تشكر1
علت وجوب سجده در برخي آيات چيست؟
يكي از حكمتهاي سجده در برابر خداوند اين است كه تكبر را از انسان دور ميكند
در برخي از روايات كه از ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ نقل شده آمده است كه بايد موقع خواندن يا شنيدن آياتي از قرآن كريم سجده كرد.[1] به آن آيات، آيات عزائم و به سورههايي كه آن آيات را در بردارند، سُور عزائم ميگويند. و ائمه ـ عليهم السّلام ـ كه اين روايات را از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل كردهاند و پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز از خداوند نقل كرده است. پس اين دستور سجده كه از ائمه ـ عليهم السّلام ـ صادر شده در واقع دستور خداوند است و ما از روي تعبد آن را قبول ميكنيم و به آن عمل مينمائيم.
از طرف ديگر در اين آيات، دستور سجده به صورت فعل امر آمده است و ميدانيم كه خداوند در قرآن به شيوه مردم با آنها سخن گفته است، و وقتي مردم دستوري را از يك شخص بزرگي ميشنوند، انجام آن را واجب ميدانند و فهم آنها از آن سخن اين است كه آن كار بايد فوراً انجام شود.
حال وقتي خداوند به عنوان آفريننده، پروردگار و مدير جهان هستي چنين دستوري ميدهد به طريق اولي انجام آن بر بندگان لازم و ضروري است. با دقت در مضامين آيات اين سورهها و سياق آيات و توجه به فضاي نزول اين سورهها مي توان به برخي از حكمتهاي اين فرمان الهي پي برد.
در اين سورهها به خلقت انسان و آسمان ها و زمين اشاره شده است. خداوند در قرآن ضمن بيان كيفيت خلقت انسان و مراحل آن به خود آفرين گفته و فرموده: « فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ[2]؛بزرگ است خدايي كه بهترين آفرينندگان است» همچنين خداوند خلقت آسمان ها و زمين را بزرگتر از خلقت انسان اعلام كرده و فرموده: « لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ[3]؛همانا آفرينش آسمان ها و زمين از آفرينش انسان ها مهمتر است، ولي بيشتر مردم نمي دانند .»
با دقت در سياق آيات اين سورهها، انسان به عظمت بيانتهاي خداوند پی می برد، تدبير او را در تمام عالم مشاهده می كند، همه چيز را وابسته به لطف او می بيند و بازگشت همه چيز را به سوي او می بيند. با اين حال خود را در برابر او پست و بی مقدار احساس می كند و در مقابل آن غنی بالذات اعتراف به فقر خود ميكند ، در چنين حالي سزاوار است كه ظاهر و باطن باهم همراه و هماهنگ شوند و با ذرات عالم كه همه حمد و تسبيح حضرتش را می گويند، هم نوا شوند.
كسي كه برای خداوند سجده ميكند،نهايت تواضع و اخلاص را از خود نشان ميدهد
اين سورهها در فضاي شرك آلود مكه نازل شدهاند. آنجا كه براي بتها و معبودهاي دروغين سجده می كردند. مشركان خداوند را به عنوان خالق هستی قبول داشتند،ولی او را پروردگار نميدانستند آنها ميگفتند: خداوند تدبير امور عالم را به واسطههايی سپرده است و آنها شفيعان ما نزد خداوند هستند و ما با عبادت و پرستش آنها، خود را به خدا نزديك ميكنيم.
خداوند با باطل اعلام كردن اين تفكر، خالقيت و ربوبيت را مخصوص خود اعلام كرد و عبادت را نيز مخصوص خود دانست و براي اينكه شرك عملاً از جامعه زدوده شود، دستور می دهد كه براي او سجده كنند و او را پرستش كنند و با اين عمل به او تقرب جسته، روح يكتاپرستي و توحيد را در جامعه زنده كنند.
خداوند در اين سورهها و سورههاي ديگر مردم را دعوت به تدبر و تفكر در آيات خداوند و آفريدههاي او ميكند تا با ديد واقعي به عالم بنگرند و به دور از تعصب و تقليد جاهلانه، دنبال حقيقت بروند. در اين صورت ميبينيد كه آفريدگار هستي و پروردگارشان يكي است، تنها رو به سوي او ميكنند و فقط او را عبادت ميكنند و از او ياري ميجويند.
جالب است بدانيم كه وقتي پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ آيات سورة نجم را تلاوت ميكردند، به گونهاي اين آيات در دل شنوندگان تأثيرگذاشته بود كه وقتي آن حضرت آية سجده را خواندند همة حاضرين اعم از مؤمنين و مشركين به سجده افتادند به جز وليدبن مغيره كه بخاطر ناراحتي نميتوانست خم شود و مشتي خاك برداشت و پيشاني بر آن خاك گذاشت.[4]
يكي از حكمتهاي سجده در برابر خداوند اين است كه تكبر را از وجود انسان زايل ميكند. چون كسي كه در پيشگاه خداوند سجده ميكند و شريفترين موضع بدن خود يعني پيشاني را به خاك ميسايد، نهايت تواضع و اخلاص را از خود نشان ميدهد، چنين كسي آمده است كه هر دستوري از خداوند صادر شود بدون چون و چرا انجام دهد اما اگر كسي در وجودش تكبر باشد باعث ميشود نافرماني كند همانطور كه شيطان تكبر ورزيد و از سجده به آدم عليه السلام امتناع كرد و به خاطر همين از درگاه ربوبي طرد شد و مستوجب آتش گرديد.
اما ملائكه اطاعت كردند و همچنان در جوار قرب الهي باقي ماندند. و اين جريان تا قيامت باقي است، كساني كه از فرمان خداوند سرپيچي كنند، مستحق عذاب و قهر خداوند مي شوند و كساني كه مطيع باشند، رحمت بيانتهاي الهي آنها را فراگرفته و خداوند از آنها راضي و خشنود ميباشد.
پي نوشت ها:
[1]. صدوق، خصال، ترجمه آيت الله كمرهاي، تهران، انتشارات كتابچي، چاپ چهارم، 1376 قمري، ج1، ص231.
[2]. مؤمنون/ 14.
[3]. غافر/ 57.
[4]. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ نهم، 1371، ج22، ص576.
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب