ص 31.
11- احزاب/23.
12- ارشاد، ص 207 نقل از بحارالانوار، ج 44، ص 378.
13- تاریخ طبری، ج 4، ص 245، «مؤسسة الاعلمی بیروت ».
14- لهوف، ص 60، نقل از بحار، ج 44، ص 367.
15- اثبات الهداة، ج 5، ص 204، ح 61.
16- بحارالانوار، ج 44، ص 393.
17- تاریخ الطبری، ج 4، ص 318.
18- بحارالانوار، ج 44، ص 297.
19- همان.
20- همان، ج 95، ص 93، مفاتیح الجنان دعای ابی حمزه ثمالی.
21- حجر/99.
22- اصول کافی، عربی، ج 2، ص 89، باب الصبر، حدیث 6.
23- همان، ص 47، خصال المؤمن.
24- بحارالانوار، ج 44، ص 367.
25- همان، ج 45، ص 116.
26- همان، ص 367.
27- زمر/29.
28- رعد/28.
29- بحارالانوار، ج 95، ص 213، دعای عرفه و مفاتیح الجنان.
30- تاریخ طبری، ج 4، ص 316.
31- همان، ص 321.
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب