8
مهر

تربت و باران

(تربت و باران )
(محمد بن عبداللّه ،) از پدرش از (ابى عبداللّه برقى )، از برخى اصحاب ، وى گفت :
زنى پشم ريسيده اى را به من داد و گفت : آن را به پرده داران كعبه بده ، تا با آن براى كعبه پرده درست نمايند.
وى گفت : چون پرده داران را مى شناختم ، كراهت داشتم آن را به ايشان بدهم ، پس وقتى به مدينه رسيدم محضر مبارك (حضرت ابى جعفرامام باقر عليه السلام ) رسيده به ايشان عرض كردم : (فدايت شوم زنى پشمى ريسيده به من داده و گفته كه آن را به پرده داران كعبه دهم تا پرده اى از آن براى كعبه درست كنند، من از دادن پشم به ايشان كراهت دارم تكليف چيست )؟
حضرت فرمودند:
(با آن عسل و زعفران خريده و از قبر حسين عليه السلام مقدارى تربت بردار و آن را با آب باران عجين نما و در آن عسل و زعفران را بريز، و سپس معجون بدست آمده را بين شيعيان تقسيم نما، تا با آن مرض هاى خود را مداوا كنند.)
ياران با وفاى من كربلا اينجاست

مروه من صفاى من نينوا اينجاست

 

نام كتاب : داستانهايى از خاك تربت امام حسين (ع)

نويسنده : شهيد احمد مير خلف زاده و على مير خلف زاده


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...